سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

۵۲۳- سید رضا (مسعود) حسینی

از وبلاگ دوست عزیز باران

با دوستان عزیزم به یزدل رفتیم.سه هزار جمعیت با دو محله.

یزدل دارای زیارتگاهی خاطره انگیز است..اولین ودومین  جمعه مهر هر سال این جا ازانبوه نوش ابادی ها پر می شود.این یک رسم قدیمی است.من از کودکی این جا را به یاد دارم.قدیم ها اوضاع آشفته ای داشت. بعضی جاهایش هم متروک بود.من همیشه نسبت به جاهای متروک حس عجیبی دارم.تصور می کنم هر ویرانه ای روز گاری بر وبیایی داشته وروزگاری محل عبور عاشقان وزیبا رویانی بوده که اکنون در خاک تیره خفته اند.

گنبد بی بی شاه زینب بر فراز تپه ای دور از شهر قرار گرفته.آرامش خاصی در اینجا حس می شود.

به خانه مرحوم حسینی می رویم. خانه ای بزرگ وزیبا .جای افسوس فراوان است که کسی یست تا این خانه را مبعی برای گردشگری کند.علی آبادی ها از این لحاظ خیلی جلوتر از یزدلی ها هستند.من دو سال پیش برای تحقیق ونوشتن  زندگی این مرد به خانه آقای یوسف حسینی که نسبت نزدیکی با ایشان داشت رفتم.جمعی از فرهنگیان مثل آقای سیدی وقاری هم آمدند.

جمع دوستان وبستگان و فرهنگیان مر حوم حسینی  را این چنین معرفی کردند.

از ثلاله پیامبر(ص) بود و از خانواده ای اصیل.شاعر بود و حافظ نهج البلاغه و ذاکر اهل بیت. اگر چه از شهرت گریزان بود ،ولی آوازه اش تا شهر هایی چون تهران و مشهد هم رسید.

وی علی رغم این که تحصیلات رسمی نداشت ولی وجود  هزاران جلد کتاب در خانه ساده و قدیمی خود ، حکایت گویایی بود از انس شدید به علم و کتاب.به دیده شاهدان و نزدیکان وقتی نبود که کتاب در دستش نباشد. نظم کتابهایش در عین شلوغی مثال زدنی بود.با این همه خودش خوب می دانست چه کتابی در کجاست.

هیچ کس منکر این نیست که وی در بند مال و منال نبود .مداح پول نبود و تعیین نرخ نمی کرد و قسمت عمده در آمدش هم به خرید کتاب اختصاص می یافت. با آن که بسیار خوش صدا و خوش بیان بود ،مجلس آرایی نمی کرد.اما هر جا می خواند مرید پیدا می کرد.

همیشه از علی (ع) دم می زد.و می گفت در بین ائمه اول شما علی (ع) را بشناسید.ارادت خاصی که به مولا علی (ع) داشت باعث شد که کتاب نهج البلاغه را در عرض یک هفته حفظ کند.

در جایی از نوشته هایش آورده است که 440 هزار بیت شعر حفظ است.بر ادبیات تسلط زیادی داشت.استاد شعر بود و چون دقیق و سخن شناس بود هم مطلب به مردم می گفت و هم با در آمیختن آیه و حدیث و شعر معجونی انرژی بخش و پر محتوی ارائه می داد.به خصوص که صدایی بسیار زیباو دوست داشتنی و سبکی خاص آن را همراهی می کرد. به مداحی اصیل و اساتید آواز بها می داد.به صدای ایرج و مرحوم سید جواد ذبیحی علاقه داشت و گاهی مثل آنان می خواند.دستگاه های موسیقی را می شناخت و گاه خود نی می تراشید و می نواخت.

خط خوش او نیز جلوه دیگری از هنر مندی او بود. ضمن این که،اهل پیاده رو ی بود.به ورزش باستانی عشق می ورزید.به همین جهت از بنیه و توانایی خاصی برخوردار بود. با آن که ساده زیست بود و همیشه با غذای ساده روزگار می گذراند.هم اهل فکر و اندیشه بود و هم اهل دل. شب زنده دار بودو اهل خلوت. زیاد به قبرستان می رفت. و با همه هنر مندیش بی آلایش و متواضع بود. همه مردم به او ارادت خاصی داشتند.مورد توجه خواص هم بود. به مردم کمک می کرد. لوطی منش و درویش ملک بود واهل بخشش.

 وقتی به مشهد دعوت می شد تا چند ماه او را نگاه می داشتند.تا از او بهره ببرند.در مجلس «ملا حسین مولوی »که به هر مداح وقت محدودی می دادند ملا حسین برای این " سید" احترام خاصی قائل بود . می گفت:"سید میدان می خواهد و حسابش از دیگران جداست" این بود که تا یک ساعت مداحی می کرد.

یک بار که شعر مرحوم مهدی سهیلی را از رادیو شنیده بود با او تماس می گیرد و ایرادهای شعرش را بر می شمارد این جریان باعث شد که آقای سهیلی با جمعی از همکارانش در رادیو،به دیدارش بیاید و ضمن اهدا چندین کتاب نفیس از وی قدر دانی کند.

آقای ماهرخسار که در منزل آقای دکتر ولایتی مداحی می کرد وقتی فرصت خود را به مرحوم سید داد، چون هنوز نا شناخته بود، کسانی نگران شدند که مبادا جلسه از شکوه و ابهت بیفتد. آقای ماهر خسار به آنها قول می دهد که برنامه سید چنان مورد پسند افتد که خودشان سال دیگر از او دعوت نمایند و چنین شد که تحسین همگی را بر انگیخت و مورد تفقد قرار گرفت.

وقتی که آقای محمدی (امام جمعه همدان) در حین سخنرانی شعر معروف مرحوم کمپانی در رثای  حضرت فاطمه(س) رابه یاد نمی آورد، از سید که در جلسه حضور داشت خواهان یاری می شود.سید هم وانمود می کند که به خاطر ندارد.اما پس از پایان سخنرانی وقتی سید تمام شعر را از حفظ می خواند و مورد سوال و اعتراض آقای محمدی قرار می گیرد،می گوید:نخواستم به شما و منبر بی احترامی شود.

باری،این خود پروریده به تعبیر زیبای دکتر مدرس زاده چون شب قدر بین مومنین مجهول بود.و بالاخره آن که مزار مرحوم «سید رضا (مسعود)حسینی» که در گوشه غربی مرقد« بی بی شاه زینب یزدل» قرار گرفته علاقه مندان بسیاری دارد. خدایش بیامرزد.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
کویر یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:43 ب.ظ

در منتهای بی حوصلگی از مجازی های دنیای حقیقی آدمها به حقیقتشان در دنیای مجازی پناه آورده بودم.بدنبال اصلت خودم میگشتم در گوگل یزدلی را زده بودم.می رفتم و میکاویدم تا به نوشته های شما رسیدم.
؛سید مسعود؛ یا بقول یز دلی ها "سد مسود" می توانست یک شریعتی باشد لابد بالاتر از او.اینجا در کویر گل هایی میروید که تو باید ببینی.او نیز یکی بود از همین ها.
من بچه بودم خیلی کوچک .حتی انقلاب هم شده بود.چیزی بنام امام زمان تنها منظری از یک غایب بود در اذهان مردم و اوهام.درست مثل تصور غریبی امام رضا و بیماری سجاد.اما او(سید مسعود) آن شب چنان امام عصر را می گفت و میشناساند که هنوز که هنوز است و پس از سرمایه گذاریهای زیاد کلامی و کلاسی من هنوز به آن زیبایی که سید آقا را و هدفش را و بودنش را میگفت نشنیده ام.
کاش سید در خانه یکی مثل مطهری بدنیا می ا'د آ‹ وقت می دانستید که چه اعجوبه ای است..
روحش شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد