گروه وهابیت اساساً از نظر افکار و عقاید با مذهب تسنن متفاوت است و بسیاری از عقاید اهل تسنن را شرکآمیز و کفر تلقی میکند. در حقیقت وهابیت یک جریان سیاسی است که میخواهد با پوشش مذهبی و انتساب خویش به مذهب تسنن از وحدت مذاهب اسلامی جلوگیری نموده و خط تفرقه بین دو فرقه عمده خاصه و عامه را تشدید کند و سلطه استعمار را همواره بر ملل اسلامی پاس دارد.
متاسفانه وهابیت امروزه با دردست داشتن سرزمین زرخیز عربستان و تکیه بر ثروت عظیم خدادادی توانسته است به جریان نیرومندی تبدیل شود و سازمانهای بیشماری را در جهان برای تبلیغ مرام خویش بنیان نهد. بهویژه در کشورهای ایران و پاکستان در مناطق سنینشین که اغلب از فقر و استضعاف رنج میبرند سرمایهگذاریهای فراوان نموده، مدارس علمیه تاسیس کرده و پولهایی را برای طلاب و... خرج کند و آنها را به سیاستهای عربستان جذب نماید.
کارگروه آموزش به دنبال پی گیری ایجاد یک مرکز ای اس پی روشهای مختلفی را بررسی نموده و به نتایج زیر در حال حاضر رسیده است:
۱- پی گیری دریافت مجوز ای اس پی و دریافت پهنای باند مناسب به صورت مستقیم از سازمان ارتباطات رادیویی که با زحمت آقای مهندس مجتبی مدرس زاده در حال انجام می باشد.
۲- بررسی ارتباط نقطه به نقطه و دریافت پهنای باند مناسب از ای اس پی مستقر در کاشان که در حال بررسی می باشد.
۳- بررسی دریافت مجوز برقراری ارتباط با اینترانت و دریافت پهنای باند مناسب از ای اس پی های مستقر در کاشان (که در حال حاضر نمونه این کار در نیاسر انجام شده است.)
برآورد هزینه ای که توسط شرکت محترم ایده گستر طلوع کاشان جهت روش سوم توسط آقای مهندس عباس فیروز انجام گرفته مبلغ ۵/۴ میلیون تومان برای راه اندازی و مبلغ ۸/۱ میلیون تومان هزینه اولیه جهت برقرار ارتباط اینترانت و هزینه ماهانه ۱۷۰ هزارتومان جهت دریافت پهنای باند ۲۵۶ کیلو بیت بر ثانیه جهت تعرفه های اینترانت و اینترنت می باشد.
البته آقای مهندس رحمان مهران فر نیز با توجه به ارتباطی که با شرکت های ای اس پی دارد جهت بررسی راههای مناسب تر و مقرون به صرفه تر در حال رایزنی می باشد.
توافقاتی که در این زمینه صورت گرفته است انجام کار با همکاری شهرداری برزک( با نظر مساعد شهردار محترم برزک) و شرکت ایده گستر طلوع کاشان و شرکت تعاونی عماد برزک کاشان و دفتر فنی یکتا مستقر در برزک می باشد. به گونه ای که کلیه موارد همکاری به صورت شفاف و روشن مشخص گردد.
هرچند بعضی از دوستان وجود یک ای اس پی را در برزک در اولویت نمی دانند و کارهای مهم تری را برای انجام، قائلند اما دوستانی هم هستند که این کار را زمینه ساز و پشتوانه فکر و اجرایی امور دیگر تلقی می نمایند.
این در حالی است که ای سی تی روستای که در مخابرات برزک به ارائه خدمات اینترنتی به متقاضیان می پرداخت با آمدن پست بانک، ارائه اینترنت متوقف و یا به صورت شدیدی کاهش یافته است و از طرف دیگر عدم پاسخگویی مناسب به مراجعه کنندگان و نداشتن نظم مورد نیاز اینگونه مراکز زمان اندک اختصاص یافته را نیز برای استفاده کنندگان با مشکل مواجه می سازد به گونه ای که اکثراْ از خیر آن می گذرند و به قول معروف نه شیر شتر و نه دیدار عرب
و فراموش نکردیم که مدیر محترم مخابرات که در جلسه سفیران خدمت تشریف آورده بودند جهت رفع این مشکل قول افزایش سیستم از یکی به دوتا را به صورت شفاهی به دوستان دادند. در حالی که ۵ الی ۶ ماه از این قول می گذرد و نه تنها عملی نشد بلکه آن هم که بود متوقف گشت.
در عین حال انشا الله با همت دوستان و همکاری ادارات مرتبط بتوانیم بحث اینترنت برزک را با حداقل هزینه راه اندازی نماییم.
یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من زن هستم. پسر بچه گفت: من نمیفهمم. مادر گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید که چرا مادر بیدلیل گریه میکنند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای «هیچ چیز» گریه میکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمیدانست که چرا زنها بیدلیل گریه میکنند.
بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را میداند. او از خدا پرسید: خدایا، چرا زنان به آسانی گریه میکنند؟
خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم میخواستم او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانههای او را آنقدر قوی آفریدم تا بار تمام دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانههایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد و من به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن ناامید شدهاند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداری از خانوادهاش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند. به او عشقی دادهام که در هر شرایطی بچههایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند.
به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد. به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمیرساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند. و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد. این اشکها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد.
او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک میریزد. خدا گفت: میبینی پسرم، زیبایی یک زن در لباسهایی که میپوشد نیست. در ظاهر او نیست و در شیوه آرایش موهایش نیست و بلکه زیبایی یک زن در چشمهایش نهفته است. زیرا چشمهای او دریچه روح اوست و قلب او جایی است که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.
تهیه و ارسال: امیرحسین serabbakhsh86@yahoo.com
چه زمانی متوجه حضور کسی در قلب خود میشوید؟ عشق در کیمیای ذهنتان باعث چه رویدادی میگردد؟ و آیا عاشق شدن صرفاً طریقه ای طبیعی برای حفظ بقای نوع بشر است؟
ما نام عشق را بر آن می نهیم. عشق به مانند روشنای آفتاب حس میگردد. اما روح بخش ترین احساسات انسانها شاید همین راه حل زیبای طبیعت برای بقای نسل آدمیان و تولید مثل آنها باشد.
مغر توسط مجموعه ای از مواد شیمیایی اثر بخش، ما را در دام عشق گرفتار می آورد. تـصور بر این است که در حال گزینش شریکی برای خود هستیم، در حالی که ممکن است طعمه ای دلباخته برای دام دوست داشتنی طبیعت بیش نباشیم.
روان پژوهان نشان داده اند در حدود 90 ثانیه تا 4 دقیقه زمان لازم است تا شما درباره عشق کسی تصمیم گیری نمایید.
تحقیقات گویای این مطلب میباشند:
ادامه مطلب ...
روزنامه ایران را که مطالعه می کردم به موضوع مهمی برخورد کردم:
«نشست مشترک سران قوا و خبرگان به میزبانی مجمع تشخیص مصلحت»
و مطالب آن که قسمتی کوتاه از آن را برای دوستان می آورم
«رئیس جمهور در این دیدار در پاسخ به دغدغه های اعضای مجلس خبرگان درباره مسائل فرهنگی و دینی، مساجد را پایگاه دینی و اجتماعی ایران اسلامی دانست و گفت: بحث دولتی کردن و مردمی ماندن بودجه مساجد از اوایل انقلاب مطرح بود که همیشه موافق و مخالف داشت.
رئیس جمهوری افزود: دولت برای مساجد و مصلی ها، علاوه بر بودجه های استانی، ردیف های بودجه ملی در نظر گرفت»
و در قسمتی دیگر آمده است:
«رئیس مجلس نیز در سخنان کوتاه با ابراز خرسندی از حضور در جمع اعضای خبرگان گفت: یکی از افتخارات مجلس هفتم تخصیص بودجه برای حوزه های علمیه و مراکز دینی مانند مصلی ها و مساجد است. ایشان گفت: مجلس تلاش می کند که تا ضمن حفظ رابطه مساجد و مردم در کنار دولت برای رسیدگی به امور مساجد تلاش نماید.»(۱)
با خواندن مطالب فوق خشنود شدم که ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام با وجود مسائل و مشکلات شدید داخلی و خارجی از دغدغه اصلی مرتبط غافل نمی شوند و برای آن چاره اندیشی می نمایند.
امیدوارم که با نشست های مشترک و جلسات بعدی بر اجرای این مسائل نیز نظارت داشته باشند.
(۱) روزنامه ایران - سه شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۶
«رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، پایبندی مردم و مسئولان بر شاخص ها و اصول نظام اسلامی و بیان صریح و بدون هراس آنها و ایستادگی و حضور هوشمندانه در صحنه را عامل سربلندی نظام و پیشرفت کشور در عرصه های مختلف از جمله موفقیت بزرگ در موضوع هسته ای دانستند.
... ایشان همچنین با اشاره به ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان الگویی بی نظیر، در تبیین شاخص ها و اصول نظام اسلامی افزودند: جمهوری اسلامی حقیقت واحدی است که بر اساس اصول و مبانی اسلام، ساختی جدید از نظام سیاسی و اجتماعی را تشکیل می دهد، بنابراین شاخص های نظام اسلامی با شاخص های جهانی متفاوت است و شاخص های جهانی نمی تواند ملاک و معیار نظام اسلامی باشد. رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاکید بر این که متفاوت بودن شاخص ها به معنای استفاده نکردن از علم و تجربیات موفق دیگران نیست، خاطرنشان کردند: ارزیابی موفق بودن تجربیات دیگران نیز باید بر اساس شاخص های نظام اسلامی باشد. ایشان شاخص های نظام اسلامی را محکمات انقلاب و خط امام دانستند و تصریح کردند: خط امام راحل همان شاخص های اسلام اصیل است و حضرت امام (ره) در بیان اصول اسلام و ارزش های انقلاب، بسیار صریح و روشن عمل می کردند و در خصوص عمل به آنها نیز با هیچ کس تعارف نداشتند.»(۱)
(۱) روزنامه ایران - چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۶
روزی روزگاری مرد ثروتمندی بود که چهار همسر داشت . مرد بیشتر از همه عاشق همسر چهارمش بود و همیشه برایش گران قیمت ترین هدایا و بهترین غذاها را فراهم می کرد . او عالی ترین ها را برای همسرش می خواست .
همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به داشتن او افتخار می کرد اما همیشه از این می ترسید که روزی این زن او را ترک کند .
مرد همسر دوم اش را هم دوست داشت . این زن بسیار صبور و همیشه با محبت مراقب او بود . مرد به او اعتماد زیادی داشت و هر وقت با مشکلی مواجه می شد از او کمک می خواست .
همسر اول مرد به او بسیار وفادار بود و نقش مهمی در نگهداری ثروت او بازی می کرد . با این وجود او همسر اولش را دوست نداشت . اگرچه این زن عمیقا عاشقش بود اما مرد ، کم تر به این زن توجه می کرد .
روزی مرد احساس کرد بیمار است و فهمید فرصت زیادی برای زندگی ندارد .
بنابراین
از چهارمین همسرش پرسید : من تو را بیشتر از همه دوست دارم و برای تو بهترین هدایا را گرفتم و بیشتر از همه مراقب تو بودم ، حالا که دارم میرم ، آیا در کنارم می مانی ؟ به من کمک می کنی ؟
زن چهارم پاسخ داد: نه به هیچ وجه . و بدون گفتن کلمه ای دیگر به راه خود رفت .
پاسخ او درست مثل چاقوی تیز در قلب مرد فرو رفت .
مرد غمگین از همسر سومش پرسید : من در تمام زندگی ام تو را دوست داشتم . حالا که دارم می میرم کنار من می مانی ؟ آیا به من کمک می کنی ؟
همسر سوم پاسخ داد : زندگی هم چنان زیباست وقتی تو بمیری ، من دوباره ازدواج می کنم . قلب مرد شکست و یخ زد .
سپس از همسر دومش پرسید : من همیشه موقع مشکلات به سراغ تو می آمدم و تو هم همیشه به من کمک کردی . حالا که دارم می میرم آیا از من حمایت می کنی ؟به من کمک می کنی ؟
همسر دوم پاسخ داد : من متاسفام ، الان نمی توانم کمکت کنم . نهایتا می توانم با تو تا مزارت بیایم .
این جواب درست مثل این بود که به مرد صاعقه بزند و مرد احساس تباهی کرد . بعد صدایی آمد که می گفت : من با تو می مانم و با تو می آیم .
مهم نیست که تو کجامی روی . مرد به دنبال صاحب صدا گشت .
همسر اول مرد بود .
او خیلی نحیف بود ، چون مرد به او خوب رسیدگی نکرده بود .
مرد گفت : من باید وقتی فرصتش را داشتم بهتر از تو مراقبت می کردم !
حقیقت این است که همگی ما چهار همسر در زندگی مان داریم .
چهارمین همسر ما بدن ماست ، مهم نیست که چقدر زمان برای رسیدگی به آن صرف کردیم ، وقتی ما می میریم او ما را ترک می کند .
همسر سوم ما : دارایی ، موقعیت و ثروت ماست وقتی ما می میریم همه آن ها به دیگران تعلق پیدا می کند .
دومین همسر ما خانواده و دوستان ما هستند ، مهم نیست که چه مدت زمانی همراه ما بوده اند ، بیشترین کاری که آن ها قادرند برای ما انجام دهند این است که با ما تا سر مزار مان بیایند !
اما اولین همسر ما روح و روان ماست ، که اغلب اوقات در پی ثروت و قدرت و موقعیت از آن غافل شده ایم . تنها روح ما است که هر کجا می رویم ما را همراهی می کند .
بنابراین همین حالا روحت را تقویت کن و پرورش بده . چرا که این بزرگترین هدیه ای است که در این دنیا به تو پیشکش شده !
امیر حسین |
http://serabbakhsh86@yahoo.com |
سلام
نمیدانم تازگی از جاده کاشان برزک عبور کرده اید یا نه
آنقدر گودال و خندق های جورواجور در آن است که مطمئنا هر مسافری که برای اول بار از این جاده عبور می کند توبه میکند که دیگر آن طرف ها پیدایش نشود آقای احمدی نژاد در سفر استانی صحبت ازآزادراه کاشان ورکان خبر دادند اما حتما این هم مثل بقیه کارها در مورد برزک کنسل شده
چند روز پیش که به برزک می آمدم دیدم اداره راه با تمام تجهیزات در حال تاسیس جاده ای جدید برای نیاسر بودند امیدوارم خدا فرجی برای مردم برزک برساند
آثار و فواید ورزش
الف) آثار فردی: ورزش باعث ترمیم و تربیت جسم و پرورش بدن و سلامتی و نشاط و تقویت قوای جسمانی و در نتیجه رشد جسمی و روحی می گردد.
ب) آثار اجتماعی: ورزش باعث سلامتی اجتماع شده و اجتماع را از خاموشی و سکون و تنبلی به روشنایی و حرکت سوق داده و از بروز انحرافات اخلاقی و خانمان برانداز اعتیاد، سوء مصرف مواد و لذتهای زودگذر دور نگه می دارد.
ج) آثار خانوادگی: خانواده ای که ورزش در آن حاکم باشد شادابی با سلامتی و کار و تلاش همراه با قوت و قدرت توام است و آثار روانی، ضعف اعصاب، تنبلی در آن خانواده نیست.
د) آثار اخلاقی: دوری از رذایل اخلاقی، انحرافات جنسی و شهوانی، دور از عصبانیت ها و عقده گشایی و برقراری روح محبت، دوستی، تعاون و ایثار و گذشت را در انسان زنده می کند.
ه) آثار اقتصادی: هر ملتی برای شکوفایی اقتصادی نیاز به توان، قدرت و بازوهای نیرومند و مغزهای فعال دارد که همه اینها نیازمند به بدن سالم و نیرومند و قوی هستند.
پیامدها و فواید ورزش:
۱- سلامتی.
۲- ایجاد تحرک.
۳- ایجاد استقامت و اراده قوی.
۴- نشاط.
۵- ایجاد قدرت.
۶- ایجاد دقت و سرعت.
۷- ایجاد رقابت و مشارکت.
۸- ایجاد محبت و صمیمیت.
۹- عدم یاس و امید به آینده.
۱۰- الگوپذیری و اطاعت.
۱۱- احساس مسئولیت و مسئولیت پذیری
۱۲- ایجاد عدالت و رعایت شرایط.
۱۳- احترام به نظر دیگران در قضاوت.
۱۴- خضوع و فروتنی.
۱۵- ایثار و گذشت.
۱۶- برنامه ریزی در تمرین و کارها.
۱۷- عبرت گیری از شکست ها.
۱۸- تلاش و کوشش مداوم.
۱۹- مبارزه در سختی ها
۲۰- امتحان و مسابقه و سرانجام موفقیت.
شیخ الرئیس ابوعلی سینا:
«دارو صفا می دهد و جفا می کند ورزش صفا می دهد و جلا می بخشد.»
فاطمه کاردان - کارشناس تربیت بدنی
«استاد یار دانشکده علوم پزشکی اصفهان با اشاره به آمار سازمان ملل گفت: ۶۷ درصد کار در جهان به زنان تعلق دارد و اگر کارخانه را هم به آن اضافه کنیم به طور متوسط زنان ۱۸ ساعت کار می کنند در حالی که تنها ۱۰ درصد درآمد جهان به زنان تعلق می گیرد.
ایشان با تاکید بر این که در کل دنیا یک درصد از دارایی جهان در اختیار زنان است افزود: در دنیا ۱۳۷ میلیون بیسواد وجود دارد که ۶۳ درصد آن زنان هستند.
وی درباره نتایج این مطالعات گفت: ۱۲ تا ۴۴ درصد خانواده ها در کشورهای در حال توسعه دارای خشونت جنسی، ۳۸ تا ۷۴ درصد خشونت فیزیکی، ۴ تا ۲۵ درصد خشونت فیزیکی بدون آسیب و ۱۴ تا ۱۵ درصد رفتارهای کمک جویانه داشته اند.
وی با اعلام ۸ هدف جهانی از اهداف هزاره سوم گفت: ایران از جمله کشورهایی است که تا سال ۲۰۱۵ متعهد به اجرای این اهداف است که ۳ هدف آن از جمله دسترسی به آموزش در تمام سطوح، برابری جنسی و کاهش مرگ و میر مربوط به زنان است.
وی اظهار داشت: در دنیا ۴۲ درصد از افسردگی به زنان تعلق گرفته و عاجزترین بیماری روانی در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران بیشترین بار بیماری بار افسردگی بر بانوان تحمیل می شود.
وی سرانه سلامت روان برای هر بیماری را در ایران ۲۵ تومان اعلام کردو گفت: لازم است نمایندگان و اشخاص درگیر قانون سلامت جامعه را بیشتر مورد توجه قرار دهند.»(۱)
(۱) روزنامه ایران - ویژه نامه اصفهان - ۲۷ بهمن ماه ۱۳۸۶
احمد توکلی:
«...رئیس دولت نهم و شاه از نظر اخلاقی نقطه مقابل یکدیگر هستند اما این سیاست تکیه بودجه بر نفت اگر با سیاست های شاه یکی شود نتیجه آن نیز یکی خواهد شد. به هر حال اتکا به نفت هر روز بیشتر می شود و درآمد نفتی ما که حاصل از فروش ثروت است چندان با حرکت های ملی ارتباط ندارد. در چنین اقتصادی تقاضای کلی بدون توجه به عرضه کل جامعه بالا می رود و دولت برای جبران این مهم به سوی واردات حرکت می کند در این راستا برخی کالاها با کاهش شدید قیمت روبه رو می شوند و بخشی از کالاها که قابل وارد شدن نیستند مثل مسکن با افزایش قیمت مواجه می شوند که گرانی بخش غیر قابل تجارت به بخش قابل تجارت سرایت می کند. بر این اساس با واردات، بخش قابل تجارت نابود می شود. نتیجه چنین سیاستی تورم و رکود است و در ادامه آن صادرات غیر نفتی کاهش می یابد. به هر روی امسال اتکای منابع بودجه عمومی دولت به منابع نفتی ۵۹ درصد می باشد و این اتکا به نفت حتما بیماری هلندی را در سال آینده در اقتصاد کشور تشدید می کند.»(۱)
(۱) روزنامه اعتماد ملی - چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۶
«... به گفته فرماندار کاشان اطلاعات مربوط به انتخابات و نامزدهای انتخاباتی به صورت متمرکز و کشوری اعلام خواهد شد.
وی اخبار مربوط به رد و یا تائید صلاحیت نامزدهای انتخاباتی جزء اخبار طبقه بندی شده اعلام کرد و افزود: اخبار مربوط به انتخابات به دلیل تغییر و تحولاتی که در هر دقیقه و هر ساعت ممکن است اتفاق بیافتد هنوز رسانه ای نشده است و در حال طبقه بندی است.»(۱)
(۱) نشریه آرمان کاشان ۱۷ بهمن ۱۳۸۶
موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سرو صدا برای چیست . مرد
مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی
مشغول باز کردن بسته شد . موش لب هایش را لیسید و با خود گفت : کاش یک غذای
حسابی باشد .
اما همین که بسته را باز کردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون
صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود . موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید
را به همه حیوانات بدهد . او به هر کسی که می رسید ، می گفت : توی مزرعه یک
تله موش آورده اند ، صاحب مزرعه یک تله موش خریده است ...
مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت : آقای موش برایت متاسفم
. از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی ، به هر حال من کاری به تله موش
ندارم ، تله موش هم به من ربطی ندارد .
میش وقتی خبر تله موش را شنید ، صدای بلند سر داد و گفت : آقای موش من فقط
می توانم دعایت کنم که توی تله نیفتی ، چون خودت خوب می دانی که تله موش به من
ربطی ندارد . مطمئن باش که دعای من پشت و پناه تو خواهد بود .
موش که از حیوانات مزرعه انتظار همدردی داشت ، به سراغ گاو رفت . اما گاو
هم با شنیدن خبر ، سری تکان داد و گفت : من که تا حالا ندیده ام یک گاوی
توی تله موش بیافتد ! . )) او این را گفت و زیر لب خنده ای کرد و دوباره مشغول
چریدن شد .
سرانجام ، موش ناامید از همه جا به سوراخ خود برگشت و در این فکر بود که
اگر روزی در تله موش بیافتد ، چه می شود؟
در نیمه های همان شب صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید . زن مزرعه
دار بلافاصله بلند شد و به سوی انبار رفت تا موش را که در تله افتاده بود ،
ببیند .
او در تاریکی متوجه نشد که آنچه در تله موش تقلا می کرده موش نبود ، بلکه
یک مار خطرناکی بود که دمش در تله گیر کرده بود . همین که زن به تله موش نزدیک
شد ، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد . صاحب مزرعه با
شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت ، وقتی زنش را در این حال دید او
را فوراً به بیمارستان رساند . بعد از چند روز ، حال وی بهتر شد . اما روزی که
به خانه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسایه که به عیادت بیمار آمده بود ، گفت :
برای تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست .
مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد
بوی خوش سوپ مرغ در خانه پیچید . اما هر چه صبر کردند ، تب بیمار قطع نشد .
بستگان او شب و روز به خانه آنها رفت و آمد می کردند تا جویای سلامتی او شوند .
برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد ، میش را هم قربانی کند تا با گوشت آن برای
میهمانان عزیزش غذا بپزد .
روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد . تا این که یک روز
صبح ، در حالی که از درد به خودش می پیچید ، از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی
زود در روستا پیچید . افراد زیادی در مراسم خاک سپاری او شرکت کردند .
بنابراین ، مرد مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی برای
میهمانان دور و نزدیک تدارک ببیند .
حالا موش به تنهایی در مزرعه می گشت و به حیوانات زبان بسته ای فکر می کرد
که کاری به تله موش نداشتند !!!!!!!!!!.
منبع: سلمقان
میشه خدا رو حس کرد
تو لحظه های ساده
تو اضطراب عشق و
گناه بی ارداه
بی عشق، عمر آدم
بی اتحاد میره
هفتاد سال عبادت
یک شب به باد میره
وقتی که عشق آخر، تصمیمش بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره
ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همیشه
هرچی محال می شد با عشق داره میشه، انگار داره میشه
عاشق نباشه آدم
حتی خدا غریبه است
از لحظه های حوا
حوا می مونه و بس
نترس اگر دل تو از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصه ت از نو نوشته باشه
دوستی که سرباز سازندگی در جهاد کشاورزی کاشان بود با انرژی و انگیزه وارد این مجموعه شد و به قول خودش قصد داشت از این دوران حداکثر استفاده را بکند. یکی از کارهای جالبی که می خواست انجام بدهد ولی با سردی افراد آن مجموعه روبرو شد؛ راه اندازی یک وبلاگ بود که در اینجا یکی مطلب از آن را برای دوستان می آورم:
«تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف ولی پا توی کفش بزرگان که میشه کرد
اصل 147 قانون اساسی
دولت باید در زمان صلح از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی – آموزشی – تولیدی و جهاد سازندگی با رعایت کامل و موازین عدل اسلامی استفاده کند در حدی که به آمادگی رزمی ارتش آسیبی وارد نشود
دوست عزیز شما مخاطب یکی از مشمولین همین طرح هستید که درمرکز ترویج و خدمات جهاد کشاورزی برزک مشغول فعایت است
یکی ازبرنامه های پیش بینی شده در راه اندازی این وبلاگ تجزیه و تحلیل کلیه فعالیت های مربوط به بخش کشاورزی بخش برزک است و لازم میدانم شرح وظایف تعیین شده از سوی اداره کل پشتیبانی شبکه ترویج را به عرض شما برسانم که جای ایراد به فعالیت وبلاگ وجود نداشته باشد آخه زیاد شنیدم حتی بعضی از تحصیکرده ها هم بودند که عنوان بیکاری را به این کار اختصاص می دادند .
یکی از اهداف طرح سربازان سازندگی ایجاد زمینه مناسب جهت گسترش فعالیت های بخش کشاورزی و توسعه روستایی میباشد که به جرات می توانم بگویم خیلی کم به این مورد توجه میشود (البته در سطح حوزه فعالیت خودم ) که امیدوارم بتوانم جبران کنم
راستش رو اگه بخواهید بدونید اینه که بخشهای مختلف مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان اونقدر وقت ما رو مشغول کارهای خودشون کرده اند که حتی فرصت فکر کردن به این چیز ها رو هم پیدا نمی کنیم و به عنوان یه تجربه غیر اخلاقی به این نکته اشاره میکنم که هر گاه تونستیم فرصت و قدرت فکر کردن رو از کسی بگیریم می تونیم راحت ضربه فنی کنیم کاری که بعضی ها خیلی وارد هستند وتا ما میریم فکر کنیم با کاغذ برجی میسازند اگر چه برج اونا دوامی نداره چون حتی خودشون هم اونقدر عجله کردند که باور کنید بیشتر از ما بهش فکر نکردند ولی مهم اینه که ساختند و( خوشهالند که دیدی چه کار کردیم هیچکس سر در نیاورد ) یا مثل یه کشتی که قطب نماش رو از کار انداختند و بیچاره برای رسیدن به ساحل مجبوره دنبال کشتی همسایه حرکت کنه ولی خب تا حالا این طور بوده از حالا به بعد قراره یه فرق هایی بکنه تا الان میگفتم به قول شاعر
ما را به میزبانی صیاد الفتی است ور نه به نیم ناله قفس میتوان شکست
البته باید بگم اصلا این شعر رو جدی نگیرید چون باور کنید من یکی دیگه طاقت دیدن صیاد رو ندارم
با این تفاسیر فکر میکنم ثابت کرده باشم که هدف اصلی من انجام وظیفه است و بس ...........................................................
برای همه شما آرزوی موفقیت دارم »
مبنع : سرباز سازندگی
چند روز پیش با موسسه ای آشنا شدم که حیفم آمد در این وبلاگ معرفی نکنم:
«موسسه توانبخشی ولی عصر(عج)» «مرکز پایش رشد و تکامل کودکان و نوزادان نگار عصر- کاشان»
این موسسه در شرح کار خود آورده است:
«مرکز پایش رشد کودکان و نوزادان نگار عصر با همکاری وزارت بهداشت و درمان در راستای هدف مداخلات زودهنگام اقدام به برگزاری جلسات مشاوره و ارزیابی رشد طبیعی نوزادان و کودکان در حیطه های حرکتی، گفتاری، شناختی، اجتماعی و خودیاری توسط متخصصین آموزش دیده نموده است.
این جلسات در روزهای یکشنبه در این مرکز بهداشتی برگزار شده و به صورت رایگان می باشد. برای اطلاعات بیشتر می توانید با شماره تلفن ۴۴۶۵۵۱۱ تماس بگیرید.»
در قسمتی دیگر از بروشور این موسسه آمده است:
«پدر و مادر عزیز :
کودک شما به طور طبیعی با سرعتی باور نکردنی در حال تکامل می باشد و با سپری کردن هر مرحله از رشد تجربیات جدیدی را کسب کرده و پایه و اساس فعالیتهای آینده خویش را طرح ریزی می کند. شما به عنوان پدر و مادر نقش مهمی را در آفریدن این تجربیات دارید. برای این کار لازم است مطمئن شوید کودکتان در کدام مرحله رشد و تکامل خود قرار دارد و چه فعالیتهایی باید انجام شود تا وی به مرحله ی بعدی رشد خود برسد.
به این ترتیب شما علاوم بر تامین نیازهای اصلی کودک مثل غذا، آب، پوشاک و مراقبتهای بهداشتی می توانید با انجام تمرینات و دستورات بسیار ساده، در طی کردن مراحل رشدی همراه کودک خود باشید.»
و این موسسه در قسمتی دیگر از شرح کار خود آورده است:
«برای آنانکه می خواهند کودکانی باهوش داشته باشند.
برای آنانکه می خواهند آینده کودک خود را در نوزادی تعیین نمایند.
برای آنانکه می خواهند برای سئوالات خود درباره ی فرزندشان پاسخی بیابند .
برای آنانکه به سلامت جامعه اهمیت می دهند.
برنامه ای ویژه داریم:
با شرکت در جلسات ارزیابی رشد نوزادان و کودکان در پیشبرد سلامت جامعه سهیم باشیم.»
بعد از گذشت ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قرار گرفتن ارزشی ترین نیروهای انقلابی در مصدر امور؛ رئیس دولت نهم در سخنرانی خود در راهپیمایی ۲۲ بهمن جمع بندی خوبی ارائه نمود که قابل شنیدن و شنیدن مجدد است.
او گفت که برای این که ببینیم چرا مملکت ما با مشکلات بسیاری مواجه است، کارگروهی تشکیل دادم که بررسی کنند. نتایج بررسی این بود که ما متوجه شدیم که ریشه تمام مشکلات در سه چیز است:
«بسیاری از مشکلات در این است که برنامه و اقدامات بر اساس عدالت پایه ریزی نشده است، عدالت سوزاننده فساد است. به این نتیجه رسیده ایم که برای برپایی عدالت چند بخش باید اصلاح شود؛
۱- اولین بخش، بخش مالیاتی است.
۲- بخش دوم بخش بانکی است که یک درصد متقاضیان بیش از ۵۵ درصد تسهیلات را به خود اختصاص می دهند.
۳- بخش سوم، نظام توزیع است، نظام توزیع باید با کمک اصناف اصلاح شود.
۴- نظام واردات و صادرات باید اصلاح شود، واردات عمدتا در انحصار است و صادرات هم در انحصار است که باید اصلاح شود.
۵- بخش دیگر نظام صدور مجوزها است که در اخیتار افرادی است که رابطه دارد
۶- بخش دیگر نظام رایانه ها است که باید اصلاح شود. سالانه ۹۵ هزار میلیارد تومان رایانه می دهیم اما بیش از ۷۰ درصد رایانه ها سهم سه دهک بالای جامعه می شود و این خلاف عدالت است.
وی گفت: اقتصاد ما غیر مردم مدار و رایانه ای و غیر عادلانه است که باید اصلاح شود. در زمینه اقتصاد نتایج طراحی ها به اطلاع مردم و صاحب نظران خواهد رسید.»
وی که در ابتدای بررسی علل مشکلات کشور نتایج کارگروه ذهنی خود را ۳ مورد ذکر کرده بود در هنگام بیان ریشه ها به بیش از ۶ ریشه اشاره کرد. و چنانچه وقت اجازه می داد احتمالا در پشت تریبون، موارد دیگر نیز یادش می آمد و به اطلاع مردم می رساند.
و همچنین به وجود جاسوس هایی که به ضرر منافع مردم و به استفاده کشورهای بیگانه کار می کرده اند اشاره کرد.
در پایان سخنرانی، رئیس دولت نهم که دولت خود را به صورت غیر مستقیم انقلابی در انقلاب می داند و اعتقاد دارد همگان قبل از وی بد بوده اند. به کارهای خوبی که در دولت نهم صورت گرفته اشاره کرد و به مقایسه آن با چند سال قبل پرداخت.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی با پخش نکردن صحبت های رئیس دولت نهم در خبرها، قدمی آشکار در جهت سانسور برداشت.
منبع : حیات
در برنامه ریزی های اقتصادی برای مقابله با رکود و بیکاری عده ای از اقتصاددانان به تصمیم گیران توصیه می کنند که به توسعه منطقه ای و استان های مختلف و طرح های آمایش سرزمین توجه کنند.
در اقتصاد ایران، متناسب با میزان جمعیت هر استان، جمعیت فعال هر منطقه و نرخ بیکاری استان ها و همچنین متناسب با نقشی که هر استان در تولید ناخالص داخلی و سهمی که در ارزش افزوده بخش های مختلف کشاورزی، صنعت و معدن و خدمات دارد، باید برنامه ریزی های بودجه ای و سمت گیری های خاص مانند طرح های اشتغال زا مورد توجه باشد و متناسب با ظرفیتی که هر استان در بخش کشاورزی یا صنعت و یا خدمات دارد طرح ها و برنامه هایی اجرا شود و تخصیص اعتبارات دولتی به گونه ای صورت گیرد تا مستقیم با معاش مردم، جمعیت فعال و بیکار هر استان و امکان ایجاد شغلی در هر منطقه مرتبط باشد و مردم هر استان بتوانند مشارکت فعال در طرح های توسعه ای و برنامه ریزی های دولت داشته باشند. نکته دیگر در این رابطه تمرکز امکانات در استان هایی مانند تهران است که عملا باعث شده 25 درصد تولید ناخالص داخلی در تهران ایجاد شود.
نگاهی به آمار جمعیت فعال و سهم استان ها در تولید ناخالص داخلی و سهم آن ها در تولید و ارزش افزوده کشاورزی، خدمات و صنعت و معدن می تواند تصویر واقعی تری برای چنین رویکردی را پیش روی ما قرار دهد.
اقتصاددانان معتقدند که در دوره گذار به توسعه و مقابله با رکود تورمی، بهترین راهکار کوتاه مدت افزایش اعتبارات مالی و حمایت های دولت از ظرفیت های خالی هر استان است تا امکان ایجاد صنایع جانبی و واحدهای مرتبط با کشاورزی، ساختمان سازی، صنعت و معدن و خدمات فراهم شود به خصوص در شرایط امروز اقتصاد ایران، گسترش بخش خدمات مرتبط با نفت، صنعت و معدن و کشاورزی توصیه شده است زیرا به هزینه کم تری برای سرمایه گذاری در ایجاد اشتغال نیاز دارد.
استان تهران با سهم 25 درصدی در تولید ناخالص داخلی سال 83 و عرضه 25 درصد تولید ناخالص به قیمت بازار، 17 درصد جمعیت فعال کشور را در خود جای داده است و با تمرکز شدید امکانات و بودجه در این استان، سهم تهران در ارزش افزوده تولید کشاورزی کشور 2/5 درصد، در صنعت و معدن 11 درصد، در خدمات 8/37 درصد، در بخش ساختمان 4/27 درصد و در آب و برق و گاز طبیعی 3/12 درصد است.
تمرکز امکانات
به عبارت دیگر، تهران به خاطر تمرکز امکانات دولتی و بودجه ای باوجود 10 میلیون جمعیت که یک هفتم جمعیت کشور است توانسته است یک چهارم تولید ناخالص داخلی را عرضه کند و بیش ترین سهم را در ارایه خدمات و ساختمان سازی در کشور دارد.
پس از تهران استان خوزستان با سهم 8/14 درصد در تولید ناخالص داخلی، 12 درصد در تولید ارزش افزوده آب و برق و گاز، 6/6 درصد در تولید کشاورزی، 3/32 درصد در بخش صنعت و معدن و 2/5 درصد در بخش خدمات سهم دارد. با این وجود خوزستان باوجود 7/5 درصد جمعیت فعال کشور، نرخ بیکاری 6/19 درصدی دارد و این ارقام نشان می دهد که خوزستان باوجود ظرفیت های قابل توجه در تولید صنعتی و کشاورزی و خدمات نیازمند توسعه پایدار است تا عواید این تولید صنعتی به بازار کار و اشتغال نیز سرازیر شود و بیکاری را مهار کند.
استان اصفهان پس از خوزستان در مرتبه سوم کشور قرار دارد که 41/6 درصد تولید ناخالص را به خود اختصاص داده و سهم آن در تولید کشاورزی پنج درصد، در صنعت و معدن 2/7 درصد و در خدمات 8/5 درصد بوده است. این استان با سهم 7/6 درصدی در جمعیت فعال کشور نرخ بیکاری 3/13 درصدی دارد و در صورتی که بخش خدمات و صنایع جانبی گسترش یابد بیکاری کنترل می شود.
خراسان رضوی با سهم 81/4 درصدی در تولید ناخالص داخلی، در ارزش افزوده تولید کشاورزی 2/7 درصد، در خدمات شش درصد و در صنعت و معدن 8/1 درصد سهم دارد و نرخ بیکاری در این استان 3/9 درصد و سهم آن در جمعیت فعال 2/9 درصد است.
استان فارس با 36/4 درصد کهگیلویه و بویراحمد 02/4 درصد آذربایجان شرقی 78/3 درصد و مازندران 33/3 درصد در رتبه های بعدی تولید ناخالص داخلی هستند.
بوشهر 22/3 درصد، کرمان 39/2 درصد، گیلان 13/2 درصد، مرکزی 18/2 درصد و هرمزگان 06/2 درصد در تولید ناخالص داخلی سهم دارند.
جمعیت فعال
بیش ترین جمعیت فعال در تهران، خراسان رضوی، اصفهان، آذربایجان شرقی و غربی، خوزستان، فارس، گیلان و مازندران قرار دارد که به ترتیب سهم هر یک از آن ها از جمعیت فعال 5/21 میلیون نفری سال 1383 معادل 17 ، 2/9 ، 2/6 ، 6/4 ، 7/5 ، 9/5 ، 4 و 4/4 درصد بوده است. به این اعتبار طرح های اشتغالزا به خصوص در بخش خدمات باید برای این استان ها سمت گیری شود.
در شرایطی که نرخ متوسط بیکاری در کشور 3/12 درصد در سال 83 بوده است، نرخ بیکاری در برخی استان ها در شرایطی بالاتر از 15 درصد است که نیازمند توجه سریع تر مسوولان برای اجرای طرح های اشتغالزای زودبازده و خدماتی است تا نرخ بیکاری با سرعت بیش تری در این استان ها رو به کاهش گذارد.
استان های سیستان و بلوچستان با نرخ 7/21 درصد، چهارمحال و بختیاری با 6/17 درصد، ایلام با 9/15 درصد، خوزستان 6/19 درصد، فارس 4/13 درصد، کردستان 6/14 درصد، کهگیلویه و بویراحمد 1/14 درصد، گلستان 3/14 درصد لرستان 4/19 درصد، یزد 3/17 درصد و همدان با 14 درصد نرخ های بالای بیکاری را دارند که لازم است برای رفع آن ها متناسب با ظرفیت های هر استان اقدامات لازم صورت گیرد.
به خصوص آن که برخی از این استان ها جزو استان های ضعیف تر به حساب می آیند و سهم آ ن ها در تولید ناخالص داخلی پایین است.
استان یزد با سهم 07/1 درصد از تولید ناخالص داخلی و سهم های اندک در تولید کشاورزی، صنعت و معدن و خدمات با نرخ بیکاری بالا روبه رو است و استان های همدان با ظرفیت نسبی بهتر در تولید کشاورزی و خدمات و سهم 48/1 درصدی در تولید ناخالص با بیکاری 14 درصد روبه رو است و ضروری است که در طرح های کاهش بیکاری و مقابله با رکود به تقویت بخش صنعت و صنایع جانبی کشاورزی در این استان توجه شود.
لرستان با 4/19 درصد بیکاری سهم دو درصدی در تولید ناخالص دارد و در همه بخش های کشاورزی، صنعتی و خدمات نیازمند ظرفیت سازی های بیش تر است.
کهگیلویه و بویراحمد با بیکاری 1/14 درصدی و ظرفیت قابل توجهی که در بخش معدنی دارد سهم استان از تولید ناخالص را به چهار درصد افزایش داده و در صورت توجه به منابع اشتغالزای معدنی و صنایع جانبی و خدمات آن و خدمات گردشگری می تواند در کنترل بیکاری و رکود بهتر عمل کند.
استان گلستان با وجود طبیعیت غنی از منابع آب و جنگل با بیکاری 3/14 درصدی مواجه است و با توجه به ظرفیت های استان در کشاورزی، آب و خدمات باید با تمرکز بیش تر در رفع مشکلات این بخش ها، رکود و بیکاری را کنترل کند.
با وجود ظرفیت نسبی کردستان در کشاورزی و خدمات، سهم استان در تولید ناخالص زیر یک درصد است و لازم است که برای کنترل بیکاری 6/14 درصدی آن به اشتغالزایی بیش تر در بخش خدمات و کشاورزی توجه بیش تری شود.
روزنامه سرمایه۱۵/۱۱
منبع : کار، انگیزه، پیشرفت
خبرگزاری فارس: مؤسس اصلی این آیین جدید، سید علیمحمد شیرازی ملقب به باب با دعوی امام زمانی عدهای را به سوی خود کشیده، احکامی را صادر کرد و قوانینی را پایه گذاری نمود که اندکی پس از او قسمتی از آنها توسط مریدانش نسخ شده و احکام دیگری جایگزین آن شد و این سیر نسخ و جایگزینی تا کنون ادامه پیدا کرده است و مبالغه نیست اگر بگوییم که نسبت به کیشها و فرقه های دیگر، بیشترین تغییرات و نزاعها را میتوان در این فرقه یافت، زیرا اصل اولیه آن بر پایه نسخ قوانین و مقررات اسلام بنا گذارده شد.
نمونهای از احکام باب
حال نظری میافکنیم به احکامی که باب در کتابها و کلماتش آورده است. اگر چه در صحیفه عدلیه به این مطلب اقرار میکند که: "شریعت (اسلام) همه نسخ نخواهد شد بل، حلال محمد ( صلی اللّه علیه و آله) حلال الی یوم القیامة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة" ولی عملاً در احکام باب مشاهده میشود که حلال به حرام و حرام به حلال تغییر پیدا کرده و احکام جدیدی بیان شده است که نمونه ای از آنها ذیلاً آورده میشود:
1 ـ در باب ازدواج: "ولا یجوز الاقتران لمن لا یدخل فی الدین"، یعنی ازدواج بابی با کسی که در دین بابیان نیست جایز نمیباشد"(بیان، باب 15) باب درباره ازدواج، رضایت پدر و مادر را شرط میداند.
2 ـ عدد ماهها: در احسن القصص میگوید: "عدد ماهها 12 است که چهار ماه آنها از ماههای حرام است." ولی در بیان، باب 3 میگوید: "عدد ماهها 19 است و هر ماهی 19 روز میباشد و جمع ایام سال به عدد "کل شیء" است که به حساب ابجد 361 روز است."
3 ـ طهارت فضله موش و منی: "فضله موش پاک است و دوری از آن واجب نیست". (بیان، باب 17) "آب (منی) که شما از آن آفریده شدهاید، خداوند آن را در کتاب پاک نمود".(بیان فارسی)
4 ـ جواز ربا: "و اذن فرموده خداوند تجار را در تنزیلی که دأب است امروز مابین ایشان و بر آن که تناقص و تزاید در معاملات خود قرار دهند". (بیان، باب 18)
5 ـ تولید نسل از راه دیگر: "بر هر شخص واجب شده که ازدواج کند، تا نسل خدا پرست از او باقی بماند و باید در این راه جدّیت نماید، و اگر مانعی در ایجاد نسل از یکی از طرفین بود جایز است برای هر یک از آنها با اجازه دیگری به وسیله دیگری ایجاد نسل نماید و ازدواج با کسی که در دین بیان نیست جایز نمیباشد". (بیان، باب 15)
6 ـ جواز استمناء: "قد عفی عنکم ما تشهدون فی الرؤیا او انتم بانفسکم عن انفسکم تستمینون"، یعنی بخشیده شده بر شما آنچه را که در خواب میبینید (احتلام) و یا با بازی با خود استمناء مینمایید. (بیان عربی، باب 10)
7 ـ تعدد زوجات: "ازدواج با دو زن جایز است و بیشتر جایز نیست". (صحیفة الاحکام)
8 ـ حرمت متعه: "خداوند ازدواج موقت را در این دوره پاک، حرام کرده است و مردم را از هواپرستی منع نموده است". (بیان، باب 7)
9ـ ازدواج با اقارب: "و لقد اذن اللّه بین الاخ و اخته"، یعنی و اجازه ازدواج بین خواهر و برادر داده است. (شؤون خمسه)
10 ـ سن ازدواج: "بر پدران و مادران نوشته شده که بعد از یازده سال پسر و دختر خود را ازدواج دهند". (لوح هیکل، ضمیمه بیان عربی) "چون سن ذریات به یازده برسد باید ازدواج کنند، ولی اگر پسر 11 ساله و دختر 10 ساله باشد بهتر است". (صحیفة الاحکام)
11 ـ دفن اموات: "اموات خود را در بلور یا سنگهای محکم قرار دهید و دفن کنید، یا در میان چوبهای سخت و لطیف گذاشته و دفن نمایید، و انگشترهایی که منقوش به آیه باشد در دست آنها کنید".(بیان، باب 32)
12 ـ حرمت خرید و فروش عناصر اربعة: "عناصر اربعه (آب، خاک، آتش، باد) را خرید و فروش نکنید". (بیان عربی)
13 ـ نماز: "نماز عبارت از آن است که 19 بار در روز با وضو رو به قبله بایستید و این آیه را بخوانید: "شهد اللّه انه لا اله الاّ هو له الخلق و الأمر".(آئین باب) "بعضی نماز را چنین تقسیم کردهاند: نماز کبیر و نماز وسطی و نماز صغیر، و نماز کبیر در هر 24 ساعت یکبار خوانده میشود، نماز صغیر، تنها دو سطر دعا است که فقط هر روز خوانده میشود، نماز وسطی هم یک رکعت است که در صبح و ظهر و شام خوانده میشود". (آئین باب)
14 ـ حرمت نماز جماعت: "نماز با جماعت حرام است مگر در نماز با میت که اجتماع برای نماز میکنید، ولی قصد افراد مینمایید". (بیان فارسی)
15 ـ روزه: "19 روز و در ماه (علاء) که نوزدهمین ماه میباشد است و عید فطر همان عید نوروز، و حد روز از طلوع آفتاب تا غروب آن است". (بیان، باب 18)
16ـ علم و دانش: "فلتمحون کل ما کتبتم و لتستدلن بالبیان"، یعنی آنچه که تا کنون نوشته اید نابود کنید و حتماً به کتاب بیان استدلال نمایید. (بیان عربی، باب 6). "لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان ... . و ان ما اخترع من المنطق و الاصول و غیرهما لم یوءذن لأحد من المؤمنین"، یعنی تدریس در کتابهای غیر از کتاب بیان روانیست و آنچه که اختراع شده به نام منطق و اصول و غیر آن دو برای احدی از موءمنان اذن داده نشده. (بیان عربی، باب 10). "نهی عنکم فی البیان ان لا تمکلن فوق عدد الواحد من کتاب و ان لم تملکتم فلیزمنکم تسعة عشر مثقالاً من ذهب احدا فی کتاب اللّه لعلکم تتقون"، یعنی در کتاب بیان از شما نهی میشود که مالک زیادتر از 19 کتاب شوید و اگر بیش از 19 کتاب داشتید بر شما (برای هر کتاب) 19 مثقال طلا (به عنوان کفاره) واجب میگردد، این حدی است در کتاب خدا شاید پرهیزکار گردید. (بیان عربی، باب 7) "واجب است هر کتابی که 202 سال (مطابق با اسم علیمحمد) از استعمال آن گذشت مالک آن را تجدید کند یا آن را نابود سازد و یا به شخصی عطا نماید". (بیان فارسی، باب اول) قداست و حرمت عدد 19 در بیان "نوزده روز در آخر سال روز گرفته و ذکر خدا کنید". (بیان، باب 8) "بر هر شخص واجب است که برای وارث خود 19 ورقه کاغذ لطیف و 19 انگشتری که بر آنها اسامی خدا منقوش شده باقی گذارد". (بیان، باب 8) "برای شهری مهریه زیاد تر از 95 مثقال طلا و برای دهاتی زیادتر از 95 مثال نقره جایز نیست و در هر دو صورت باید کمتر از 19 مثقال نباشد". (بیان، باب 7) "هرگاه شخصی کسی را عمدا محزون کرد باید 19مثقال طلابدهد".(بیان،باب 18) "اگر شخصی کسی را برای سفر مجبور کند، یا بدون اجازه او داخل خانه او شود یا بدون اجازه او را از خانه اش خارج سازد تا 19 ماه زن او بر او حرام خواهد بود". (بیان، باب 16) "اگر معلمی چوبی بر گوشت و بدن بچه ای زد، زن او تا 19 روز بر او حرام میشود، اگر چه از روی فراموشی بزند و اگر زن نداشته باشد باید 19 مثقال طلا به آن بچه بدهد". (بیان، باب 11) "
اسامی سال و ماه و روز
هر سال به عدد (کل شیء) (که به حساب ابجد 361 میباشد) است و هر سال عبارت از 19 ماه و هر ماهی 19 روز است". (بیان، باب 3) عدد و نام ماهها در دین باب فاضل قائینی در کتاب دروس الدیانة نام ماهها را به این ترتیب ذکر کرده است:
1ـ شهرالبهاء. 2ـ شهرالجمال. 3ـ شهر الجلال. 4ـ شهر العظمة. 5ـ شهر النور. 6ـ شهر الرحمة. 7 ـ شهر الکلمات. 8 ـ شهر الکمال. 9 ـ شهر الاسماء. 10 ـ شهر العزة. 11 ـ شهر المشیة. 12 ـ شهر القدرة. 13 ـ شهر العلم. 14 ـ شهر القول. 15 ـ شهر المسائل. 16 ـ شهر الشرف. 17 ـ شهر السلطان. 18 ـ شهر الملک. 19 ـ شهر العلاء. آیتی (آواره) در کتاب کشف الحیل مینویسد: "و همچنین است اسم روزها و سال را به حروف ابجد حساب میکنند و چون 361 میشود، ایام 5 روز که زیاد میآید را ایام (هاء) و زوائد نامیده و آنها را (عطا و فیض) ملقب کردهاند و مثلاً بنابراین تاریخ 25/8/1310 از شهر رجب 1350 که تاریخ تحریر (کشف الحیل) است میشود: فی یوم العلم من شهر القدرة من سنة (السل) من سنین البیان که سال 90 ظهور باب است".
سوء قصد به ناصر الدین شاه
ناصرالدین شاه چهارمین شاه قاجاریه است. وی پس از چهل و نه سال سلطنت در ایران در روز هفدهم سال 1313 قمری به ضرب تپانچه میرزا رضا کرمانی از پای درآمد و کنار مرقد حضرت عبدالعظیم در شهر ری مدفون شد. چندی پس از اعدام سید علیمحمد باب تعدادی از بابیان تصمیم گرفتند که انتقام خون او را از ناصرالدین شاه بگیرند، بنابراین با طرح نقشه ای به او حمله کردند ولی تیر آنها به خطا رفته و ناصرالدین شاه جان سالم بدر برد و پس از این واقعه دستور داد که تعدادی از سران بابیه را دستگیر کنند. آیتی در کوالب الدریه ماجرا را این چنین تعریف میکند: "شش نفر از بابیهای متعصب که از آن جمله ملا صادق ترک بود در نیاوران شمیران به طرف ناصر الدین شاه تیراندازی کردند، و بعد نیز با قمه و غداره به شاه حمله بردند و او را مجروح نمودند ولی موفق به قتل ناصرالدین شاه نشدند.
پناهندگی به سفارت روس
ناصرالدین شاه بعد از این واقعه در صدد دستگیری و نابودی بابیها برآمد". از جمله کسانی که مورد تعقیب قرار گرفت حسینعلی نوری (بهاء اللّه) بود که در لواسان به عنوان میهمانی به خانه صدر اعظم(میرزا آغاخان نوری) رفته بود و هنگامی که او را به دربار احضار کردند از لواسان به قصد نیاوران و مقر حکومتی شاه حرکت کرد ولی در بین راه در محل زرگنده به سفارت روس متوجه شده و به آنجا پناهنده شد. این جریان را شوقی افندی نوه دختری حسینعلی بهاء در قرن بدیع خود شرح داده است و نیز در تلخیص تاریخ نبیل زرندی این گونه نوشته شده است: "حسینعلی بهاء پس از ترور شاه و توقیف عدهای از سران بهایی چند روز پنهان ماند و آنگاه از اختفاء بیرون آمد روز دیگر سواره به اردوی شاه که در نیاوران بود رفتند، در بین راه به سفارت روس که در زرگنده نزدیک نیاوران بود رسید. میرزا مجید، منشی سفارت روس (شوهر خواهر حسینعلی) از آن حضرت مهمانی کرد و پذیرایی نمود. جمعی از خادمانِ حاجی علیخان حاجب الدوله، بهاء اللّه را شناختند و او را از توقف بهاء اللّه در منزل منشی سفارت روس آگاه ساختند، حاجب الدوله فورا مراتب را به عرض شاه رسانید، ناصر الدین شاه فورا مأمور فرستاد تا بهاء اللّه را از سفارت روس تحویل گرفته به نزد شاه بیاورند، سفیر روس دالگورکی از تسلیم بهاء اللّه به مأمورِ شاه امتناع ورزید و به آن حضرت گفت: به منزل صدر اعظم بروید و کاغذی به صدر اعظم نوشت که باید بهاء اللّه را از طرف من پذیرایی کنی و در حفظ این امانت بسیار کوشش نمایی و اگر آسیبی به بهاء اللّه برسد و حادثه ای رخ دهد شخص تو مسؤول سفارت روس خواهی بود". در هر صورت، میرزا حسینعلی بهاء را دستگیر کرده و از طرف حکومت به زندان انداختند تا واقعه سوء قصد و مسبب اصلی آن مشخص شود ولی در این حال هم باز پشتیبانی سفارت روس باعث نجات وی از زندان شد چنانچه در تلخیص تاریخ نبیل زرندی آمده است: "قنسول روس که از دور و نزدیک مراقب احوال او بود و از گرفتاری حضرت بهاء اللّه خبر داشت پیغامی شدید به صدر اعظم فرستاد و از او خواست که با حضور نماینده قنسول روس و حکومت ایران تحقیقات کامل درباره بهاء اللّه به عمل آید و شرح اقدامات و سوءال و جوابها که به وسیله نمایندگان به عمل میآید در ورقه نگاشته شود و حکم نهایی درباره آن محبوس بزرگوار اظهار گردد. صدر اعظم به نماینده قنسول وعده داد و گفت: در آینده نزدیکی به این کار اقدام خواهد کرد، آنگاه وقتی معین نمود که نماینده قنسول روس با حاجب الدوله و نماینده دولت به سیاهچال بروند. مقدمتاً جناب عظیم (ملا شیخ علی ترشیزی) را طلب داشتند و از محرک اصلی و رئیس واقعی سوال کردند، جناب عظیم گفتند: رئیس بابیه همان سید باب بود که او را در تبریز مصلوب ساختید، من خودم این خیال را مدتها است در سر داشتم که انتقام باب را بگیرم، محرک اصلی خود من هستم، اما ملا صادق تبریزی که شاه را از اسب کشید، شاگرد شیرینی فروش بیش نبود که شیرینی میساخت و میفروخت و دو سال بود که نوکر من بود و خواست که انتقام مولای خود را بگیرد ولی موفق نشد. چون این اقرار را از عظیم شنیدند، قنسول و نماینده حکومت اقرار او را نوشته به میرزا آقاخان خبر داد و در نتیجه حضرت بهاء اللّه از حبس خلاص شدند".
تبعید به عراق
پس از آزادی از زندان، حکومت وقت تصمیم گرفت که حسینعلی بهاء و برادرش میرزا یحیی را به عراق تبعید کند تا دیگر مجالی برای اغتشاش نداشته باشند که این مطلب در تلخیص تاریخ نبیل زرندی اینگونه آمده است: "حکومت ایران بعد از مشورت به حضرت بهاء اللّه امر کرد که تا یک ماه دیگر ایران را ترک نمایند و به بغداد سفر کنند، قنسول روس چون این خبر را شنید از بهاءاللّه تقاضا کرد به روسیه بروند و دولت روس از آن حضرت پذیرایی خواهند نمود... بهاء اللّه قبول ننمودند و توجه به عراق را ترجیح دادند و در روز اوّل ماه ربیع الثانی 1269 هجری به بغداد عزیمت فرمودند، مأمورین دولت ایران و نمایندگان قنسول روس تا بغداد با حضرتش همراه بودند." و خود حسینعلی بهاء در کتاب اشراقات مینویسد: "این مظلوم از ارض طاء (طهران) به امر حضرت سلطان به عراق عرب توجه نمود و از سفارت ایران و روس هر دو ملتزم رکاب بودند." و در جایی دیگر در همین کتاب مینگارد: "خرجنا من الوطن و معنا فرسان من جانب الدولة العلیة الایرانیة و دولة الروس الی ان وردنا العراق بالعزة و الاقتدار." حسینعلی بهاء پس از مدتی که در بغداد ماند روانه سلیمانیه شد و در آنجا درسهایی را از عرفان و تصوف فرا گرفت (و مدّتی به نام درویش محمّد با لباس مبدل در سلیمانیه به سر برد که به شرح آن نمیپردازیم). دو سال بعد حسینعلی بهاء باز به بغداد برگشت و این در حالی بود که هنوز طوق بندگی و پیروی از برادرش میرزا یحیی صبح ازل را برگردن داشت و خود او در کتاب ایقان علّت برگشتش را چنین ذکر میکند: "قسم به خدا که مهاجرتم را خیال مهاجرت نبود، و مسافرتم را امید مواصلت نه، و مقصود جز این نبود که محل اختلاف احباب شوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم ... باری تا آن که از مصدر امر (میرزا یحیی) حکم رجوع صادر شد و لابداً تسلیم نمودم و راجع شدم."
وصیتنامه باب به میرزا یحیی صبح ازل
همان گونه که گفته شد میرزا یحیی و میرزا حسینعلی که هر دو فرزندان میرزا عباس نوری بودند از برجسته ترین اصحاب و یاران باب بودند و باب نیز به آنان نظر داشته است، مخصوصاً در وصیتنامه ای که به میرزا یحیی مینویسد او را به عنوان خدای بعد از خودش نام میبرد، متن وصیتنامه او چنین است: "اللّه اکبر تکبیراً کبیراً، هذا کتاب من عنداللّه الی اللّه المهیمن القیوم، قل کلٌ من اللّه مبدئون، قل کلّ الی اللّه یعودون، هذا کتابٌ من علی قبل نبیل، ذکر اللّه العالمین الی من یعدل اسمه اسم الوحید ذکر اللّه للعالمین، قل کلّ من نقطة البیان لیبدئون، اَن یا اسم الوحید فاحفظ ما نزل فی البیان و أمر ربه فانک لصراط حق عظیم." یعنی: "خدا از همه چیز بزرگتر است ـ این نامهای از طرف خدای مهیمن و قیوم به سوی خدای مهیمن و قیوم است، بگو همه از خدا ابتدا شدهاند و همه به سوی خدا بازگشت میکنند، این نامهای است از علی قبل نبیل (به ابجد محمد 92 میشود و نبیل هم میشود 92) که ذکر خدا برای جهانیان است به سوی کسی که نامش مطابق با وحید است (وحید به ابجد 28 است و یحیی هم به استثنای الف آخرش 28 است). بگو همه از نقطه بیان ابتدا میشوند ای نام وحید، حفظ کن آنچه را که در بیان نازل شد و به آن امر کن، پس تو در راه حق بزرگ هستی"(مقدمه نقطة الکاف). کلمات میرزا یحیی صبح ازل میرزا یحیی نیز مانند باب کلماتی را به سبک کلمات عرفانی و معنوی ایراد نموده که با دقت نظر میتوان دریافت که در اول امر بهائیت هنوز بویی از عقاید اسلامی از این کلمات استشمام میشود، و اصطلاحاتی در آنهاست که حاکی از یک سبک مشترک گفتاری و نوشتاری در بین سران این فرقه است که سعی میکردهاند کلمات را به هم پیچیده و مغلق ادا کرده و در قالب مخصوصی آن را بیان کنند. حال به قسمتی از کلمات یحیی صبح ازل نظر میکنیم: "هو الحق الممتنع السلطان، سپاس بی قیاس و حمد معری از شائبه ریب و رفتار، مرذات باری تعالی را سزاست که لم یزل محسوس به حس و حرکت و فنا و زوال و عدم وجود و ظهور و بطون و عرفان و وجدان نبوده و لایزال مجسم شناخته نخواهد شد، نظر نموده در شؤونات انبیاء علیهم الصلاة و السلام که هیچ یک دعوی شناختن ذات خداوندی را ننموده، کذلک حضرت محمدی گفتار ما عرفناک حق معرفتک جاری فرموده، دعوای ادراک ذات الهی نفرموده، چنان که نص آیات کریمه و احادیث شریفه بوده، نظر به سوره توحید نموده که چگونه جاری شده و نص بوده بر شناختن ذات الهی، چه اگر کسی شریک با خداوند بوده "قل هو اللّه احد" گفته نمیشود و اگر شؤونات بشری میبود "اللّه الصمد" ذکر نمیگردید و اگر تولید میشد و از ذات مقدس او چیزی حادث میگشت "لم یلد و لم یولد" اطلاق نمیشد و اگر با خداوند کس مقترن و معادل میگشت "ولم یکن له کفواً احد" در کلام خداوندی نازل نمیگشت ..." تا وقتی که به کلمات حظایر قدس حظیرة القدس میرسد و میگوید: "هو الحق المستعان، هنگام روح و ریحان و عزّ و امتنان در مواقع جلیان تجلی الهی است، افئده خویش را مستشرق به شوارق قدس الهی نموده، ارواح و انفس و اجساد روح خود را بدین میاه احدیت زنده نمایید و از حظایر قدس ربّانی ریان شده، به میاه سبحانی شاداب شوند زیرا که جلیان حقیقت از افق لنترانی طالع و ساطع گردید و تجلّیات عظمت از مطالع لنیعرف ولنیوصف، لائح و لامع گشت. هر ذره، روحی پدید آورد و هر شیئی ریحانی از مواقع تجلّیات آشکار گردانید. قوله: لما النور تجلّی و الامر قددنی و رجع الی اله کل واحد و استرجع الیه ما خلق و من اله الاّ اللّه و له الملک بیده الامر یفعل ما یشاء و هو الحکیم الخبیر. ای دوستان دایره فضل و محبان مطالع عدل! در این ایام که شاهین در پرواز و عنقای نفس در سوز و گداز است، سمندروار برگرد آتش عدل گردیده، خود را در سبیل محبّت و مودّت از غیر محبوب محترق سازند، چه اگر بدین نار حقیقی مضطرم نشده هر آینه از لقای حقیقت محبوب محجوب خواهند شد. اقوال مضریه سبب احتجاب نباشد و اشارات کاذبه موءتفکه باعث بر ابتعاد نگردد، چه شیطان رجیم از تلبیس خود از حق محجوب گشت و خود بینی و غرور جاهلیت از آدم روحانی محتجب گردید، و هر آن که خود بینی در عوالم خود نموده، محتجب از مواقع تجلّیات الهی گردید". "هو المرهوب المستعان، آفتاب حقیقت معنوی در افق اوج ازلیت در استطاع و اشراق است و کواکب عزّ و عظمت حقیقی الهی در فوق سماء رفعت و احدیت در شعاع و التیاق. از وساوس شیطانی گذشته و از دسائس ظلمانی رهیده، و چون ظلمتیان در وادی ظلمت و حیرت، نیست نگردید. ذلکم ما یوصیکم به یومئذٍ ان انتم فی ایامه تتفکرون. الحمد که حضرت باری تقدس و تعالی چون شما مستجیران را در ارض وجود موجود فرموده، زشت و زیبا را درک نموده، نور و ظلمت را مشاهده مینماید، ایقظوا من مثلکم عن رقدة لعلکم بآیات اللّه یوم العدل لترزقون، هر نفس به متاع ذاتی خود مغرور گشت و از لقای حق محتجب گردید و دور از لحظات قرب ماند، چون در ذات او خودبینی و غرور بود، از این سبب جلیان الهی در نفس فنای او هویدا نگشت و فؤاد ذات او رخشان نگردید و ظلمت با او معروف گردید و در حجاب افکیه خود محتجب گشت و در ظلام موءتفکات خود در ابتعاد ماند و تجلّیات ربانی در نفس و فؤاد او ظاهر نگشت و نفحات سبحانی در دَوات و روح او باهر نگردید، لذلک خداوند عادل دوستان خود را بیدار فرمود و محبان خویش را از ضلالت رهایی بخشود".
نزاع و اختلاف
میرزایحیی و حسینعلی پس از مدّتی که هر دو برادر در بغداد به سر بردند ناگاه بین آنان اختلافات و منازعاتی در گرفت و هر کدام دیگری را متهم به چیزی ساختند و این مشاجرات چندان زیاد شد که حسینعلی سر از فرمان برادرش تافت و او را متهم به تصرف در حریم سید علیمحمد باب کرد چنان که در کتاب بدیعش میگوید: "علت و سبب کدورت جمال ابهی (حسینعلی) از میرزا یحیی و اللّه الذی لا اله الا هو این بود که در حرم نقطه (سید علیمحمد) روح ما سواه فداه تصرف نمود. با این که در کل کتب سماوی حرام است، و بیشرمی او به مقامی رسید که ... دست تعدی به حرم مظهر ملیک علام (باب) گشود، فاُفٍّ له و لوفائه، و کاش به نفس خود قناعت مینمود، بلکه او را بعد از ارتکاب خود وقف مشرکین نمود و جمیع اهل بیان شنیده، میدانند سیئات او را." به موجب این سخن و اتهام، حسینعلی برادرش را مرتد از دین باب و طرفداران او را مشرک نامید و از همین جا عده ای از بابیان از راه میرزا یحیی برگشتند و به سوی حسینعلی متمایل شدند و عدهای هم بر همان راه باقی مانده و میرزا یحیی را رها نکردند. دولت عثمانی که این اختلاف و کشمکش را نمیتوانست در بغداد تحمل کند آنان را به "ادرنه" روانه کرد، امّا در آنجا نیز تنور مخامصه و مجادله گرم بود تا جایی که فحّاشیهای دو برادر به یکدیگر شدت گرفت، چنان که خود حسینعلی در بدیع به این مطلب اذعان نموده که: "افتضاحی در این ارض برپا شد که یکی از قنسولهای این ارض تعجب کرد و به شخصی ذکر نمود که امر عجیبی واقع شده و جمیع اعاجم (عجمها) به شماتت برخاستند که در این طایفه عفت و عصمت نیست." و در جایی دیگر میگوید: "... مسلم است که ازل (میرزا یحیی) به اکل و شرب و تصرف در ابکار و نساء مشغول بوده و اعمالی که واللّه خجالت میکشم از ذکرش، مرتکب." و به تبع این سخنان پیروان این دو برادر هم اتهاماتی را متوجه یکدیگر ساختند چنان که اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم مینویسد: "براثر زهر،ارتعاش حاصل شد و دستهای حضرت بهاءاللّه تاآخرحیات میلرزید." و این سخن به این جهت گفته شده که بهائیان معتقدند میرزا یحیی به قصد کشتن برادر به او زهر خورانیده است. تبعید دو برادر از طرف حکومت عثمانی دولت عثمانی که جار و جنجال دو طرف را نظاره میکرد و هتک حرمت پیروان آن دو را نسبت به یکدیگر میدید و از طرفی نمیخواست در مملکت او بلوایی بپا شود ناچار تصمیم گرفت که بین آنان جدایی بیندازد، بنابراین حسینعلی را به عکا (یکی از شهرهای فلسطین) و میرزایحیی را به قبرس تبعید کرد. آیتی در کواکب الدریه مینویسد: "حسینعلی را با 73 نفر از پیروانش به عکا و میرزا یحیی را با سی نفر از پیروانش به قبرس تبعید کرد و از اینجا بود که فرقه بابی به دو فرقه ازلی ـ طرفداران میرزا یحیی صبح ازل ـ و بهایی ـ طرفداران حسینعلی بهاء اللّه ـ منشعب شد". مقام من یظهره اللّه یکی از عقایدی که باب آن را در میان بابیان رایج کرد عقیده به شخصی بود که بعد از باب ظهور میکند. خود او در کتاب بیان، باب 6 وقت ظهور من یظهره اللّه را اینطور عنوان میکند: "من یظهره اللّه بعد از عدد مستغاث بیاید (که به حساب ابجد 2001 است)." و همین امر موجب اختلاف بین حسینعلی و میرزا یحیی در ادرنه گشت زیرا حسینعلی خود را همان من یظهره اللّه میپنداشت. عباس افندی (عبدالبهاء) در مقاله سیاح مینویسد: "جانشینی میرزا یحیی جنبه ظاهری داشت و این نقشه حسینعلی و تصویب باب بدین منظور بود که چند صباحی یحیی به این اسم و رسم اشتهار یابد تا حسینعلی از گزند دشمنان مصون بماند." و در کتاب جمال ابهی آمده است: "منظور از بابیت، مأموریت از ناحیه حسینعلی بهاء بوده است و منظور او از قائم همان حسینعلی است." و این گونه بهائیان ظهور باب را مقدمهای برای اعلان ظهور بهاء میدانند و دین باب را نیز منسوخ میشمارند زیرا هنگامی که حسینعلی بهاء خود را حائز این مقام دانست همان ادعاهای باب را تکرار نموده و تا درجه خدایی و شارعیت خود را بالا برد. حال نگاهی به این ادعاها می افکنیم.
ادعای بندگی حسینعلی
حسینعلی در کتاب مبین میگوید: "سبحانالذی نزل علیعبده منسحابالقضا سهام البلاء، و یرانی فی صبرٍ جمیل." یعنی، پاک و منزه است آن خدایی که بربندهاش (حسینعلی) نازل کرد از ابر قضا تیرهای بلا را، و مرا در صبر و بردباری نیک دید. و در جای دیگر میگوید: "یا الهی هذا الکتاب ارید ان ارسله الی السلطان و انت تعلم بأنّی ما اردت منه الا ظهور عدلک لخلقک." یعنی، خدایاایننامهایاستکهمیخواهم آنرابرایسلطان(ناصرالدینشاه) بفرستم و تو میدانی که قصدی از این نامه جز آشکار ساختن عدالت تو برای خلق تو ندارم. ادعای رجعت حسینعلی حسینعلی بهاء از رجعت خود گاهی با نام رجعت حسینی و گاهی با من یظهره اللّه یاد میکند ولی در خطابی که در کتاب مبین به "پاپ" کرده است رجعت خود را رجعت مسیح مینامد: "یا باباً! اخرق الاحجاب، قد اتی رب الارباب فی ظل السحاب، کذلک یأمر القلم الاعلی من لدن ربک العزیز الجبّار، انه أتی من السماء مرة اخری کما أتی أول مرة ایاک ان تعترض علیه." یعنی، ای پاپ! ابرهای غفلت را پاره کن، رب الارباب در سایه ابر آمد. اینطور تو را امر میکند قلم اعلی از طرف پروردگار عزیز و مقتدر، این که او (مسیح) یک بار دیگر از آسمان آمد چنان که در مرتبه اول از آسمان آمد. بپرهیز از این که به او اعتراض کنی." ادعای رسالت و پیامبری حسینعلی او در کتاب اقدس مینویسد: "قل یا ملاءالبیان لاتقتلونی بسیوفالاعراض،تاللّهکنتنائماًایقظنییدالارادة ربکم الرحمن، و امرنی بالنداء بین الارض و السماء لیس هذا من عندی لو أنتم تعرفون." یعنی، ای گروه بابیان! مرا با شمشیرهای اعراض و دوری به قتل نرسانید، سوگند به خدا خوابیده بودم که دست اراده خداوند مهربان مرا بیدار کرد و امر کرد مرا که بین زمین و آسمان ندا کنم. این (ادعا) از خودم نیست اگر شما بدانید." و در کتاب اشراقات خطاب به ناصرالدین شاه میگوید: "ای پسر سلطان! جناب شما پیش از این مرا دیده بودید، یکی از مردان عادی بودم و اگر امروز بیایی مرا با نوری میبینی که هیچکس نمیداند کی او را ظاهر ساخته، و یا آتشی میبینی که کسی نمیداند که آن را افروخته است، لکن مظلوم (حسینعلی) میداند و میشناسد و میگوید: دست اراده خداوند که پروردگار جهانیان است او را روشن ساخته است." ادعای خدایی حسینعلی بالاخره درکتاب مبین درچندین موضع خود را خدا میشمارد و چنین مینگارد: "اسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعة المحنة و الابتلاء من صدرة القضا انه لا اله الا انا المسجون الفرید." یعنی، بشنو آنچه که از شطر بلا بر بقعه محنت و گرفتاری از سینه قضا وحی میشود که نیست خدایی جز من زندانی تنها. و در جایی دیگر میگوید: "انّ الذی خلق العالم لنفسه منعوه انینظر الیاحد من احبائه، ان هذا الاّ ظلم مبین." یعنی، آن خدایی که جهان را برای خودش خلق کرده او را منع میکنند که به یکی از دوستانش بنگرد، این ظلم آشکاری است. "انه یقول حینئذٍ انّنی انا اللّه لا اله الا انا کماقال النقطة من قبل و بعینه یقول من یأتی من بعد". یعنی، او (حسینعلی) در این زمان میگوید: من همان خدایم و خدایی جز من نیست چنان که نقطه (علیمحمد) نیز از پیش میگفت و کسی که بعد از این میآید بعینه همین را خواهد گفت. "قل لا یری فی هیکلی الا هیکل اللّه، و لا فی جمالی الاّ جمال اللّه، و لا فی کینونتی الا کینونته، و لا فی ذاتی الا ذاته و لا فی حرکتی الا حرکته و لا فی سکونی الا سکونه، و لا فی قلمی الا قلمه العزیز المحمود." یعنی، بگو در هیکل من دیده نمیشود مگر هیکل خدا، و در جمالم دیده نمیشود مگر جمال خدا، و در کینونیت و ذاتم دیده نمیشود مگر کینونیت و ذات خدا، و در حرکت و سکونم دیده نمیشود مگر حرکت و سکون خدا، و در قلمم دیده نمیشود مگر قلم خدا که غالب و پسندیده است. چنان که در قصیده عزر و قائیه در مکاتیب تصریح میکند که: و کل الربوب من طفح حکمی تربت کل الالوه من رشح امری تألهت یعنی، همه خدایان از رشحان و آثار فرمانم به خدایی رسیدند و همه پروردگاران از لبریزی حکم من پروردگار گشتند. نبیل زرندی خطاب به او میگوید: پرده برداشته مپسند به خود ننگ خدایی خلق گویند خدایی و من اندر غضب آیم.
.......................................................................
منبع:نشریه حوزه اصفهان ،شماره یک و دو