... لحسا شهری است که همه سواد و روستای او حصاری است و چهار باروی قوی از پس یکدیگر در گرد او کشیده است از گل محکم، و میان هر دو دیوار قریب یک فرسنگ باشد.
... در شهر بیش از بیست هزار مرد سپاهی باشد و گفتند سلطان آن مردی بود شریف و او مردم را از مسلمانی باز داشته بود و گفته {که} نماز و روزه از شما برگرفتم. و دعوت کرده بود آن مردم را که مرجع شما جز با من نیست. و نام او بوسعید بوده است. چون از اهل شهر پرسند که: چه مذهب دارید؟ گویند که: ما بوسعیدی ایم. نماز نکنند و روزه ندارند ولیکن بر محمد و مصطفی (ص) و پیغامبری او مقرند. بوسعید ایشان را گفته بود که من باز پیش شما آیم، یعنی پس از وفات.
... و وصیت کرده است فرزندان خود را که ... محافظت کنند رعیت را به عدل و داد، و مخالفت یکدیگر نکنند تا من باز آیم.
... و کشاورزی و باغبانی کردندی و از رعیت عشر چیزی نخواستندی. و اگر کسی درویش شدی یا صاحب قرض، او را تعهد کردندی تا کارش نیکو شدی و اگر زری کسی را بر دیگری بودی، بیش از مایه ی او طلب نکردندی. و هر غریب که بدان شهر افتد و صنعتی داند چندانکه کفاف او باشد، مایه بدادندی تا او اسباب و آلتی که در صنعت او به کار آید بخریدی، و به مراد خود رسیدی و زر ایشان همانقدر که ستده بودی باز دادی. و اگر کسی از خداوندان ملک و آسیاب را ملکی خراب شدی و قوت آبادان کردن نداشتی، ایشان غلامان خود را نامزد کردندی که بشدندی و آن ملک و آسیاب آبادان کردندی، و از صاحب ملک هیچ نخواستندی. و آسیاها باشد در لحسا که ملک سلطان باشد و به سوی رعیت غله آرد کنند که هیچ نستانند، و عمارت آسیا و مزد آسیابان از مال سلطان دهند.
در شهر لحسا مسجد آدینه نبود و خطبه و نماز نمی کردند، الا آنکه مردی عجمی آنجا مسجدی ساخته بود، نام آن مرد علی بن احمد، مردی مسلمان و حاجی بود و متمول.
لحسا - از سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی
سلام وبلاگتون خیلی عالی و از مطالب پیداست که واقا خواهان پیشرفت برزک هستین
امیدوارم همیشه موفق باشین