شما همه دوستان خوب من هستید

سالها پیش با جمعی از دوستان دفتر تحریریه کوچکی سرپا کرده بودیم برای انتشار یک نشریه محلی؛ یک روز صبح که آمدیم دفتر دیدیم میثم اسماعیلی Meisam Esmailiدیوار سفید دفتر را پر کرده از واژه ها و کلمات ؛ خورشید دوست نامه سحر تیتر دین روزنامه مرده شور بهار تاکسی انقلاب احسان نمناک جاویدان نرگس طنز نراقی سیلک محمد جامعه زیبا زنجیر تقابل مروت مور ناظم سکوت خدا جان قوت بوق سور تاک غایب ثابت خار جرار چاپ صارمی خاتمی سردار عام ضابطه شعربافی ژاژ پاپ ثاره شوت یاد پوچ نام جنگ لید عارف عرب ضارب اصلاحات حامی فارس پشت مشهد ثریا قاتل صورتی مارمولک گاف سنتورگل ....

کلمات با فونت تیتر سیاه بر زمینه سفید دیوار جا خوش کرده و خود نمایی می کردند و هر تازه واردی را به تامل وا می داشت که این همه واژه روی دیوار چه می کنند ...
خیلی وقت ها میثم که آن روز ها جوان سربازی نرفته ای بود به دیوار واژگان! خیره می شد و از پس مکاشفه در کلمات و واژه ها تیتری میزد، لیدی می نوشت و یاداشتی ...
... با انتشار یاداشت « یک، دو، سه ...و محمد دهقانی آرانی » دوستان فراوانی ابراز محبت کردند و جویای حال او شدند استاد علی اکبر قاضی زاده تماس گرفت و خواست تا دسته گلی به نام او و فریدون صدیقی و منصور سعدی تهیه کنم و به نیابت آنها به عیادت دهقانی بروم با میثم نمکی و سعید غلامیان به دیدار پیرمرد رفتیم، چقدر خوشحال شد وقتی سلام تک تک شما را رساندم؛ صدیقی،سعدی، آقازاده، باباقلی، خرمی، تواضعی ،کشوری،اعتماد،خرمدشتی و ... روزنامه نگار پیر که روزگاری واژگان در چنگش گرفتار بودند به آرامی لب به سخن گشود و بر خلاف دیدار قبل این بار صدایش بهتر شنیده می شد... روزنامه کیهان که رفتم سال نمی دونم جوانکی آمد من گفتم نمی دونم کی بود حاجی گفت بیا بنشین پیش من یکی اومد گفت با کسی خیلی باز نمی شود من گفتم اینجا از انبار توزیع روزنامه بهتراست تو روزنامه نگارنمی شوی تیتر شاه رفت من خیلی سخت بود مثل امروز نبود بعد قاضی زاده گفت چکارکنم رفتم سیستان و بلوچستان گلی زاده که زنده بود آقازاده تازه آمده بود من رفتم اصفهان جشنواره کودک جلوی ما را گرفتند روزنامه نگاری سخت کاری به ما نداشته باشید نمی شود چیزی ننوشت ...!!!
نمی دانم چرا ناگهان به یاد دیوار واژگان میثم اسماعیلی افتادم و حال خوشی دارم امشب از آن جنس حال هایی که سید علی صالحی می گوید...!!
(در بین تمام این جملات نصف و نیمه یک جمله کامل شنیدم که سپاس استاد پیر از همه شما بود وقتی شماره قاضی زاده را گرفتم تا با دهقانی صحبت کند با انرژی گفت:«اکبر جان چطوری من چقدر دوستان خوبی دارم شما همه دوستان خوب من هستید...»)

سیلک بار دیکر در کانون اختلاف نظرها

بازنگری حریم سیلک ؛ حمایت یا خیانت

محوطه تاریخی سیلک و تپه های بجای مانده در آن نه تنها شناسنامه و هویت کاشان است بلکه نماد قدمت و دیرینگی فلات پهناور ایران نیز به شمار می رود و حتی از آن به عنوان نخستین مکانی که بشر به شکل امروزی خانه سازی را شروع کرده و مدنیت شکل گرفته یاد می شود.

 تعرض ها و دستبردها به عرصه و منظر سیلک و حفاریهای غیر مجاز از یک سو و عوامل طبیعی سالهاست که این پیر سترگ بازمانده از نیاکانمان را تهدید می کند.

این روزها درحالی چشم های نگران دوستدارن میراث فرهنگی هر روز شاهد سرقت و تخریب اثری تاریخی درگوشه و کنار کشور است اظهارات معاون حفظ واحیای سازمان میراث فرهنگی موجی از نگرانی مضاعفی را در بین کارشناسان و علاقه مندان به سیلک دامن زده است.

مسعود علویان صدر گفته است: «اعتقاد نداریم که حتما در حریم یک محوطه یا بنای تاریخی مانند سیلک کاشان نباید هیچ ساخت‌وسازی انجام شود، بلکه براساس ضابطه و با حفظ حرمت‌ها می‌توان ساخت‌وساز کرد.»

هرچند علویان صدر هرگونه دخل و تصرف در حرایم محوطه‌های باستانی به خصوص سیلک را خلاف ضوابط و قوانین تعیین‌شده میراث‌فرهنگی دانسته، اما سهل انگاری در حریم درجه 2 سیلک می تواند فاجعه بار باشد چرا که براساس اسناد و شواهد موجود  برخی از مهمترین یافته‌های باستان‌شناسی از حریم درجه 2 محوطه سیلک به‌دست آمده است.

در این بین حسين يزدان مهر رییس میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی کاشان از طراحي سايت موزه و حريم منظري محوطه باستاني سيلک بر اساس مصوبه سفر دوم رییس جمهور به استان اصفهان خبر داده و می گوید: «این کار طي قراردادي تحت عنوان "پروژه مطالعات سايت موزه منظر فرهنگي سيلک "جهت مرمت محيطي و توسعه گردشگري به دانشگاه تهران سپرده شده است.»

وي ادامه  می دهد که كار طراحي سايت موزه و حريم منظري و توسعه گردشگري محوطه باستاني با اعتباري بالغ بر 2 ميليارد و 200 ميليون ريال  توسط سازمان ميراث فرهنگي،صنايع دستي و گردشگري کشور و با همکاري دانشگاه تهران بر اساس مطالعات دقيق باستان شناسي و داده هاي ماهواره اي انجام و به تصويب کميته فني اداره کل ميراث فرهنگي،صنايع دستي و گردشگري استان اصفهان نیز رسيده است.

درحالی که رییس میراث فرهنگی کاشان با آرامش و امید این خبر را به رسانه ها مخابره کرده، دکتر صادق ملک شهمیرزادی که از سال 1380 تا 1385  سرپرستی آخرین کاوش ها در سیلک را در 5  فصل برعهده داشته و به نوعی  عمر خود را در محوطه های تاریخی صرف کرده است و این روزها برف سفیدی بر سرش نشسته است معتقد است بازنگری در عرصه و حریم محوطه‌ی سیلک، از بین بردن میراث فرهنگی و خیانت است نه حفاظت از این محوطه‌ی تاریخی.وی در توضیح بیشتر این دل نگرانی خود می گوید:« سیلک چیزی نیست که بخواهیم با آن شوخی کنیم، کسی حق شوخی کردن با این محوطه‌ی تاریخی را ندارد. این محوطه آن‌قدر اهمیت تاریخی دارد که تا ۱۰۰ سال دیگر هم می‌توان در آن کار باستان‌شناسی انجام داد.

او ادامه داد: در دورانی که بهشتی – رییس سازمان میراث فرهنگی – بود، به من دستور داده شد تا کاوش محوطه‌ی سیلک را آغاز کنم. آن‌ها متوجه شدند تجاوز به تپه‌ی سیلک در حال پیش‌روی است. در آن زمان، نیمی از محوطه را به زمین فوتبال و پیست موتورسواری تبدیل کرده بودند و در نیم دیگر آن، مال‌خرها و دزدها رفت‌وآمد می‌کردند، به‌گونه‌ای که هیچ‌کدام از اهالی کاشان بعد از غروب آفتاب نمی‌توانستند به این محوطه وارد شوند.

وی گفت: با سپرده شدن وظیفه‌ی کاوش به من، نخست طرحی در سه مرحله برای سیلک تهیه کردم؛ در هر مرحله، پنج فصل کاوش باید انجام می‌شد که فقط مرحله‌ی نخست آن اجرایی شد. در آن طرح، بعد از پایان مرحله‌ی سوم کاوش باید یک مدرسه‌ی میدانی برای باستان‌شناسی ایران در این مکان ایجاد می‌شد.

شهمیرزادی با بررسی تاریخچه کاوش در سیلک گفت:۷۰ سال پیش، وقتی «گیرشمن» برای کاوش به ایران آمد، به‌دلیل کم بودن اطلاعات علمی در این حوزه نمی‌توانست اطلاعات جدیدتری به‌دست آورد. به همین دلیل، اطلاعاتی که من از آغاز کاوش در سیلک به‌دست آوردم، بیشتر و علمی‌تر بود.

این استاد باستانشناسی که با ایسنا گفتگو کرده  با اشاره به فنس‌کشی از حدود پنج سال پیش در اطراف بخشی از محوطه‌ی سیلک، گفت: فنس کشیدن یعنی محدود کردن و محدود کردن محوطه‌ی سیلک عملا یک زیان بزرگ باستان‌شناسی است. وقتی از حدود پنج سال پیش، دور محوطه را فنس کشیدند و هیچ عکس‌العملی دیده نشد و بعد از این مدت، هیچ صدایی از هیچ کسی درنیامد، اکنون گام دیگری در این زمینه می‌خواهد برداشته شود.

این باستان‌شناس با اشاره به قوانین و مقرراتی که در حوزه‌ی میراث فرهنگی وجود دارد، اظهار کرد: باید لایحه‌ای تنظیم شود و به مجلس برود و نمایندگان درباره‌ی این قضیه بحث کنند که چرا باید ۳۸ هکتار از هویت ایران با هدف ساخت‌وساز و انجام هرگونه اقدامی، به افراد دیگر سپرده شود؟! این کار از بین بردن میراث فرهنگی است؛ نه حفاظت از آن.

شهمیرزادی که همانند پدری دلسوز که نگران آینده فرزندش است ادامه داد: مشخص نیست از کجا این قانون درآورده شده است که در حریم محوطه‌ی تاریخی سیلک می‌توان ساخت‌وساز کرد؟! امروز آقای مشایی که به ایشان عنوان پدر معنوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را داده‌اند باید از معاون میراث فرهنگی کشور بپرسد که این قانون از کجا آمده است؟

او تأکید کرد: مسئولانی که می‌خواهند کار بازنگری در سیلک را انجام دهند و به‌دنبال آن، اجازه‌ی ساخت‌وساز بدهند، چقدر درباره‌ی باستان‌شناسی اطلاعات دارند که چنین مسئولیتی را می‌پذیرند؟ ولی ما تا کنون از پنج فصل کاوش در سیلک،‌ شش جلد کتاب نوشته‌ایم و شنبه‌ی آینده نیز آخرین جلد آن برای فروش عرضه می‌شود.

این باستان‌شناس پیشکسوت با اشاره به این نکته که در فصل سوم کاوش در محوطه‌ی سیلک کار تعیین عرصه و حریم محوطه را انجام داد و آن زمان، همه‌ی اسناد این اقدام را در پایگاه سیلک به‌عنوان سند گذاشت، گفت: متأسفانه اکنون می‌گویند این اسناد گم شده است. کار تعیین عرصه به‌طور کامل انجام شده بود و باید فقط ۲۰۰ متر دیگر خارج از دایره‌ی اولیه‌ی حریم درجه‌ی یک، برای دیگر حرایم سیلک عقب‌تر برده می‌شد. آن‌ها اسناد را از بین بردند، اما اسلاید‌ها را که نمی‌توانند از بین ببرند.

وی با اشاره به این‌که تا کنون هیچ کسی با او به‌عنوان یکی از معدود باستان‌شناسانی که در محوطه‌ی سیلک مدت زیادی کاوش کرده، صحبتی نکرده است، افزود: از چند سال پیش که مرحله‌ی نخست کاوش سیلک به پایان رسید، این محوطه به حال خود رها شد.

نگرانی ها در باره سرنوشت آینده سیلک زمانی شدت می گیرد که در سالهای اخیر نمونه های فراوانی از تعرض به حریم و منظر اثار تاریخی انجام شده که در بسیاری از موارد آثار نامطلوب و جبران ناپذیری را برجای گذاشته است.بدون شک  اظهارات  دوستداران میراث فرهنگی، کارشناسان و مدیران میراث فرهنگی همه در جهت حفظ این یادگار کهن و با ارزش است ولی کم تجربگی و ضعف مدیریت که در این سالها گریبان گیر میراث فرهنگی بوده نگرانی ها را تشدید کرده است.

امید است با همسو شدن این دیدگاهها و استفاده از نظر علمی و کارشناسی فعلان این عرصه شاهد رفع ابهام و سرو سامان گرفتن سیلک باشیم. 

یک، دو، سه...و محمد دهقانی آرانی


 

یک؛

نامش را زیاد شنیده بودم، یاداشت هایش را در روزنامه های مختلف بارها خوانده بودم ...گمانم  این بود که جوانی جویای نام است که ترک دیار کرده و در تهران دست به قلم شده و هماورد می طلبد...

 بعدها وقتی دکترعلی اکبر قاضی زاده و استاد فریدون صدیقی در کلاس درس گزارش نویسی و مصاحبه ،خاطرات دوران جوانی اشان با  او در تحریریه روزنامه کیهان را مرور و با نهایت خضوع از وی یاد کرده و تکریمش می کردند و این احترام به حدی بود که به جهت همشهری بودنم با او توجه و احترام ویژه ای برای من هم  قائل می شدند؛ شناخت بیشتری از محمد دهقانی آرانی بدست آوردم ....

دو؛

چند سال بعد از آن در یک اتفاق خوشایند چند صباحی افتخار همکاری با محمد دهقانی آرانی در تحریریه یکی از روزنامه ها را داشتم . ساکت و آرام پشت میزش می نشست و فقط می نوشت ، و تنها با خودکار بیک و روی کاغذ گاهی و سیگارش هم همچون آتشکده  آذر گشسب همیشه روشن بود لیوان چای هم همیشه کنار دستش ...

... یک شب حوالی ساعت 2 نیمه شب بود که  پاکت سیگارش ته کشید و او که عادت نداشت بدون سیگار بنویسد اصرار داشت برویم بیرون و سیگار بخریم شروع کردم به نصیحت که استاد شما حاصل سالها تجربه و پشتوانه  روزنامه نگاری این مملکت هستید باید بیشتربه فکر سلامت خود باشید و...و... استاد بدون توجه به حرفهای من کارهایش را جمع و جور کرد و گفت برویم مرا هم  سر راه برسان منزل ...

حدود ساعت 3 صبح بود در مسیر راه دوباره از بدی های سیگار و مضرات آن داد سخن دادم ... در اوج خطابه ام دهقانی حرفم را قطع کرد وگفت : «جلوی این سوپری نگهدار برو یک بسته سیکار وینستون اولترا لایت پایه بلند بخر وبیا ...! »

برای اولین با در عمرم رفتم و از سوپری که از بد حادثه سرکوچه پدر خانمم بود ! یک پاکت سیگار خریدم و...!

سه؛

محمد دهقانی در زادگاهش آران به نام مادرش پسر «قدسیه» شناخته می شود؛ از آذر ماه  سال 1389 وبلاگی به همین نام راه انداخته و آخرین باری که آن را به روز کرده اردیبهشت 91 است که البته می گوید:« این اواخر علی پسرش آن را به روز می کرده..».

مدتی است قلم  دلنشین و نثر روان  پسر قدسیه  دیگر طراز  هیچ روزنامه و وبلاگی نیست ... با خبر شدم استاد در بستر بیماری است با اشتیاق به دیدارش شتافتم ... این روزها از آن شور و حال و ذکاوت و روانی قلم و حافظه سرشار محمد دهقانی آرانی که بسیاری از روزنامه نگاران هم نسل من شاگردیش را کرده اند و ایران مدیون بیش از 5 دهه تلاش او درعرصه روزنامه نگاری است ؛  تنها دستانی لرزان و صدایی آرام که از ته گلو بیرون  می آید و پوستی بر استخوان چسبیده و صد البته چشمانی که برق امید و رضایت در آن موج میزند  چیز دیگری برجای نمانده است.

بر ماست برای سلامتی استاد دعا کنیم  و با یادی از او تلاش هایش برای روزنامه نگاری این مملکت را قدرنهیم...

محمد دهقانی به قلم خودش؛

نام: محمد، معروف به علي‌محمد شهرت: دهقاني آراني (در آران به نام «پسر قدسيه» هم شناخته مي‌شوم)

نام پدر: علي‌اكبر معروف به اكبر خداداد.

نام مادر: قدسيه (زنان و مردان اندكي در آران، نام او را به طور صحيح، تلفظ كردند و بيشتر زنان محله، او را «قرصي» صدا مي‌زدند!)

تاريخ تولد: آنچه در شناسنامه اوليه قيد شده، سال 1321 شمسي بوده، امّا در سال 1337 با تقديم دادخواست به دادگاه، تاريخ تولد به مرداد ماه 1319 تغيير يافت. با اين توضيح كه تاريخ درست تولد، در دو شناسنامه قيد نشده و تاريخ واقعي 1320 شمسي است. اين موضوع را پدر و مادرم تأييد كردند. تغيير تاريخ تولد، به منظور هرچه زودتر، روشن شدن وضعيت نظام وظيفه و امكان استخدام در يكي از نهادها بود

مشاغل و سمت‌ها: نويسنده و روزنامه‌نگار، از خرداد ماه 1339 تا مهرماه 1373 به مدت 34 سال و چهار ماه، عضو تحريريه روزنامه كيهان بودم. در اين سال بازنشسته شدم و با كيهان قطع همكاري كردم. پس از آن در چند روزنامه مشهور و مطرح پايتخت از جمله روزنامه‌هاي نشاط، عصر آزادگان، جام جم، صداي عدالت و... با عناوين مدير تحريريه، معاون تحريريه و سردبير فعاليت داشتم. يك سال در همدان، سردبيري يكي از نشريات غرب كشور را بر عهده داشتم و آخر اينكه حدود دو سال با مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) در تدوين و تصحيح مجموعه 21 جلدي «صحيفه امام» و مجموعه سه جلدي «كوثر» همكاري كردم. دو سه سالي در كاشان و آران و بيدگل به فعاليت مطبوعاتي خود ادامه دادم و اكنون در زادگاهم زندگي مي‌كنم.

اسنادم را به کسانی که نمیشناسم نشان میدهم

سید مهدی مجد الاشرافی رییس هیات تنیس روی میز کاشان

اسنادم را به کسانی که نمیشناسم نشان میدهم

در هفته گذشته و پس از برگزاری سمینار دوروزه سرداوری تنیس روی میز کشور که به همت هیات تنیس روی میز کاشان برگزار شد عده ای ناشناس که هویت و اهداف آنها مشخص نیست با انتشار نامه ای با امضای مبهم جمعی از طرفداران ورزش  انتقادهایی آمیخته به توهین را به برگزارکنندگان این همایش و در راس آنها سید مهدی مجدالاشرافی  رییس هیات تنیس روی میز کاشان طرح کرده اند . این نامه در یکی از سایت های اینترنتی فعال در کاشان منتشر و نسخه ای از آن به روزنامه خبر ورزشی کاشان ارسال و درخواست انتشار آن شده بود از آنجایی که برابر قانون مطبوعات هویت نویسندگان مطالب برای انتشار در مطبوعات باید مشخص باشد تا در برابر گفته ها و ادعاهای خود پاسخگو باشند امکان انتشار آن  وجود ندارد در عین حال خبرنگار ما پس از اینکه نتوانست هویت نویسندگان  نامه را مشخص کند به سراغ رییس هیات تنیس روی میز کاشان که مخاطب اصلی این نامه است رفت تا از چند و چون ماجرا جویا شود.

سید مهدی مجد الاشرافی با استقبال از روشنگری در خصوص برگزاری سمینار سرداوری تنیس روی میز با ارائه مدارک و مستندات  ادعا های مطرح شده را رد کرد و گفت : هزینه های برگزاری سمینار از محل دریافت حق ثبت نام که به حساب مشخص شده واریز شده تامین شده و هیات هیچ هزینه ای در این خصوص نکرده است. مجد الاشرافی با تاکید بر اینکه نمی داند این پاسخ ها را به چه کس یا کسانی میدهد گفت: اسناد و مدارکم را باید به کسانی نشان بدهم که جرات رودر رویی و صادقانه نقد کردن را ندارند و در پشت پرده پنهان شده اند.

وی با اعلام آمادگی برای شرکت در یک میزگرد خبری با حضور منتقدین گفت:  از نقد صادقانه و بدور از هتک حرمت و توهین استقبال می کنم و از عملکرد هیات تنیس روی میز با قدرت دفاع می کنم و منتقدین هم اگر صادق هستند باید خود را نشان دهند و رو در رو و در حضور خبرنگاران نقدهای خود را مطرح کنند.

وی با اظهار تعجب از قانون شکنی یک سایت اینترنتی در انتشار نامه ای مجهول الهویه و سراسر توهین و افترا گفت: اینگونه اقدامات و همراهی عده ای با  این روند قانون شکنانه بدعتی خطرناک و قابل تامل است که باید از طریق مراجع مسئول به ویژه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی  و دادگستری پیگیری شود.

گذشته از اظهارات مسئول هیات تنیش روی میز کاشان آنچه در این رویداد قابل تامل است دامن زدن فرد یا افرادی به شایعاتی است که یقینا در سایه تشویش اذهان عمومی و با پنهان کردن هویت خود و آلوده کردن  نقد به افترا و توهین  اهداف خاصی را دنبال می کنند.

 نقد گوهری ارزشمند است که در آن باید هویت نقد کننده و نقد شونده مشخص باشد در غیر اینصورت واژه ارزشی نقد از فرهنگ جامعه رنگ می بازد و رفته رفته جای خود را به تخریب ، عقده گشایی و هتک حرمت و آبروی افراد می دهد. در جایی که شرع مقدس اسلام حفظ آبروی مومن را بالاتر از حفظ ارزش و اعتبار کعبه می داند همه افراد جامعه باید در صیانت از این پدیده ارزشمند تلاش کنند و در تقویت روحیه نقادی و نقدپذیری و زدودن ابهام و جلوگیری از تخریب و تعرض به آبروی افراد بکوشند.

از طرف دیگر مسئولین مربوطه باید با درک درست از تبعاتی که این بدعت نامبارک در جامعه دارد و ضربه ای که به اعتماد عمومی می زند نسبت به شناسایی سریع عامل یا عاملان این تشنج آفرینی ها اقدام کنند چرا که در صورت نهادینه شدن این روند چه بسا قربانی بعدی این افراد ناشناس! خود مسئولین باشند.

و سخن آخر با همکاران عرصه اطلاع رسانی و مطبوعات است که همیشه در نوک پیکان  رویداد ها هستند. چندی پیش در یک نظر سنجی از 15 شغل در سطح شهر تهران که در آن میزان اعتماد شهروندان به اصناف سوال شده بود،  مطبوعاتی ها مقام سیزدهم را به خود اختصاص  داده اند که این حقیقت تلخ لزوم پایبندی خبرنگاران و اهالی مطبوعات به اصول اخلاق حرفه ای را یاد آور می شود.

افتادن خبرنگاران به دام حاشیه سازان و حاشیه ها نتیجه ای جز کاهش اعتماد عمومی به رسانه ها که ابزاری کارآمد در نظارت بر جامعه هستند در پی نخواهد داشت.  

گردشگران در گشت کارگاههای تخصصی «خونه نقلی کاشان» شرکت می کنند

با ابتکار یک جوان علاقمند کاشانی از این پس

گردشگران در گشت کارگاههای تخصصی«خونه نقلی کاشان» شرکت می کنند

از زمانی که اکبر رضوانیان به همراه خانواده اش آپارتمان کوچک خود در بافت جدید شهر را فروختند و خانه نقلی در دل بافت قدیمی کاشان را برای اقامت و اجرایی کردن ایده خود خریدند چند سالی می گذرد. او می گوید در این چند سال زندگی متفاوتی را تجربه کرده که در راستای علاقه فراوانش به گردشگری بوده است . رضوانیان که دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد رشته گردشگری است 2سال پیش از این وقتی مالک یک خانه قدیمی در مجاور خانه نقلی درآستانه توافق با شهرداری برای تخریب آن خانه و احداث یک مجتمع آپارتمانی بود پا پیش گذاشت و با سختی مالک آن خانه را از تصمیمش منصرف کرد و بعدها آن خانه را خریداری و به مجموعه خانه نقلی الحاق کرد. رضوانیان که چند سالی است  با 3 عضو دیگر خانواده اش؛ مرضیه، همسر؛ یلدا و کیان فرزندانش لذت تجربه یک اقامت بومی با پذیرایی سنتی را برای گردشگران فراهم کرده اند و این ایده با استقبال خوب گردشگران داخلی و خارجی روبرو شده و حتی در دومين جشنواره ساخت برند گردشگري در ايران، موفق به دريافت لوح برند مطرح گردشگري بومي شد؛ عقیده دارد تکرار و روزمره گی عامل مرگ صنعت گردشگری است و باید به فکر ایجاد تنوع و جاذبه های جدید در زمینه گردشگری کاشان بود. او تلاش می کند با خلاقیت و ابتکار آموخته های علمی خود را با تجربه های عملی در بستر گردشگری محک بزند. با خبر شدیم این روزها ابتکار جدیدی را در عرصه گردشگری با عنوان «گشت کارگاه های تخصصی» آغاز کرده است . بهانه گفتگوی من با این جوان خلاق و علاقمند به گردشگری اجرای این سبک جدید بدست اهالی خونه نقلی است.

 

- قبل از هرچیز هر طرحی از یک ایده آغاز می شود ایده «گشت کارگاه های تخصصی » از کجا وچگونه به ذهن شما رسید؟

ببینید هر منطقه ظرفیت ها و جذابیت های مشخصی برای جذب گردشگر دارد که با گذشت زمان و بازدید گردشگران از آن جاذبه ها کم کم تازگی و اشتیاق بازدید کننده بعد از چند بار بازدید کم می شود و این زنگ خطری برای گردشگری به ویژه در منطقه کاشان است به هرحال بازدید از خانه های تاریخی، باغ فین، بازار، کویر و... تکرای می شود و باید فعالان عرصه گردشگری به فکر ایجاد تنوع و خلق جاذبه های جدید باشند که ایده اصلی من نیز بر پایه این تفکر بوده است.

- سه واژه «گشت ، کارگاه و تخصصی » هرکدام بار معنایی و کاربردی خاصی دارند که به نظر می رسد این طرح برای گروهی از گردشگران خاص  طراحی شده است .

از جهتی هدف ما در این طرح ایجاد جذابیت همراه با ارائه آموزش است به شکلی که گردشگری از غالب گذراندن اوقات فراغت و یا تفریح تنها خارج می شود ولی از آن جهت که به مخاطب خاص می اندیشیم نه اعتقاد دارم اجرای این طرح رفته رفته سلیقه گردشگر تفریحی را تغییر خواهد داد چرا که در این طرح هم تفریح و گشت و گذار داریم هم آموزش هم تجربه کار عملی ؛ به طور کلی مفهوم گشت، کارگاه به معنای آموزش مفاهیم تخصصی در قالب کارگاه های آموزشی با بیان و زبان ساده در حداقل 2 روز است که  البته این آموزش همراه با حرکت و گشت و گذار در موضوع  مرتبط با کارگاه می باشد.

- چه موضوعاتی در این گشت کارگاه ها مورد توجه قرار گرفته اند؟

تمام موضوعات برگرفته از جاذبه ها و ارزشهای بومی و محلی کاشان است که برخی حتی به فراموشی سپرده شده اند و ما نگاه ویژه ای به آن کرده ایم ، مثلا درگشت کارگاه شعربافی ،شیوه ی بافت پارچه شعربافی که یک نوع پارچه دست بافت در منطقه کاشان است و  با روشی کاملا بومی تولید می شود آموزش داده می شود و شرکت کنندگان با مواد، چگونگی بافت، استادکاران، کارگاه ها، دستگاه ها و تکنیک بافت پارچه های شعربافی آشنایی پیدا می کنند. یا در گشت کارگاه معماری بومی  قابلیت ها و داشته های معماری بومی به خصوص در مناطق کویری مورد توجه قرار گرفته و شرکت کنندگان با مصالح بومی و چگونگی اجرای سقف  های مختلف، گذرها، آب انبار، بادگیر، ایوان و.... از نظر ساختاری و کاربردی آشنا می شوند. در گشت کارگاه ورزش زورخانه ای: گردشگران  ضمن آشنایی با تاریخچه این ورزش بومی با حضور در یکی از زورخانه های موجود در بافت کهن کاشان با اصول ورزش ،آلات و آداب و رسوم بومی این ورزش آشنا می شوند. در گشت کارگاه نقشه کشی و رنگرزی سنتی گردشگر با نقشه کشی قالی و رنگرزی که از هنرهای بسیار ظریف و کاربردی مکمل فرش دستبافت است آشنا می شود و در نهایت با آموزش شیوه بافت بر روی دار کو چکی که در اختیار گردشگر قرار می گیرد مهارت بافت فرش را همراه دار قالی با خود به سوغات می برد.

در گشت کارگاه عکاسی  گردشگران  به همراه یک استاد آشنا به حوزه های عکاسی و معماری با حرکت در بافت تاریخی و عکاسی از سوژه های متفاوت اقدام به ثبت و افزودن به تجارب خود نموده و علاوه بر آن با چاپ عکس و برگزاری نمایشگاه و نشست نقد و بررسی در خونه ی نقلی به تحلیل  نقاط قوت و ضعف آثار خود می پردازند.

و در نهایت در گشت کارگاه گیاهان دارویی و طب بومی گردشگران علاقمند علاوه بر آموزش و آشنایی با گیاهان دارویی و چگونگی استفاده دارویی از آنها با قابلیت ها و داشته های طب بومی آشنا می ش.ند و با گشت در مزارع و بازدید از کارخانه گیاهان دارویی دانستنی های خود را افزایش می دهد.

 - گشت کارگاه ها در چه زمانی و با چه کیفیتی برگزار می شوند.

یکی از مشکلاتی که کاشان دارد این است که صنعت گردشگری آن فصلی است و منحصر به 3 یا 4 ماه در سال می شود هدف ما از برگزاری گشت کارگاه ها این است که جاذبه حضور گردشگر در تمام فصل های سال را فراهم کنیم و هر گشت کارگاه با حداقل 20 نفر به صورت یک تور حد اقل دو روزه برگزار می شود و تابع فصل و زمان خاصی از سال نیست در این کارگاه ها گردشگران علاوه بر بهره مندی از برنامه های تخصصی کارگاه ، اقامت بومی و  غذای بومی را تجربه می کنند.

- و حرف آخر شما

گردشگری صنعت درآمدزایی است که نقش مهمی در قطع وابستگی اقتصاد کشور به صادرات  تک محصولی دارد از طرف دیگر سرزمین ما ایران سرشار از جاذبه و فرصت های گردشگری است اما چیزی که در این میان به عنوان حلقه مفقوده باعث می شود از این فرصتها بهره درستی نبریم فقدان سیاست گذاری مشخص و وجود ابزار تشویقی و حمایتی برای فعلان این عرصه است که امیدواریم مسئولان نگاهی همه جانبه و ریشهای به مباحث عرصه گردشگری داشته باشند.