سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

۳۰۴- مردی با چهار همسر


روزی روزگاری مرد ثروتمندی بود که چهار همسر داشت . مرد بیشتر از همه عاشق همسر چهارمش بود و همیشه برایش گران قیمت ترین هدایا و بهترین غذاها را فراهم می کرد . او عالی ترین ها را برای همسرش می خواست .

 همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به داشتن او افتخار می کرد اما همیشه از این می ترسید که روزی این زن او را ترک کند .
مرد همسر دوم اش را هم دوست داشت . این زن بسیار صبور و همیشه با محبت مراقب او بود . مرد به او اعتماد زیادی داشت و هر وقت با مشکلی مواجه می شد از او کمک می خواست .

همسر اول مرد به او بسیار وفادار بود و نقش مهمی در نگهداری ثروت او بازی می کرد . با این وجود او همسر اولش را دوست نداشت . اگرچه این زن عمیقا عاشقش بود اما مرد ، کم تر به این زن توجه می کرد .
روزی مرد احساس کرد بیمار است و فهمید فرصت زیادی برای زندگی ندارد .
بنابراین

از چهارمین همسرش پرسید : من تو را بیشتر از همه دوست دارم و برای تو بهترین هدایا را گرفتم و بیشتر از همه مراقب تو بودم ، حالا که دارم میرم ، آیا در کنارم می مانی ؟ به من کمک می کنی ؟

زن چهارم پاسخ داد: نه به هیچ وجه . و بدون گفتن کلمه ای دیگر به راه خود رفت .
پاسخ او درست مثل چاقوی تیز در قلب مرد فرو رفت .
مرد غمگین از همسر سومش پرسید : من در تمام زندگی ام تو را دوست داشتم . حالا که دارم می میرم کنار من می مانی ؟ آیا به من کمک می کنی ؟
همسر سوم پاسخ داد : زندگی هم چنان زیباست وقتی تو بمیری ، من دوباره ازدواج می کنم . قلب مرد شکست و یخ زد .
سپس از همسر دومش پرسید : من همیشه موقع مشکلات به سراغ تو می آمدم و تو هم همیشه به من کمک کردی . حالا که دارم می میرم آیا از من حمایت می کنی ؟به من کمک می کنی ؟
همسر دوم پاسخ داد : من متاسفام ، الان نمی توانم کمکت کنم . نهایتا می توانم با تو تا مزارت بیایم .

این جواب درست مثل این بود که به مرد صاعقه بزند و مرد احساس تباهی کرد . بعد صدایی آمد که می گفت : من با تو می مانم و با تو می آیم .
مهم نیست که تو کجامی روی . مرد به دنبال صاحب صدا گشت .
همسر اول مرد بود .
او خیلی نحیف بود ، چون مرد به او خوب رسیدگی نکرده بود .
مرد گفت : من باید وقتی فرصتش را داشتم بهتر از تو مراقبت می کردم !


حقیقت این است که همگی ما چهار همسر در زندگی مان داریم .
چهارمین همسر ما بدن ماست ، مهم نیست که چقدر زمان برای رسیدگی به آن صرف کردیم ، وقتی ما می میریم او ما را ترک می کند .
همسر سوم ما : دارایی ، موقعیت و ثروت ماست وقتی ما می میریم همه آن ها به دیگران تعلق پیدا می کند .
دومین همسر ما خانواده و دوستان ما هستند ، مهم نیست که چه مدت زمانی همراه ما بوده اند ، بیشترین کاری که آن ها قادرند برای ما انجام دهند این است که با ما تا سر مزار مان بیایند !
اما اولین همسر ما روح و روان ماست ، که اغلب اوقات در پی ثروت و قدرت و موقعیت از آن غافل شده ایم . تنها روح ما است که هر کجا می رویم ما را همراهی می کند .
بنابراین همین حالا روحت را تقویت کن و پرورش بده . چرا که این بزرگترین هدیه ای است که در این دنیا به تو پیشکش شده !

امیر حسین
http://serabbakhsh86@yahoo.com

نظرات 10 + ارسال نظر
محمد شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:30 ب.ظ http://www.kashankhabar.blogfa.com/

سلام پس عکسهای وبلاگت چطور شد
مگر قرار نبود از این پس شاهد مطالب همراه با تصاویر باشیم
امیدوارن هرچه زودتر شاهد تغییر و تحولات اساسی خصوصا در زمینه عکس باشیم.
موفق و موید و پیروز و تندرست باشید .

ایلیا شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:05 ب.ظ http://sayesaremehr.blogfa.com

سلام
خیلی سودمند بود
بهره بردیم

موفق باشید

جمعی از حامیان یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ق.ظ

حضور دکتر حسن فدایی را در انتخابات مجلس هشتم مغتنم می شماریم.

حسن طلیعی یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ http://taliei.blogfa.com

دقیقا

ستاد مقابله با شادنوش ها دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ق.ظ http://www.kashooncooky.blogfa.com/

http://kashooncooky.blogfa.com/

عموزاده سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ http://amoozadehbidgoli.blogfa.com/

من هم امیدوارم فرجی برای برزک برسد

محمد چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.kap.blogsky.com

سلام!
اگر زن چهارم صیغه ای باشد اشکالی ندارد ...
بگذریم...
چه خبر؟
از انتخابات از بچه ها از ...

[ بدون نام ] شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ

www.bayanic.com

[ بدون نام ] دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:31 ب.ظ

سلام
خیلی زشته ادم مطلبی که کس دیگه ای ترچمه کرده رو بدون اجازه و بدون ذکر اسم مترجم تو وبلاگش استفاده کنه

با سلام به دوست عزیز
این مطلب توسط امیرحسین برای این وبلاگ ارسال شده شما چنانچه مولف و مترجم را اطلاع دارید لطف کنید و برای این وبلاگ ارسال تا از آن استفاده شود.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:01 ب.ظ

سلام
این مطلب از مجله موفقیت برداشته شده.مترجمش خانم افسانه فرپور.
ارز توجه تون ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد