سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

مراحل گرفتن یک وام

کارگاه ما نیاز به یک دستگاه داشت که پول  آن را نداشتیم. به فروشنده مراجعه کردم و از او خواستم که به صورت قسطی این دستگاه را به من واگذار کند تا از کارکرد آن به صورت ماهانه بازپرداخت کنم. که به خاطر فضای حاکم بر بازار به واسطه وجود مقادیر بالائی از چک های برگشتی در جامعه و جو عدم اعتماد، با این امر موافقت نشد. ناچاراْ به بانک مراجعه کردم و درخواست وام نمودم.

شرایط اخذ وام از بانک به این صورت بود.

اول حسابی داشته باشم که در گردش باشد یعنی پول در آن گردش داشته باشد تا به واسطه آن درصدی از این طریق متوجه بانک شده باشد. دوم فتوکپی جواز کسب، سوم فاکتور خرید تایید شده به وسیله اتحادیه و مجامع امور صنفی، چهارم ضامن معتبر، پنجم سفته و بالاخره در نوبت بودن.

به فروشنده دستگاه جهت گرفتن فاکتور مراجعه کردم. که ایشان از دادن فاکتور خودداری کرد و گفت تا زمانی که مبلغ دستگاه را اخذ نکرده حاضر به دادن فاکتور نمی باشد. ( البته یکی از علت های آن تبعات احتمالی مالیات ناشی از ارسال فاکتور توسط بانک به اداره دارائی بود.)  ناچاراْ مجبور شدم که به دنبال فاکتوری کذایی از یکی از شرکت های معتبر باشم، به هر شرکتی مراجعه کردم از قبول این امر امتناع کردند و یکی از علت های آن تبعات مالیاتی این قضیه بود.

در هنگام پی گیری این قضیه به دفاتری برخورد کردم که به صورت کاملاْ شفاف، فروش فاکتور را در لیست کاری خود قرار داده اند. ولی در زمینه کاری ما این گونه دفاتر را نتوانستم پیدا کنم. تا اینکه یکی از دوستان گفت بیا من یک فاکتور برایت می نویسم و یک مهر کذایی دارم که آدرس نامشخص تهران را دارد و پایین آن را ممهور می کنم. بسیار از این دوست خود متشکر شدم و فاکتور کذایی را رایگان دریافت کردم.

مرحله بعدی ممهور کردن فاکتور خرید کذایی به مهر اتحادیه و بعد از آن مجمع امور صنفی بود. به مسئول اتحادیه مراجعه کردم تا امضا بگیرم. ایشان گفتند که اولاْ ما باید این دستگاه را در کارگاه شما ببینم تا بعد تایید کنیم. ثانیاْ اینکه ما در اوایل انقلاب خدمت حضرت امام رسیدیم و در رابطه با این وام ها از ایشان سوال کردیم. ایشان فرمودند:« البته این وام ها بدون اشکال نیست.»  بالاخره هم دادنش با صرف است اشکال دارد و  هم گرفتنش که باید شما صرف بپردازی اشکال دارد. خلاصه مطلب، از ما توضیح دادن بود و از مسئول اتحادیه توجه نکردن و نهایتاْ هم گفتند که این وام ها که باید شما یک سال دیگر کارمزدش را که کم هم نیست بپردازید به صرفه شما نیست. نگیرید بهتر است.

به مسئول مجمع امور صنفی مراجعه کردم و شرح اوضاع را دادم که: مسئول اتحادیه ی ما از قبول امضا فاکتور خودداری کردند و من هر طور شده این وام را لازم دارم. که ایشان در جواب گفتند خوب شما به مسئول اتحادیه روغن نباتی مراجعه کن ایشان شخص خوبی هست و کار شما را راه می اندازد.

به مسئول اتحادیه روغن نباتی مراجعه کردم و گفتم درست است که کار ما مربوط به شما نمی شود ولی به خاطر گرفتن وام و به تبع آن تهیه دستگاه نیاز به امضاء مسئول مجمع امور صنفی دارم و ایشان نیز بعد از امضاء مسئول اتحادیه امضا می کنند که چون مسئول اتحادیه خودمان امضا نمی کند مجمع امور صنفی گفته که اگر شما هم امضا کنید مورد قبول است. و ایشان لطف کردند و تایید نمودند.

دوان دوان به مجمع مراجعه کردم و مهر و امضا رئیس را گرفتم و به بانک رفتم

قدم بعدی پیدا کردن ضامن معتبر بود که این وام را ضمانت کند.

هرچند بسیاری از دوستان بودند که هروقت من را می دیدند می گفتند که کاری داشته باشید بگویید، ولی به هرکدام مراجعه کردم یک بهانه ای آوردند و شاید باور نکنید که چقدر شخصیت خود را در گردن کج کردن لگدمال کردم ولی جواب مثبت نگرفتم و بعضی ها هم مستقیماْ نه نمی گفتند و اینقدر من را امروز و فردا می کردند تا خسته بشوم و از رو، بروم و البته جمله مشترک همه این عزیزان این بود که این وام ها همه اش ضرر است.

تا اینکه یکی از فامیل که مغازه ساده ای داشت و جواز کسبی داشت موافقت کرد که ضمانت وام را بنماید.

بعد از ضمانت خرید سفته و در نوبت قرار گرفتن تا اینکه با گذر از هفتاد مرحله بعد از ۶ ماه دوندگی موفق به دریافت وام شدم. و با هزار ذوق و شوق به فروشنده مراجعه کردم که دستگاه را تهیه نمایم که ایشان فرمودند قیمت دستگاه بالاتر رفته، بالاخره تورم بازار را باید در نظر بگیرید...

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 ب.ظ http://kap.blogsky.com

یه شاهنامه ماجرا؟!...
همین جریان عبور از هفت خان را بنویسید و بفروشید پولتان جور می شود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد