سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

کشاورزی سنتی

مقدمه

کشاورزی سنتی؛

آنچه که مردم روستای برزک و روستاهای دیگر کشور ما با آن دست و پنجه نرم می کنند و با توجه به تغییر و تحولات روبه سرعت جهانی در مکانیزه شدن کلیه امور، باعث در تنگنا قرار گرفتن شدید و شکننده این بخش از جامعه شده است. به گونه ای که می توان گفت آنچه که علی رغم مشکلات بسیار این بخش، آن را همچنان زنده نگه داشته است؛ دلبستگی های آباء و اجدادی به زمین، نبود کار و درآمد در بخش های دیگر،  که در نتیجه گیری کلی می توان به ضرب المثل کاچی بهتر از هیچی اشاره کرد.

در این تحقیق سعی شده است که تا حد توان خواننده محترم را با مسائل و مشکلاتی که این بخش با آن مواجه است،  بیشتر از پیش آشنا نماید تا در راه حل پیشنهادی این تحقیق که درخواست برای تشکیل جمعی متشکل از کشاورزان و متفکران با هدف ارائه راه حلهای نوین و اجرائی در یک قالب پذیرفته شده است؛ بتوانند با کمک خود گره ای از مشکلات این بخش بگشایند.

انشاءالله

 

 

 

 

 

تعاریف:

(این تعاریف مربوط به برزک می باشد و در جاهایی دیگر ممکن است به گونه ای دیگر تعریف شود.)

جریب:

از نظر محاسبات کشاورزی تقسیم بندی زمین ها بر اساس جریب است. هر جریب به ده قفیس تقسیم می شود و هر جریب 540 مترمربع می باشد و هر 8 جریب برابر یک هکتار است.

 

قفیس:

یک جریب معادل ده قفیس است. بنابراین یک قفیس54  متر مربع می باشد.

 

کردو:

یک قطعه از زمین کشاورزی به قطعاتی  با اندازه های کوچکتر تقسیم می شود که کردو می نامند، کردو می تواند  متناسب با نوع استفاده ای که از آن می شود به اندازه یک قفیس یا بیشتر باشد.

 

سرجوبه:

کنار جوی آبی که آب را از قنات به طرف زمین هدایت می کند، سرجوبه نامیده می شود. سرجوبه معمولاً مالکیت خصوصی دارد و مالک با کاشتن درخت از آن استفاده می کند. درختان مزبور از آبی که از جوی می گذرد استفاده می نمایند.

سرجوبه و زمین  مجاور جوی می تواند یک مالک یا مالکیت  متفاوت داشته باشد.

 

 

یونگا:

زمینی مسطح و سفت به مساحت حدودی 100 مترمربع به بالا که در قدیم جهت خرد کردن گندم یا جو بصورت سنتی استفاده می کردند.

 

برم:

علف های هرز که در کنار جوی یا  داخل زمین کشاورزی می روید.  در صورتی که با آن مقابله نشود تمام زمین کشاورزی را فرا می گیرد و فرصت رشد و نمو گیاهان مفید و درختان را می گیرد.

این علف هرز قدرت فوق العاده ای در حیات دارد. به صورتی که در بین کشاورزان سنتی معروف است؛ چنانچه برم خشک شود و چند سال از خشک بودن آن بگذرد و آنگاه مقدار کمی نم و رطوبت به آن برسد مجدّداً سبز می گردد.

 

یک جوی آب قنات:

مقداری از آب که بتوان به راحتی یک کردو یک قفیسی مسطح را در تیرماه در زمان90 ثانیه آب نمود.

 

قنات برزک:

قناتی که خروجی آب آن در بالاترین نقطه محله باغستان برزک قرار دارد و میزان آب آن متناسب با مقدار بارش برف و باران می باشد. با توجه به اذهان مردم مقدار آن از حداقل 1 جوی تا حداکثر 6 جوی در سالهای متفاوت رسیده است.

آب قنات بین زمینهای کشاورزی تقسیم شده و مالکیت خصوصی پیدا کرده است به گونه ای که چنانچه  آب قنات را یک جوی فرض کنیم؛ هر 13 روز یک بار نوبت زمین جهت آبیاری می باشد. بنابراین می توان زمینهای سند داری که از آب قنات استفاده می کنند محاسبه نمود.

هر روز که 24 ساعت می باشد مقدار 96 جریب آبیاری می شود و این کار در 12 روز متوالی زمینهای متفاوتی را شامل می گردد تا دوباره نوبت به جای اول خود بازگردد. پس 1152 جریب زمین کشاورزی سند دار با قنات آب می شود و این در حالی است که زمین های بدون سند فراوانی یافت می شود که از آب قنات بهره می برد.

 

طاق:

12 ساعت آب قنات یک طاق نامیده می شود.

 

سرطاق:

کسی است که مسئول تقسیم آب قنات در یک 12 ساعت پی در پی بین زمین داران مالک آن آب می باشد.

 

روزقه:

مدت زمانی13  روز که یک زمین نوبت آب آن فرا می رسد تا سرطاق آب را از قنات به طریق جوی به زمین برساند. با توجه به اینکه عدد آن  فرد و از دو هفته یک روز کمتر است؛ نوبت آبی معمولاً در یک روز از هفته  ثابت نمی ماند  و اگر نوبت آب سری اول جمعه است، سری دوم پنج شنبه و به همین ترتیب روزهای نوبت آبی می چرخد و از طرف دیگر در یک نوبت آبی، روز و در نوبت دیگر شب موقع آبیاری قرار داده می شود.

 

 

 

پوز:

 وقتی آب از قنات از طریق جوی به طرف زمین برده می شود ممکن است در مسیر جوی، آشغال و شاخه های نازک درختان باعث گرفتگی جوی و مانعی جلوی جریان آب شود، که اصطلاحاً به این عمل پوز گرفتن جوی گویند. در اینصورت آب از جوی منحرف و باعث خرابی زمینهای اطراف می گردد. خصوصاً چنانچه زمینهای اطراف پله ای و پجید چین باشد که باعث خرابی پجید می گردد . این مسئله در فصل پائیز که برگ درختان در جوی و زمین پراکنده است شدت بیشتری می گیرد از این رو همواره در کنار آبیار شخص دیگری باید مراقب جوی باشد تا در جایی پوز ایجاد نگردد.

 

پروراندن کود:

معمولاً کشاورزان برای اینکه علف های هرز موجود در کود از بین برود و خواص کود به شکل بهتری ظاهر گردد آن را پرورش داده و بعد به زمین منتقل می نمایند به این صورت که کود را در جایی روی هم ریخته و با خاک مخلوط می نمایند. این کود انباشته را چند سری در فواصل زمانی معین زیر و رو می کنند تا کود آن در صورت انباشتگی با حرارت شدیدی که  دارد نسوزد و خواص آن، جهت زمین کامل تر گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

مشکلاتی که کشاورزی سنتی با آن روبرو است:

1- مشکلات مرتبط با آب و آبیاری :

با توجه به جوی های نامناسب که آب را از قنات به زمین های کشاورزی می رساند مقدار قابل توجهی از آب به هرز می رود. جدای از آن که در فصل پائیز و زمستان که زمینهای کشاورزی نیازی به آب ندارند بطور کامل آب قنات رها شده و استفاده ای از آن نمی شود. مگر اینکه سرمایه دارانی که قادر باشند مقداری از آن را که بسیار کم و جزئی  می باشد برای زمانهای مناسب ذخیره نمایند.

هفت ماه سال از آب قنات برای مصارف کشاورزی استفاده و پنج ماه سال آب قنات هرز می رود.

مقدار زمینهای تحت پوشش با توجه به یک جوی آب قنات و روزقه بودن آن 1152 جریب می باشد.

با ذخیره آب در طول ماههایی که آب هرز است می توان به 900 جریب زمین کشاورزی در طول سال زراعی آب رسانی نمود.

در صورتی که چنانچه آب قنات را در طول ماههایی که آب هرز است، دو جوی فرض کنیم (که معمولاً  اینگونه است) می توان برای 1800 جریب زمین یعنی 5/1 برابر زمینهای فعلی در طول سال زراعی آب ذخیره نمود.

همچنین رویش علف های هرز مانند برم در مسیر جویها هرچند که به استحکام جوی کمک می کند در عین حال مقدار قابل توجهی از آب را نیز به خود اختصاص می دهد.

در هر نوبت آبیاری یک نفر موظف می گردد تا در مسیر آب حرکت کند و تا جایی که امکان دارد جلوی هرز رفتن آب از کناره جویهای نامناسب را بگیرد و مواظبت نماید که در جایی پوز مانع از حرکت آب نگردد که این فرد اصطلاحاً  جوی پا نامیده می شود.

کار جوی پا موقعی سخت تر می گردد که نوبت آب در شب باشد و از آن مشکل تر زمانی است که جوی ها نامناسب، و از کنار دامنه کوهها گذشته باشد.  جوی آب رسانی به بردروا بالا نمونه ای از این مورد می باشد.

جوی از راههایی در کنار کوه ایجاد گشته که عبور یک فرد برای کنترل آن در روز هم به سختی قابل انجام می باشد.

جوی آب رسانی از همه نوع زمینی می گذرد. از کنار کوهها، پل های طویل، زمینهای کشاورزی و رودخانه، داخل محله های مسکونی و غیره.

ارتباط  آب از یک طرف به طرف دیگر جاهای صعب العبور توسط  یک ناودانی انجام می شود که با دو نیم کردن آبگرمکن های مستعمل بصورت طولی و جوش دادن آنها به هم ساخته می شود. این ناودانی ها در جاهایی که محل عبور سیلاب های زمستانی است در زمستان برداشته می شود و دوباره در بهار به جای خود بر می گردد.

کناره جویها که از زمینهای کشاورزی می گذرد مالکیت خصوصی دارد و آن از زمانهای قدیم نسل به نسل گشته است. مالکان کنار جویها با کاشتن درختانی از آب جاری جوی استفاده می نمایند. در واقع از یک طرف سیمان کردن جوی های آب رسانی در این گونه مناطق مغایر منافع مالکان سرجوبه و از طرف دیگر جوی های فعلی باعث گرفتن قابل توجهی از آب می شود. مالکان سرجوبه با کاشتن درختانی مثل بیدمشک، صنوبر، حداکثر استفاده را از بخشی از آبی که از جویهای سنتی به هرز می رود می نمایند.

جویهایی که از داخل محله و مناطق مسکونی می گذرد این فرصت را برای بعضی از افراد ساکن ایجاد می کند تا با شستن لباس، ظروف، و ریختن آشغال به داخل آن و قرار دادن هرز آب منزل به داخل جوی باعث آلوده شدن آبهای کشاورزی به مواد شیمیایی گردند.

بطور کلی می توان گفت ما با بهترین نعمت خدا دادی، آب مایه حیات بدترین رفتار را می نماییم و به نامناسب ترین شکل از آن استفاده می کنیم.

 

2- مالکیت های کوچک

مالکیت های کوچک باعث گردیده است تا اندازه بالایی آزادی عمل از دست کشاورزان گرفته شود. به راحتی در جای جای زمینهای کشاورزی می توان مالکیت های 2-3 نفری بیشتر یا کمتر بر یک جریب زمین را مشاهده نمود؛  کردوی کوچک اولی از حسن، دومی از حسین، سومی از نقی و به همین صورت می باشد و این در صورتی است که اگر زمین های پراکنده  کشاورز در یک جا جمع گردد به راحتی بالغ بر چندین جریب می شود.

پراکندگی زمین کشاورزان هرچند با توجه به تفاوت خاک، آب و هوا باعث ایجاد تنوع محصول می شود ولی از طرف دیگر باعث اتلاف نیروی کشاورز و محدودیت عمل و مشکلات بسیار دیگر می گردد.

شایان توجه است که پستی و بلندی های زمینهای کشاورزی در روستا امکان استفاده از مکانیزه کردن کشاورزی در سطح وسیع را مانع می گردد ولی بطور حتم مزایای تجمع زمینهای یک کشاورز در یک جا مزایای در خور توجهی می تواند داشته باشد.

 

3- راه

یکی از مشکلات کشاورزان سنتی نبود راه برای زمینها می باشد.  زمینهای مذکور که پایه و اساس آن در زمانهای قدیم گذاشته شده است سعی در حداکثر استفاده از زمین را نموده اند و تنها راه مال رو که می تواند بسیار کم عرض باشد برای زمین در نظر گرفته شده است.

برای کشاورزان این یک اصل است که گفته می شود راه زمین از راه جوی آب آن است یعنی جوی آبی که آب قنات را به طرف زمین می برد نشانی از راه زمین می دهد؛ راه از کنار جوی آب

نبود  راه مشکلات فراوانی را پیش روی کشاورز قرار می دهد. از جمله:

الف- رفت و آمد بین منزل و زمین با وسیله نقلیه امکان پذیر نمی شود.

ب- بردن کود جهت زمین با وسیله های باری امکان پذیر نیست و باید به صورت سنتی از الاغ یا  فرقون استفاده کرد.

ج- جابجایی محصول از جمله گندم، جو جهت خرد کردن و محصولات دیگر از زمین به منزل با وسیله امکان پذیر نمی شود.

 

4- حیوانات وحشی

یکی دیگر از مشکلات کشاورزان آسیب های فراوانی است که از طرف حیوانات وحشی مانند گراز، شغال، تکنه و ... به زمینهای کشاورزی وارد می شود. مبارزه با این گونه حیوانات در زمانهای قدیم با چیدن پجید و نگهبانی به نوبت در شب به وسیله کشاورزان صورت می گرفته است ولی اکنون به راحتی این گونه حیوانات محصولات زمینها را از بین می برند.

 

5- مشکلات مربوط به عدم آگاهی جامع و کامل به مسائل کشاورزی

ورود اطلاعات علمی و دستگاههای جدید و کودهای شیمیایی در کشاورزی باعث گردیده که اطلاعاتی که  به صورت سنتی در بین کشاورزان رواج داشت با اطلاعات جدید، دانشی مخلوط ایجاد کند که شاید نتوان آن را قابل قبول دانست.

و از طرفی تجربه های ارزشمندی که حاصل تلاش سالهای متمادی کشاورزان بود در اثر ورود مسائل جدید برای کشاورزان به فراموشی سپرده شود و به نسل جوان منتقل نگردد.

کشاورز سنتی به تجربه دریافته که زمان چک هر درختی چه موقع می باشد و چیدن میوه برای نگهداری طولانی مدت، چه موقع و چند روز بعد از اتمام زمستان بهترین وقت آب کردن زمین می باشد. او به تجربه دریافته است که کود حیوانی را چگونه بپروراند تا حداکثر استفاده از آن صورت گیرد و شروع و پایان آبیاری چه موقع است، چه درختانی در بهار زودتر باید آب شود و چه درختانی دیرتر، کشاورزان سنتی آگاهند چگونه با درختان رفتار نمایند تا آفت نگیرد؛

اما کشاورز امروزی با آمدن کود شیمیایی بدون اطلاعات کافی از طریقه استفاده، آن را جایگزین کود ارزشمند حیوانی می کند. کشاورز امروزی آنچنان از سموم مختلف استفاده می کند که نه تنها آفت درختان را از بین می برد بلکه خاک، درخت و محصول را هم فوق العاده آلوده به سموم می سازد و آن را راهی شهر برای فروش می نماید و این عدم آگاهی از تجربه و دانش روز باعث گردیده است که روز به روز کیفیت محصولات پائین بیاید.

 

6- مشکلات مربوط به محصول:

برای جمع آوری محصولاتی مانند گندم و جو در زمانهای قدیم برای هر منطقه کوچک کشاورزی، محلی به نام یونگا در نظر گرفته می شد.

یونگا از طرفی نزدیک به زمینهای کشاورزی قرار داشت و از طرف دیگر محل مناسبی برای خرد کردن گندم بود.

اما امروزه به جهت اینکه یونگاها  برای ماشین های خرمن کوب غیر متناسب و با توجه به نبود راه دست نیافتنی است، از این رو آوردن محصول مثل گندم و جو به مکانهایی که بتوان از ماشینهای خرمن کوب استفاده کرد، بسیار سخت و هزینه بر می باشد.

محصولی مثل آلو که بصورت سنتی در زمانهای قدیم روی کزوه های چوبی به بهترین صورت خشک و در مشک ها نگهداری می شد امروزه به جهت از دسترس خارج شدن کزوه های چوبی روی پلاستیک هایی که به این منظور ساخته می شود به بدترین نحو آفتاب داده و در پیت های نامناسب و غیر بهداشتی به بازار عرضه می شود و لواش های آلو که مملو از عملکرد غیر بهداشتی است در دسترس عموم قرار می گیرد.

مطمئناً مقرون به صرفه نبودن، فراموش شدن تجربه های ارزشمند قدیمی، نبود وسایل سنتی مناسب مانند کزوه، بسته بندی  های نامناسب، روز به روز از کیفیت محصول عرضه شده می کاهد.

هرچند که در کشاورزی عمده، به بخش بسته بندی محصولات توجه بیشتری می شود ولی در کشاورزی سنتی مسئله بسته بندی به دلایلی، مورد توجه قرار نگرفته است. در صورتی که اگر به مجموع محصولات کشاورزی سنتی حاصل از باغها و زمین های متفرق بعنوان واحد نگریسته شود، لزوم پیدا کردن راه حلی منطبق بر نیازها و محدودیتهای این بخش امری مهم و ضروری به نظر می رسد.

محصولات قابل توجه کشاورزان سنتی که به صورت خرد و پراکنده و با بسته بندی های نامناسب وارد بازار می شود در صورت متمرکز شدن و بسته بندی مناسب و پیدا کردن بازارهای مناسب داخلی و خارجی، متناسب با نوع محصول و نیازهای خریداران می تواند کمک بسیاری به این بخش عظیم از جامعه باشد.

از طرفی تغییرات روی بعضی از محصولات به وسیله خود کشاورزان مانند تهیه مربا، رب، شیره و محصولاتی از این دست فراتر از خانگی و بصورت صنعتی در منطقه  و متناسب با محصول، نیازها و محدودیتها می تواند کمک بیشتری به بهینه تر شدن این بخش باشد.

و این در حالی است که با جمع آوری محصولاتی مانند شاتوت و نگهداری و بردن آن به  مراکزی مانند تهران و اصفهان نه تنها از کیفیت محصول بعلت زمان طولانی جمع آوری، نگهداری، ارسال می کاهد بلکه از لحاظ استفاده های مادی آن، بیشتر متوجه واسطه و مراکز دیگری به جز کشاورزان می گردد و زحمت بسیار آن بر دوش کشاورز که ناچار به جمع آوری محصول خود می باشد، می ماند.

7- مشکلات مربوط به نیروی انسانی

بطور حتم نیروی انسانی کشاورزان که در اثر شرایط نامناسب زمین، نبود راه، جوی نامناسب و مسائل بی شمار دیگر به هدر می رود سرمایه ملی است که همگان در برابر آن مسئولند.

مطمئناً در صورت شرایط مناسب تری در کشاورزی سنتی که امکان پذیر هم می باشد نه تنها کشاورزان را به خوبی تامین می کند بلکه فرصت شغلی سالم و مناسبی برای جوانان به شمار می رود.

کشاورزان که سالها در این کار تجربه  گرد آورده اند و به خوبی استادی ماهر و زبردست به  شمار می روند در اثر فشار و مشکلات و سختی  نامتعارف کار کشاورزی که در اثر نبود برنامه و مدیریت در این بخش می باشد، از یک طرف و از طرف دیگر عدم تامین و تعهد سازمانهای خدمات اجتماعی به خدمات رسانی به این افراد به صورت شفاف و بی دردسر، باعث گشته این افراد به کارهایی روی آورند که هیچگونه مهارتی نیاز ندارد و فقط یک حقوق بخور و نمیر و دفترچه تامین اجتماعی که آنهم اگر برایشان مفید واقع شود! کارهایی مانند سفوری، خدماتی، آبدارچی و...

هرچند که خبرهای بسیاری از حمایت دولت و تامین بودجه های هنگفتی برای این بخش شنیده می شود ولی آنچه نصیب کشاورزان سنتی می شود می توان گفت فقط هیچ؛ به قول معروف آش نخورده و دهان سوخته.

تسهیلات دولتی که برای بخش کشاورزی در نظر گرفته می شود به جیب سرمایه دارانی می رود که از عهده وثیقه های سخت و نامتعارف آن بر می آیند و کشاورز سنتی که سالیان سال رنج شغل خود را برده است ناتوان از طی کردن هفت خوان موجود برای دریافت یک وام ناچیز صد هزار تومانی می باشد.

طبقه کشاورز سنتی و روشنفکر علاقمند می تواند مشکلات عظیم این بخش را با ارائه راههای مناسب، اجرایی، مقرون به صرفه، متناسب با سنت های موجود، از به هرز رفتن روزافزون این سرمایه های طلائی از جمله آب، هوا، خاک، خورشید، نیروی انسانی به بهترین نحو جلوگیری نماید.

 

 

 

 

در جمع بندی می توان بخشی از نیازها و مشکلات بخش کشاورزی سنتی را بصورت زیر لیست نمود:

 

1- مشکلات مرتبط با آب و آبیاری

2- مالکیت های کوچک

3- راه

4- حیوانات وحشی

5- مشکلات مربوط به عدم آگاهی کامل و جامع به مسائل کشاورزی

6- مشکلات مربوط به محصول و جمع آوری، حمل و نقل، بسته بندی و... )

7- مشکلات مربوط به اتلاف نیروی انسانی

 

اعتقاد داریم ظرفیت ها و استعدادهای بالقوه این بخش نه تنها قابلیت حل مشکلات و نیازهای خود را دارد بلکه یک منبع سودآور و سالم برای بخش عظیمی از جامعه محسوب می گردد.

 

 

 

 

 

 

صندوق بیمه روستایی و میزان تخصیص سوبسید بنزین به روستائیان

مطلب روزنامه هشمشهری ویژه کاشان را خدمتتان در پست «کمی فکر کنیم» کامل آوردم از جمله میزان دریافتی صندوق از روستائیان :

« صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر وابسته به وزارت رفاه و تامین اجتماعی در بخش برزک کاشان ظرف مدت ۴۰ روز ۵۱۴ خانوار روستایی را تحت پوشش قرار داده است.

...بیمه شدگان تا به حال بیش از یک میلیارد ریال به حساب صندوق واریز کرده اند.»

ضعیف ترین اقشار مردم در عرض ۴۰ روز یک میلیارد ریال به حساب صندوق واریز کرده اند.

بیائید یک مقایسه ای انجام دهیم از دریافتی میزان یارانه بنزین بین کلیه مردم و مردم بخش برزک :

طبق اطلاعاتی که روزنامه ایران شماره ۳۷۰۸ پنج شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۶ در مقاله «هوای تازه در فضای اقتصادی» می توانیم دریافت داریم:

«... قشرهای متوسط به پائین جامعه که تنها ۲ درصد از کل مصرف بنزین را به خود اختصاص داده بودند اما در پرداخت یارانه آن با بقیه طبقات جامعه به صورت مساوی شریک می شدند.... با یک حساب سرانگشتی و در نظر گرفتن ۵/۷ میلیون خودروی فعال در کشور می بینیم که سرانه مصرف بنزین برای هر خودروی ایرانی روزی ۱۰ لیتر بوده است.... غافل از اینکه وقتی دولت هر لیتر بزینی را که برای خودش ۷۵۰ تومان تمام می شود، با نرخ ۱۰۰ تومان عرضه می کند در واقع و به اجبار به اندازه ۶۵۰ تومان در ازای هر لیتر از دیگر ابعاد رفاهی یا غیره می کاهد.»

حال با توجه به اینکه بخش برزک با تشکیل شدن از شهر محروم برزک و روستاهای اطراف آن با جمعیت تقریبی ۱۰ هزار نفر دارای مردمی محروم می باشد، تنها ۲ درصد از این یارانه استفاده کرده اند در حالی در طرف مقابل  برای صندوق بیمه روستائیان و عشایر مبلغ یک میلیارد ریال واریز نموده اند.

محاسبه کنید از این یارانه هنگفت بنزین چه مقدار سهم روستائیان و عشایر می شود تا ببینیم که آیا عدل است دریافت حق بیمه ؟

 

 

صندوق بیمه روستائیان و عشایر

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

سلام علیکم

همانطور که اطلاع دارید عمده اشتغال مردم روستاها و شهرهای تازه تاسیس مانند برزک،‌ قمصر، نیاسر از توابع شهر کاشان در کشاورزی و صنایع جانبی بکار گرفته می شود و این در حالی است که آنچنان هزینه ها بالا و درآمد افت کرده که کمر این طبقه از مردم زیر فشار آن در حال خرد شدن است و صدای آن را نمی شنوند مگر دلسوزانی چون شما

و از طرفی به نظر حقیر قوانین مصوب در این ارتباط به گونه ای طراحی و مصوب می گردد که روز به روز بر وخامت اوضاع این بیمار می افزاید؛ از جمله بحث صندوق بیمه تامین اجتماعی روستائیان و عشایر است که با داشتن محاسن فراوان دارای اشکالاتی می باشد که به صورت خلاصه خدمتتان معروض می دارم:

۱- شهرهای تازه تاسیس مانند برزک، قمصر، نیاسرو... که عملاْ در ردیف روستاها قرار دارند و رسماْ در تقسیمات کشوری شهر نامیده می شوند در ضوابط این قانون نمی گنجد که امید است با اصلاح قانون این صندوق اینگونه شهرها را نیز زیر پوشش بگیرد و مصداق از طلا بودن پشیمان گشته ایم قرار نگیرد.

۲- حق بیمه پرداختی از طرف مردم برای قرار گرفتن در ضوابط این صندوق هرچند کم می باشد ولی آنچنان وضعیت مردم روستایی تحت فشار و ضعف است که آن نیز برای این قشر سخت و طاقت فرسا است. آیا بهتر نیست محل تامین این حق بیمه از طرف ادارات مرتبط مرکز شهرستان که صرف هزینه های تراکم بالای جمعیت می کنند صورت گیرد تا بطور غیر مستقیم باعث تشویقی برای عکس کردن مهاجرت از شهرها به روستاها شویم و بطور خلاصه این حق بیمه از محل درمان در محل پیشگیری صرف گردد.

۳- همانطور که اطلاع دارید خدمات درمانی از طریق سازمان خدمات درمانی و باشیوه پزشک خانواده و ارجاع برای روستائیان و عشایر و مجزا از این صندوق لحاظ می شود. سوال اینجاست که آیا هزینه های که صرف بوروکراسی و ایجاد اشتغال به عقیده من کاذب در سیستم پزشک خانواده و ارجاع می شود بهتر نیست صرف خود مردم شود و به گونه ای که بیمه تامین اجتماعی روستائیان بدون پیچ و خم های فراوان که باعث گم شدن هدف می شود بدون دریافت حق بیمه مسئولیت خدمات تامین درمان روستائیان و عشایر را فراهم آورد.

مطمئناْ‌ هرچه هزینه صرف روستاها و مناطق دورافتاده شود هزینه های پیشگیری است و قابل برگشت می باشد.

 

کمی فکر کنیم

امروز سه شنبه در روزنامه همشهری - ویژه نامه کاشان به مطلب جالبی برخورد کردم که نتوانستم از کنار آن به راحتی بگذرم. عین مطلب به شرح زیر است:

«تا نیمه اول امسال شمار روستائیان و عشایر بیمه شده برزک به هزار خانوار می رسد

کاشان- خبرنگار همشهری: صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر وابسته به وزارت رفاه و تامین اجتماعی در بخش برزک کاشان ظرف مدت ۴۰ روز ۵۱۴ خانوار روستایی را تحت پوشش قرار داده است.

کارگزار این صندوق گفت: در اجرای اصل ۲۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تکلیف قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی به منظور بیمه کردن عزیزترین اقشار جامعه، صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر وابسته به وزارت رفاه و تامین اجتماعی تشکیل شده است.

محمد حسین عقیلی افزود: با تشکیل چنین صندوق وعده های ۴۰ ساله عمل نشده به روستائیان و عشایر در برخورداری از مزایای بیمه ای مانند مستمری بازنشستگی، از کار افتادگی کلی در حوادث و بیماری و بازماندگان بیمه شده به پایان رسید.

وی ابراز امیدواری کرد که تا پایان نیمه اول امسال تعداد بیمه شدگان تحت پوشش صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر در بخش برزک به بیش از هزار خانوار برسد.

عقیلی گفت: به منظور تشویق و ترغیب مردم و گسترش فرهنگ بیمه در بین روستائیان به روستاهای این بخش رفته ایم و به روستائیان آموخته ایم که بیمه اجتماعی یعنی مبارزه با فقر، تبعیض و فساد و با اقدامات انجام شده توانسته ایم در سطح شهرستان کاشان اول و نسبت به جمعیت بخش در سطح استان بالاترین آمار را داشته باشیم.

بیمه شدگان تا به حال بیش از یک میلیارد ریال به حساب صندوق واریز کرده اند.»

طبق اصل ۲۹ قانون اساسی داریم:

برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی‏سرپرستی، در راه ‏ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی.
دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند.
 
 
متن فوق سوالاتی را در ذهن من ایجاد کرد:
 
۱- چرا تا کنون این اصل ۲۹ قانون اساسی بصورت عادلانه اجرا نگشته است؟
 
۲- همگی اطلاع داریم که در عین حالی که درصد بسیار بالائی از مصرف تولیدات دامی و کشاورزی کشور توسط روستائیانی تولید می شود که بصورت سنتی عمل نموده و به تبع آن با هزینه های بالا و درآمد پائین روبرو می باشند و برای امرار معاش چاره ای جز این ندارند.
حال سوال اینجاست که این صندوق از روستائیانی که از جیب خود مواد غذایی کشور را تولید می کنند در یک منطقه کوچک ۱۰۰ میلیون تومان به صندوق واریز کرده اند تا زمانی به خودشان برگردانده شود؟!
 
۳- آیا فکر نمی کنید دریافت مشارکت مردمی از روستائیانی که بی درآمد ترین قشر جامعه هستند از چه نوعی از  عدالت است؟
 
۴- سوال دیگر اینکه هزینه بوروکراسی ایجاد این صندوق چقدر می باشد؟ آیا ادارات تامین اجتماعی بدون اضافه کردن این سازماندهی و صرف این هزینه نمی توانست مجری این امر قرار گیرد؟
 
۵- در حالی که طبق قوانین صندوق دولت نیز درصدی را به عهده گرفته است آیا در حال حاضر چه مبلغی به این صندوق واریز نموده؟ یا اینکه هزینه های بوروکراسی از جیب خود کشاورزان می باشد؟
 
۶- کشاورزانی که سالیان سال در تولید این مملکت نقش داشته و در حال حاضر پیر و از کارافتاده شده اند چگونه از این صندوق استفاده می کنند؟
 
۷- آیا درمان نیز به عنوان یک امر مهم در وظایف این صندوق دیده شده است؟ ( البته اطلاع داریم که درمان روستائیان توسط سیستم ارجاع یا پزشک خانواده در نظر گرفته شده است که آن نیز جای بحث بسیار دارد ولی چون این قشر از جامعه از کم توقع ترین طبقه و از طرفی عدم آگاهی با قوانین هیچ حرف و نقدی در این مورد به عمل نیامده است که در جای خود به آن خواهم پرداخت)
 
۸- آیا روستائیان در مورد سرانه ها در کلیه موارد از تغذیه گرفته تا خدمات و .... به حق و حقوق خود می رسند؟ و طبق قوانین اعمال می شود ؟ و یا فقط در این مورد طبق قانون می باید خود نیز مشارکت داشته باشند؟
 
در پایان
 
طبق سیاست های گذشته در مورد روستائیان مهاجرت بالای جمعیت از روستا به شهر را داشته  ایم. از حال به بعد نیز آیا به گونه ای دیگر است.
 
نمونه آن در یافت ۱۰۰ میلیون تومان ظرف ۴۰ روز از ۵۱۴ خانوار کم در آمد روستایی؟!!!
 
کمی فکر کنیم !