سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

۳۴۴- همه خوبی

دوستان عزیز سلام

همانطور که خودتان اطلاع دارید ارتباط من با اینترنت در سال جدید بسیار کم شده است.

علت آن به جهت این است که تمام نیروی خود را در جهت چند کار در روستا - شهر برزک متمرکز کرده ام.

۱- انشاء الله استارت کافی نت

۲ - سایت آموزشی

۳- کلاس های جی ای اس که با تعدای از دوستان در حال انجام می باشید.

۴- قسمت فروش سیستم با شرایط مناسب جهت ترویج فرهنگ ای تی

در این فرصت تصمیم به انتقاد ندارم اما شرایط کاری سخت می باشد. نه به جهت بحث مالی و نه به جهت کم بودن اطلاعات در مباحث فوق که البته این ها هم هست.

آنچه مشکل است فضای کاری است که شرایط را سخت می کند. تفکر های متفاوت و فرهنگ ها گوناگون و گاها تنگ نظری ها و برداشت های جورواجور

یکی از دوستان می گفت؛ فکر نمی کنم این فضا حالا حالاها عوض بشود مگه اینکه چند نسل عوض بشه تا بعضی از کارهای غلط درست بشود.

یک فیلم در رابطه با تفکر مثبت میدیدم که تاکید داشت اصلا در رابطه با بدی ها صحبت نکنید و فقط در رابطه با خوبی ها بگوییم و بیاندیشم. و من به تبعیت آن سعی می کنم از ناراحتی ها و گله ها و دلتنگی ها و ... فاکتور بگیرم و فقط و فقط بگویم.

امیدوارم بتوانیم قدمی در جهت پیشرفت و آبادانی برداریم.

 

 

۳۴۳- روز زن

روز زن را چگونه گذراندید


روز زن از نگاه عناصر ذکور خانه، البته از نوع کوچکش!


قلم به دست می‌گیرم وانشایم را آغازمیکنم. ما در روز زن هیچ جا نرفتیم چون مادرمان به شدت از دست پدرمان عصبانی بود که چرا او مثل شوهرخاله‌مان برای مادرمان دستبند طلا نخریده. پدرمان هم می‌گفت پول نداشتم ولی مادرمان قبول نمی‌کرد.در این روز پدرمان از همان اول صبح خودرا به آن راه زده بود که یعنی نمی‌داند امروزروززن است. اما مادرمان خیلی با پدرمان مهربان شده بود و

 

ادامه مطلب ...

۳۴۲- بهشت و جهنم

یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"

خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"

۳۴۱- خطبه های بی نقطه و بی

(خطبه های بی نقطه و بی "الف" حضرت علی (ع) )

خطبه بی نقطه -۱  



الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.

الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.

سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ

وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ

أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.
ادامه مطلب ...

۳۴۰- معما

 

آلبرت انیشتن این معما را در قرن نوزدهم میلادی طرح کرد و ادعا کرد که  ۹۸٪ از مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند! من اولین سرنخ را در قسمت نظرات نوشته ام. ببینم سرنخ بعدی رو کی می نویسه.



۱) در خیابانی، پنج خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.
۲) در هر یک از این خانه ها یک نفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.
۳) این پنج صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند، سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند.

شرایط مساله:
۱) مرد انگلیسی در خانه قرمز زندگی می کند.
۲) مرد سوئدی یک سگ دارد.
۳) مرد دانمارکی چای می نوشد.
۴) خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.
۵) صاحبخانه خانه سبز قهوه می نوشد.
۶) شخصی که سیگار Pall Mall می کشد پرنده پرورش می دهد.
۷) صاحب خانه زرد سیگار Dunhill می کشد.
۸) مردی که در خانه وسطی زندگی میکند شیر می نوشد.
۹) مرد نروژی در اولین خانه زندگی می کند.
۱۰) مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.
۱۱) مردی که اسب نگهداری می کند کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند.
۱۲) مردی که سیگار Blue Master می کشد، آب میوه می نوشد.
۱۳) مرد آلمانی سیگار Prince می کشد.
۱۴) مرد نروژی کنار خانه آبی زندگی می کند.
۱۵) مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.


سئوال: کدام یک در خانه ماهی نگه داری می کند؟

۳۳۹- راه نفوذ در Widows XP

 راه نفوذ در Widows XP بدون دانستن یا فراموش کردن رمز عبور:

۱-در هنگام ظاهر شدن منوی کاربران در ابتدا ، دو بار کلیدهایALT+CTRL+ DELETE را فشار دهید سپس در قسمت نام کلمه administrator را تایپ کرده و قسمت password را خالی بگذارید و Ok را بزنید در این حال وارد سیستم می شوید.

حال اگر در هنگام نصب ویندوز Xp برایAdmin پسورد گذاشته باشند:
۲-برای این کار قبل یا هنگام بالا آمدن ویندوز کلید F8 را زده سپس بسته به نوع نیاز خود بکی از گزینه های Safe Mode را انتخاب کنید.
بعد از وارد شدن به ویندوز در منو Start کلیک کنید سپس گزینه RUN را انتخاب کرده ودر جای خالی عبارت Control userpasswords2 را تایپ کنید.
پنجره باز شده دارای 2 TAB به نام هایUsers & Advanced می باشد.
TAB Users را انتخاب کرده و تیک گزینه:User must enter a username and password to use this computer را بردارید.
با برداشتن تیک این گزینه دیگر هنگام ورود به ویندوز از شما پسورد گرفته نمی شود

۳۳۸- صدای خود را پیدا کنیم

صدای خود را پیدا کنیم
همه ما در ابتدا صدای خود را داشتیم. منظورم از صدا این است که در زمان بچگی براساس نگرش درونی و میل باطنی مان حرف می زدیم. وقتی بزرگتر شدیم و به مدرسه رفتیم، به جای صدای خودمان، یاد گرفتیم که با صدای معلم هایمان، پدر و مادر یا کسانی که نقش والد ما را داشتند حرف بزنیم. اگر می‌خواهید تا صدای واقعی خود را پیدا کنید از این تمرین استفاده کنید.

ادامه مطلب ...

۳۳۷- زندگی را عاشقانه زندگی کن

زندگی را عاشقانه زندگی کن،


نه هراسان.


اگر زندگی را عاشقانه زندگی کنی،


جاودانگی را در لحظه های گذرا تجربه خواهی کرد،


رایحه ی محمد


مسیحا


و بودا را پیدا خواهی کرد.


اگر زندگی را عاشقانه سپری کنی،


دلت بستر رودخانه ی تمامی شعرهای جهان خواهد


شد،


لطیف خواهی شد،


شفیق خواهی بود.


آنگاه نه تنها خود سعادتمند خواهی زیست،


بلکه وجودت برای دیگران نیز سعادتی خواهد بود.





(مجموعه کتاب های مراقبه اوشو)
j_javadjahani@yahoo.com

۳۳۶- و بهای آن را نیز بپردازی

شجاعت آن نیست که از آدمها شجاع تقلید کنی،


بلکه آن است که به شیوه ی خود زندگی کنی


و بهای آن را نیز بپردازی.


حتی اگر بهای به شیوهی خود زیستن،


خود زندگی باشد،


باز ارزش آن را دارد.


زیرا در چنین شیوه ی زیستن است که


روح به دنیا می آید.


هنگامی که کسی آماده است تا برای چیزی بمیرد،


همین آمادگی و شور اوست که


او را دوباره متولد می کند.


اگر در این آمادگی رنجی نهفته است،


رنج زایمان است.


به شیوه ی خویش زیستن، شجاعت می خواهد،


دل و جرأت می خواهد.


به شیوه ی خود زندگی کن، شبیه خودت باش و بس.


نگران عوام نصیحت گو نباش.


زندگی خود را ترسیم کن.


از روی نقش کهنه ی دیگران نقاشی نکن.


خلاق باش.


اگر هم در شیوه ی خود بر خطا باشی،


بهتر از آن است که دیگران به جای تو زندگی کنند


و تو بر صواب باشی.


زیرا کسی که شیوه ی دیگران زندگی می کند


و بر صواب است،


زندگی را به بطالت می گذراند،


وکسی که به شیوه ی خود زندگی می کند


و بر خطاست،


بالاخره دیر یا زود


از خطای خویش درس خواهد گرفت.


او خطای خویش را


دست مایه ی تجربه های  خویشتن خواهد بالید.


تنها کسانی تجربه خواهند کرد


و خواهند آموخت که


آماده ی خطاها و اشتباهات خویش اند،


و بهترین راه اشتباه کردن،


آن نیشت که به دیگران گوش بسپاری،


بلکه آن است که به شیوه ی خود زندگی کنی


و با چشمان خو ببینی!



OSHO

۳۳۵- هفت راز ازدواج موفق


1) زوج های موفق خواسته ها و انتظارات خود را به صراحت می گویند. زوج های موفق قبل از ازدواج، توقعاتی که از یکدیگر دارند مطرح می کنند، اگر توافق اساسی با هم ندارند (برای مثال مرد فرزند می خواهد ولی خانم مخالف است)، می توانند به شروع و یا خاتمه ازدواج به طور جدی فکر کنند. بعد از ازدواج، زوج های موفق به طور منظم در مورد توقعات و انتظاراتشان با هم صحبت می کنند و اگر اختلافی پیش آمد، آن را به زمان دیگری موکول می کنند تا همدیگر را درک کنند و به توافق برسند.

2) زوج های موفق فردیت خود را حفظ می کنند. بعد از ازدواج استقلال زوج ها کم می شود اگر افراد فرزند داشته باشند روز به روز وابستگی بیشتر می شود و گاهی افراد احساس خستگی می کنند. زوج های موفق می دانند حتی اگر به هم علاقه داشته باشند، گاهی احساس خستگی می کنند. آنان یکدیگر را تشویق می کنند تا همیشه"ما" نباشند و زمانی هم برای "خود" داشته باشند و به کارهای مورد علاقه خود بپردازند.بدین ترتیب زوج فردیت خود را حفظ می کند و زندگی ، شاداب می شود.

3) زوج های موفق همدیگر را مرکز توجه قرار می دهند. آنان همدیگر را دست کم نمی گیرند و همیشه به فکر خوشبختی همسر خود و خانواده هستند. معمولاً افراد چند سال پس از ازدواج مانند سال های اول به هم توجه نمی کنند. ولی زوج های موفق، کارهای کوچک نظیر اولویت قرار دادن نیازها و کارهای همسر و کارهای بزرگ نظیر احترام و گوش کردن به حرف های هم را مدنظر قرار می دهند. ازدواج دریای تغییرات است. شما اغلب فراموش می کنید همسرتان مهم است و به او توجه نمی کنید. درعوض به کار، سرگرمی و دوستان اهمیت می دهید ولی زوج های موفق همدیگر را مرکز توجه قرار می دهند.

4) زوج های موفق روش های حل اختلاف را می آموزند. "جان گاتمن" روانشناس که 20 سال زندگی زوج ها را مطالعه کرده، عامل اصلی موفقیت یا شکست ازدواج را توانایی، یا عدم توانایی حل اختلافات می داند. حتی اگر همسرتان و شما کاملاً با هم یکی باشید ، گاهی با نظر هم موافق نیستید و این مخالفت باعث ناراحتی می شود. نباید به اعتیاد، خشونت و ... رو بیاورید. اگر خواسته شما و همسرتان با هم فرق دارد، باید آن را حل کنید. زوج های موفق با هم صحبت می کنند، حتی اگر احساس بدی نسبت به هم دارند. آنان در مورد اختلافات و مخالفت ها با هم مذاکره می کنند تا به نتیجه عادلانه برسند. آنان از یکدیگر حمایت می کنند و غـُر نمی زنند. آنان می پذیرند در مواردی عشق ، برتر از پیروزی است.

5) زوج های موفق با هم رشد می کنند. مسلماً فردی که امروز با او ازدواج می کنید،10 سال آینده متفاوت خواهد بود. شما هر دو تغییر می کنید. به ویژه در شرایط سخت زندگی مانند از دست دادن والدین . زوج های موفق می دانند که یکی یا هر دو در طول زندگی تغییر می کنند و قواعد عوض می شود. پس لازم است تغییر کنید تا بتوانید روابط در حال تغییر را عوض کنید.

6) زوج های موفق برای حفظ روابط می کوشند. زوج های موفق به طور منظم وضعیت زندگی خود را بررسی کرده  و با هم صحبت می کنند تا از شادی و رضایت هر دو از زندگی مشترک مطمئن شوند. اگر یکی ، یا هر دو شما از زندگی مشترک ناراضی هستید، مشکلتان را حل کنید.

7) از مراجعه به مشاور خجالت نکشید. زوج های موفق قبل از مراجعه به مشاور، سند طلاق را امضا نمی کنند. آنان می کوشند که مشکلات را در اولین فرصت حل کنند.

۳۳۴- پنج پیشرفت خارق العاده که در طول دو دهه گذشته شکل گرفتند

 

6 مرداد 1385 - هیچ کس نمی داند که بیست سال آینده با خود چه به ارمغان خواهد آورد. ولی اگر بیست سال گذشته را ملاک قرار دهیم، دو دهه آینده حامل تغییراتی آن چنان وسیع خواهد بود که بر زندگی تک تک انسان های این کره خاکی تأثیربسزایی خواهد گذاشت.

به عنوان مثال قبل از سال 1986 هیچ وسیله کامپیوتری وجود نداشت که یک پدر بزرگ در تریپولی یک پیغام فوری به همراه یک عکس برای نوه اش در بروکلین بفرستد. هیچ وسیله ای نبود که یک موتورسوار مستأصل با چرخ پنچر بتواند با یک کامیون یدک کش تماس بگیرد. و اطلاعات تقریباً مبهمی از ترکیب شیمیایی یک ملکول دی ان ای وجود داشت. نگاهی به وضعیت فعلی بکنیم: همه موارد فوق و البته خیلی بیش از آن نه تنها ممکن بلکه بدیهی و تا حدی پیش پا افتاده تصور می شوند.

ادامه مطلب ...

۳۳۳- یک نفر می آید

 

یک نفر می آید



در غروبی که من خسته در آن منتظرم



یک نفر می آید



در شبانگاه دل مرده ی من



یک نفر با دل پاک



همره باد صبا



با تنی مشک فشان



دستهایی که پراند



همه از یاس سفید



با دلی روشن و نورانی و پاک



می رسد خسته ز راه



من در آغوش دو چشم سبزش



می شوم مست و خراب



و همین نور دو چشمش کافی است



که دهد خستگی ام را درمان



اوست اینک آری



او که درد و عطشم را فهمید



و مرا سیر از احساس بلورینش کرد



یک نفر می آید



یک نفر می آید...

ارسالی از طرف مجتبی

۳۳۲- هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتین

 

هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتین که شما هیچ گاه آنان را نمی دانستید. بله، همگی ما می دانیم که انیشتین این فرمول (e=mc2) را کشف کرد. اما واقعیت آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصیش می دانیم، خودتان را با این هشت مورد، شگفت زده کنید!

ادامه مطلب ...

۳۳۱- قهقهه ، باعث کاهش استرس می شود.



بر اساس تحقیقات جدید دانشمندان ، قهقهه میزان هورمون های استرس را در خون کاهش می دهد.

پژوهشگران دانشگاه پزشکی لوما لیندا ، با نمایش یک فیلم کمدی ، 16 مرد را در موقعیت خنده آور قرار دادند و میزان هورمون های استرس مانند کورتیزول ، اپی نفرین و دوپاک را در خون آنان ، قبل ، حین و بعد از نمایش فیلم ، اندازه گیری کردند .

نتایج این بررسی که در همایش علمی زیست شناسی تجربی 2008 مطرح شد ، نشان می دهد ، هورمون های استرس در خون افراد ، بر اثر تماشای فیلم خنده دار به میزان چشمگیری کاهش می یابد .

به گفته پژوهشگران : قرار گرفتن در موقعیت های مثبت ، با کاهش هورمون های استرس ، از عوارض ناشی از افزایش مزمن این هورمون ها پیشگیری می کند .

محققان با توجه به نتایج این پژوهش توصیه می کنند ، در برنامه های کاهش استرس و فشار های روانی از موقعیت های خنده آور ، استفاده شود .

۳۳۰- عشق به اعضای خانواده

دختری با مادرش مرافعه داشت . او بسیار عصبانی شد و از خانه بیرون رفت . پس از طی راه طولانی ، هنگامی که از یک فروشگاه کیک عبور می کرد ، احساس گرسنگی کرد . اما جیب دختر را بید خورده و حتی یک یوان هم نداشت .
صاحب فروشگاه یک زن سالخورده مهربان بود . پیرزن دید که دختر درمقابل کیکها ایستاده و به آنها نگاه می کند ، از وی پرسید : عزیزم ، گرسنه ای ؟ دختر سرش را تکان داد و گفت : بله ، اما پول ندارم . پیرزن لبخندی زد و گفت : عیب ندارد . مهمان من هستی . پیرزن کیک و یک فنجان شیر برای دختر آورد . دختر بسیار سپاسگذار شد . اما فقط کمی کیک خورد و سپس اشکهایش بر گونه ها و روی کیک جاری شد . پیرزن از دختر پرسید : عزیزم ، چه شده است ؟ دختر اشکهایش را پاک کرد و گفت : چیزی نیست . من فقط بسیار از شما تشکر می کنم . با وجود آنکه شما من را نمی شناسید ، به من کیک دادید . من با مادرم دعوا کردم . اما مادرم من را بیرون رانده و به من گفت : دیگر به خانه باز نگرد .
پیرزن با شنیدن سخنان دختر گفت : عزیزم ، چطور می توانی این گونه فکر کنی ؟ فکر بکنی ، من فقط یک کیک به تو دادم ، اما تو بسیار از من تشکر می کنی . مادرت سالها برای تو غذا درست کرده است ، چرا از او تشکر نمی کنی و چرا با او عوا می کنی ؟ دختر مدتی سکوت کرد . سپس با عجله کیک را خورد و به طرف خانه دوید . هنگامی که به خانه رسید ، دید که مادر در مقابل در انتظار می کشد . مادر با دیدن دختر بی درنگ خنده ای کرد و به دختر گفت : عزیزم ، عجله کن غذا درست کرده ام . اگر دیر کنی ، غذا سرد خواهد شد . در این موقع ، اشکهای دختر بار دیگر جاری شد . آری دوستان ، بعضی اوقات ، ما از نیکی و مهربانی دیگران تشکر می کنیم ، اما مهربانی اعضای خانواده مان را نادیده می گیریم .
دوستان عزیز ، آیا شما در زندگی تان با چنین مسئله ای روبرو شده اید ؟ بله ، عشق به اعضای خانواده سزاوار ستایش است .

۳۲۹- ترس از شکست...

 

...تنها هنگامی حقیقتی را می پذیریم که نخست، در ژرفای روحمان، انکارش کرده باشیم؛که نباید از سرنوشت خود بگریزیم و اینکه دست خداوند،علی رغم سخت گیریش،بی نهایت سخاوتمند است.

...اگر آدم همواره همان آدم های ثابت را ببیند، احساس می کند بخشی از زندگیش را تشکیل می دهند و از آنجا که بخشی از زندگی ما می شوند، هوس می کنند زندگیمان را هم تغییر بدهند. اگر آدم، آنطور که آنها انتظار دارند، عمل نکند به باد انتقادش می گیرند؛ چون هرکس فکر می کند دقیقاً می داند ما باید چطور زندگی کنیم اما هرگز نمی دانند چگونه باید زندگی خودشان را بزیند.

جوان نمی دانست افسانه شخصی چیست.
چیزی است که همواره آرزوی انجامش را داری. همه آدم ها در آغاز جوانی، می دانند افسانه شخصی شان چیست. در آن دوره زندگی، همه چیز روشن است؛ همه چیز ممکن است و آدم، از رویاها و آرزوی آنچه دوست دارد در زندگی بکند، نمی ترسد. با این وجود، با گذشت زمان، نیرویی مرموز، تلاش خود را برای اثبات آنکه تحقق بخشیدن به افسانه شخصی غیرممکن است، آغاز می کند. آنچه پیرمرد می گفت، برای جوانک چندان معنایی نداشت اما می خواست بداند نیروهای مرموز، چه هستند. دهان دختر بازرگان از شنیدنشان باز می ماند.

- نیروهایی هستند که ویرانگر می نمایند اما در حقیقت، چگونگی تحقق بخشیدن به افسانه شخصی را به ما می آموزند. نیروهایی هستند که روح و اراده ما را آماده می کنند؛ چون در این سیاره، یک حقیقت بزرگ وجود دارد:
هر که باشی و هر کار کنی، وقتی چیزی را از ته دل، طلب می کنی، از این روست که این خواسته در روح جهان، متولد شده. این، ماموریت تو بر روی زمین است.
- حتی اگر فقط سفرکردن باشد؟ یا ازدواج با دختر یک بازرگان پارچه؟
- یا جست و جوی یک گنج...روح جهان، از خوش بختی انسان ها تغذیه می شود و یا از
بدبختی، ناکامی و حسادت آنها. تحقق بخشیدن به افسانه شخصی، یگانه وظیفه آدمیان است. همه چیز، تنها یک چیز است و هنگامی که آرزوی چیزی را داری، سراسر کیهان همدست می شود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی.

خداوند راهی را که هر انسانی باید بپیماید، در جهان نوشته. تنها باید آنچه را که برای تو نوشته شده، بخوانی.

تصمیم ها، تنها آغاز یک ماجرا هستند. هنگامی که آدم، تصمیمی می گیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی می برد که در زمان تصمیم گیری، خوابش را هم نمی دیده است.

تنها به خاطر از دست دادن چیزی می ترسیم که داریم؛ چه زندگیمان و چه کشتزارهامان اما هنگامی که بفهمیم سرگذشت ما و سرگذشت جهان، هر دو توسط یک دست نوشته شده اند، هراسمان را از دست می دهیم.

...و خداوند، به ندرت آینده را آشکار می کند و فقط به یک دلیل: او آینده ای را نشان می دهد که فقط برای عوض شدن، نوشته شده.

عشق، هیچ گاه انسانی را از دنبال کردن افسانه شخصی اش بازنمی دارد. اگر چنین شود، به خاطر آن است که عشق تو، عشقی راستین نبوده؛ عشقی که به زبان جهانی سخن می گوید.

همواره پیش از تحقق یافتن یک رویا، روح جهان تصمیم می گیرد تمام آنچه را در طول طی طریق آموخته ای، بیازماید. این کار را به خاطر بدخواهی نمی کند؛ به خاطر آن است که بتوانیم همراه با رویاهامان، بر درس هایی که در مسیر آموخته ایم هم، تسلط یابیم. در این لحظه است که بخش عظیمی از مردم منصرف می شوند.

تاریک ترین ساعت، پیش از طلوع خورشید فرامی رسد.

تنها یک چیز می تواند یک رویا را به ناممکن تبدیل کند: ترس از شکست...

۳۲۸- داستان قورباغه ها

 

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند : دیگر چاره ایی نیست .شما به زودی خواهید مرد . دو قورباغه حرفهای آنها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند. اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید ? به زودی خواهید مرد . بالاخره یکی از قورباغه ها تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت .او بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار ? اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نشنیدی ؟ معلوم شد که قورباغه ناشنوا است و در واقع او در تمام راه فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند .

۳۲۷- :: متافیزیک و طلسم ::


انسان موجود بسیار پیچیده‌ای است و دارای قدرتهای عجیب و غریب فراوان می‌باشد، که این خود نشانه و آیت عظمت خالق تواناست(فتبارک الله احسن الخالقین). از این روست که می‌تواند کارهای خارق‌العاده و غیر طبیعی انجام دهد، این گونه کارها معمولاً از ابعاد فیزیک و متافیزیک وجود بشر منشاء می‌گیرد. در بعد فیزیک انسان می‌تواند با کمک ابزار و با انجام تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی کارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیده‌ها عادت پیدا کند که برای سایرین عجیب می‌نماید. در بعد متافیزیک انجام این کار با استفاده از نیروی‌های روانی، فراروانی و روحی صورت می‌گیرد. برخی افراد با بهره‌گیری از این توانایی‌های خارق‌العاده اقدام به پیشبرد اهداف شوم خود می‌کنند و یا حداقل این امور را بهانه‌ای برای کسب درآمدهای مالی و مادی قرار می‌دهند. البته محدود افرادی نیز یافت می‌شوند که از این توانمندیها برای خدمت به خلق و یا در انجام کارهای خیر و مثبت بهره می‌گیرند. در جامعه امروز علی‌رغم تمام پیشرفتهای صنعتی و علمی، هنوز افراد زیادی برای حل مشکلات خود به این روشها روی می‌آورند و به این بهانه‌ها مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند. لذا بر آنیم تا با تشریح و نقد و بررسی این مقولات آگاهی لازم را به عموم منتقل نموده تا جلوی سوء استفاده برخی افراد فرصت طلب گرفته شود، همچنین می‌خواهیم یادآور شویم

 

ادامه مطلب ...

۳۲۶- :: متافیزیک و هیپنوتیزم ::


واژه هیپنوتیزم از کلمه هیپنوز که یک لغت یونانی به معنی خواب می‌باشد گرفته شده است. هیپنوتیزم وضعیت یا حالتی است که طی آن فرد می‌تواند در حالت خلسه، عکس‌العملهای خاصی در پاسخ به تلقینات از خود نشان دهد.

ادامه مطلب ...