با هم بودن ها ودرهم فرو مردن ها و در فروختن هاودر هم بیدار شدن ها
وباهم حس کردن ها وفهمیدن ها وهم را حس کردن ها وهم را بوییدن ها.وهم را آشامیدن ها .
وهم را کاویدن ها وهم را آراستن ها وهم را پیراستن ها وهم را پروردن ها وهم را نواختن ها.
هم چون یک معشوق ،هم چون یک چنگ وهم را نوشیدن ها وهم را مزه مزه کردن ها هم چون یک خاطره ی شیرین
وهم را برافروختن وهم را سوختن وهم را هم چون شراب لطیف ومستی بخش در صراحی دل هم ریختن وهم را چون هوای پاک بامدادای تا اعماق ریه ها فرو بردن وریه ها را از از هوای هم پر کردن
وهم را ،هم چون طلوع مهربان خورشید تما شا کردن وهم را ،هم چون دامن مهر نوازشگر وآرام وصمیمی مهتاب در زیر سر نهادن گستردن
وهم را ،هم چون شکوفه ی بوسه ای با لب های هم پرپر کردن
وهم را،هو چون زبانه شمعی به بازی سر گرفتن و باز زبانه ی دیگر به خنده روشن تر سر کشیدن
وهم را ،هم چون گرمای عشق در سراپای هم افکندن وهم را هم چون تازه رسیده عزیزی هر لحظه بر سینه تپشدار پر دوستی به غیظ وخشم فشردن
وهر لحظه به درد آه بر آوردن و اخم کردن به ریا وقهر کردن به دروغ وروی تافتن به بازی همه باز در جست جوی نوازسش دیگر وزش دیگر وبازی دیگر
ودر عمق محراب یکدیگر ،نماز بردن وبر دیواره معبد روح یکدیگر سر به درد دل ها و تلخ گفتن ها وگره گشادن ها
وزمزمه ی دوست داشتن ها نهادن وساعت ها وساعت ها و ساعت ها و شبی تا سحر و شب های دراز و امن و آزاد ت سحر.
(دکتر شریعتی)
j_javadjahani@yahoo.com