- الهی از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامه بلا بریدم و پرده عافیت دریدم.
- الهی چون در تو نگرم از جمله تاجدارنم و تاج بر سر و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم و خاک برسر.
- الهی مرا دل بهر تو در کار است و گرنه مرا با دل چکار است، آخر چراغ مرده را چه مقدار است؟
- الهی تا به تو آشنا شدم، از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیدا شدم.
- الهی اگر مستم و اگر دیوانه ام، از مقیمان این آستانه ام، آشنایی با خود ده که از کاینات بیگانه ام.
- الهی در سر خمار تو داریم در دل اسرار تو داریم و به زبان اشعار تو داریم، اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم.
- الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم، خواست، خواست توست، من چه خواهم.
- الهی به روز کار آمدم بنده وار، با لب پر توبه و زبان پر استغفار، خواهی به کرم عزیز دار خواهی خوار، که من خجلم و شرمسار و تو خداوندی و صاحب اختیار.
- الهی اگر خامم، پخته ام کن و اگر پخته ام، سوخته ام کن.
خواجه عبدالله انصاری