نظر دوست عزیز سیدمحسن در قسمت نظرات پست ۲۰۳ :
با دیدن این مطلب و سرمای طاقت فرسای برزک (که به قول پدرم مو رو از صورت می بره) به یاد شعری از سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال) افتادم که شرایط بد اقتصادى و طبقه محروم جامعه را به تصویر مى کشد:
{آخ عجب سرماست امشب اى ننه/ ما که مى میریم در هذا السنه
تو نگفتى مى کنم امشب الو؟/ تو نگفتى مى خوریم امشب پلو؟
نه پلو دیدیم امشب نه چلو/ سخت افتادیم اندر منگنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
این اطاق ما شده چون زمهریر/ باد مى آید ز هر سو چون سفیر
من ز سرما مى زنم امشب نفیر/ مى دوم از میسره بر میمنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
اغنیا مرغ مسما مى خورند/ با غذا کنیاک و شامپا مى خورند
منزل ما جمله سرما مى خورند/ خانه ما بدتر است از گردنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
اندرین سرماى سخت شهر رى/ اغنیا پیش بخارى مست مى
اى خداوند کریم فرد و حى/ داد ما گیر از فلان السلطنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
خانباجى مى گفت با آقاجلال/ یک قران دارم من از مال حلال
مى خرم بهر شما امشب زغال/ حیف افتاد آن قرآن در روزنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
مى خورد هر شب جناب مستطاب/ ماهى و قرقاول و جوجه کباب
ما براى نان جو در انقلاب/ واى اگر ممتد شود این دامنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
تخم مرغ و روغن و چوب سفید/ با پیاز و نان گر امشب مى رسید
مى نمودم (اشکنه) امشب ترید/ حیف ممکن نیست پول اشکنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
گر رویم اندر سراى اغنیا/ از براى لقمه نانى بى ریا
قاپچى گوید که گم شو بى حیا/ مى درد ما را چو شیر ارژنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه
نیست اصلاً فکر اطفال فقیر/ نه وکیل و نه وزیر و نه امیر
اى خدا! داد فقیران را بگیر/ سیر را نبود خبر از گرسنه
آخ عجب سرماست امشب اى ننه}