سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

۳۴۱- خطبه های بی نقطه و بی

(خطبه های بی نقطه و بی "الف" حضرت علی (ع) )

خطبه بی نقطه -۱  



الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.

الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.

سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ

وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ

أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.
ادامه مطلب ...

۳۴۰- معما

 

آلبرت انیشتن این معما را در قرن نوزدهم میلادی طرح کرد و ادعا کرد که  ۹۸٪ از مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند! من اولین سرنخ را در قسمت نظرات نوشته ام. ببینم سرنخ بعدی رو کی می نویسه.



۱) در خیابانی، پنج خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.
۲) در هر یک از این خانه ها یک نفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.
۳) این پنج صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند، سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند.

شرایط مساله:
۱) مرد انگلیسی در خانه قرمز زندگی می کند.
۲) مرد سوئدی یک سگ دارد.
۳) مرد دانمارکی چای می نوشد.
۴) خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.
۵) صاحبخانه خانه سبز قهوه می نوشد.
۶) شخصی که سیگار Pall Mall می کشد پرنده پرورش می دهد.
۷) صاحب خانه زرد سیگار Dunhill می کشد.
۸) مردی که در خانه وسطی زندگی میکند شیر می نوشد.
۹) مرد نروژی در اولین خانه زندگی می کند.
۱۰) مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.
۱۱) مردی که اسب نگهداری می کند کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند.
۱۲) مردی که سیگار Blue Master می کشد، آب میوه می نوشد.
۱۳) مرد آلمانی سیگار Prince می کشد.
۱۴) مرد نروژی کنار خانه آبی زندگی می کند.
۱۵) مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.


سئوال: کدام یک در خانه ماهی نگه داری می کند؟

۳۳۹- راه نفوذ در Widows XP

 راه نفوذ در Widows XP بدون دانستن یا فراموش کردن رمز عبور:

۱-در هنگام ظاهر شدن منوی کاربران در ابتدا ، دو بار کلیدهایALT+CTRL+ DELETE را فشار دهید سپس در قسمت نام کلمه administrator را تایپ کرده و قسمت password را خالی بگذارید و Ok را بزنید در این حال وارد سیستم می شوید.

حال اگر در هنگام نصب ویندوز Xp برایAdmin پسورد گذاشته باشند:
۲-برای این کار قبل یا هنگام بالا آمدن ویندوز کلید F8 را زده سپس بسته به نوع نیاز خود بکی از گزینه های Safe Mode را انتخاب کنید.
بعد از وارد شدن به ویندوز در منو Start کلیک کنید سپس گزینه RUN را انتخاب کرده ودر جای خالی عبارت Control userpasswords2 را تایپ کنید.
پنجره باز شده دارای 2 TAB به نام هایUsers & Advanced می باشد.
TAB Users را انتخاب کرده و تیک گزینه:User must enter a username and password to use this computer را بردارید.
با برداشتن تیک این گزینه دیگر هنگام ورود به ویندوز از شما پسورد گرفته نمی شود

۳۲۹- ترس از شکست...

 

...تنها هنگامی حقیقتی را می پذیریم که نخست، در ژرفای روحمان، انکارش کرده باشیم؛که نباید از سرنوشت خود بگریزیم و اینکه دست خداوند،علی رغم سخت گیریش،بی نهایت سخاوتمند است.

...اگر آدم همواره همان آدم های ثابت را ببیند، احساس می کند بخشی از زندگیش را تشکیل می دهند و از آنجا که بخشی از زندگی ما می شوند، هوس می کنند زندگیمان را هم تغییر بدهند. اگر آدم، آنطور که آنها انتظار دارند، عمل نکند به باد انتقادش می گیرند؛ چون هرکس فکر می کند دقیقاً می داند ما باید چطور زندگی کنیم اما هرگز نمی دانند چگونه باید زندگی خودشان را بزیند.

جوان نمی دانست افسانه شخصی چیست.
چیزی است که همواره آرزوی انجامش را داری. همه آدم ها در آغاز جوانی، می دانند افسانه شخصی شان چیست. در آن دوره زندگی، همه چیز روشن است؛ همه چیز ممکن است و آدم، از رویاها و آرزوی آنچه دوست دارد در زندگی بکند، نمی ترسد. با این وجود، با گذشت زمان، نیرویی مرموز، تلاش خود را برای اثبات آنکه تحقق بخشیدن به افسانه شخصی غیرممکن است، آغاز می کند. آنچه پیرمرد می گفت، برای جوانک چندان معنایی نداشت اما می خواست بداند نیروهای مرموز، چه هستند. دهان دختر بازرگان از شنیدنشان باز می ماند.

- نیروهایی هستند که ویرانگر می نمایند اما در حقیقت، چگونگی تحقق بخشیدن به افسانه شخصی را به ما می آموزند. نیروهایی هستند که روح و اراده ما را آماده می کنند؛ چون در این سیاره، یک حقیقت بزرگ وجود دارد:
هر که باشی و هر کار کنی، وقتی چیزی را از ته دل، طلب می کنی، از این روست که این خواسته در روح جهان، متولد شده. این، ماموریت تو بر روی زمین است.
- حتی اگر فقط سفرکردن باشد؟ یا ازدواج با دختر یک بازرگان پارچه؟
- یا جست و جوی یک گنج...روح جهان، از خوش بختی انسان ها تغذیه می شود و یا از
بدبختی، ناکامی و حسادت آنها. تحقق بخشیدن به افسانه شخصی، یگانه وظیفه آدمیان است. همه چیز، تنها یک چیز است و هنگامی که آرزوی چیزی را داری، سراسر کیهان همدست می شود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی.

خداوند راهی را که هر انسانی باید بپیماید، در جهان نوشته. تنها باید آنچه را که برای تو نوشته شده، بخوانی.

تصمیم ها، تنها آغاز یک ماجرا هستند. هنگامی که آدم، تصمیمی می گیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی می برد که در زمان تصمیم گیری، خوابش را هم نمی دیده است.

تنها به خاطر از دست دادن چیزی می ترسیم که داریم؛ چه زندگیمان و چه کشتزارهامان اما هنگامی که بفهمیم سرگذشت ما و سرگذشت جهان، هر دو توسط یک دست نوشته شده اند، هراسمان را از دست می دهیم.

...و خداوند، به ندرت آینده را آشکار می کند و فقط به یک دلیل: او آینده ای را نشان می دهد که فقط برای عوض شدن، نوشته شده.

عشق، هیچ گاه انسانی را از دنبال کردن افسانه شخصی اش بازنمی دارد. اگر چنین شود، به خاطر آن است که عشق تو، عشقی راستین نبوده؛ عشقی که به زبان جهانی سخن می گوید.

همواره پیش از تحقق یافتن یک رویا، روح جهان تصمیم می گیرد تمام آنچه را در طول طی طریق آموخته ای، بیازماید. این کار را به خاطر بدخواهی نمی کند؛ به خاطر آن است که بتوانیم همراه با رویاهامان، بر درس هایی که در مسیر آموخته ایم هم، تسلط یابیم. در این لحظه است که بخش عظیمی از مردم منصرف می شوند.

تاریک ترین ساعت، پیش از طلوع خورشید فرامی رسد.

تنها یک چیز می تواند یک رویا را به ناممکن تبدیل کند: ترس از شکست...

۳۲۸- داستان قورباغه ها

 

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند : دیگر چاره ایی نیست .شما به زودی خواهید مرد . دو قورباغه حرفهای آنها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند. اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید ? به زودی خواهید مرد . بالاخره یکی از قورباغه ها تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت .او بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار ? اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نشنیدی ؟ معلوم شد که قورباغه ناشنوا است و در واقع او در تمام راه فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند .

۳۲۷- :: متافیزیک و طلسم ::


انسان موجود بسیار پیچیده‌ای است و دارای قدرتهای عجیب و غریب فراوان می‌باشد، که این خود نشانه و آیت عظمت خالق تواناست(فتبارک الله احسن الخالقین). از این روست که می‌تواند کارهای خارق‌العاده و غیر طبیعی انجام دهد، این گونه کارها معمولاً از ابعاد فیزیک و متافیزیک وجود بشر منشاء می‌گیرد. در بعد فیزیک انسان می‌تواند با کمک ابزار و با انجام تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی کارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیده‌ها عادت پیدا کند که برای سایرین عجیب می‌نماید. در بعد متافیزیک انجام این کار با استفاده از نیروی‌های روانی، فراروانی و روحی صورت می‌گیرد. برخی افراد با بهره‌گیری از این توانایی‌های خارق‌العاده اقدام به پیشبرد اهداف شوم خود می‌کنند و یا حداقل این امور را بهانه‌ای برای کسب درآمدهای مالی و مادی قرار می‌دهند. البته محدود افرادی نیز یافت می‌شوند که از این توانمندیها برای خدمت به خلق و یا در انجام کارهای خیر و مثبت بهره می‌گیرند. در جامعه امروز علی‌رغم تمام پیشرفتهای صنعتی و علمی، هنوز افراد زیادی برای حل مشکلات خود به این روشها روی می‌آورند و به این بهانه‌ها مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند. لذا بر آنیم تا با تشریح و نقد و بررسی این مقولات آگاهی لازم را به عموم منتقل نموده تا جلوی سوء استفاده برخی افراد فرصت طلب گرفته شود، همچنین می‌خواهیم یادآور شویم

 

ادامه مطلب ...

۳۲۶- :: متافیزیک و هیپنوتیزم ::


واژه هیپنوتیزم از کلمه هیپنوز که یک لغت یونانی به معنی خواب می‌باشد گرفته شده است. هیپنوتیزم وضعیت یا حالتی است که طی آن فرد می‌تواند در حالت خلسه، عکس‌العملهای خاصی در پاسخ به تلقینات از خود نشان دهد.

ادامه مطلب ...

۲۹۱- تاریخچه پیدایش باب



خبرگزاری فارس: مؤسس اصلی این آیین جدید، سید علی‏محمد شیرازی ملقب به باب با دعوی امام زمانی عده‌ای را به سوی خود کشیده، احکامی را صادر کرد و قوانینی را پایه ‏گذاری نمود که اندکی پس از او قسمتی از آنها توسط مریدانش نسخ شده و احکام دیگری جایگزین آن شد و این سیر نسخ و جایگزینی تا کنون ادامه پیدا کرده است و مبالغه نیست اگر بگوییم که نسبت به کیشها و فرقه ‏های دیگر، بیشترین تغییرات و نزاعها را می‏توان در این فرقه یافت، زیرا اصل اولیه آن بر پایه نسخ قوانین و مقررات اسلام بنا گذارده شد.
 

نمونه‏ای از احکام باب

حال نظری می‏افکنیم به احکامی که باب در کتاب‏ها و کلماتش آورده است. اگر چه در صحیفه عدلیه به این مطلب اقرار می‏کند که: "شریعت (اسلام) همه نسخ نخواهد شد بل، حلال محمد ( صلی اللّه علیه و آله) حلال الی یوم القیامة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة" ولی عملاً در احکام باب مشاهده می‏شود که حلال به حرام و حرام به حلال تغییر پیدا کرده و احکام جدیدی بیان شده است که نمونه ‏ای از آنها ذیلاً آورده می‏شود:

1 ـ در باب ازدواج: "ولا یجوز الاقتران لمن لا یدخل فی الدین"، یعنی ازدواج بابی با کسی که در دین بابیان نیست جایز نمی‏باشد"(بیان، باب 15) باب درباره ازدواج، رضایت پدر و مادر را شرط می‏داند.
2 ـ عدد ماه‏ها: در احسن القصص می‏گوید: "عدد ماه‏ها 12 است که چهار ماه آنها از ماه‏های حرام است." ولی در بیان، باب 3 می‏گوید: "عدد ماه‏ها 19 است و هر ماهی 19 روز می‏باشد و جمع ایام سال به عدد "کل شی‏ء" است که به حساب ابجد 361 روز است."
3 ـ طهارت فضله موش و منی: "فضله موش پاک است و دوری از آن واجب نیست". (بیان، باب 17) "آب (منی) که شما از آن آفریده شده‏اید، خداوند آن را در کتاب پاک نمود".(بیان فارسی)
4 ـ جواز ربا: "و اذن فرموده خداوند تجار را در تنزیلی که دأب است امروز مابین ایشان و بر آن که تناقص و تزاید در معاملات خود قرار دهند". (بیان، باب 18)
5 ـ تولید نسل از راه دیگر: "بر هر شخص واجب شده که ازدواج کند، تا نسل خدا پرست از او باقی بماند و باید در این راه جدّیت نماید، و اگر مانعی در ایجاد نسل از یکی از طرفین بود جایز است برای هر یک از آنها با اجازه دیگری به وسیله دیگری ایجاد نسل نماید و ازدواج با کسی که در دین بیان نیست جایز نمی‏باشد". (بیان، باب 15)
6 ـ جواز استمناء: "قد عفی عنکم ما تشهدون فی الرؤیا او انتم بانفسکم عن انفسکم تستمینون"، یعنی بخشیده شده بر شما آنچه را که در خواب می‏بینید (احتلام) و یا با بازی با خود استمناء می‏نمایید. (بیان عربی، باب 10)
7 ـ تعدد زوجات: "ازدواج با دو زن جایز است و بیشتر جایز نیست". (صحیفة الاحکام)
8 ـ حرمت متعه: "خداوند ازدواج موقت را در این دوره پاک، حرام کرده است و مردم را از هواپرستی منع نموده است". (بیان، باب 7)
9ـ ازدواج با اقارب: "و لقد اذن اللّه بین الاخ و اخته"، یعنی و اجازه ازدواج بین خواهر و برادر داده است. (شؤون خمسه)
10 ـ سن ازدواج: "بر پدران و مادران نوشته شده که بعد از یازده سال پسر و دختر خود را ازدواج دهند". (لوح هیکل، ضمیمه بیان عربی) "چون سن ذریات به یازده برسد باید ازدواج کنند، ولی اگر پسر 11 ساله و دختر 10 ساله باشد بهتر است". (صحیفة الاحکام)
11 ـ دفن اموات: "اموات خود را در بلور یا سنگ‏های محکم قرار دهید و دفن کنید، یا در میان چوب‏های سخت و لطیف گذاشته و دفن نمایید، و انگشترهایی که منقوش به آیه باشد در دست آنها کنید".(بیان، باب 32)
12 ـ حرمت خرید و فروش عناصر اربعة: "عناصر اربعه (آب، خاک، آتش، باد) را خرید و فروش نکنید". (بیان عربی)
13 ـ نماز: "نماز عبارت از آن است که 19 بار در روز با وضو رو به قبله بایستید و این آیه را بخوانید: "شهد اللّه انه لا اله الاّ هو له الخلق و الأمر".(آئین باب) "بعضی نماز را چنین تقسیم کرده‏اند: نماز کبیر و نماز وسطی و نماز صغیر، و نماز کبیر در هر 24 ساعت یکبار خوانده می‏شود، نماز صغیر، تنها دو سطر دعا است که فقط هر روز خوانده می‏شود، نماز وسطی هم یک رکعت است که در صبح و ظهر و شام خوانده می‏شود". (آئین باب)
14 ـ حرمت نماز جماعت: "نماز با جماعت حرام است مگر در نماز با میت که اجتماع برای نماز می‏کنید، ولی قصد افراد می‏نمایید". (بیان فارسی)
15 ـ روزه: "19 روز و در ماه (علاء) که نوزدهمین ماه می‏باشد است و عید فطر همان عید نوروز، و حد روز از طلوع آفتاب تا غروب آن است". (بیان، باب 18)
16ـ علم و دانش: "فلتمحون کل ما کتبتم و لتستدلن بالبیان"، یعنی آنچه که تا کنون نوشته ‏اید نابود کنید و حتماً به کتاب بیان استدلال نمایید. (بیان عربی، باب 6). "لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان ... . و ان ما اخترع من المنطق و الاصول و غیرهما لم یوءذن لأحد من المؤمنین"، یعنی تدریس در کتاب‏های غیر از کتاب بیان روانیست و آنچه که اختراع شده به نام منطق و اصول و غیر آن دو برای احدی از موءمنان اذن داده نشده. (بیان عربی، باب 10). "نهی عنکم فی البیان ان لا تمکلن فوق عدد الواحد من کتاب و ان لم تملکتم فلیزمنکم تسعة عشر مثقالاً من ذهب احدا فی کتاب اللّه لعلکم تتقون"، یعنی در کتاب بیان از شما نهی می‏شود که مالک زیادتر از 19 کتاب شوید و اگر بیش از 19 کتاب داشتید بر شما (برای هر کتاب) 19 مثقال طلا (به عنوان کفاره) واجب می‏گردد، این حدی است در کتاب خدا شاید پرهیزکار گردید. (بیان عربی، باب 7) "واجب است هر کتابی که 202 سال (مطابق با اسم علی‏محمد) از استعمال آن گذشت مالک آن را تجدید کند یا آن را نابود سازد و یا به شخصی عطا نماید". (بیان فارسی، باب اول) قداست و حرمت عدد 19 در بیان "نوزده روز در آخر سال روز گرفته و ذکر خدا کنید". (بیان، باب 8) "بر هر شخص واجب است که برای وارث خود 19 ورقه کاغذ لطیف و 19 انگشتری که بر آنها اسامی خدا منقوش شده باقی گذارد". (بیان، باب 8) "برای شهری مهریه زیاد تر از 95 مثقال طلا و برای دهاتی زیادتر از 95 مثال نقره جایز نیست و در هر دو صورت باید کمتر از 19 مثقال نباشد". (بیان، باب 7) "هرگاه ‏شخصی‏ کسی ‏را عمدا محزون‏ کرد باید 19مثقال طلابدهد".(بیان،باب 18) "اگر شخصی کسی را برای سفر مجبور کند، یا بدون اجازه او داخل خانه او شود یا بدون اجازه او را از خانه ‏اش خارج سازد تا 19 ماه زن او بر او حرام خواهد بود". (بیان، باب 16) "اگر معلمی چوبی بر گوشت و بدن بچه‏ ای زد، زن او تا 19 روز بر او حرام می‏شود، اگر چه از روی فراموشی بزند و اگر زن نداشته باشد باید 19 مثقال طلا به آن بچه بدهد". (بیان، باب 11) "

اسامی سال و ماه و روز

هر سال به عدد (کل شی‏ء) (که به حساب ابجد 361 می‏باشد) است و هر سال عبارت از 19 ماه و هر ماهی 19 روز است". (بیان، باب 3) عدد و نام ماه‏ها در دین باب فاضل قائینی در کتاب دروس الدیانة نام ماه‏ها را به این ترتیب ذکر کرده است:

1ـ شهرالبهاء. 2ـ شهرالجمال. 3ـ شهر الجلال. 4ـ شهر العظمة. 5ـ شهر النور. 6ـ شهر الرحمة. 7 ـ شهر الکلمات. 8 ـ شهر الکمال. 9 ـ شهر الاسماء. 10 ـ شهر العزة. 11 ـ شهر المشیة. 12 ـ شهر القدرة. 13 ـ شهر العلم. 14 ـ شهر القول. 15 ـ شهر المسائل. 16 ـ شهر الشرف. 17 ـ شهر السلطان. 18 ـ شهر الملک. 19 ـ شهر العلاء. آیتی (آواره) در کتاب کشف الحیل می‏نویسد: "و هم‏چنین است اسم روزها و سال را به حروف ابجد حساب می‏کنند و چون 361 می‏شود، ایام 5 روز که زیاد می‏آید را ایام (هاء) و زوائد نامیده و آنها را (عطا و فیض) ملقب کرده‏اند و مثلاً بنابراین تاریخ 25/8/1310 از شهر رجب 1350 که تاریخ تحریر (کشف ‏الحیل) است می‏شود: فی یوم العلم من شهر القدرة من سنة (السل) من سنین البیان که سال 90 ظهور باب است".

سوء قصد به ناصر الدین شاه

ناصرالدین شاه چهارمین شاه قاجاریه است. وی پس از چهل و نه سال سلطنت در ایران در روز هفدهم سال 1313 قمری به ضرب تپانچه میرزا رضا کرمانی از پای درآمد و کنار مرقد حضرت عبدالعظیم در شهر ری مدفون شد. چندی پس از اعدام سید علی‏محمد باب تعدادی از بابیان تصمیم گرفتند که انتقام خون او را از ناصرالدین شاه بگیرند، بنابراین با طرح نقشه ‏ای به او حمله کردند ولی تیر آنها به خطا رفته و ناصرالدین شاه جان سالم بدر برد و پس از این واقعه دستور داد که تعدادی از سران بابیه را دستگیر کنند. آیتی در کوالب الدریه ماجرا را این چنین تعریف می‏کند: "شش نفر از بابی‏های متعصب که از آن جمله ملا صادق ترک بود در نیاوران شمیران به طرف ناصر الدین شاه تیراندازی کردند، و بعد نیز با قمه و غداره به شاه حمله بردند و او را مجروح نمودند ولی موفق به قتل ناصرالدین شاه نشدند.

پناهندگی به سفارت روس

ناصرالدین شاه بعد از این واقعه در صدد دستگیری و نابودی بابی‏ها برآمد". از جمله کسانی که مورد تعقیب قرار گرفت حسینعلی نوری (بهاء اللّه) بود که در لواسان به عنوان میهمانی به خانه صدر اعظم(میرزا آغاخان نوری) رفته بود و هنگامی که او را به دربار احضار کردند از لواسان به قصد نیاوران و مقر حکومتی شاه حرکت کرد ولی در بین راه در محل زرگنده به سفارت روس متوجه شده و به آنجا پناهنده شد. این جریان را شوقی افندی نوه دختری حسینعلی بهاء در قرن بدیع خود شرح داده است و نیز در تلخیص تاریخ نبیل زرندی این گونه نوشته شده است: "حسینعلی بهاء پس از ترور شاه و توقیف عده‏ای از سران بهایی چند روز پنهان ماند و آنگاه از اختفاء بیرون آمد روز دیگر سواره به اردوی شاه که در نیاوران بود رفتند، در بین راه به سفارت روس که در زرگنده نزدیک نیاوران بود رسید. میرزا مجید، منشی سفارت روس (شوهر خواهر حسینعلی) از آن حضرت مهمانی کرد و پذیرایی نمود. جمعی از خادمانِ حاجی علیخان حاجب الدوله، بهاء اللّه را شناختند و او را از توقف بهاء اللّه در منزل منشی سفارت روس آگاه ساختند، حاجب الدوله فورا مراتب را به عرض شاه رسانید، ناصر الدین شاه فورا مأمور فرستاد تا بهاء اللّه را از سفارت روس تحویل گرفته به نزد شاه بیاورند، سفیر روس دالگورکی از تسلیم بهاء اللّه به مأمورِ شاه امتناع ورزید و به آن حضرت گفت: به منزل صدر اعظم بروید و کاغذی به صدر اعظم نوشت که باید بهاء اللّه را از طرف من پذیرایی کنی و در حفظ این امانت بسیار کوشش نمایی و اگر آسیبی به بهاء اللّه برسد و حادثه ‏ای رخ دهد شخص تو مسؤول سفارت روس خواهی بود". در هر صورت، میرزا حسینعلی بهاء را دستگیر کرده و از طرف حکومت به زندان انداختند تا واقعه سوء قصد و مسبب اصلی آن مشخص شود ولی در این حال هم باز پشتیبانی سفارت روس باعث نجات وی از زندان شد چنانچه در تلخیص تاریخ نبیل زرندی آمده است: "قنسول روس که از دور و نزدیک مراقب احوال او بود و از گرفتاری حضرت بهاء اللّه خبر داشت پیغامی شدید به صدر اعظم فرستاد و از او خواست که با حضور نماینده قنسول روس و حکومت ایران تحقیقات کامل درباره بهاء اللّه به عمل آید و شرح اقدامات و سوءال و جواب‏ها که به وسیله نمایندگان به عمل می‏آید در ورقه نگاشته شود و حکم نهایی درباره آن محبوس بزرگوار اظهار گردد. صدر اعظم به نماینده قنسول وعده داد و گفت: در آینده نزدیکی به این کار اقدام خواهد کرد، آنگاه وقتی معین نمود که نماینده قنسول روس با حاجب الدوله و نماینده دولت به سیاه‏چال بروند. مقدمتاً جناب عظیم (ملا شیخ علی ترشیزی) را طلب داشتند و از محرک اصلی و رئیس واقعی سوال کردند، جناب عظیم گفتند: رئیس بابیه همان سید باب بود که او را در تبریز مصلوب ساختید، من خودم این خیال را مدت‏ها است در سر داشتم که انتقام باب را بگیرم، محرک اصلی خود من هستم، اما ملا صادق تبریزی که شاه را از اسب کشید، شاگرد شیرینی فروش بیش نبود که شیرینی می‏ساخت و می‏فروخت و دو سال بود که نوکر من بود و خواست که انتقام مولای خود را بگیرد ولی موفق نشد. چون این اقرار را از عظیم شنیدند، قنسول و نماینده حکومت اقرار او را نوشته به میرزا آقاخان خبر داد و در نتیجه حضرت بهاء اللّه از حبس خلاص شدند".

تبعید به عراق

پس از آزادی از زندان، حکومت وقت تصمیم گرفت که حسینعلی بهاء و برادرش میرزا یحیی را به عراق تبعید کند تا دیگر مجالی برای اغتشاش نداشته باشند که این مطلب در تلخیص تاریخ نبیل زرندی اینگونه آمده است: "حکومت ایران بعد از مشورت به حضرت بهاء اللّه‏ امر کرد که تا یک ماه دیگر ایران را ترک نمایند و به بغداد سفر کنند، قنسول روس چون این خبر را شنید از بهاءاللّه‏ تقاضا کرد به روسیه بروند و دولت روس از آن حضرت پذیرایی خواهند نمود... بهاء اللّه‏ قبول ننمودند و توجه به عراق را ترجیح دادند و در روز اوّل ماه ربیع الثانی 1269 هجری به بغداد عزیمت فرمودند، مأمورین دولت ایران و نمایندگان قنسول روس تا بغداد با حضرتش همراه بودند." و خود حسینعلی بهاء در کتاب اشراقات می‏نویسد: "این مظلوم از ارض طاء (طهران) به امر حضرت سلطان به عراق عرب توجه نمود و از سفارت ایران و روس هر دو ملتزم رکاب بودند." و در جایی دیگر در همین کتاب می‏نگارد: "خرجنا من الوطن و معنا فرسان من جانب الدولة العلیة الایرانیة و دولة الروس الی ان وردنا العراق بالعزة و الاقتدار." حسینعلی بهاء پس از مدتی که در بغداد ماند روانه سلیمانیه شد و در آنجا درس‏هایی را از عرفان و تصوف فرا گرفت (و مدّتی به نام درویش محمّد با لباس مبدل در سلیمانیه به سر برد که به شرح آن نمی‏پردازیم). دو سال بعد حسینعلی بهاء باز به بغداد برگشت و این در حالی بود که هنوز طوق بندگی و پیروی از برادرش میرزا یحیی صبح ازل را برگردن داشت و خود او در کتاب ایقان علّت برگشتش را چنین ذکر می‏کند: "قسم به خدا که مهاجرتم را خیال مهاجرت نبود، و مسافرتم را امید مواصلت نه، و مقصود جز این نبود که محل اختلاف احباب شوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم ... باری تا آن که از مصدر امر (میرزا یحیی) حکم رجوع صادر شد و لابداً تسلیم نمودم و راجع شدم."

وصیتنامه باب به میرزا یحیی صبح ازل

همان گونه که گفته شد میرزا یحیی و میرزا حسینعلی که هر دو فرزندان میرزا عباس نوری بودند از برجسته ‏ترین اصحاب و یاران باب بودند و باب نیز به آنان نظر داشته است، مخصوصاً در وصیتنامه ‏ای که به میرزا یحیی می‏نویسد او را به عنوان خدای بعد از خودش نام می‏برد، متن وصیتنامه او چنین است: "اللّه‏ اکبر تکبیراً کبیراً، هذا کتاب من عنداللّه‏ الی اللّه‏ المهیمن القیوم، قل کلٌ من اللّه‏ مبدئون، قل کلّ الی اللّه‏ یعودون، هذا کتابٌ من علی قبل نبیل، ذکر اللّه‏ العالمین الی من یعدل اسمه اسم الوحید ذکر اللّه‏ للعالمین، قل کلّ من نقطة البیان لیبدئون، اَن یا اسم الوحید فاحفظ ما نزل فی البیان و أمر ربه فانک لصراط حق عظیم." یعنی: "خدا از همه چیز بزرگ‏تر است ـ این نامه‏ای از طرف خدای مهیمن و قیوم به سوی خدای مهیمن و قیوم است، بگو همه از خدا ابتدا شده‏اند و همه به سوی خدا بازگشت می‏کنند، این نامه‏ای است از علی قبل نبیل (به ابجد محمد 92 می‏شود و نبیل هم می‏شود 92) که ذکر خدا برای جهانیان است به سوی کسی که نامش مطابق با وحید است (وحید به ابجد 28 است و یحیی هم به استثنای الف آخرش 28 است). بگو همه از نقطه بیان ابتدا می‏شوند ای نام وحید، حفظ کن آنچه را که در بیان نازل شد و به آن امر کن، پس تو در راه حق بزرگ هستی"(مقدمه نقطة الکاف). کلمات میرزا یحیی صبح ازل میرزا یحیی نیز مانند باب کلماتی را به سبک کلمات عرفانی و معنوی ایراد نموده که با دقت نظر می‏توان دریافت که در اول امر بهائیت هنوز بویی از عقاید اسلامی از این کلمات استشمام می‏شود، و اصطلاحاتی در آنهاست که حاکی از یک سبک مشترک گفتاری و نوشتاری در بین سران این فرقه است که سعی می‏کرده‏اند کلمات را به هم پیچیده و مغلق ادا کرده و در قالب مخصوصی آن را بیان کنند. حال به قسمتی از کلمات یحیی صبح ازل نظر می‏کنیم: "هو الحق الممتنع السلطان، سپاس بی قیاس و حمد معری از شائبه ریب و رفتار، مرذات باری تعالی را سزاست که لم یزل محسوس به حس و حرکت و فنا و زوال و عدم وجود و ظهور و بطون و عرفان و وجدان نبوده و لایزال مجسم شناخته نخواهد شد، نظر نموده در شؤونات انبیاء علیهم الصلاة و السلام که هیچ یک دعوی شناختن ذات خداوندی را ننموده، کذلک حضرت محمدی گفتار ما عرفناک حق معرفتک جاری فرموده، دعوای ادراک ذات الهی نفرموده، چنان که نص آیات کریمه و احادیث شریفه بوده، نظر به سوره توحید نموده که چگونه جاری شده و نص بوده بر شناختن ذات الهی، چه اگر کسی شریک با خداوند بوده "قل هو اللّه‏ احد" گفته نمی‏شود و اگر شؤونات بشری می‏بود "اللّه‏ الصمد" ذکر نمی‏گردید و اگر تولید می‏شد و از ذات مقدس او چیزی حادث می‏گشت "لم یلد و لم یولد" اطلاق نمی‏شد و اگر با خداوند کس مقترن و معادل می‏گشت "ولم یکن له کفواً احد" در کلام خداوندی نازل نمی‏گشت ..." تا وقتی که به کلمات حظایر قدس حظیرة القدس می‏رسد و می‏گوید: "هو الحق المستعان، هنگام روح و ریحان و عزّ و امتنان در مواقع جلیان تجلی الهی است، افئده خویش را مستشرق به شوارق قدس الهی نموده، ارواح و انفس و اجساد روح خود را بدین میاه احدیت زنده نمایید و از حظایر قدس ربّانی ریان شده، به میاه سبحانی شاداب شوند زیرا که جلیان حقیقت از افق لن‏ترانی طالع و ساطع گردید و تجلّیات عظمت از مطالع لن‏یعرف ولن‏یوصف، لائح و لامع گشت. هر ذره، روحی پدید آورد و هر شیئی ریحانی از مواقع تجلّیات آشکار گردانید. قوله: لما النور تجلّی و الامر قددنی و رجع الی اله کل واحد و استرجع الیه ما خلق و من اله الاّ اللّه‏ و له الملک بیده الامر یفعل ما یشاء و هو الحکیم الخبیر. ای دوستان دایره فضل و محبان مطالع عدل! در این ایام که شاهین در پرواز و عنقای نفس در سوز و گداز است، سمندروار برگرد آتش عدل گردیده، خود را در سبیل محبّت و مودّت از غیر محبوب محترق سازند، چه اگر بدین نار حقیقی مضطرم نشده هر آینه از لقای حقیقت محبوب محجوب خواهند شد. اقوال مضریه سبب احتجاب نباشد و اشارات کاذبه موءتفکه باعث بر ابتعاد نگردد، چه شیطان رجیم از تلبیس خود از حق محجوب گشت و خود بینی و غرور جاهلیت از آدم روحانی محتجب گردید، و هر آن که خود بینی در عوالم خود نموده، محتجب از مواقع تجلّیات الهی گردید". "هو المرهوب المستعان، آفتاب حقیقت معنوی در افق اوج ازلیت در استطاع و اشراق است و کواکب عزّ و عظمت حقیقی الهی در فوق سماء رفعت و احدیت در شعاع و التیاق. از وساوس شیطانی گذشته و از دسائس ظلمانی رهیده، و چون ظلمتیان در وادی ظلمت و حیرت، نیست نگردید. ذلکم ما یوصیکم به یومئذٍ ان انتم فی ایامه تتفکرون. الحمد که حضرت باری تقدس و تعالی چون شما مستجیران را در ارض وجود موجود فرموده، زشت و زیبا را درک نموده، نور و ظلمت را مشاهده می‏نماید، ایقظوا من مثلکم عن رقدة لعلکم بآیات اللّه‏ یوم العدل لترزقون، هر نفس به متاع ذاتی خود مغرور گشت و از لقای حق محتجب گردید و دور از لحظات قرب ماند، چون در ذات او خودبینی و غرور بود، از این سبب جلیان الهی در نفس فنای او هویدا نگشت و فؤاد ذات او رخشان نگردید و ظلمت با او معروف گردید و در حجاب افکیه خود محتجب گشت و در ظلام موءتفکات خود در ابتعاد ماند و تجلّیات ربانی در نفس و فؤاد او ظاهر نگشت و نفحات سبحانی در دَوات و روح او باهر نگردید، لذلک خداوند عادل دوستان خود را بیدار فرمود و محبان خویش را از ضلالت رهایی بخشود".

نزاع و اختلاف

میرزایحیی و حسینعلی پس از مدّتی که هر دو برادر در بغداد به سر بردند ناگاه بین آنان اختلافات و منازعاتی در گرفت و هر کدام دیگری را متهم به چیزی ساختند و این مشاجرات چندان زیاد شد که حسینعلی سر از فرمان برادرش تافت و او را متهم به تصرف در حریم سید علی‏محمد باب کرد چنان که در کتاب بدیعش می‏گوید: "علت و سبب کدورت جمال ابهی (حسینعلی) از میرزا یحیی و اللّه‏ الذی لا اله الا هو این بود که در حرم نقطه (سید علی‏محمد) روح ما سواه فداه تصرف نمود. با این که در کل کتب سماوی حرام است، و بی‏شرمی او به مقامی رسید که ... دست تعدی به حرم مظهر ملیک علام (باب) گشود، فاُفٍّ له و لوفائه، و کاش به نفس خود قناعت می‏نمود، بلکه او را بعد از ارتکاب خود وقف مشرکین نمود و جمیع اهل بیان شنیده، می‏دانند سیئات او را." به موجب این سخن و اتهام، حسینعلی برادرش را مرتد از دین باب و طرفداران او را مشرک نامید و از همین جا عده ‏ای از بابیان از راه میرزا یحیی برگشتند و به سوی حسینعلی متمایل شدند و عده‏ای هم بر همان راه باقی مانده و میرزا یحیی را رها نکردند. دولت عثمانی که این اختلاف و کشمکش را نمی‏توانست در بغداد تحمل کند آنان را به "ادرنه" روانه کرد، امّا در آنجا نیز تنور مخامصه و مجادله گرم بود تا جایی که فحّاشی‏های دو برادر به یکدیگر شدت گرفت، چنان که خود حسینعلی در بدیع به این مطلب اذعان نموده که: "افتضاحی در این ارض برپا شد که یکی از قنسول‏های این ارض تعجب کرد و به شخصی ذکر نمود که امر عجیبی واقع شده و جمیع اعاجم (عجم‏ها) به شماتت برخاستند که در این طایفه عفت و عصمت نیست." و در جایی دیگر می‏گوید: "... مسلم است که ازل (میرزا یحیی) به اکل و شرب و تصرف در ابکار و نساء مشغول بوده و اعمالی که واللّه‏ خجالت می‏کشم از ذکرش، مرتکب." و به تبع این سخنان پیروان این دو برادر هم اتهاماتی را متوجه یکدیگر ساختند چنان که اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم می‏نویسد: "براثر زهر،ارتعاش ‏حاصل ‏شد و دست‏های‏ حضرت‏ بهاءاللّه‏ تاآخرحیات می‏لرزید." و این سخن به این جهت گفته شده که بهائیان معتقدند میرزا یحیی به قصد کشتن برادر به او زهر خورانیده است. تبعید دو برادر از طرف حکومت عثمانی دولت عثمانی که جار و جنجال دو طرف را نظاره می‏کرد و هتک حرمت پیروان آن دو را نسبت به یکدیگر می‏دید و از طرفی نمی‏خواست در مملکت او بلوایی بپا شود ناچار تصمیم گرفت که بین آنان جدایی بیندازد، بنابراین حسینعلی را به عکا (یکی از شهرهای فلسطین) و میرزایحیی را به قبرس تبعید کرد. آیتی در کواکب الدریه می‏نویسد: "حسینعلی را با 73 نفر از پیروانش به عکا و میرزا یحیی را با سی نفر از پیروانش به قبرس تبعید کرد و از اینجا بود که فرقه بابی به دو فرقه ازلی ـ طرفداران میرزا یحیی صبح ازل ـ و بهایی ـ طرفداران حسینعلی بهاء اللّه‏ ـ منشعب شد". مقام من یظهره اللّه‏ یکی از عقایدی که باب آن را در میان بابیان رایج کرد عقیده به شخصی بود که بعد از باب ظهور می‏کند. خود او در کتاب بیان، باب 6 وقت ظهور من یظهره اللّه‏ را اینطور عنوان می‏کند: "من یظهره اللّه‏ بعد از عدد مستغاث بیاید (که به حساب ابجد 2001 است)." و همین امر موجب اختلاف بین حسینعلی و میرزا یحیی در ادرنه گشت زیرا حسینعلی خود را همان من یظهره اللّه‏ می‏پنداشت. عباس افندی (عبدالبهاء) در مقاله سیاح می‏نویسد: "جانشینی میرزا یحیی جنبه ظاهری داشت و این نقشه حسینعلی و تصویب باب بدین منظور بود که چند صباحی یحیی به این اسم و رسم اشتهار یابد تا حسینعلی از گزند دشمنان مصون بماند." و در کتاب جمال ابهی آمده است: "منظور از بابیت، مأموریت از ناحیه حسینعلی بهاء بوده است و منظور او از قائم همان حسینعلی است." و این گونه بهائیان ظهور باب را مقدمه‏ای برای اعلان ظهور بهاء می‏دانند و دین باب را نیز منسوخ می‏شمارند زیرا هنگامی که حسینعلی بهاء خود را حائز این مقام دانست همان ادعاهای باب را تکرار نموده و تا درجه خدایی و شارعیت خود را بالا برد. حال نگاهی به این ادعاها می ‏افکنیم.

ادعای بندگی حسینعلی

حسینعلی در کتاب مبین می‏گوید: "سبحان‏الذی نزل علی‏عبده من‏سحاب‏القضا سهام البلاء، و یرانی فی صبرٍ جمیل." یعنی، پاک و منزه است آن خدایی که بربنده‏اش (حسینعلی) نازل کرد از ابر قضا تیرهای بلا را، و مرا در صبر و بردباری نیک دید. و در جای دیگر می‏گوید: "یا الهی هذا الکتاب ارید ان ارسله الی السلطان و انت تعلم بأنّی ما اردت منه الا ظهور عدلک لخلقک." یعنی، خدایااین‏نامه‏ای‏است‏که‏می‏خواهم آن‏رابرای‏سلطان(ناصرالدین‏شاه) بفرستم و تو می‏دانی که قصدی از این نامه جز آشکار ساختن عدالت تو برای خلق تو ندارم. ادعای رجعت حسینعلی حسینعلی بهاء از رجعت خود گاهی با نام رجعت حسینی و گاهی با من یظهره اللّه‏ یاد می‏کند ولی در خطابی که در کتاب مبین به "پاپ" کرده است رجعت خود را رجعت مسیح می‏نامد: "یا باباً! اخرق الاحجاب، قد اتی رب الارباب فی ظل السحاب، کذلک یأمر القلم الاعلی من لدن ربک العزیز الجبّار، انه أتی من السماء مرة اخری کما أتی أول مرة ایاک ان تعترض علیه." یعنی، ای پاپ! ابرهای غفلت را پاره کن، رب الارباب در سایه ابر آمد. اینطور تو را امر می‏کند قلم اعلی از طرف پروردگار عزیز و مقتدر، این که او (مسیح) یک بار دیگر از آسمان آمد چنان که در مرتبه اول از آسمان آمد. بپرهیز از این که به او اعتراض کنی." ادعای رسالت و پیامبری حسینعلی او در کتاب اقدس می‏نویسد: "قل یا ملاءالبیان لاتقتلونی بسیوف‏الاعراض،تاللّه‏کنت‏نائماًایقظنی‏یدالارادة ربکم الرحمن، و امرنی بالنداء بین الارض و السماء لیس هذا من عندی لو أنتم تعرفون." یعنی، ای گروه بابیان! مرا با شمشیرهای اعراض و دوری به قتل نرسانید، سوگند به خدا خوابیده بودم که دست اراده خداوند مهربان مرا بیدار کرد و امر کرد مرا که بین زمین و آسمان ندا کنم. این (ادعا) از خودم نیست اگر شما بدانید." و در کتاب اشراقات خطاب به ناصرالدین شاه می‏گوید: "ای پسر سلطان! جناب شما پیش از این مرا دیده بودید، یکی از مردان عادی بودم و اگر امروز بیایی مرا با نوری می‏بینی که هیچ‏کس نمی‏داند کی او را ظاهر ساخته، و یا آتشی می‏بینی که کسی نمی‏داند که آن را افروخته است، لکن مظلوم (حسینعلی) می‏داند و می‏شناسد و می‏گوید: دست اراده خداوند که پروردگار جهانیان است او را روشن ساخته است." ادعای خدایی حسینعلی بالاخره درکتاب مبین درچندین موضع خود را خدا می‏شمارد و چنین می‏نگارد: "اسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعة المحنة و الابتلاء من صدرة القضا انه لا اله الا انا المسجون الفرید." یعنی، بشنو آنچه که از شطر بلا بر بقعه محنت و گرفتاری از سینه قضا وحی می‏شود که نیست خدایی جز من زندانی تنها. و در جایی دیگر می‏گوید: "انّ الذی خلق العالم لنفسه منعوه ان‏ینظر الی‏احد من احبائه، ان هذا الاّ ظلم مبین." یعنی، آن خدایی که جهان را برای خودش خلق کرده او را منع می‏کنند که به یکی از دوستانش بنگرد، این ظلم آشکاری است. "انه یقول حینئذٍ انّنی انا اللّه‏ لا اله الا انا کماقال النقطة من قبل و بعینه یقول من یأتی من بعد". یعنی، او (حسینعلی) در این زمان می‏گوید: من همان خدایم و خدایی جز من نیست چنان که نقطه (علی‏محمد) نیز از پیش می‏گفت و کسی که بعد از این می‏آید بعینه همین را خواهد گفت. "قل لا یری فی هیکلی الا هیکل اللّه‏، و لا فی جمالی الاّ جمال اللّه‏، و لا فی کینونتی الا کینونته، و لا فی ذاتی الا ذاته و لا فی حرکتی الا حرکته و لا فی سکونی الا سکونه، و لا فی قلمی الا قلمه العزیز المحمود." یعنی، بگو در هیکل من دیده نمی‏شود مگر هیکل خدا، و در جمالم دیده نمی‏شود مگر جمال خدا، و در کینونیت و ذاتم دیده نمی‏شود مگر کینونیت و ذات خدا، و در حرکت و سکونم دیده نمی‏شود مگر حرکت و سکون خدا، و در قلمم دیده نمی‏شود مگر قلم خدا که غالب و پسندیده است. چنان که در قصیده عزر و قائیه در مکاتیب تصریح می‏کند که: و کل الربوب من طفح حکمی تربت کل الالوه من رشح امری تألهت یعنی، همه خدایان از رشحان و آثار فرمانم به خدایی رسیدند و همه پروردگاران از لبریزی حکم من پروردگار گشتند. نبیل زرندی خطاب به او می‏گوید: پرده برداشته مپسند به خود ننگ خدایی خلق گویند خدایی و من اندر غضب آیم.
.......................................................................
منبع:نشریه حوزه اصفهان ،شماره یک و دو

۲۹۰- پیوند بهائیت با صهیونیسم



اشاره
در چند سال گذشته از گوشه و کنار کشور خبرهای خلاف انتظاری در مورد فعالیتهای فرقه بهائیت شنیده می شود که نمونه آخر آن نامه پراکنی بی پروای این فرقه در داخل کشور با محتوای مظلوم نمایانه است. گویا فشار سازمانهای بین المللی به اصطلاح مدافع حقوق بشر و دولتهای غربی بر دولتمردان ما اثر کرده و آنها را در برخورد با این فرقه دچار تردید و سستی کرده است.
با اینهمه، صرف نظر از عقاید خرافی، کفرآمیز و ضداسلامی موجود در بهائیت، واقعیتی که راه هرگونه توجیه و استدلال را برای عدم برخورد قاطع با این فرقه می بندد، پیوند بهائیت با صهیونیسم است که گویا چندان مورد توجه مسئولان کشور قرار ندارد. چه خطری بالاتر از اینکه سرسپردگان اسرائیل نه در فلسطین اشغالی که در بیخ گوش خودمان مشغول به فعالیت باشند و نه تنها با آنها برخورد نشود، بلکه بر اساس برخی شنیده ها، از سوی دستگاههای امنیتی کشور به آنها آزادی عمل داده شود؟

بر همین اساس به بیان شمه ای مختصر از وابستگی فرقه بهائیت به صهیونیسم می پردازیم با این امید که مسئولان امنیتی و قضایی کشور با در نظر داشتن این وابستگی در خشکاندن ریشه های فاسد این فرقه وسواس بیشتری نشان دهند:

1- مرکز فرقه بهائیت و اماکن به اصطلاح زیارتی آن در فلسطین اشغالی و بخصوص شهرهای عکا و حیفا واقع شده است. سالها پیش، بابیان بهایی (بهائیان) جسد علی محمد شیرازی اولین خدا و پیامبر خویش را به اسرائیل منتقل کردند و با همکاری و مساعدت رژیم صهیونیستی بارگاه با شکوهی برای او بنا کردند. در این خصوص اشاره به خبر زیر به نقل از روزنامه کیهان مناسب است:
«سه شنبه اول خرداد 1380 در سالروز رحلت حضرت رسول اکرم(ص) رژیم اشغالگر قدس بار دیگر به جهان اسلام اهانتی گستاخانه نمود. سران رژیم صهیونیستی با راه اندازی جشن و پایکوبی برای تجمعی از فرقه ضاله بهائیت یک ساختمان دویست و پنجاه میلیون دلاری را به عنوان پایگاه جهانی بهائیت در ارتفاع کرمل شهر حیفا افتتاح نمودند.
ساخت این مجموعه عظیم ساختمانی با حمایت مستقیم اسحاق رابین نخست وزیر معدوم رژیم صهیونیستی از سال 1372 و زیر نظر دو بهایی فراری ایرانی به نامهای مهندس حسین امانت و دکتر فریبز صهبا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی آغاز شد. این تصمیم پس از برگزاری اجتماع سراسری سال 1992 سران فرقه بهائیت در نیویورک زیر نظر «سیا»، «اینتلجنس سرویس» و «موساد» با هدف ایجاد قوس یا زیارتگاه متناسب با شأن پیامبر دیانت بابی در مدفنش به مسئولان رژیم اشغالگر فلسطین ابلاغ شده بود. ارکستر سمفونیک اسرائیل در این مراسم حاضران را که در میان آنها مسئولان سیاسی، اقتصادی و امنیتی صهیونیستها و برخی چهره های شناخته شده بهائیت در امریکا و اروپا نیز دیده می شدند جهت دعا و نیایش همراهی می کرد!
نکته مهم و قابل توجه در این تجمع، حضور خبرنگاران رادیو و تلویزیونهای مختلف جهان برای ایجاد پوشش علنی صوتی و تصویری افتتاح این کاخ می باشد. از جمله محورهایی که برگزارکنندگان مراسم از کانال این خبرنگاران دنبال می کردند می توان به این موارد اشاره کرد:
- دولت اسرائیل با نهایت افتخار می تواند میزبان همه بهائیان تحت ستم در جهان علی الحصوص بهائیان ساکن در جهان اسلام باشد.
- آثار این دیانت مدرن و پیشرفته که متناسب با جهان توسعه یافته قرن بیست و یکم است به صدها زبان و لهجه جهانی ترجمه و منتشر شده است و می تواند در برابر سایر برداشتها و قرائتهای عقب افتاده و متحجرانه بایستد.
- رویکرد به بهائیت رو به گسترش است و بهائیان که متمایل به دولت اسرائیل اند در جهان بیش از 6 میلیون نفرند!»

2- سران بهائیت و سران صهیونیسم از ابتدا روابط علنی نزدیکی با یکدیگر داشته اند، به عنوان مثال می توان به این موارد اشاره کرد:
- شرکت هربرت ساموئل، یهودی صهیونیست (و اولین کمیسر عالی انگلیس در فلسطین در دوران قیمومت انگلیس) در مراسم تشییع جنازه عبدالبها سومین خدا و پیامبر بهائیان(1)
- هنگامی که در سال 1947 سازمان ملل کمیسیونی مرکب از نمایندگان یازده کشور را برای ارائه نظر در مورد آینده فلسطین به منطقه اعزام کرده بود، رهبر بهائیان در نامه ای به این کمیسیون، یهودیان را بیش از مسلمانان و مسیحیان نسبت به بیت المقدس محق معرفی کرد و از این نظر تنها بهائیت را همسنگ با یهودیان برشمرد.(2)
- ملاقات رئیس جمهور اسرائیل با «شوقی افندی» (پیشوای بهائیان بعد از عبدالبها) در فروردین 1332 که در این دیدار شوقی افندی نظر مساعد و تمایل بهائیان را نسبت به اسرائیل اعلام کرد و آرزوی بهائیان را برای ترقی و سعادت اسرائیل برشمرد و رئیس جمهور اسرائیل هم ضمن تقدیر از اقدامات و مجاهدات بهائیان در کشور اسرائیل، آرزوی قلبی خویش را برای موفقیت بهائیان در اسرائیل و سراسر گیتی اظهار داشت و از خاطره مشرف شدن خدمت عبدالبها پیشوای سابق بهائیان در چندین سال قبل یاد کرد.(3)
- در همین زمینه می توان به جمله ای از روحیه ماکسول همسر امریکایی شوقی افندی و از رهبران بهائیت اشاره کرد که خود گویای همه چیز است: «سرنوشت و آینده اسرائیل و بهائیگری چون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است.»(4)

3- چه در غرب و چه در ایران، درصد قابل توجهی از بدنه بهائیت را یهودیانی تشکیل می دهند که به این فرقه گرویده اند. اگر از کسانی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پیگیر جریان بهائیت بوده اند و یا از کسانی که مدتی در یکی از کشورهای غربی اقامت داشته اند سئوال کنید، تأیید خواهند کرد که بیش از همه یهودیان بوده اند و هستند که به این فرقه می پیوندند. به عنوان نمونه می توان به گروش دسته جمعی یهودیان همدان به این فرقه و نقش «ملا الیاهو» و «ملا لاله زار» دو نفراز بزرگان یهود در تقویت جنبش معروف طاهره قره العین در تبلیغ بابیگری اشاره کرد.(5) همچنین می توان به ترکیب اعضای اولین بیت العدل اعظم بهائیان که سیاستگذاری بهائیان جهان را به عهده دارد اشاره کرد‎‎ از میان نه نفر اعضای آن تنها یک نفر ایرانی دیده می شود که او هم یک یهودی به نام لطف ا... حکیم است.(6) در مورد نقش فوق العاده یهودیان در تقویت بهائیت در ایران می توان به مقاله تحقیقی و مستند «جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران» نوشته آقای عبدالله شهبازی رجوع کرد که در این آدرس اینترنتی قابل مطالعه است: http://www.shahbazi.org/pages/bahaism1.htm

4- در این بند به قسمتهایی از سه گزارش که مأموران ساواک از جلسات بهائیان ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تهیه کرده اند اشاره می کنیم. این سه سند به خوبی پیوند این فرقه را با زرسالاری یهود و صهیونیسم نشان می دهند:

الف)گزارش ساواک از جلسه ناحیه 2 بهائیان شیراز، مورخ19/5/1350: «جلسه ای با شرکت 12 نفر از بهائیان ناحیه 2 شیراز در منزل آقای هوشمند و زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان، آقای فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضع اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند...فرهنگی اظهار داشت:”بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و می توانند امتیاز هر چیزی را که می خواهند بگیرند. تمام سرمایه های بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان می باشد. تمام آسمان خراش های تهران، شیراز و اصفهان مال بهائیان است. چرخ اقتصادی این مملکت به دست بهاییان و کلیمیان می چرخد. شخص هویدا بهایی زاده است. او یکی از بهترین خادمان امرالله است و امسال مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان! نگذارید کمر مسلمانان راست شود!...”»(7)

ب)گزارش ساواک از محفل شماره 4 بهائیان به تاریخ 7/3/47 «...عباس اقدسی گفت: دولت اسرائیل در جنگ 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه بهائیت فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش می کنیم...»(8)

ج) گزارش مورخ 9/9/46: «...شنیده شده است چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چندین میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده اند. البته تصور می رود کمک بهائیها از طریق آقای غفوری نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران و وسیله حبیب القانیان که تماس مستقیم با حبیب ثابت (کلان سرمایه دار معروف) که قبلاَ یهودی و اهل کاشان بوده است انجام گردیده زیرا از قرار معلوم سرمایه محفل و وجوه جمع آوری شده بهائیان ماهیانه به نام خیراله در صندوقی نزد حبیب ثابت می باشد و مشار الیه این پولها را به ربح می دهد. لکن مبلغ کل جمع آوری شده فعلاَ نامعلوم است.»(9)

5- یکی از زمینه های پیوند بهائیت با زرسالاری یهود، سازمان صهیونیستی و نیمه مخفی فراماسونری است. تعلیمات بهائیت انطباق زیادی با تعلیمات فراماسونری دارد که از جمله آنها می توان به جدایی دین از سیاست، تسامح و تساهل، تشکیل حکومت واحد جهانی، تطابق دین با عقل جزوی و علوم تجربی و... اشاره کرد.
اصولاَ در میان نخبه گان فراماسونری ایران نسبت بالایی از بهائیان وجود دارند که افرادی همچون «علیقلی نبیل الدوله»، «میرزا آقاخان کرمانی»، «ابراهیم حکیمی»، «سید جمال واعظ»، «ذبیح الله قربان»، «احسان یارشاطر»، «امیرعباس هویدا»، «پری اباصلتی»و... از این دسته اند.
به عنوان نمونه ای از همکاری بین فراماسونری و بهائیت می توان به سفر سالهای 1911 تا 1913 عباس افندی (عبدالبها) به اروپا و آمریکا اشاره کرد که به عنوان نقطه عطف در تاریخ این فرقه از آن یاد می شود. در طول این سفر کوشش می شد تا «این پیغمبر نوظهور شرقی» را به عنوان نماد پیدایش مذهب جدید انسانی و آرمان فراماسونری معرفی کنند. بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباس افندی(عبدالبها) در آن حضور می یافت، ثابت می کند که کارگردان اصلی این نمایش «انجمن جهانی تئوسوفیستی» یکی از محافل عالی فراماسونری غرب بود. او به ویژه در امریکا در مجامع متعدد فراماسونری حضور یافت و سخنرانی کرد.(10)

پی نوشت:
1- بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، انتشارات سخن، صفحه 556
2- همان، صفحه 569 تا 571
3- همان، صفحات 572 و 573
4- مجله اخبار امری، ارگان بهائیت ایران، دی ماه 1340، صفحه 60
5- سید سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 134
6- رک: بهرام افراسیابی فصل «شوقی افندی جانشین عبدالبها»
7- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد دوم، صفحه 385
8- بهرام افراسیابی، صفحه 752
9- سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صفحه 536
10- عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخنگاری جدید در ایران، صفحات 69 تا 74

http://www.porsojoo.com/fa/node/72006

۲۸۹- آشنایی با تاریخ بهائیت



این مقاله به قلم آقای دکتر محمود صدری از محققان و نویسندگان دائره المعارف ایرانیکا (IRANICA) می باشد که در " دانشنامه جهان اسلام " درج شده است.
بهائیت فرقه ای منشعب از آیین بابی است.بهائیان این آیین را دین میخوانندولی مسلمانان عموماً آن را به رسمیت نشناخته اند و آن را فرقه ای منحرف می شمارند و معمولاً تعبیر «فرقه ضاله» را برای آن به کار می برند. بنیانگذار آیین بهائی، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است، و این آیین نام خود را از همین لقب برگرفته است. پدرش میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ ،‌از مستوفیان و منشیان عهد محمد شاه قاجار و به ویژه مورد توجه خاص قائم مقام فراهانی بود و بعد از قتل قائم مقام از مناصب خود برکنار شد و به نور رفت (قائم مقام، 1356 ش ، ص19- 25؛ همو، 1357، بخش 1، ص 376؛ نبیل زرندی، ص 88-89). میرزا حسینعلی در 1233،‌در تهران به دنیا آمد و مانند برادرانش آموزش های مقدماتی ادب فارسی و عربی را زیر نظر پدر معلمان و مربیان گذراند . در زمان ادعای بابیت سید علی محمد شیرازی ، در جمادی الاولی 1260، او جوانی 28 ساله و ساکن تهران بود که در پی تبلیغ نخستین پیرو باب، ملاحسین بشرو یه ای معروف به «باب الباب» ، در شمار نخستن گروندگان به باب در آمد و از آن پس یکی از فعال ترین افراد بابی شد و به ترویج بابیگری ، به ویژه در نور و مازندران ، پرداخت.
برخی از برادرانش ، ازجمله میرزا یحیی معروف به «صبح ازل» نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند. میرزا یحیی سیزده سال از حسینعلی کوچکتر بود (نبیل زرندی، ص 85، 88، 91؛ حاجی میرزا جانی کاشانی، مقدمة‌ براون ، ص لج ) از مشهورترین اقدامات میرزا حسینعلی در آن زمان، به نوشته‌ منابع بهائی (از جمله نبیل زرندی ، ص 259-260)، طراحی نقشه آزادی قرة العین ـ که در قزوین به اتهام همکاری در به شهادت رساندن ملامحمد تقی برغانی (برغانی، آل) زندانی بود و نقش جدی و مؤثرش در اجتماع شماری از بابیان در واقعه بدشت بود.
این اجتماع بعد از دستگیری و تبعید باب به قلعه چهریق در ماکو و به انگیزة تلاش برای رهایی وی از زندان برپاشد. میرزا حسینعلی با توجه به توانایی مالی و فراهم کردن امکانات اقامت طرفداران باب در بدشت (حاجی میرزا جانی کاشانی ، ص 240-241)، جایگاهی معتبر نزد اجتماع کنندگان یافت.در همین اجتماع بود که سخن از نسخ شریعت اسلام رفت و قرة العین «بدون حجاب، با آرایش و زینت » به مجلس وارد شد و حاضران رامخاطب ساخت که امروز «روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد » (نبیل زرندی، ص 271-273) .
شماری از افراد آن اجتماع ،‌به تعبیر برخی منابع بهائی «این طور تصور کردند که حریت مضره را پیشه‌ خویش سازند و از حدود آداب تجاوز کنند» (همان ، ص 274-275). علاوه بر آن، هر یک از گردانندگان لقبی جدید و دارای جنبه‌ معنوی پیدا کرد:
محمد علی بارفروشی به" قدوس"، قرة العین به "طاهره "و میرزا حسینعلی به "بهاءالله "ملقب شدند (همان ، ص 269-270) .
در بازگشت بابیان از بدشت ، در شعبان 1264، روستاییانی که برخی از گزارشهای آن اجتماع را شنیده بودند ،‌در قربه "نیالا" به آنان حمله کردند و میرزا حسینعلی به سختی از این غائله نجات یافت. برخی منابع بهائی، این برخورد را به «غضب الهی » در نتیجه رفتار غیر اخلاقی بابیها در بدشت تعبیر کرده اند. (همان، ص 275).
در همان اوان (سال 1265) ، شورش بابیها در قلعه شیخ طبرسی مازندران روی داد و میرزا حسینعلی همراه با برادرش ،‌یحیی ، و جمعی دیگر قصد پیوستن به بابیهای قلعه‌ طبرسی را داشت، ‌ولی در آمل دستگیر و زندانی و سپس روانه‌ تهران شد (حاجی میرزا جانی کاشانی، ص 242-244؛ نبیل زرندی ، ص 345-353).به فاصله اندکی ، شورش بابیها در تبریز پیش آمد و با کشته شدن یحیی دارابی، ملقب به وحید، در شعبان 1266 خاتمه یافت . این شورشها و چند حادثه دیگر مقارن با نخستین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود.
قرائن تاریخی حاکی است که برخی از این شورشها ریشه اعتقادی و زمینه اجتماعی و تاریخی داشته و به ویژه از اعتقاد شیعی ظهور امام زمان متأثر بوده است؛ هر چند گفته می شود که سردمداران آنها غالباً در جهت جامه عمل پوشاندن به دستورهای باب به این اقدامها دست زدند.
او در کتاب بیان فارسی پنج استان ایران را مختص پیروان خویش اعلام کرد و حضور کافران به بیان را در این مناطق حرام خوانده بود.
در هر حال، میرزا تقی خان امیر کبیر، صدراعظم وقت، تصمیم به سرکوب قطعی این قیامها گرفت؛ از این رو در 27 شعبان 1266 ،‌به دستور او سید علی محمد باب در تبریز اعدام شد . به نوشته منابع بابی و بهائی، باب بعد از شنیدن سرانجام قیام قلعه شیخ طبرسی ، که بر اثر آن بیشتر پیروان اولیه اش، از جمله ملاحسین بشرویه ای و محمد علی بارفروشی ، کشته شده بودند، بی اندازه محزون بود و حتی «از شدت حزن برای مدت شش ماه » از نوشتن ـ و به تعبیر منابع بهائی : «نزول وحی » ـ باز ماند (نبیل زرندی. ص 393، 418-420؛ حاجی میرزاجانی کاشانی، ص 208) ؛ اما گزارش منابع بابی و بهائی نسبت به جانشینی او یکسان نیست .حاجی میرزاجانی کاشانی (ص 238،244) بعد از شرح اندوه باب در کشته شدن یارانش، به «نوشتجات» میرزا یحیی (برادر میرزاحسینعلی ) ـ که در همان ایام به باب رسیده بود ـ اشاره کرده و نوشته است که باب بعد از خواندن این نامه ها مسرور شد و سپس وصیت نامه ای برای یحیی فرستاد و در آن « نص به وصایت و ولایت فرمود» (برای تصویر این وصیت نامه و توضیح آن ،باب ص ب ـ پ ، 1-10) .
کنت دوگوبینو،‌ وزیر مختار فرانسه در ایران،‌نیز که در آن سالها در ایران بوده و جزییات وقایع بابیان را ثبت کرده، میرزا یحیی را جانشین باب دانسته و تأکید کرده است که این جانشینی، بدون سابقه و مقدمه صورت گرفت و بابیها آن را پذیرفتند ( حاجی میرزاجانی کاشانی، مقدمه‌ براون، ص له ) .
خواهر میرزا حسینعلی ،‌عزیه خانم،‌نیز که خود از بابیها بود، در کتابی به نام تنبیه النائمین (ص 3-4، 28-32) همین نظر را تأیید کرده است. در برابر، نبیل زرندی (ص 419-422) از یک سیاح یاد کرده که به دستور باب برای ادای احترام به کشته شدگان قلعه طبرسی، به مازندران و از آنجا به تهران نزد میرزا حسینعلی رفت و هنگام مراجعت ،‌میرزا حسینعلی نامه ای به برادرش میرزا یحیی برای باب فرستاد، و او بی درنگ پاسخ داد. در این پاسخ، به ‌میرزا یحیی توصیه شده بود که در سایه برادر بزرگتر قرار گیرد و در آن «کوچکترین اشاره ای به مقام موهومی که میرزا یحیی و اتباعش قائل بودند، وجود نداشت. عبدالبهاء فرزند میرزا حسینعلی نوری ،‌در مقاله شخصی سیاح (ص 67-68) از زبان سیاحی موهوم گزارش داده بود که گزینش یحیی به جانشینی باب، از طراحی های میرزا حسینعلی بوده است «که افکار متوجه شخص غایبی شود و به این وسیله بهاء الله محفوظ از تعرض ناس ماند»(در باره منشأ اختلاف ،‌این گزارش ها و میزان اعتبار متون تاریخی بابی و بهائی در این زمینه ، حاجی میرزجانی کاشانی ،مقدمه براون ،‌ص لج ـ لز؛ محیط طباطبایی ،‌گوهر، سال 3،‌شماره 5 ، ص 343-348 ،‌ش 6 ، ص 426-431، ش 9، ص 700-706، سال 4، ش 2 ص 113-120، ش 3،‌ص 200-208، ش4، ص 282-291). محیط طباطبایی به استناد گزارشهای تاریخی و برخی قرائن دیگر اظهار کرده که اساساً موضوع «وصایت» برای باب مطرح نبوده و رهبری بابیها بعد از او به شیخ علی ترشیزی معروف به عظیم رسید و همو بود که بابیها را به منظور اجرای نقشه قتل ناصرالدین شاه قاجار به تهران فراخواند (گوهر، سال 6، ش 3، ص 178-183، ش 4ص 271-277) به هر حال ، بنابر بیشتر منابع ، بعد از اعدام باب، عموم بابیه به جانشینی میرزا یحیی ـ که باب او را «یا من یعدل اسمه اسم الوحید » خطاب کرده بود ـ معتقد شدند و چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت،میرزا حسینعلی زمام کارها را در دست گرفت .
نقش فعال میرزا حسینعلی در اقدامات بابیان و تصمیم جدی امیرکبیر برای فرونشاندن قیامها و شورش های آنان موحب شد که وی از میرزا حسینعلی بخواهد ایران را به قصد کربلا ترک کند،و او در شعبان 1267 به کربلا رفت (نبیل زرندی، ص 580، 584-585)؛ اما چند ماه بعد، پس از برکناری و قتل امیر کبیر،در ربیع الاول 1268 ،‌و صدارت یافتن میرزاآقاخان نوری ،‌به دعوت و توصیه شخص اخیر به تهران بازگشت. در شوال 1268، حادثه تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین شاه پیش آمد و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابیها انجامید (همان، ص 590-592).از نظر حکومت مرکزی ، قرائن و شواهدی برای نقش میرزا حسینعلی نوری در طراحی این سوء‌قصد وجود داشت و به دستگیری او اقدام شد (زعیم الدوله تبریزی ، ص 195).
برخی منابع بابی (عزیه خانم نوری، ص 5-6) این نسبت را تأیید می کنند،‌ اما منابع بهائی عموماً منکر آنند. خود او نیز در نامه‌ معروف به لوح شیخ (15-16) از مداخله در آن تبری جسته و حتی ادعا کرده که در زندان به احوال وحرکات حزب بابی می اندیشیده و قصد اصلاح و تهذیب آنان را داشته است. با این همه، بهاءالله احتمالاً به منظور مصون ماندن از تعقیب و دستگیری ، که چه بسا به اعدامش می انجامید، مدتی در مقر تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران به سر برد و بنابر منابع بهائی ، به رغم اصرار سفیر روس بر ادامه‌ اقامت وی در آنجا و امتناع از تسلیم او به نمایندگان شاه، سرانجام سفیر از وی خواست که به خانه صدراعظم برود و «ضمناً از مشارالیه (میرزا آقاخان نوری،‌ صدراعظم ) به طور صریح و رسمی خواستار گردید امانتی را که را که دولت روس به وی می سپارد در حفظ وحراست او بکوشد» (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 1، ص 318)، «و اگر آسیبی به بهاءالله برسد وحادثه ای رخ دهد »، شخص صدراعظم مسئول سفارت روس خواهد بود (نبیل زرندی، ص 593) . توجه خاص سفیر روس به سرنوشت باب و بابیان، موجب شد که وی بعد از تسلیم میرزا حسینعلی به صدراعظم ،‌هم چنان مراقب کار باشد و با پیگیری موضوع و «پیغام شدید» ،‌موجبات رهایی او را از زندان فراهم آورد.
میرزا حسینعلی به دستور حکومت ایران ، باید تهران را به مقصد بغداد ترک می گفت. سفیر روس از وی خواست «که به روسیه برود و دولت روس از او پذیرایی خواهد نمود»، اما او نپذیرفت؛ هنگام سفر تبعید نیز نماینده ای از سوی سفارت روس همراه کاروان بود (همان، ص 611-612، 617-618؛ شوقی افندی ،‌قرن بدیع، ج 2 . ص 48؛ نیز نجفی، کتاب دوم ،ص622-631).با بیان دیگر نیز ناگزیر از ترک تهران و رفتن به بغداد شدند. منابع بهائی توجه دولت روس به سرنوشت میرزاحسینعلی نوری را به علاقه خاص دختر سفیر روس به مشارالیه پیوند می دهند (نبیل زرندی، ص 594).این ادعا با سیر تاریخی وقایع سازگار نیست ،‌ چرا که پس از رسیدن به بغداد،میرزا حسینعلی نامه ای به سفیر روس نگاشت و از وی و دولت روس جهت این حمایت قدردانی کرد. سالها بعد نیز در لوحی خطاب نیکلاویچ الکساندر دوم به این کمک سفیر روس اشاره و از دولت روس سپاسگزاری کرد(آثار قلم اعلی، ج 1، ص 76؛ شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 49) .
وجود چنین مواردی در مکتوبات و نامه های حسینعلی و اخلاف او سبب شده است که موضوع ارتباط دول استعماری با آیین های بابی و بهائی یکی از مسائل جدی و پر مناقشه تاریخ بهائیت شود. علی رغم ادعای برخی ردیه های موجود، سند متقنی در مورد این که دولتهای
استعماری پدید آورنده آیین های بابی و بهائی باشند در دست نیست. تاریخ تکوین این دو مذهب،بیش از هر چیز ، دگراندیشی فرقه ای در دورن مکتب شیخی و تنش های اعتقادی، سیاسی و تاریخی را به عنوان موجد و مسبب اصلی آنها به ذهن متبادر می کند ؛ ولی در علاقه دول استعماری به پیگیری حوادث آنها، و گاهی دخالت آشکار در سیر تحولات این آیین ها ـ از جمله فشار سیاسی دولت روس برای حفظ جان میرزا حسینعلی نوری ـ نیز هیچ گونه شکی وجود ندارد.
موارد دیگری از این علاقه دول استعماری ،‌در منابع بهائی وغیر بهائی گزارش شده است : از جمله در 1278 ، سر آرنولد باروز کمبال ، جنرال قنسولی دولت انگلستان ، با میرزا حسینعلی در بغداد ملاقات و قبول حمایت و تابعیت دولت انگلیس و مهاجرت به هند استعماری یا هر نقطه دیگری را به او پیشنهاد کرد (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 125-126).نظیر همین تقاضا را نایب کنسول فرانسه در ایامی که وی در ادرنه بود از او داشت و از وی خواست که تابعیت فراسنه را بپذیرد تا مورد حمایت و تقویت قرار گیرد (آیتی ، 1342، ج 1، ص 380-381 ). نامق پاشا، والی بغداد، نیز که گاه به جذب ایرانیان مخالف دولت بی میل نیود، بامیرزا حسینعلی به غایت احترام رفتار می کرد به تذکرات دولت ایران اعتنایی نداشت (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 126-127) .
در ایام اقامت او وبابی ها در عراق و استانبول، برای ایشان مقرری نیز تعیین شده بود که بعدها میرزا حسینعلی از این که قبول شهریه از دولت نموده بود ،‌اظهار پشیمانی می کرد (نوری، مجموعه الواح مبارکه،‌ص 159؛ در باره مقرری میرزاحسینعلی و برادرش در عثمانی ، مامقانی، ص 383-384). پس از تبعید میرزا حسینعلی به بغداد، این شهر و شهرهای کربلا و نجف مرکز ثقل فعالیتهای بابیان شد و روز به روز بر جمعیت ایشان افزوده می شد. میرزا یحیی نیز که عموم بابیان او را جانشین بلامنازع باب می دانستند و در هنگام تیراندازی به شاه در نور به سر می برد، توانسته بود با لباس درویشی و عصا و کشکول ،‌ مخفیانه به بغداد برود (میرزا آقاخان کرمانی و روحی ، ص 301؛ حاجی میرزاجانی کاشانی ‌،‌مقدمه براون ،‌ص لح – لط ؛ قس نبیل زرندی ،‌ص 613) .او چهار ماه زودتر از بهاءالله به بغداد رسید (قس نوری. لوح شیخ، ص 123). اما بنا به روش سابق، اکثر اوقات را در خفا می گذراند و میرز حسینعلی عملاً رهبری بابیان را در دست داشت . این موقعیت از یک سو و بروز برخی ادعاها در میان بابیها از سوی دیگر، سبب شد که میرزا حسینعلی گهگاه نزد خاصان
خویش داعیه هایی را مطرح کند و به تصرف مسند ریاست بابیان بیندیشد، اما بعضی از قدمای بابیه رفتار ریاست طلبانه و تمهیدات او را برای کنار زدن برادرش دریافتند و موضوع را به میرزا یحیی گوشزد کردند و در نتیجه آن، میرزا حسینعلی بغداد را ترک گفت و با نام مستعار «درویش محمد» به مدت دو سال، در جبال سلیمانیه عراق، در میان دراویش نقشبندی و قادری زیست (میرزا آقاخان کرمانی و روحی، ص 302؛ عزیه خانم نوری، ص 11-12؛ عبدالبهاء‌،‌ مقاله شخصی سیاح ،‌ص 68-71؛ شوقی افندی ، قرن بدیع، ج 2، ص 116-117) .
سرانجام نیر با نوشتن نامه («عریضه ») ای ترحم انگیر برادر را بر سر مهر آورد ـ و به تعبیر خودش «از مصدر امر حکم رجوع صادر شد » (نوری ، ایقان ، ص 195) ـ و در حدود 1274 به بغداد بازگشت (میرزا آقا خان کرمانی و روحی ، همانجا، ‌عبدالبهاء ، مقاله شخصی سیاح ،‌ص 69؛ عزیه خانم نوری، ص 11-13).بعد از بازگشت به بغداد ،‌ میرزاحسینعلی هم چنان خود را مطیع برادرش می دانست و در 1278 کتاب ایقان را در اثبات دعاوی باب نوشت و بر انقیاد خود نسبت به جانشین او (یحیی، کلمه مستور) تأکید کرد (نوری، ایقان،همانجا؛ در چاپهای بعدی، «کلمه مستور» به «کلمه علیا» تغییر یافته است)
موضوع دیگری که در سالهای اقامت بابیان در بغداد (1269-1279) روی داد، دعوی « مُن یظهره اللّهی» چند تن از آنان بود . «من یظهره الله » (کسی که خدا او را آشکار می کند) عنوانی است که باب، بعد از ادعای شریعت جدید و تألیف کتاب بیان ،برای «موعود بیان» انتخاب کرد. او در کتاب بیان فارسی ،‌خود را مبشر این موعود خوانده و پیروانش را به ایمان آوردن به این مظهر جدید،‌که به مراتب اعظم و اشرف از ظهور خود اوست، سفارش و تأکید کرده بود که «وقت ظهور من یظهره الله را جز خداوند کسی عالم نیست » (حاجی میرزاجانی کاشانی ،‌مقدمه براون، ص ل- لج ‌،‌به نقل از جاهای متعدد بیان فارسی).با این همه، از تعبیرات وی بر می آید که زمان تقریبی دوهزار سال را در نظر داشته است، به ویژه آنکه ظهور آن موعود ر ا به منزله نسخ بیان می دانسته است.
اما شماری از سران بابیه به این موضوع اهمیت ندادند و چه بسا با توحه به سستی و ناتوانی میرزا یحیی در اداره امور ،‌و به انگیزه های دیگر،خود را «موعود بیان» خواندند. به نوشته میرزا آقا خان کرمانی و شیخ احمد روحی (ص 303) «کار به جایی رسید که هر کس بامدادان از خواب پیشین بر می خاست ،تن را به لباس این دعوی می آراست » و به نوشته شوقی افندی ، ‌سومین رهبر بهائیان، فقط در بغداد بیست و پنج نفر این مقام را ادعا کردند (نیز عزیه خانم نوری، ص 42-43) .
بیشتر این مدعیان با طراحی میرزا حسینعلی و همکاری میرزا یحیی یا کشته شدند و یا از ادعای خود دست برداشتند. حضور بابیان در عراق‌به ویژه در کربلا و نجف، مشکلات دیگری نیز آفرید، به نوشته برخی منابع بهائی (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2 ، ص 106-107) در عراق شیوه بابیان این بود که شبهای تار، به دزدیدن ملبوس و نقدینه و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه بپردازند، و به تعبیر میرزا حسینعلی «در اموال ناس من غیر اذن تصرف می نمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه می شمردند» (اشراق خاوری، 1327ش، ج 7، ص 130) .علاوه بر آن ،‌در میان خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و برخی منابع بابی از دخالت میرزا حسینعلی در این فجایع خیر داده اند ( عزیه خانم نوری، ص 15-16؛ برای فهرست کتابهای پیروان باب از گزارش کارهای میرزا حسینعلی در عراق ،‌عزیه خانم نوری، مقدمه ناشر، ص 2-4).
به نوشته ادوارد براون (حاجی میرزا جانی کاشانی ، مقدمه ،‌ص ما) بر اثر کثرت جنگ وجدال که هر روزه مابین بابیان و مسلمانان دست می داد،‌از دست ایشان بنای شکایت گذاردند، دولت ایران نیز نگران آشوبگری بابیها بود ،‌از این رو از دولت عثمانی خواست که بابیها را از بغداد انتقال دهد و دولت عثمانی برای خاتمه دادن به این نزاع ها،‌که لاینقطع در عراق عرب روی می داد، در اوایل 1280 آنان را از بغداد به استانبول و بعد از چهار ماه به ادرنه کوچ داد .گفتنی است که بابیها در دوره اقامت بغداد، با قبول تابعیت عثمانی و قرارگرفتن در حمایت آنان، این امکان را یافته بودند که نسبت به مقامات ایرانی با آزادی و بی پروایی و اوصاف گوناگون سخن بگویند و بنویسند (محیط طباطبایی ، سال 3، ش 5، ص 345) .
هم زمان با خروج بابیها از بغداد ،میرزاحسینعلی نخست در باغ نجیب پاشا، در بیرون بغداد و سپس در ادرنه ، زمزمه «من یظهره اللهی » ساز کرد و از همان جا نزاع وجدایی آغاز شد (در باره ادعای پنهانی او در 1275، پیش از تألیف ایقان ،محیط طباطبایی، سال 5، ش 11 و 12 ، ص 830-831) . بابیهایی که ادعای او را نپذیرفتند و بر جانشینی میرزا یحیی (صبح ازل ) باقی ماندند، ازلی نام گرفتند و پذیرندگان ادعای میرزا حسینعلی (بهاءالله) بهائی خوانده شدند (برخی منابع بهائی ،شروع امر میرزا حسینعلی را به دوران زندانی بودن او در تهران نیز نسبت می دهند ، ‌شوقی افندی ، قرن بدیع، ج 1، ص 218).
میرزا حسینعلی با ارسال نوشته های خود به اطراف و اکناف ،رسماً بابیان را به پذیرش آیین جدید فراخواند و دیری نگذشت که بیشتر آنان به آیین جدید ایمان آورند و به ظن قوی از میان رفتن قدمای بابیه، در طول این مدت،‌از مهمترین عوامل موفقیت او بود ( حاجی میرزاجانی کاشانی، مقدمه براون، ص ما،‌ مج) . میرزا حسینعلی،‌ با آن که در ادرنه رسماً ادعاهای خود را آشکار کرد ،‌در همین شهر،نامه ای مفصل به ناصرالدین شاه (لوح سلطان) ‌نوشت. محتوای اصلی نامه ـ گذشته از درخواست از شاه برای تجدید نظر نسبت به بابیها و احتراز از اعتماد به اخبار اطرافیان و دیگران ـ گزارشی است از وضع خود او و پیروان باب در مدت دوازده سال اقامت در بغداد و سه سال اقامت در ادرنه ؛ و این که در این مدت «ابداً خلاف دولت وملت و مغایر اصول و آداب اهل مملکت از این عباد ظاهر نشده» و «آن چه از قبل ، بعضی از جهال ارتکاب نموده اند،‌ابداً مرضی نبوده » است . (برای متن کامل این نامه ،عبدالبهاء، مقاله شخصی سیاح، ص 114-165). گویا مقصود او از نگارش این نامه جلب توجه شاه برای بازگشت آنان به ایران و اعلام تبعیت از شاه بوده است (محیط طباطبایی ،سال 3، ش 5، ص 347) . این نکته که میرزا حسینعلی در نامه خود به هیچ روی به مقامات ادعاییش اشاره نکرده و بر عدم ارتباط با نمایندگان دولتهای بیگانه تأکید ورزیده ،‌درخور تأمل است .موضوع انتقال شخص میرزا حسینعلی و چند نفر از خواص او از بغداد به جایی بسیار دور که دسترسی به حدود ایران نداشته باشند، یا دستگیری و تسلیم آنها به مأموران ایرانی در سرحدات، را وزیر خارجه وقت ، از طرف ناصر الدین شاه ، طی دو نامه به کنسول ایران در بغداد نوشته بود تا وی با مقامات عثمانی در میان بگذارد و عامل اصلی آن را «فساد و اضلال سفهاء …وفتنه و تحریک قتل » ذکر کرد بود که از نظر دولت ایران میرزا حسینعلی سردمدار آن بود ( متن این دو نامه را ادوارد براون در کتابش موادی برای مطالعه در آیین بابی آورده است ،محمود،‌ج 5، ص 1301).
آن چه مخصوصاً در بررسی نامه میرزا حسینعلی به ناصرالدین شاه و برخی نوشته های دیگر او نباید نادیده گرفته شود این است که سالهای پایانی اقامت میرزاحسینعلی و اطرافیانش در بغداد باحضور اجباری برخی از رجال عصر قاجار، مثل میرزا ملکم خان ،‌بعد از بسته شدن فراموشخانه تهران در 1275 ،‌ مصادف بود؛ هم چنان که توقفشان در استانبول و ادرنه باحضور میرزا فتحعلی آخوند زاده
در استانبول همزمان شد و آشنایی میرزا حسینعلی با اندیشه ها و مکتوبات این افراد، در تحولات فکری او و تغییر روش نسبت به حکومت ایران تأثیر جدی گذاشت (محیط طباطبایی، سال 3، ش 5، ص 345-348،‌ش 6، ص 427).
در هر حال، منازعات ازلی و بهایی در ادرنه شدت گرفت و اهانت و تهمت و افترا و کشتار رواج یافت و هر یک از دو طرف بسیاری از اسرار یکدیگر را باز گفتند ؛ میرزا حسینعلی در کتابی به نام بدیع، وصایت میرزا یحیی را انکار و به برخی از رفتارهاو اعمال او «که خجالت می کشید از ذکرش» اشاره کرده (نیز، نوری ،‌ اقتدارات، ص 319) .
در برابر ،‌طرفداران ازل نیز از این قماش مطالب را در باره میرزاحسینعلی برشمردند و به ویژه خواهرش، عزیه خانم ، کتاب تنبیه النائمین را در افشای کارهای برادر نوشت (برای تفصیل بیشتر ، نجفی،‌کتاب اول ، ص 328-353). یک بار نیز میرزا حسینعلی برادرش را به مباهله فراخواند.در این بحبوحه ،‌به ادعای برخی منابع بهائی (شوقی افندی ، قرن بدیع، ج 2، ص 229) میرزا یحیی برادر خویش را مسموم کرد و بر اثر همین مسمومیت میرزا حسینعلی تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا شد. میرزا حسینعلی نیر در نامه ای به سلطان عثمانی از قصد برادرش بر «فتنه و خروج » خبر داد (موحد، ص 102-110) .
سرانجام، حکومت عثمانی برای پایان دادن به درگیری ها که گاهی منشأ آن منازعات مالی بود (مامقانی، ص 383-384) و نیز به سبب نگرانی از «احترامات فائقه ای که قناسل خارجه مقیم ادرنه نسبت به وجود مبارک مرعی می داشتند » (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 271) ،‌در 1285 ، میرزا حسینعلی و پیروانش را به عکا در فلسطین ،‌و میرزا یحیی و یارانش را به ماغوسه (فاماگوستا) در قبرس فرستاد (حاجی میرزاجانی کاشانی ،‌مقدمه براون، ص مب) ،‌لکن دشمنی در میان دو گروه ادامه یافت و قتل دو تن از پیروان میرزا یحیی به دست پیروان میرزا حسینعلی موجب مشکلاتی برای او شد. (در باره حکم رسمی دولت عثمانی به انتقال میرزا حسینعلی در عکا و گزارش استنطاقات چند تن از نزدیکان و ی در دادگاه عثمانی و نیز پیشنهاد سفیر انگلیس برای فرستادن وی به عکا ،‌موحد؛ مامقانی. همانجاها). میرزاحسینعلی مدت نه سال در قلعه ای درعکا تحت نظر بود و پانزده سال بقیه عمر خویش را نیز درهمان شهر گذراند و در هفتاد و پنج سالگی در شهر حیفا از دنیا رفت. میرزا حسینعلی پس از اعلام (من یظهره اللهی ) به فرستادن نامه (الواح ) به سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان اقدام کرد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح ساخت ،‌هم چنان که برای اثبات مقاماتی که ادعا کرده بود ونیز دفاع از خود در برابر ازلی ها، به نگارش کتب پرداخت و به اصرار پیروانش «صدور احکام نمود» .
بارزترین مقام ادعایی او ربوبیت و الوهیت بود. او در الواحی که صادر کرد و در منشآتی که نوشت و در اشعاری که سرود،‌بارها در باره خود تعبیراتی چون خدای خدایان، آفریدگار جهان، کسی که «لم یلد ولم یولد» است،‌خدای تنهای زندانی، معبود حقیقی، رب ما یری و ما لا یری به کار برد.
همین ادعا رااخلافش در باره وی ترویج کردند، و در نتیجه پیروانش نیز خدایی او را باور کردند (عبدالبهاء ،‌مقام پدرش را «احدیت ذات هویت وجودی» خوانده است ) و قبر او قبله آنان شد (یزدانی، ص 96؛ اشراق خاوری ، 1331 ش ، ص 18) . از تعبیرات مختلف میرزا حسینعلی در ادعای خدایی ، برمی آید که وی بر اثر آشنایی با آرا و آثار عرفانی، تقلیدی ناقص و نارسا از برخی تعبیرات عرفا داشته و گاهی در نوشته های خود به علما نسبت به «ذکر ربوبیت و الوهیت » توجیهاتی را پیش کشیده است (لوح شیخ، ص 31، 105).
گذشته از ادعای ربوبیت، او شریعت جدید آورد و کتاب اقدس را نگاشت که بهائیان آن را «مهیمن بر جمیع کتب » و«ناسخ جمیع صحائف» و «مرجع تمام احکام و اوامر و نواهی» می شمارند (عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، ص 343؛ فاضل مازندرانی، ج 1، ص 161).بابی هایی که از قبول ادعای او امتناع کردند،‌یکی از اعتقاداتشان همین شریعت آوری او بود، از این رو که به اعتقاد آنان، نسخ بیان نمی توانست در فاصله زمانی بسیار کوتاه روی دهد (عزیه خانم نوری، ص 46-47)؛ به ویژه آن که در برخی آثار بهائی گفته شده که تفاوت بیان با اقدس ،‌همانند تفاوت «کعبه با سومنات» است (گلپایگانی ، 1334، ص 166) و احکام این دو آیین هیچ مشابهتی با
یکدیگر ندارند.در عصر بیان، یعنی چند سال قبل از ادعای میرزاحسینعلی ،‌بابی ها باید به «ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل اِلّا مُن آمن و صدق» دست می یازیدند و در عصر بهاء الله اساس دین جدید «رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل و…» بود (عبدالبهاء. مکاتیب، ج 2، ص 266 ).
با این همه ،‌میرزا حسینعلی در برخی جاها منکر «تسخ بیان » شد و بر برخی مخالفانش که به او «نسبت داده اند که احکام بیان را نسخ نموده » نفرین کرد .(نوری ،‌اقتدارات ، ص 103). جدی ترین برهان او بر حقانیت ادعایش،‌مانند سید باب، سرعت نگارش و زیبایی خط بود و به نوشته شوقی افندی«در طی دو سال اول مراجعت مبارک در هر شبانه روز معادل تمام قرآن از لسان قدم، آیات و الواح نازل می گردید »، بسیاری از این نوشته ها، بعدها به دستور میرزا حسینعلی نابود شد (قرن بدیع، ج 2، ص 145-146).
میرزا حسینعلی داعیه درس ناخواندگی نیز داشت (عبدالبهاء، مقاله شخصی سیاح، 116-117) و به تبع او، حانشینان و پیروانش نیز بر این داعیه اصرار می ورزیدند (همو، مکاتیب، ج 3، ص 347) و با پیوند دادن این ادعا به سرعت نگارش، در تثبیت حقانیت او می کوشیدند، اما گذشته از پرورش وی درخانواده اهل ادب، در بیشتر منابع بهائی و در آثار میرزا حسینعلی تصریحات فراوانی بر درس خواندگی و مطالعه کتابهای مختلف از تفسیر و حدیث و عرفان وجود دارد (برای نمونه، فاضل مازندرانی، ج 1، ص 193؛ نوری، مجموعه الواح مبارکه ، ص 139-142؛ همو، اقتدارات ، ص 105-284؛ آیتی ،‌1342، ج 1، ص 256-257)و این جمله وی که «دوست ندارم که اذکار قبل بسیار اظهار شود ،‌زیرا که اقوال غیر را ذکر نمودن دلیل است بر علوم کسبی نه بر موهبت الهی» (نوری، آثار قلم اعلی ، ج 3، ص 118) ظاهراً از سبب محو آثار پیشین ـ که در آنها به مطالب کتب مختلف اشاراتی وجود دارد ـ و نیز از انگیزه او در ادعای درس ناخواندگی حکایت می کند.
میرزا حسینعلی آثار متعددی نگاشت که اهم آنها عبارت است از : ایقان در اثبات قائمیت سید علی محمد باب که آن را در آخرین سالهای اقامت بغداد، در پاسخ پرسشهای دایی سید علی محمد باب و جذب او به مسلک بابی‌،‌نگاشت . وی در این اثر کوشیده است که از نظر انشایی به سبک بیان نزدیک شود و گذشته از آن ،‌شبهاتی را که در باره خودش ،‌از نظر داعیه «من یظهره اللهی» نزد بابیان مطرح بوده است برطرف سازد. وجود اشتباهات نسبتاً فراوان املایی ، انشایی، نحوی و غیر آن، ‌و از همه مهمتر ، اظهار خضوع میرزا حسینعلی نسبت به برادرش («کلمه مستور») سبب شد که این کتاب، از همان سالهای پایانی زندگی میرزا حسینعلی ، پیوسته در معرض تصحیح وتجدید نظر قرار گیرد وحتی در ترجمه انگلیسی آن ، که شوقی افندی انجام داده ، تغییراتی نسبت به متن فارسی پدید آورد‌(برای تفصیل
سرگذشت ایقان ـ محیط طباطبایی ، سال 5، ش 11 و 12، ص 822-831، سال 6، ش 1، ص 15-23)؛
اقدس که کتاب احکام بهائیان است و آن رادر 1290 ، یا اندکی بعد از آن زمانی که در عکا تحت نظر بود، تألیف کرد. (در باره این کتابـ همو، سال 4، ش10، ص 820-824، ش 11 و 12 ، ص 906-910)؛ آثار قلم اعلی، مشتمل بر شمار زیادی از الواح فارسی و عربی که وی صادر کرد ،‌در چند جلد، مانند کتاب مبین؛ اشراقات و اقتدارات هریک مشتمل برچند لوح فارسی وعربی بدیع که موضوع آن دفاع از من یظهره اللهی خودش و رد بابیان به ویژه اظهارات برادرش میرزا یحیی است در پاسخ به یکی از بابیان که رساله ای در ابطال ادعای میرزا حسینعلی نگاشته بود، و آکنده است از ناسزا به میرزا یحیی ودیگران و بدگویی از آنها؛ لوح شیخ ،نامه ای است خطاب به شیخ محمد تقی نجفی اصفهانی که در سالهای پایانی عمر نگاشته و در آن از اهداف خود و این که مورد عنایت خاص خداست و نیز ار رفتار ناصواب برادرش میرزا یحیی و انکار وصایت او سخن گفته و ضمن تکریم ناصرالدین شاه ،‌کوشیده است تا اقدامات خود را در اصلاح «حزب بابی» بازگو کند، او هم چنین فقراتی از نامه هایی را که برای سلاطین جهان فرستاده نقل کرده و تعالیم و برنامه های اصلاحی خود را باز گفته است.
مراکز بهائی که به نشر آثار میرزا حسینعلی اهتمام دارند، بارها به صلاحدید مقامات بهائی در نسخه های کتابهای او تغییراتی داده اند؛ هم چنین بازنگاری تاریخ باب و بهاء ،‌آن گونه که با ادعاهای میرزا حسینعلی سازگار افتد، به دستور مقامات بهائی انجام گرفته است (همو، سال 2، ش 11 و12، ص 952-961، سال 3، ش 5، ص 343-348، ش 6، ص 426-431، ش 9، ص 700-706).

-----------------------

منابع :

عبدالحسین آیتی. کتاب کشف الحیل، تهران 1326 ش، همو، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه ، مصر 1342؛ جان اینزر اسلمونت ، بهاء الله و عصر جدید، ترجمه فارسی، حیفا 1932؛ عبدالحمید اشراق خاوری، رساله گنجینه حدود و احکام ،تهران 1331 ش، همو،‌مائده آسمانی ،‌ ج 7 ،‌تهران 1327ش ، علی محمدبن محمدرضا باب، قسمتی از الواح خطی نقطه اولی، (بی جا، بی تا.) حاجی میرزاجانی کاشانی، کتاب نقطه الکاف،‌چاپ ادوارد براون، لیدن، 1328/1910؛ محمدمهدی زعیم الدوله تبریزی، مفتاح باب الابواب، یا، تاریخ باب و بهاء، ترجمه حسن فرید گلپایگانی ،‌تهران 1346 ش، سازمان کنفرانس اسلامی، مجمع فقه اسلامی، مصوبه ها وتوصیه ها :‌از دومین تا پایان نهمین نشست،ترجمه محمد مقدس، قم 1418؛ عزیزالله سلیمانی اردکانی؛ کتاب مصابیح هدایت ،‌ج 2،تهران 1326ش ؛ شوقی افندی، توقیعات مبارکه، تهران 1347ش، همو، کتاب قرن بدیع، ترجمه نصرالله مودت، (بی جا، بی تا) عباس بن حسینعلی عبدالبهاء ، الواح و وصایا ،‌مصر (بی تا) همو . خطابات حضرت عبدالبهاء فی اوربا و امریکا (بی جا، بی تا) ؛ همو، مقاله شخصی سیاح که در تفصیل قضیه باب نوشته است ،تهران 1341ش ، همو، مکاتیب عبدالبهاء، ج 1،مصر 1328،ج 2-3، چاپ فرج الله کردی ، مصر، 1330-1340؛ همو، النور الابهی فی مفاوضات عبدالبهاء،‌لیدن ، 1908؛ عزیه خانم نوری ،‌تنبیه النائمین (بی جا، بی تا)؛ فاضل مازندرانی ، اسرار الآثار خصوصی، تهران 1346ش؛ بدیع الله فرید، مقاله ای در معرفی کتاب اقدس، تهران 1352 ش، محمدعلی فیضی، حیات حضرت عبدالبهاء و حوادث دوره میثاق، تهران 1350ش، ابوالقاسم بن عیسی قائم مقام ،‌منشآت قائم مقام، چاپ محمدعباسی، چاپ افست تهران (تاریخ مقدمه ،‌1356 ش )؛ همو، نامه های پراکنده قائم مقام فراهانی، چاپ جهانگیر قائم مقامی ، بخش 1، تهران 1357ش ، ابوالفضل بن محمد گلپایگانی ، فرائد ، قاهره 1315؛ همو،
کشف الغطاء عن حیل الاعداء ،‌عشق آباد 1334؛ اسدالله مامقانی، «اختلاف بهاءالله و صبح ازل»؛ راهنمای کتاب،سال6، ش 4، ش 2 (اردیبهشت 1355)، ش 3(خرداد 1355)، همو، «تاریخ قدیم و جدید »، گوهر، سال 3، ش 5(مرداد 1354)، ش 6 (شهریور 1354)؛ همو، تاریخ نوپدید زرندی ،‌گوهر ، سال 3، ش 9 (آذر 1354)؛ همو،‌«چند نکته در باره یک مقاله : عظیم پس از باب و پیش از ازل » ، گوهر ،‌سال 6 ش 3 (خرداد 1357)، ش 4(تیر 1357)؛ همو،‌( درباره کتاب اقدس) گوهر، سال 4، ش 10(دی 1355)، ش 11 و 12(بهمن واسفند 1355)؛ همو، «رساله خالویه یا ایقان» گوهر، سال 5، ش 11 و 12 (بهمن و اسفند 1356) ، سال 6 ، ش (فروردین 1357)، همو «کتابی بی نام با نام تازه »، گوهر ، سال 2، ش 11 و 12 (بهمن و اسفند 1353)؛ همو، «گفتگوی تازه در باره تاریخ قدیم و جدید» گوهر، سال 4 ، ش 4(تیر 1355)؛ محمد علی موحد، «استادی از آرشیو دولتی استانبول» راهنمای کتاب، سال 6، ش 1 و 2 (فروردین و اردیبهشت 1342)؛ فضل الله مهتدی، اسناد و مدارک صبحی در باره بهائیگری ،ح 2، خاطرات صبحی، تهران، 1357 ش ؛ عبدالحسین میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی ،‌هشت بهشت، تهران (بی تا) محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، تهران 1356 ش: محمد باقر نجفی ، بهائیان، تهران 1357ش؛ حسینعلی میرزا بزرگ نوری (بهاءالله) ، آثار قلم اعلی ، تهران 1342-1343 ش؛ همو، اقتدارات، به خط مشکین قلم، (بی جا، بی تا)؛ همو، کتاب مستطاب ایقان، مصر 1352/1933؛ همو، ‌لوح مبارک خطاب به شیخ محمدتقی مجتهد اصفهانی معروف به نجفی (لوح شیخ )، تهران، 1341 ش؛ همو، مجموعه الواح مبارکه ، قاهره 1338/1920؛ حسن نیکو، فلسفه

http://www.iransohrab.net/content/view/581/46

۲۸۱- جزیره خضراء



متن روایت جزیره خضراء

علامه مجلسی در جلد 52 بحارالانوار می‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم؛سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که نعمت معرفت به ما ارزانی داشت و توفیق پیروی از اشرف مخلوقات و برگزیده کاینات حضرت محمد بن عبدالله (ص) را به ما عنایت فرمود. و ما را به محبت و مودت امیرالمؤمنین (ع) و دیگر پیشوایان معصوم از اهل بیت پیامبر (ص) مفتخر و مخصوص گردانید. پس از حمد و ثنا، در خزانه امیرمومنان، پیشوای پرهیزکاران، سرور اوصیا و حجت پروردگار جهانیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) رساله‌ای یافتم به خط شیخ فاضل عالم عامل « فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی» که متن آن چنین است:

«پس از حمد پروردگار و درود بر پیامبر و اهل بیت آن حضرت، این بنده محتاج به عفو پروردگار « فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی» چنین گوید که از شیخ شمس الدین بن نجیح حلی و شیخ جلال الدین عبدالله بن حرام حلی در نیمه شعبان سال 699هـ هجری حکایت عجیبی که زین الدین علی بن فاضل مازندرانی در جزیره خضراء آن را مشاهده نموده بود ، شنیدم. با شنیدن داستان شوق عجیبی در من ایجاد شد که به خدمت شیخ زین الدین بروم و داستان را از خودش بشنوم و واسطه‌ای در بین نباشد.پس از جستجو از مکان او، مطلع شدم که او اوایل شوال همان سال (699 هـ) به حله مسافرت کرده است. من نیز راهی حله شدم و او را در منزل فخر الدین ملاقات نمودم. از او خواستم آنچه را برای شیخ شمس الدین و شیخ جلال الدین حلی نقل کرده برای من هم تعریف کند. شیخ زین‌الدین، حکایت خود را از آغاز تا انجام در منزل سید فخر الدین و در حضور او و گروهی از علمای حله که برای زیارت شیخ آمده بودند، برای من نقل کرد.متن حکایت به طور خلاصه چنین است:

«من در دمشق خدمت شیخ « عبدالرحیم حنفی» و شیخ « زین الدین علی اندلسی» به تحصیل علوم اشتغال داشتم. شیخ زین ‌الدین اندلسی مردی خوش اخلاق و نسبت به شیعه و علمای امامیه خوش بین بود و به آنان احترام می‌گذاشت. ویژگیهای اخلاقی او باعث شد که از دیگر اساتید بریدم و همه درسهایم را در خدمت ایشان تحصیل کردم. مدتها از حضورش استفاده کردم تا این که  برای او مسافرتی به مصر پیش آمد. به دلیل محبت فراوانی که در میان ما بود مفارقت او بر من و مفارقت من بر او سخت گران آمد. بنابراین تصمیم گرفت مرا نیز با خود به مصر ببرد. مسافرت خوشی داشتیم تا به قاهره رسیدیم. مدت 9 ماه در آنجا به بهترین وجه زندگی کردیم. در یکی از روزها استادم نامه‌ای از پدرش دریافت کرد که نوشته بود شدیداً بیمارم و آرزو دارم پیش از مرگ تو را ملاقات کنم. استاد از نامه پدر گریه کرد و تصمیم گرفت که به اندلس سفر کند و من در این سفر با او همراه شدم. هنگامی که به اولین قریه جزیره رسیدیم من شدیداً بیمار شدم به طوری که قادر به حرکت نبودم. استاد از وضع من بسیار ناراحت شد. مرا به خطیب قریه سپرد تا از من پرستاری کند و خودش به سوی شهر حرکت نمود.

بیماری من سه روز طول کشید و سپس حالم روبه بهبودی نهاد. از منزل خارج شدم و در کوچه‌های قریه گردش کردم. در آنجا قافله‌هایی را دیدم که از کوههای اطراف آمده بودند و اجناسی را با خود آورده بودند. از احوال آنها جویا شدم. گفتند اینها از سرزمین بربر که نزدیک جزیره شیعیان است می‌ایند. وقتی نام جزایر شیعیان را شنیدم مشتاق شدم که آنجا را ببینم. گفتند از اینجا تا آن جزایر بیست‌وپنج روز راه است.

من به راه افتادم تا این که  به جزیره رافضیان (شیعیان) رسیدم. این جزیره دارای چهار قلعه و برجهای بلند و محکمی بود. از دروازه بزرگ شهر که دروازه بربر نام داشت وارد شدم. به مسجد رفتم صدای موذن را شنیدم که به شیوه شیعیان اذان ‌گفت و بعد از آن برای تعجیل فرج امام زمان (عج) دعا کرد. از خوشحالی گریه‌ام گرفت . مردم به مسجد آمدند و بر طبق تعالیم اهل بیت (ع) وضو گرفتند. مرد خوشرویی از میان آنها وارد محراب شد و مردم نماز را به او اقتدا کردند.

بعد از فراغ از نماز احوال من را جویا شدند. گفتم: از عراق هستم و به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) گواهی می‌دهم. وقتی فهمیدند که من هم مانند آنها شیعه هستم با عنایت خاصی به من توجه کردند و محلی را در یکی از گوشه‌های مسجد به من اختصاص دادند. در مدت اقامت من در آن شهر، امام مسجد همواره با من بود. یک روز از امام مسجد پرسیدم: در این شهر زراعتی نمی‌بینم، پس آذوقه شما از کجا می آید؟

گفت: از جزیره خضراء در آبهای سفید. گفتم: سالی چند بار آذوقه برای شما می‌اید؟ گفت: دو بار. بار اول آمده و بار دوم آن ، چهار ماه دیگر خواهد بود.

من از طولانی بودن مدت، اندوهگین شدم، مدت چهل روز آنجا اقامت کردم . عصر روز چهلم احساس کردم که دلم گرفته به کنار دریا رفتم. به طرف مغرب که گفته بودند آذوقه‌ها از آن سمت می‌اید نگریستم. از دور چیزی در حال حرکت دیدم. به مردم آنجا گفتم من چیزی می بینم، گفتند: اینها کشتیهایی هستند که هر سال از شهرهای فرزندان امام زمان(عج) به سوی ما می‌ایند.  طولی نکشید که هفت کشتی یکی بعد از دیگری وارد شد، از کشتی بزرگی مرد خوش سیمایی پیاده شد. به مسجد آمده , طبق فقه شیعه وضو گرفت و نماز ظهر و عصر را خواند؛ چون از نماز فارغ شد روبه من کرد و اسم خودم و پدرم را ذکر کرد. از این حادثه‌تعجب‌کردم.گفتم: شاید در سفر از شام تا مصر و اندلس با اسم من آشنا شده‌ای؟

گفت: نه، بلکه نام تو و پدرت و خصوصیاتت از پیش به من رسیده است! او یک هفته آنجا اقامت کرد و آذوقه را به صاحبانشان رسانید. آنگاه عازم حرکت شد. من نیز که بسیار مشتاق رفتن به آنجا شده بودم از او خواستم تا مرا با خود ببرد و او پذیرفت. با هم حرکت کردیم . بعد از این که  مدت شانزده روز در دریا حرکت کردیم، در وسط دریا آبهای سفیدی نظر مرا جلب کرد. آن شیخ که نامش محمد بود به من گفت: چه موضوعی نظرت را جلب نموده است؟

گفتم: آبهای این نقطه رنگ دیگری دارد؟

گفت: اینجا بحر ابیض «دریای سفید» است و این هم جزیره خضراء می‌باشد. این آبها همانند دیوار, اطراف جزیره را احاطه نموده است و حکمت خدا بر این قرار گرفته که کشتی‌های دشمنان ما در صورتی که بخواهند به این نقطه نزدیک شوند ، به برکت صاحب‌الزمان (عج) غرق ‌گردند. بعد از این که  آبهای سفید را پیمودیم به جزیره خضراء رسیدیم. از کشتی پیاده و وارد شهر شدیم. این شهر میان هفت قلعه استوار قرار گرفته بود و آبشارها و چشمه سارها در خود داشت و بسیار شهر زیبایی بود.

مدتی را در منزل شیخ محمد استراحت کرده , به مسجد رفتیم. در مسجد جمعیت انبوهی حضور داشت. در میان آنها مردی نشسته بود ، بسیار با وقار، متین و با هیبت. مردم او را شیخ شمس‌الدین محمد عالم می‌خواندند و نزدش علوم قرآنی و فقه و اصول دین می‌آموختند. زمانی که به محضر سید شرفیاب شدم به من خوشامد گفت و احوالم را پرسید و در یکی از حجرات مسجد جایی برایم تهیه نمود. من در آنجا استراحت می‌کردم و غذا را با سید شمس الدین و یارانش  صرف می‌کردم.

هجده روز بدین گونه گذشت. در نخستین نماز جمعه که در محضر جناب سید برگزار شد دیدم که سید جمعه را به عنوان دو رکعت واجب ادا کرد. من از ایشان پیروی نموده نماز را با ایشان ادا کردم. چون از نماز فارغ شد به ایشان گفتم: مگر زمان حضور امام (عج) است که نماز را واجب می‌خوانید. پاسخ داد: خیر، ولی من نایب خاص آن حضرت هستم. از او پرسیدم: ایا امام زمان را دیده‌ای؟ فرمود: نه، ولی پدرم می‌گفت که صدای آن حضرت را شنیده ولی آن حضرت را ندیده است. اما جدم هم شخص آن حضرت را دیده و هم صدایش را شنیده است.

بعد از آن سید شمس‌الدین دست مرا گرفت و به خارج از شهر برد و به سوی بستانها رفتیم. در بستان در حال قدم زدن بودیم که مرد خوش سیمایی با دو قطعه جامه از پشم سفید از نزدیکی ما گذشت. از سید پرسیدم: این مرد کیست؟ فرمود: این کوه بلند را می‌بینی؟ گفتم: آری. فرمود: در وسط این کوه، مکانی زیبا و چشمه آبی گوارا، زیر درختان وجود دارد و در آنجا قبه‌ای است که از آجر ساخته شده است. این مرد با رفیق دیگرش، خادم آن قبه و بارگاه است. من هر صبح جمعه به آنجا می‌روم و امام زمان (ع) را زیارت می‌کنم، در آنجا دو رکعت نماز می‌خوانم و ورقه‌ای می‌یابم که هر چه نیاز داشته باشم،در آن نوشته شده است و هر حادثه‌ای که پیش اید و هر محکمه‌ای که در بین مومنان انجام دهم حکمش را در آن می‌یابم و به آن عمل می‌کنم. تو نیز شایسته است آنجا بروی و امام (ع) را زیارت کنی.

من به سوی آن کوه حرکت نمودم. قبه را همانطور یافتم که برایم توصیف کرده بود. همان دو خادم را آنجا دیدم. خواستار ملاقات با امام زمان شدم. گفتند: غیر ممکن است و ما مأذون نیستیم. گفتم: پس برایم دعا کنید. پس از کوه پائین آمدم و به منزل شمس‌الدین رفتم. در خانه نبود. بنابراین به خانه شیخ محمد که در کشتی با من بود رفتم و جریان کوه را برایش تعریف کردم و گفتم که آن دو خادم به من اجازه ملاقات ندادند. شیخ محمد به من گفت: هیچ کس حق ندارد به آن مکان برود جز شیخ شمس‌الدین. او از فرزندان امام (عج) است و بین او و امام زمان (ع) 5 واسطه است.

بعد از آن از او اجازه خواستم که برخی مسائل مشکل دینی را از او سوال کنم و قرآن را در محضرش بخوانم. گفت اگر چنین ضرورتی هست از قرآن شروع کن. من شروع کردم به خواندن و در بین قرائت ، اختلاف قراء را هم ذکر می‌کردم. سید به من گفت: ما اینها را نمی‌شناسیم . قرآن ما مطابق قرآن علی بن ابی طالب است. گفتم: چرا بعضی ایات قرآن ربطی به ما قبل و ما بعدشان ندارد؟ گفت‌: آری، چنین است و جریان جمع آوری قرآن به وسیله ابو بکر و نپذیرفتن قرآن علی بن ابیطالب را تعریف نمود.

او گفت: وقتی علی(ع) قرآن را بر ابوبکر و عمر عرضه کرد آنها گفتند ما به قرآن تو نیازی نداریم. آنگاه ابوبکر در میان مسلمانان اعلام کرد که هر کس ایه‌ یا سوره‌ای از قرآن در اختیار دارد نزد من بیاورد. سپس ابوبکر ,ابوعبیده جراح، عثمان، سعد بن ابی وقاص، معاویه بن ابی سفیان، عبدالرحمن‌بن عوف، طلحه بن عبیدلله، ابو سعید خدری، حسان بن ثابت و جماعتی دیگر از مسلمانان گرد هم آمدند و این قرآن را جمع‌آوری کردند و در هنگام جمع آوری, ایاتی را که خطاهایشان را در غصب خلافت آشکار می‌کرد از قرآن حذف کردند. از این رو ایات قرآن را غیر مرتبط می‌بینی.

از جناب شمس‌الدین مسائل بسیاری پرسیدم. گفتم: سید من! علمای شیعه حدیثی را از امام نقل می‌کنند که خمس را به شیعیان خود از اولاد علی (ع) مباح ساخته است. فرمود: بلی چنین است. آنگاه مسائل و سخنان دیگری را از سید نقل می‌کند و می‌گوید : سید به من گفت: تو نیز تا کنون دو مرتبه امام زمان را دیده‌ای ولی او را نشناخته‌ای.

از او خواهش کردم اجازه دهد تا زمان ظهور، نزد آنان بمانم. اما سید شمس‌الدین گفت: به ما دستور رسیده که شما به وطن خود بازگردید. بسیار اندوهگین شدم . گفتم: ایا اجازه می‌دهید همه آنچه را دیده‌ام، باز گو کنم؟ فرمود: آری اما فقط برای مؤمنان جز فلان و فلان را! آنگاه مطلبی را که نباید برای دیگران نقل کنم، برایم مشخص کرد.

به او گفتم سرور من؛ می‌شود به جمال عالم آرای حضرت ولی عصر (ع) نگاه کرد؟ گفت نه؛ ولی بدان که هر بنده مؤمنی او را می‌بیند ولی نمی‌شناسد. گفتم: من از بندگان مخلص آقا هستم ولی آن حضرت را ندیده‌ام! فرمود: شما دو بار ایشان را دیده‌ای و سپس آن دو زمان را برایم برشمرد.

بعد از این ماجرا ، سید به من دستور داد که در مراجعت درنگ نکنم و در بلاد مغرب توقف نکنم سپس پنج درهم به من عنایت فرمود که من همچنان آنها را برای برکت نزد خود محفوظ داشته‌ام.  یحیی بن طیبی می‌گوید: شیخ زین‌الدین علی بن فاضل گفت: در جزیره خضراء فقط نام پنج نفر از علمای شیعه مطرح بود: سید مرتضی, شیخ طوسی, محمد بن یعقوب کلینی, ابن بابویه, ابوالقاسم جعفربن اسماعیل حلی.این آخرین مطلبی است که از علی بن فاضل شنیدم.



--------------------------------------------------------------------------------


آیا جزیره خضرا در مثلث برمودا قرار دارد؟

داستان جزیره خضراء حکایت از آن می کند که: زین الدین علی بن فاضل مازندارنی،درسال690 هجری به اقیانوس اطلس سفر کرده،و از سرزمین بربر سه روز با کشتی در دل اقیانوس رفته،تابه جزایر روافض (جزایر شیعیان)رسیده است در آنجا مطلع شده که جزیره ای به نام خضراء وجود دارد که اولاد حضرت ولیعصر(عج) در آنجا زندگی می کنند.مدت چهل روز در آنجا اقامت نموده سرانجام بعد از چهل روز هفت کشتی مواد غذائی از جزیره خضراء به این جزیره آمده است . نا خدای کشتی او را با نام و نام پدر صدا زده و گفته مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه دادند که تو را به جزیره خضراء ببرم. بعد از شانزده روز دریا نوردی سرانجام به «آبهای سفید» رسیدند .علی بن فاضل نقل می کند که وقتی به این آب سفید رسیدیم پرسیدم چرا این آب سفید هست ؛ ناخدا گفت:

«کشتی دشمنان ما هنگامی گه وارد این آبهای سفید بشوند، هرچه محکم باشند،از برکت مولای ما حضرت صاحب الزمان(عج) غرق شوند» واین دقیقا همان مطلبی هست که در گزارش خلبانان و ملوانان از «مثلث برمودا» به دست ما رسیده است .

این همان تعریفی است که من از جزیره محبوبم "جزیره خضراء" شنیدم. می خواهم رابطه ای میان جزیره خضراء،موجودات فضایی و امام زمان (عج) با استدلال های علمی در حد وسع و توان عقل خود بدست بیارم. رابطه ای که می تواند بسیاری از معماهای دنیای واقعی ، تخیلات و برداشت های ذهنی جوانان هم سن و سال خودم را بدور از پیشداوری حل کند.

آبهای سفید: کریستف کلمب اولین کسی هست که متوجه درخشش ناشناخته دریا در این ناحیه شد. او بر عرشه کشتی سانتاریما،در 11 اکتبر 1492میلادی،دو ساعت بعد از غروب آفتاب متوجه آبهای سفید و درخشان «باهاما» در لبه غربی دریای «سارگاسو» شد.

درخشندگی آبهای سفید ، در سطحی است که از سطح آب و فضا قابل مشاهد است. فضانوردان آپولو 12 درخشش آبهای سفید مثلث برمودا را به عنوان آخرین نور قابل رویت از زمین مشاهده کردند. جالب توجه و شایان دقت هست هر کجا از مثلث سخن گفته شد از آب ها سفید هم سخن گفته شده.چارلز برلیتز می گوید: جالب است در این باره گفته شود ، که وضعیت آبهای مرموز که «کریستف کلمب»و فضانوردان اخیر ، متّفقاً به آن اشاره کرده اند به عملکرد نیروی یاد شده، ارتباط دارد.در آخرین پرواز 19 تایلور از آبهای سفید سخن به میان آمده،او می گوید:« ما کاملا گم شده ایم . ما وارد آبهای سفید شده ایم»دیگر پیامی از او شنیده نشد.

یکبار دیگر سخنان علی بن فاضل را به یاد می آوریم که از ناخدای کشتی نقل می کند:«این آبهای سفید چون دیوار جزیره خضراء را احاطه کرده،کشتی های دشمنان ما هر چه قدر هم محکم باشند وقتی وارد این آبها بشوند غرق می شوند ، به برکت مولای ما حضرت صاحب الزمان».

نور سبز: حالا کمی در مورد نور سبز مثلث برمودا و جزیر خضراء سخن می گویم.پس برخورد با حوادثی که در آنها از «نور سبز» گفته شد، یک مرتبه این سئوال در ذهنمان پدید می آید :راستی چرا به جزیره خضرا، خضرا می گویند؟آیا برای این هست که سرسبز و خرم هست؟همه جزیره های روی زمین سرسبز و خرم هست پس باید دلیل دیگری داشته باشد. شاید جزیره خضرا درخشش سبزی دارد و به همین جهت خضراء نامیده می شود.

جالب توجه و شایان دقت هست که گروهی هواپیماهای اکتشافی در اقیانوس اطلس بر فراز مثلث برمودا به پرواز درآمدند و به مصیبت دیگر هواپیماها مبتلا شدند.در آخرین پیامی که تونستن به زمین مخابره کنند چنین هست:
-دیگر هواپیما در اختیار ما نیست !
-همه دستگاهها از کار افتاده است !
-ما روی آب های سفید هستیم !
-جزیره ای می بینم که در وسط آب های سفید است ولی نور سبز رنگی آنرا احاطه کرده است که نمی توانیم از آن فیلمبردای کنیم!!!سپس ارتباط برای همیشه قطع شد و دیگر خبری از آن ها نشد.جالبتر اینکه عین همین پیام از دیگر هواپیماهای دیگر نیز دریافت شد.!

اینجاست که سرنخ دیگری به دست می آید و این احتمال قوت می گیرد که شاید «جزیره خضرا»در اقیانوس اطلس و در مثلث برمودا باشد و همه این حوادث مربوط به همان نیروی غیبی الهی باشد و پژوهشگران حق داشته باشند که چیزی از حوادث مثلث را نتوانند توجیه کنند.

تذکر لازم:یاد آوری این نکته ضروری هست که هرگز ادعا نمی کنم جزیره خضراء همان مثلث برمودا است.بلکه به عنوان یک احتمال مطرح کرده تا شاید پژوهشگران به نتیجه قطعی برسند و آنرا به طور قطع اثبات یا نفی کنند. الله اعلم و رسوله

http://shalamshoorba.blogfa.com/post-181.aspx

۲۸۰- همه چیز درباره جن

ماهیت جن

جن دارای حرکات بسیار سریع می‌باشد و به همین دلیل قبلاً می‌توانست در آسمان نفوذ و استراق سمع کند ولی با ظهور حضرت مسیح(علیه‌السلام) جلوی ورود و نفوذ آنها به آسمانها به صورت نسبی گرفته شد و با ظهور پیامبر گرانقدر اسلام حضرت خاتم الانبیاء(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) کاملاً از ورود آنها به آسمانها جلوگیری گردید. خلقت انسان بعد از خلقت جن روی زمین بوده است و جن‌ها هفت هزار سال پیش از انسان در کره زمین زندگی می‌کردند.

همانطور که انسان ها از نسل آدم و حوا بوده، جن ها از نسل مارج و مارجه می‌باشند. طول عمر جن از انسان بسیار زیادتر است ( حدود دو هزار سال عمر میکنند ) ولی جن نیز دارای مرگ، تولد و عمر محدود و مشخص می‌باشد، همچنین دارای حشر، نشر، معاد، حساب و کتاب اخروی است. از لحاظ مرفولوژی و ظاهری، قیافه واقعی جن با انسان تفاوت دارد(این موجودات می‌توانند با قیافه و ظاهر کاذب نمایان شوند). جن یک امتیاز از لحاظ ظاهری نسبت به انسان دارد و آن اینکه می‌تواند به هر شکلی که می‌خواهد اعم از انسان و حیوان دربیاید، ولی به شکل پیامبران، ائمه معصومین و شیعیان واقعی ظاهر نمی‌شود.

طول قد جن بسته به سن او، بین سی تا هشتاد سانتیمتر است. جن دارای دو جنس مذکر و مؤنث است و تولید مثل می‌کند. نطفه جن بر خلاف انسان از جنس و ماهیت شبیه هوا می‌باشد. انسان و جن می‌توانند با همدیگر ازدواج نموده، حتی تولید مثل نمایند. دستگاه گوارش جن با انسان تفاوت دارد. بطور معمول جن انسان را می‌بیند ولی برای انسان قابل رؤیت نمی‌باشد.


جن مانند انسان دارای علم، ادراک، قدرت تشخیص، مسئولیت و تکلیف است. پیغمبر گرامی اسلام بر جن‌ها نیز مبعوث شدند و در بین جن‌ها نیز دین و مذهب و فرقه وجود دارد. جن به دو گروه مسلمان و غیرمسلمان تقسیم شده و مسلمانان آنها نیز در یک گروه اهل تشیع  قرار می‌گیرند. رهبر جن‌های شیعه«سعفر ابن زعفر» می‌باشد و لوحی مزیّن به جملة مبارک«یا ابا عبد الله الحسین»برگردن دارد. پدر زعفر در صدر اسلام توسط حضرت علی(علیه‌السلام) کشته شد و خود نیز به دست آن حضرت مسلمان گردید. زعفر و لشکریانش در واقعه کربلا به یاری حضرت امام حسین(علیه‌السلام) شتافتند ولی آن امام بزرگوار اجازه نفرمودند.

در منابع مختلف از جمله قرآن کریم، تفاسیر، احادیث و کتب علمی از جن یاد شده است. دانشمندان غربی از جن به عنوان ارواح صدادار یاد می‌کنند. پیامبر گرامی اسلام که درود خدا بر او باد می‌فرمایند:«خداوند جن را در پنج صنف آفرید: باد، مار، عقرب، حشرات و انسان.»برخی از انسانها جن را می‌پرستند، علّامه طباطبائی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) می‌فرمایند:«مشرکان سه دسته می‌شوند، اول آنهاییکه جن می‌پرستند، دوم آنهاییکه ملائکه می‌پرستند و سوم آنهاییکه مقدّسینی از بشر را پرستش می‌کنند.» ابلیس از طوایف جن است و در قرآن صراحتاً به این مطلب اشاره شده است.به (روایتی) ابلیس دوازده هزار سال عبادت کرد و همین امر باعث شد از زمین به آسمان برود و در رده ملائک قرار بگیرد و به درجه‌ای رسید که مرتبة استادی برخی از ملائک را داشت. برخی از جن‌ها علاقمند به داشتن ارتباط با انسان می‌باشند، بعضی انسانها نیز به ایجاد رابطه با جن‌تمایل دارند، ایجاد این ارتباط امکان پذیر است ولی به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود و نهی شده است، برخی از علما نیز آن را مجاز نمی‌دانند.

تسخیر جن کاری خطرناک میباشد .  اگر انسانی با جن ارتباط گرفت، دیگر نمی‌تواند آنرا قطع کند و یا حداقل قطع این ارتباط دارای عواقب خطرناکی است. قابل ذکر است که جن در مقابل ارتباط با انسان و خدماتی که ارائه می‌کند، چیزهایی از انسان می‌گیرد که جبران آن بسیار سخت بوده، یا غیرقابل جبران است. در صورتیکه جن از طرف انسان احساس خطر کند و یا آسیب ببیند، اقدام به تلافی خواهد کرد و به شخص مورد نظر یا بستگان نزدیک، از جمله همسر و فرزندان او آسیب می‌زند و یا آزار و اذیّت می‌رساند، پس بهتر است جن را بهانه‌ای برای تفکّر و تدبّر در عظمت خالق آن قرار دهیم. براستی که اگر انسان تمام عمر خویش را نیز صرف اندیشیدن در بزرگی و عظمت حق تعالی نماید، بسیار اندک خواهد بود.



--------------------------------------------------------------------------------



جن در قرآن و احادیث


در میان انسانها بر سر خلقت نظام عالم دو دیدگاه کلی وجود دارد، عده ای که همه چیز را ناشی از خلقت ذات الهی می دانند و گروهی دیگر که سرمنشا خلقت نظام عالم را در طبیعت جستجو می کنند. اگرچه میان آنان اختلاف نظرها بسیار عمیق و اساسی است، ولی هیچ یک از این دو گروه نتوانسته اند وجود موجودات ماوراؤالطبیعه را انکار کنند. آنهایی که خداباورند و به روح و معاد معتقدند (غیر از مسلمانان) از آنها به عنوان ارواح خبیثه و یا ارواح شریر و یا شیطان یاد می کنند، برخی هم آنها را موجودات فضایی قلمداد می کنند، مادیون هم که اعتقادی به ذات الهی و قدرت پروردگار ندارند، این موجودات را همان انسانهای اولیه ای می دانند که در سیر تکامل بین انسان و میمون حیران مانده و به شکل و شمایل غریب درآمده اند و یا حتی برخی از آنان معتقدند که اینان انسانهای وحشی و بدوی در اعماق جنگل هستند و گاهی خود را نمایان ساخته و موجب اذیت و آزار انسانهای متمدن می شوند. و اما مسلمانان : بنا به نص صریح قرآن، موجودات عالم به سه گروه تقسیم می شوند: ۱ـ جمادات ۲ـ نباتات ۳ـ حیوانات؛ که یا دارای عقلند مانند انسان، فرشتگان و جنیان و یا فاقد عقل و شعورند مانند حیوانات و باز بنا به آیات نورانی قرآن کریم، باید بدانیم که بدون هیچ شک و تردیدی موجودی با نام «جن» در جهان آفرینش وجود دارد که از نظر تکلیف و شایستگی مورد خطاب پروردگار قرارگرفته و مشابه انسان می باشد، چرا که، ۱ـ سی و چهار بار نام جن در قرآن کریم آورده شده است. ۲ـ هفتاد و دومین سوره قرآن با نام این موجود مزین گردیده است. ۳ـ احادیث و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع)، امامان و بزرگان علوم دینی در این خصوص، موجود بوده و در دسترس قرار دارد. ۴ـ به وسیله بسیاری از انسانها رویت شده اند. به آیاتی از قرآن کریم که وجود جن را مبرهن می داند اشاره می کنیم:
سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمده و به صف می رفتند. (سروه نمل، آیه ۱۷)
برای خدا شریکانی از جن قرار دادند و حال آن که جن را خدا آفریده است. (سوره انعام، آیه ۱۷)
بگو اگر جن و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمی توانند، هر چند که یکدیگر را یاری دهند. (سوره اسرا، آیه ۸۸)
سخن پروردگارت بر تو مقرر شد که جهنم را ازجن و انس انباشته می کنیم. (سوره هود، آیه ۱۱۹)
ای گروه جنیان و آدمیان، اگر می توانید که از قطر آسمان و زمین بگذرید، بیرون روید ولی بیرون نتوانیدرفت مگر با قدرتی. (سوره الرحمن، آیه ۳۳)

مرحوم شیخ مفید در کتاب «ارشاد» آورده است: «در آثاری از ابن عباس نقل شده: زمانی که پیامبر اسلام (ص) به قصد جنگ با قبیله بنی مصطلق از مدینه خارج شد، هنگام شب به دره وحشتناک و صعب العبوری رسید. اواخر شب جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد که طایفه ای از جن در وسط دره جمع شده و قصد مکر و شر و آزار و اذیت شما و اصحابتان را دارند». (ارشاد ص ۳۹۹)

از حضرت امام صادق (ع) روایت شده : روزی حضرت رسول (ص) نشسته بود، مردی به خدمتشان رسید که بلندی قامتش مثل درخت خرما بود. سلام کرد، حضرت جواب داد و سپس فرمود: «خودش و کلامش شبیه جن است». سپس به او فرمود: کیستی؟ عرض کرد: من هام، پسر هیم، فرزند لاتیس، پسر ابلیس هستم (بحارالانوار ص ۸۳)

بانو حکیمه دختر امام کاظم (ع) گوید: «برادرم امام رضا (ع) را دیدم که جلو در اتاقی با کسی صحبت می کرد در حالی که تنها بود، عرض کردم: با چه کسی سخن می گویید؟ فرمودند: فردی از جن آمده تا مسائلی بپرسد و از چیزهایی شکایت کند» (اصول کافی ص ۳۹۵) علامه طباطبایی (ره) می فرمودند: «روزی آقای بحرینی که یکی از افراد معروف ومشهور در احضار جن و از متبحرین در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور یافت،چادری آوردند، دو طرفش را به دست من داد و دوطرف دیگر را به دستهای خود گرفت. این چادر به فاصله دو وجب از زمین فاصله داشت. در این حال جنیان را حاضر کرد، صدای غلغله و همهمه شدیدی از زیر چادر برخاست. چادر به شدت تکان می خورد چنان که نزدیک بود از دست ما خارج شود. من محکم نگه داشته بودم، آدمکهایی به قامت دو وجب در زیرچادر بودند و بسیار ازدحام کرده و تکان می خوردند و رفت و آمد داشتند، من با کمال فراست متوجه بودم این صحنه، چشم بندی و صحنه سازی نبوده و صد درصد وقوع امر خارجی بوده است» (رجایی، تهرانی جن و شیطان ص ۴۷)

اینها شمه ای بود از آیات قرآن کریم و احادیث و روایات که هر گونه شک و شبهه ای را در وجود واقعیت جن به یقین تبدیل می سازد.

جن چگونه موجودی است؟


به واقع جن چگونه موجودی است و آیا می توان توسط علوم پیشرفته امروزی آن را اثبات کرد؟جن در لغت به معنای مستور و پوشیده است،همان طور که بچه در رحم و پنهان از چشم ما را «جنین» گویند و جنت اشاره به باغی است که درختان آن مانع از به چشم آمدن زمینش می گردد. و شاید علت شک و تردید در وجود جن نیز همان مستور و پنهان بودنش از انظار و حس بشری است، که علت آن در ذات خلقتش نهفته است. قرآن کریم خلقت جن را چنین بیان می دارد:
و جان (که در بعضی از متون اسلامی آمده است، جان پدر جن است همان طور که آدم، پدر انسان) را پیشتر، از آتش زهرآگین آفریدیم. (سوره حجر، آیه ۲۷)
خدا انسان را از گل خشک شده ای چون خاک سفال آفرید و جنیان را از شعله ای بی دود. (سوره الرحمان، آیه ۱۴ و ۱۵)
مرا از آتش خلق کردی و او (انسان) را از گل آفریدی.

از این آیات در می یابیم که جن، آتش است و انسان از جنس خاک، و این چنین دریافت می شود که جنیان قبل از انسان خلق شده اند، و از آن جایی که هر دو از ماده آفریده شده اند پس مادی هستند، ولی دو تفاوت اساسی آنها را از سایر موجودات متمایز می سازد:
۱ـ می توانند خود را به هر شکل و قیافه ای درآورند (آکام المرجان) (به استثنای پیامبران و ائمه معصوم و بنا به برخی روایات حتی احدی از شیعیان).

۲ـ از چشم موجودات دیگر پنهانند. ملاصدرا پنهان و آشکار شدن جن را با هوا قیاس می کند و این طور عنوان می دارد: «بدن های لطیف آنها در الطاف و نرمی متوسط بوده و از این رو آماده جدایی و یا گردآمدن هستند، چون گرد هم آیند قوام آنها بهتر گشته و مشاهده می گردند و چون جدا گردند قوامشان نازک و جسمشان لطیف می شود و از دیده پنهان می مانند، مانند هوا که وقتی ذراتش گرد هم می آیند غلیظ می شود و به صورت ابر درمی آید و وقتی ذرات از هم جدا می شوند لطیف شده و دیده نمی شوند.» (ملاصدرا، مفاتیح الغیب)

همین ذات وجودی جنیان به آنها این امکان را می دهد که خود را به هر شکلی و با هر حجمی درآورند، چه به اندازه سرسوزن و چه در اندازه اتاقی بزرگ. آنها به واسطه همین ویژگی، بعد زمان برایشان معنا ندارد، و مسافتی را که بشر مدتها باید آن را طی کند، در لحظه ای می پیمایند و اعمالی را که از توان انسان خارج است آنها به راحتی قادر به انجامش هستند. عمده ترین علت شک و تردید در وجود آنان هم همین پنهان بودن از چشم انسانهاست، که البته از نظر علمی هم توجیه پذیر است. چرا که در جهان هستی چیزهای زیادی وجود دارد که به چشم ما قابل رویت نیستند ولی قدرتشان از نظر جسمی از انسان به مراتب بیشتر است، مثل الکترونها، امواج الکتریسیته، نورهای ماورای بنفش، اشعه ایکس، باکتریها و ویروسها، آمیب ها، جانداران تک سلولی و از همه مهمتر ذات اقدس الهی که دیده نمی شود ولی کدام عقل سلیمی می تواند آن را انکار کند؟ بنابراین صرف این که با حواس خود قادر نیستم آنان را درک کنیم، دلیل بر نبودن آنها نیست.





مکان جنیان
  

   از آنجایی که نوع خلقت جنیان با انسانها و حیوانات متفاوت است، واضح است که مکان زندگی آنها نیز متناسب با نوع خلقت آنها باشد، ولی آن مکانها کجاست. در بین عوام شایع است که زیرزمینها، جاهای تاریک و مرطوب مانند حمامها، چاهها و عمق جنگلها جایگاه جنیان است. اما بررسی ها حاکی از آن است که قطعا آنها در جایی زندگی می‌کنند که از انسانها به دور باشند. در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که: «در وادی شقره (بیابانی که رنگ خاکش سرخ مایل به زرد است) نماز نخوان، زیرا در آن جا منازل جن است.» (وسائل الشیعه، ص ۴۵۲) قابل ذکر است یکی از معروفترین مساجد مکه با نام «مسجد الجن» در غرب شهر مکه محل نزول جنیان در مکه است و مستحب است حاجیان در آن مسجد رفته و دو رکعت نماز به جا آورند.

                      


تولید مثل جنیان
   آنچه مسلم است این است که بنابر ذات وجودی جنیان آنها نیز مانند انسان دارای غریزه جنسی بوده و توالد و تناسل دارند و لازمه ادامه و بقای نسلشان آمیزش جنس مونث و مذکر است، اما این سوال که آیا آنها هم مانند انسانها و یا سایر جانداران با عمل لقاح
   و تشکیل نطفه تولد می‌یابند، چیزی نیست که از کلام خداوند بتوان استنباط کرد ولی ابن عربی در فتوحات گفته است: «تناسل بشر به القای آب نطفه در رحم است و تناسل جن به القای هوا در رحم اثنی (جنس ماده) می‌باشد». (جن و شیطان ص ۵۷)
   روایتی است از بخشی از وصیت حضرت رسول (ص) به امیرالمومنین (ع) که فرمود: «ای علی، در شب اول، وسط و آخر ماه آمیزش مکن و... همانا جنیان در این سه شب به پیش زنان خویش (برای مقاربت) می‌روند». (وسائل الشیعه، ص ۹۱) و در آیه ای برای وصف حوریان بهشتی آمده است: «حوریان بهشتی را قبل از شوهرانشان، نه آدمی و نه جن دست زده است». (سوره الرحمن، آیه ۵۶ و ۷۴)


خواب جنیان
   «الله خدایی است که هیچ خدایی جز او نیست. زنده و پاینده است. نه خواب سبک او را در برمی گیرد و نه خواب سنگین». (سوره بقره، آیه ۲۵۵) و از حضرت صادق (ع) روایت است که می‌فرمایند: «به غیر از خداوند متعال همه خواب دارند، حتی فرشتگان». (میزان الحکمه، ص ۲۵) و حدیثی است از رسول خدا(ص) که می‌فرمایند: «خواب به چهار گونه است، پیامبران به پشت می‌خوابند، مومنین به دست راست، کافرین و منافقین به دست چپ و شیاطین به رو می‌خوابند». (شیخ حر عاملی، ص ۱۰۶۷) آنچه از این مطالب می‌توان دریافت این است که به غیر از ذات اقدس الهی همه موجودات دارای خواب هستند.

مرگ جنیان


 جنیان نیز مانند هر جانداری همان طور که دارای حیات هستند مرگ هم شامل حالشان می‌شود. چنان که در قرآن کریم آمده: «و بر آنها (خطا کاران) نیز همانند پیشینیانشان از جن و انس عذاب مقرر شد». (سوره فصلت، آیه ۲۵) «به میان امتهایی که پیش از شما بوده اند، از جن و انس در آتش داخل شوید». (سوره اعراف، آیه ۳۸) از این آیات چنین برمی آید که نه تنها آنها هم مانند
   انسان مرگ دارند، بلکه مانند انسان از عقوبت خدا بر حذر نیستند

تکالیف جنیان در مقابل ذات پروردگار


   همان طور که در مباحث قبل گفتیم، انسان فرشته و جن سه موجودی هستند که بنابر مصلحت خداوندخلق شده اند و هدف از آفرینش آنها نیز عبادت پروردگار است. چنان که در قرآن کریم آمده است: «جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریده ام». (سوره ذاریات، آیه ۵۶) ناصر خسرو نیز این طور می‌سراید: داخل اندر دعوت او جن و انس تا قیامت امتش هر نوع و جنس جن نیز مانند انسان مختار است و حق انتخاب دارد و مانند ما در اجرای قوانین دینی مکلف است، چگونگی عبادت و اجرای احکام در میان آنها، مشخص نیست ولی آنچه مسلم است، این است که پیامبرانی که برای هدایت مخلوق برگزیده شده اند، جنیان را نیز هدایتگرند. چنان که علامه طباطبایی (ره) فرمودند: «اتفاقا در این باره از خود جنیان هم سوال شده که آیا پیغمبر شما از جنس خود شماست؟ در پاسخ گفته اند: «پیامبران ما انسانند و اینک ما به رسالت حضرت ختمی مرتب ایمان آورده ایم و او را آخرین پیامبر می‌دانیم». (جن و شیطان)

از بسیاری از آیات، روایات و احادیث نیز این طوراستنباط می‌شود که بعضی از جنیان کافر و بعضی مسلمانند و حتی قبل از ظهور اسلام برخی از آنها  یهودی بوده اند که بعد از اسلام به پیشگاه حضرت محمد(ص) آمده و مسلمان شده اند، و برای آنها عقوبتی همانند عقوبت انسانها در نظر گرفته می‌شود. در قرآن آمده است: «بعضی از ما مسلمانند و بعضی از حق دور و آنان که اسلام آورده اند در جست  و جوی راه راست بوده اند، اما آنان که از حق دورند هیزم جهنم خواهند بود و اگر بر طریق راست پایداری کنند، از آبی فراوان سیرابشان کنیم». (سوره جن، آیه ۱۴، ۱۵ و ۱۶) از آیه این چنین برمی آید که جنها همانند انسان به گونه های مختلفند، بعضی کافر و بعضی فاسق و ظالم البته برخی نیز نیکوکار و صالح بوده و دارای عقاید مختلف و ادیان مختلف هستند.

در سوره احقاف آمده است که: «حضرت رسول (ص) پس از آن که از مکه به طایف رفت تا مردم را به سوی اسلام دعوت کند، کسی به دعوت او پاسخ مثبت نداد، در بازگشت به محلی رسید که آن را «وادی جن» می‌گفتند، شب را در آنجا ماند و به تلاوت آیات الهی مشغول شد، در آن هنگام گروهی از جنیان صدای صوت آن حضرت را شنیدند، پس از آن که رسول اکرم (ص) از تلاوت فراغت یافت، جنیان به سوی قوم برگشتند و این طور مشاهدات خود را بازگو کردند: «ای قوم، کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده و تصدیق کننده مطالب آن است و به حق و راستی هدایت می‌کند». (سوره احقاف، آیه ۲۹ و ۳۰) و روایت است که حتی برخی از جنیان از گروه شیعیان می‌باشند از آن جمله روایتی است که از ابوحمزه ثمالی نقل شده: «روزی جهت شرفیابی به  حضور امام باقر (ع) اجازه خواستم، گفتند که عده ای خدمت آن حضرت هستند، لذا اندکی صبر کردم تا آنها خارج شوند. پس کسانی خارج شدند که آنها را نمی شناختم و غریب به نظرم آمدند. چون اجازه شرفیابی گرفتم، داخل شدم و به حضرت عرض کردم، فدایت شوم، الان زمان حکومت بنی امیه است و شمشیرهای آنها خونریز می‌باشد. امام فرمود: ای اباحمزه! اینان گروهی از شیعیان، از طایفه «جن» بودند و آمده بودند تا از مسائل دینی خود سئوال کنند». (جن و شیطان، ص ۶۵)


ارواح شریر کدامند و چه تفاوتی با جن دارند؟


   مطالعات بر روی آثار بشر بدوی از قبیل نقاشی ها و کنده کاریهای غارها نشان می‌دهد که انسان از ابتدای آفرینش وجود موجوداتی غیر از خود را در محیط پیرامونش حس کرده است. موجوداتی که ترس، وحشت و حتی نوعی پرستش و کرنش را در آنها ایجاد می‌کرده است. پس از اختراع زبان و خط، هر قوم و قبیله ای نامی برآنان گذاردند و برای ارتباط یا دفع آنان آدابی را برای خود قائل شدند و این آداب نسل به نسل تداوم یافت چنان که امروز هنوز در افریقا رسومی با همان روش سنتی برای ارتباط با این موجودات و یا دفع آنان صورت می‌گیرد. به عنوان مثال در آیین مسیحیت، جن گیری یک سابقه دیرینه دارد که اغلب کشیش ها اقدام به آن می‌کنند و در واقع معتقدند که شیطان در قالب جسم فردی رسوخ می‌کند. البته تقریبا به غیر از مسلمانان همگی این موجودات را ارواح شریر می‌نامند و برای دفع شر آنان اعتقادات مخصوص به خود دارند. مثلا برخی از اروپاییان امروزی بر مبنای یک تفکرسنتی وقتی در خیابان راه می‌روند دستهای خود را تکان می‌دهند تا از ارواح شریر دور بمانند و یا در روز معینی از سال مراسمی برپا می‌کنند که در آن عده ای بسیار از مردم لباسی شبیه به لباس اتاق عمل می‌پوشند، بوقی در دست می‌گیرند و در آن می‌دمند. اما بنا بر اعتقادات مسلمانان تنها موجودات ماوراؤالطبیعه فرشته ها و جن ها هستند و روح انسان وقتی کاملا از بدن انسان خارج شود، نه تنها قدرتی ندارد بلکه انسان هم نمی تواند هیچ گونه تسلطی برآن داشته باشد، مگر به خواست خداوند.


   در کتاب «ارتباط با ارواح» این طور آمده: «تسلط ارواح عقب مانده بر انسانها را در اصطلاح عامیانه «جن زدگی» می‌گویند که در واقع به همان مفهوم افسون و تسخیر است. ما استفاده از این اصطلاحات را به دو علت صلاح نمی دانیم؛ اول این که، جن واژه ای است مخصوص موجودات هوشمند که برطبق روایتی عامیانه معمولا برای ایجاد شر خلق گشته اند، و همواره محکوم به بدی کردن می‌باشند حال آنکه هیچ موجودی به خاطر بدی کردن آفریده نمی شود، مشیت پروردگار چنان است که راه تکامل و
   تعالی همواره به روی تمام موجودات هوشمند باز باشد. دوم این که اصطلاح «جن زدگی» غالبا بدین معنی به کار می‌رود که جسم شخص جن زده را یک جن دیگر و یا روح متصرف شود. یعنی در واقع دو نوع سکونت در قالب یک بدن و این فقط یک نوع استثناست نه یک تصرف یا دشمنی و آزار، بدین جهت واژه جن زدگی به مفهوم عامیانه آن برای ما قابل قبول نیست»..


   آنچه از این متون و بسیاری از متون دیگر برمی آید این است که واژه «جن» در فرهنگ های دیگر نیز وجود دارد ولی عموما آن را شیطان و یا ارواح شریر می‌نامند. در حالی که ما مسلمانان معتقدیم که در میان جنیان، جن صالح و نیکوکار نیز وجود دارد.


   اسماعیل حسین زاده سرابی در کتاب «سیمای جن»این طور می‌نویسد: «سالها پیش در مشهد مسئله احضار روح غوغایی عجیب به راه انداخته بود تا این که دو نفر از علمای معتبر مشهد خواستار شرکت در آن مجلس شدند و پس از حضور، از نزدیک جریان حرکت میز را مشاهده کردند. در جلسه دیگر یکی از آن دو درخواست کرد که میز (مقصود میز مخصوص احضار روح است که روی آن همه حرفها نوشته شده و جنها توسط اشاره ای میز راتکان می‌دهند تا روی حرف مورد نظر بایستد) را بگردانند، این عالم چون دارای علوم و معنویت خاصی بود و راه مکالمه صحیح با موجودات نامرئی را بلد بود، گرداننده میز را به اسمایی که حضرت سلیمان (ع) می‌دانست و با آن اسما جنیان را مسخر کرده بود، قسم داده و پرسیده بود: شما روح انسان هستید یا موجودی دیگر؟ و شروع به خواندن حروف الفبا کرده در نهایت این جمله ها حاصل شد: من جن هستم». زمردیان نیز در کتاب «شیطان کیست» می‌گوید: «مدتهاست (ارتباط گیرندگان با روح) با وسیله های گوناگون با جن تماس می‌گیرند... البته جن خود را به آنها با نام روح یکی از افراد معرفی می‌کند و آنها بر این باورند که با روح آدمی تماس گرفته اند، در حالی که اغلب تماس آنها با جن و شیطان است.»


   آیا جن علم غیب دارد


   قابلیت های موجود در جن که ناشی از نوع خلقتش می‌باشد (مانند پنهان بودن از چشم، طی مسافت کردن و غیره) این تصور را در ذهن انسانها ایجاد می‌کند که این موجودات از عالم غیب آگاهند. البته بسیاری از ارتباط برقرارکنندگان آگاهانه به قصد سوؤ استفاده و فریب مردم و یا ناآگاهانه به این باورها دامن زده اند، ولی حقیقت آن است که تنها خداوند است که آگاه به غیب می‌باشد و لاغیر، چنان چه می‌فرماید: «خداوند دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی سازد، مگر بر آن پیامبری که از اوخشنود باشد». و البته بسیار دیده شده در جریان همین احضار روح که ما آن را احضار جن می‌دانیم، جنیان توانسته اند پاسخ های درست و مناسبی را ارائه دهندکه آن را نباید ناشی از علم غیب آنان دانست، زیرا جنها از آنجایی که به راحتی می‌توانند طی طریق کنند، می‌توانند از همنوعان خود که در جریان ماجرا قرار دارند پاسخ را جویان شده و به شخص رابط اطلاع دهند و یا از امکانات دیگری استفاده کنند که ما از آن بی خبریم. به هر حال علم غیب چه برای انسان و چه برای جن منتفی است مگر برای عده ای خاص که از طرف خداوند این توانایی برایشان ممکن می‌شود.



--------------------------------------------------------------------------------


سوال و جواب درباره جن

۱:فضیلت سوره جن:در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است؟هرکس بسیار سوره جن را بخواند هرگز در دنیا چشم زخم جن و جادو و سحر و مکر آنها به او نمی رسد.

در آخرت با حضرت محمد(ص) و اهل بیت او محشور باشد و به عدد هر جن و شیطانی بنده آزاد کرده و هر جا این سوره خوانده شود اجنه از آنجا فرار کنند و اگر صاحب غمی آن را بخواند اندوه او بر طرف گردد.

۲:آیا ابلیس از سفیهان جن است؟ آیه چهارم سوره جن از زبان مومنان جن می گوید((ما اکنون اعتراف می کنیم که سفیهان ما سخن ناروا و دور از حق درباره خدا می گفتند)).سفیه در اینجا اشاره به ابلیس است که بعد از مخالفت فرمان خدا نسبتهای ناروائی به ساحت مقدس او داد حتی به دستور پرودگار دائر بر سجده بر آدم رسما اعتراض کرد،و آن را دور از حکمت شمرد و خود را برتر از آدم پنداشت و از آنجا که ابلیس از جن بوده،مومنان جن به این وسیله از او ابراز تنفر می کنند.

۳:آیا طائفه جن،مومن و کافر دارند؟ در تصور بسیاری از مردم واژه جن با نوعی شیطنت و فساد و گمراهی و انحراف همراه است اما قرآن می گوید آنها نیز گروههای مختلفی دارند در نخستین آیه از زبان آنها می گوید:((در میان ما افراد صالح و غیرصالحی وجود دارد و ما گروههای مختلفی و متفاوتی هستیم.))مومنان جن در ادامه کلام خود می افزایند:((ما هنگامی که هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوریم.))

((و انا لما سمعنا الهدی امنا به))

۴:قرآن چه ویژگیهایی را برای جن ذکر می کند؟جن موجودی است ناپیدا که مشخصات زیادی در قرآن برای او ذکر شده است:

موجودی است که از شعله های آتش آقریده شده است.
دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.
دارای تکلیف و مسئولیت است.
گروهی از آنها مومن صالح و گروهی کافرند.
آنها دارای حشر و نشر و معادند.
در میان آنها افرادی یافت می شوند که از قدرت زیادی برخوردارند.
آنها قدرت بر انجام بعضی کارهای مورد نیاز انسان را دارند.
خلقت آنها در روی زمین قبل از خلقت انسانها بوده است.
۵:دلیل برتری انسان بر جن چیست؟برخلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران می دانند انسان برتر از آنهاست به دلیل اینکه:

تمام پیامبران الهی از انسانها برگزیده شدند،و آنها به پیامبر اسلام که از نوع بشر بود ایمان آوردند،و از او تبعیت کردند و اصولا واجب شدن سجده در برابر انسان بر شیطان که از بزرگان طایفه جن بود دلیل بر فضیلت نوع انسان بر جن می باشد.

نظر ملاصدرا درباره جن

صدر المتالهین شیرازی معروف به ملا صدرا می نویسد:((جن را وجودی در این جهان حس و وجودی در جهان غیب و تمثیل((عالم مثال))است،اما وجودشان در این جهان هیچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نیست،جز آن که روحی در خور آن و نفسی که از مبدا فعال بر آن اضافه شده است می باشد آنان بدنمای لطیفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذیرای جدائی و گرد آمدن است،چون جدا گشت،قوامش نازک و حجمش لطیف گشته و از دیگرن پنهان می گردد.

خداوند جن را در پنج صنف آفریده است

پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله)می فرماید:((خداوند جن را در پنج صنف آفریده است:صنفی مانند باد در هوا و صنفی به صورت مارها،و صنفی به صورت عقربها و صنفی حشرات و زمینی اند و صنفی از آنها مانند انسانند که بر آنها حساب و عقاب است.))

((و ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم)) و هیچ نیست مگر اینکه تسبیح گوی به حمد خداست،ولکن شما تسبیح آنها را نمی بینید.

۶:آیا شیطان همان ابلیس است؟

شیطان برخلاف آنچه بعضی پنداشته اند اسم خاص برای ابلیس نیست بلکه مفهومی عام دارد و شامل هر موجود متمرد و طغیانگر و خرابکاری می شود خواه از جن باشد یا از انسانها و غیر آنها.

۷:چه موقع آفرینش جن اتفاق افتاده؟

در کتاب اثبات الوصیه آمده است که جنیان ۷۰۰۰ هزار سال پیش از آدمیان آفریده شده اند.

۸:مسجد الجن کجاست و در آنجا چه اتفاقی افتاده است؟

محل دیدار رسول اکرم(صل الله علیه و آله)با برخی از فرستادگان جنیان که در مکه معظمه در نزدیکی پل حجون قرار دارد.

۹:دلیل وجود جن چیست؟

ما وجود جن را به عنوان یکی از اصول مسلم قرآنی می پذیریم.اگر چه عده ای منکر وجود آنها هستند و این موجودات نامریی را توهم ضعیف و غیر قابل قبول می پندارند حتی عده ای می گویند در هنگام تبدیل میمون به انسان عده ای در بین میمون و انسان مانده اند که همان جنها هستند و حتی بعضی ها هم گفته اند جنها همان انسانهای جنگلی هستند که بعضی مواقع به شهر می آیند و مردم را می ترسانند!!!.

اما قرآن جن و شیطان را به عنوان یک واقعیت مطرح کرده و ما نیز باید آنها را به عنوان یکی از واقعیات قرآن بپذیریم.همچنین وجود جن را می شود از دو راه اثبات کرد.یکی نظر علمی زیرا در جهان هستی با این گستره،چیزهای بسیاری وجود دارد که برای ما قابل رویت نیستد مثل الکترونها،امواج الکتریسیته نورهای ماوراء بنفش و مانند آنها،اما علم و دانش توانسته است وجود آنها را اثبات نماید.پس صرفه اینکه با حواس خود قادر نیستیم آنان را درک و حس کنیم دلیل نبودن آنها نیست.

دلیل دوم:از نظر تجربی هم بسیارند کسانی که جنیان را دیده اند و حتی با آنها سخن گفته اند.

۱۰:آفریدگان عاقل خدا؟

آفریدگان عاقل سه دسته اند:۱ـ آدمی که از خاک درست شده است.۲ـ فرشته از نور.۳ـ جن از آتش.

۱۱:آیا جنها هم مانند انسانها زن و مرد دارند؟

گروه جن دارای مذکر و مونث هستند مانند انسانها تولید مثل می کنند و دارای فرزند می باشند.

۱۲:جنیان نیز مانند انسانها دارای اختیار می باشند؟

چون بعثت پیامبران و اولیای الهی بر همه جن و انس می باشد پس جنیان نیز مانند انسانها دارای اختیار می باشند و با میل خود،همراه با استدلال عقلی می توانند دین انبیاء الهی را قبول،یا رد کنند عده ای که به پیامبران الهی ایمان آورند و اعمال نیک انجام دهند مانند انسانها پاداش می گیرند.و آنان که از فرامین سرپیچی نمایند به عذاب سخت الهی دچار خواهند شد چرا که خداوند می فرماید((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون))((ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای آنکه (خدا را)پرستش نمایند.

۱۳:پناهنده شدن مردم به جن:علامه طباطبایی(ره)در تفسیر المیزان درباره پناهنده شدن مردم به جن چنین می فرماید:مراد از پناه بردن انس به جن بطوریکه گفته اند این است که در عرب رسم بوده وقتی در مسافرت در شب،به بیابانی برمیخوردند از شر جانوران و سفهیان جنی به عزیز آن بیابان که سرپرست جنیان است پناه می بردند و می گفتند:من پناه می برم به عزیز این وادی،از شر سفهاء قومش.

۱۴:جن و خرافات:مردم نا آگاه خرافات زیادی درباره این موجود ساخته اند به همین جهت وقتی کلمه جن گفته می شود مثلا در زمانهای قدیم در اتاق زنی که تازه وضع حمل کرده بود آهن یا آهنربایی قرار می دادند.یا با کودکان خود قطعه ای از شیء فلزی که اغلب سنجاق قفلی بود همراه می کردند و معتقد بودند این اشیا فلزی آنها را از اذیت و آزار جن حفظ می کند.اما امروزه با بالا رفتن فرهنگ مردم،خرافات نیز به حداقل رسیده است.

۱۵:وادی الجن چه جایی است؟

سرزمینی است بین مکه و طائف که گروهی از جنیان به محضر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و ایمان آوردند.

۱۶:آیا جن سنی وجود دارد؟

خیر،علامه طباطبائی فرموده است که:استاد ما مرحوم آقا سید علی قاضی حکایت کرد که کسی از جنی پرسیده است طایفه جن مانند انس دارای مذاهب گوناگون اند جز اینکه سنی ندارند برای اینکه در میان ما کسانی هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند.و صد البته این است که رئیس کل جنیان یعنی سعفر بن زعفر بر روی سینه اش گردن بندی دارد که بر رویش نوشته شده(یا ابا عبدالله الحسین)یا (السلام علیک یا ابا عبدالله). داستانی در باره جن و سعفر جنی را می توانید در اینجا بخوانید.

۱۷:آیا زندگی در هوا و زمین برای جن ممکن است؟

ابن خرم در کتاب الفصل می نویسد:طایفه جن امتی هستند دارای عقل،فکر و قدرت تمیز که به ایشان از طرف خدا وعده و وعید نازل شده و آنها نیز پذیرفته اند.

آمیزش می کنند اولادی از آنها بوجود می آید و مرگ نیز آنها را در بر می گیرد و چون جسمشان زود فنا می شود احتیاج به قبرستان ندارند و تمامی مسلمانان نیز بر این امر توافق و اجماع دارند جنیان دارای اجسام لطیف،شفاف و هوائی هستند یعنی زندگی در هوا و زمین برای آنها امکان دارد زیرا عنصر آنها از آتش است.همچنانکه عنصر انسانها از خاک است.

۱۸:آیا جنیان غذا هم می خورند و اگر می خورند چه نوع غذایی می خورند؟

طبق روایات جنیان غذا هم می خورند و غذای آنان بازمانده غذای انسان و مغز استخوان غذای جن را تشکیل می دهد چنان که ((ابن بابویه)) نیز نقل شده که:گروهی از طایفه جن به خدمت پیامبر اکرم (ص)شرفیاب شدند و عرض کردند:یا رسول الله چیزی برای خوردن به ما عطا کن.حضرت استخوان و بازمانده غذا به آنها عطا کرد.

۱۹:فلسفه خلقت جن چیست؟

((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون))

ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای آنکه (خدا را)پرستش نمایند پس همانطور که از این آیه بر می آید فلسفه خلقت جن برای عبادت و پرستش خداوند می باشد.

۲۰:آیا عده ای از جنیان در خدمت حضرت سلیمان (ع) بودند؟

یکی ار نعمتهای خداوند متعال به حضرت سلیمان این بود که علاوه بر بسیاری از آدمیان،جن و شیطان و حتی پرندگان و وحوش در اختیار و تسخیر او قرار داشتند و زبان همه آنها را می فهمید و به راحتی با آنان صحبت می نمود و قرآن کریم نیز به این مساله اشاره دارد.

۲۱:جن و شیطان میکروب نیستند!؟

در پاره ای از روایات می خوانیم که امیر المومنین(ع) فرمود:از قسمت شکسته ظرف و دستگیره آن آب نخورید زیرا که شیطان روی دستگیره و قسمت شکسته ظرف می نشیند.این روایت و روایاتی دیگر سبب شده که عده ای جن و شیطان را نوعی میکروب بنامند اما این نظریهکاملا غلط و نادرست می باشد.و تصریح قرآن به جن به عنوان موجودی مختار و دارای که در ثواب و عقاب و داخل شدن در بهشت و جهنم با انسان مساوی هستندبه خوبی نشان می دهد که جن و شیطان هیچ ارتباط منطقی و عقلی با میکروب ندارند.در مورد حدیث بالا می توان گفت که چون در زمان آن حضرت هنوز علوم پیشرفتی نکرده بود و مردم با معنی و مفهوم میکروب آشنا نبودند حضرت برای اینکه متوجه وجود امراض در قسمت های شکسته و دستگیره ظرف شوند از لفظ شیطان استفاده کرده اند.

۲۲:آیا جن و شیطان می خوابند؟

تنها ذات اقدس احدیت است که نمی خوابد و همه مخلوقات از خواب ناگریزند حتی فرشتگان.پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرمایند:خواب بر چهار گونه است:

پیامبران به پشت می خوابند.
مومنین به دست راست می خوابند.
کافران و منافقین به طرف دست چپ می خوابند.
و شیاطین به رو می خوابند.
این حدیث اشاره به چگونگی خواب شیاطین،که از جن می باشند دارد و انسان را از این گونه خوابیدن برحذر می دارد.

۲۳:آیا طایفه جن بهشت و جهنم دارند؟

در تفسیر فخر رازی در پاسخ به این سوال که شیطان و بدان از جن از آتش خلق شدند پس چگونه هیزم آتش بر آنها اثر می کند بر آمده است:درست است که از آتش خلق شدند ولی تغییر کیفیت داده و گوشت و خون می شوند و ابن عربی هم در این باره می گوید:عذاب شیاطین جنی و اکثرا به زمهریز یعنی سرمای شدید است و نیز روایت است که از امام(علیه السلام)پرسیدند:آیا مومنین از جن به بهشت داخل می شوند؟فرمود:نه ولی برای خداوند باغهایی بین بهشت و جهنم است که ایشان و فساق شیعه در آنجا خواهند بود.

۲۴:جن زدگی چیست؟

جن زدگی یعنی بیماری روانی و جنون که در اثر مس شیطان اتفاق می افتد.علامه طباطبائی در تفسیر المیزان درباره این امر تصریح دارند که:هرچند همه دیوانگان بر اثر مس شیطان دیوانده نشده اند؛اما بعضی از جنون ها در اثر مس شیطان رخ می دهد.

۲۵:تسخیر جن توسط حضرت سلیمان(ع):در قرآن کریم راجع به تسخیر جن و شیطان،تنها درباره حضرت سلیمان آمده است که از نعمت هایی که خداوندبه آن حضرت عطا کرد علاوه بر بسیاری از بنی آدم،جن نیز در اختیار ایشان بودند،چنانکه در قرآن نیز می خوانیم:

((و من الجن من یعمل بین یدیه باذنه))

((برخی از جن پیش روی او به اجازه پروردگارش کار می کنند))               (سوره سبا آیه ۱۲)

۲۶:جن گیری چیست؟

برخی از انسانها ممکن است که مورد هجوم شیطان و یک جن شریر قرار گیرند و به اصطلاح مجنون و جن زده بشوند در چنین شرایطی از قدیم یک سری آداب و رسوم به عنوان جن گیری انجام می شود و مبتلایان،با انجام آداب و شیوه هایی که شخص جن گیر از اجداد و نیاکان خود به ارث برده درمان می شوند و شیطان و جن شریر از کالبد آنها خارج می شود.

البته امروزه سیر تکاملی علم،نظر دانشمندان را مخصوصا در قاره آمریکا و اروپا بوجود موجودات نامرئی و عالم ماوراءالطبیه منتقل نموده است و لذا شبهه اینکه ((آیا در روی زمین چنین موجودی وجود دارد یا خیر؟))را از مرحله محال بودن به مرحله امکان تنزل داده:حتی کتابهائی راجع به ((احضار ارواح))تالیف و تا اندازه ای هم پیشرفت نموده اند.البته ناگفته نماند که آنها از((جن))به ((ارواح شریر)) تعبیر می نمایند اما آنچه را به وسیله میزگرد و غیره بعنوان ارواح بشر و ارواح شریراحضار می نمایند،چیزی جز همان جن نیست زیرا آنها هیچگونه تسلطی بر روح انسان ندارند تا بتوانند احضارش کنند.

۲۷:آیا شباهتی بین انسان و جن وجود دارد؟

در بلوچستان جن ها را شبیه انسان ولی با کالبدی کوتاهتر و پوشیده از موهای زرد ظریف می دانند که شیار چشمان آن ها عمودی و پاهای آنان مثل چهار پایان سم دارد. این موجودات بسیار شبیه انسانها هستند که در همه جا وجود دارند ولی در دل شبها فعالیت آنها بیشتر شده و طبق شنیده ها مجالس عروسی یا بزم خود را در حمام ها،سرداب ها،مخروبه ها،گورستان ها،زیرزمین ها،آب انبارها و غیره برپا می کنند.و شبها در خانه هایی به بازی و گشت مشغول هستند و چه بسا بارها از روی رختخواب انسانهای به خواب رفته هم عبور می کنند ریختن نجاسات یا آب داغ به زمین و یا لگد مال کردن بچه جن ها ممکن است والدین آنها را مجبور به انتقام جویی کند.



--------------------------------------------------------------------------------




((  آمدن زعفر جنی به قصد یاری امام حسین علیه السلام ))
هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود . در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری  می اید. زعفرجنی گفت :(( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در  حین رفتن به آن شهر  ، عبور ما به رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند .  ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .
وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار  را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت  می رسانند .)) به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند .
خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از  طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر  اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش  خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))
حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان  با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود  و در هر نفسی که میکشید  ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم  .



همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین  علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام   همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر  ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت  بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟!  حضرت فرمود :  خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم  . اگر من در جای خود بمانم  خداوند بوسیله چه کسی این مردم  نگونبخت را مورد  امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد ...



جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم  و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم  ولی باید حجت بر مردم تمام شود  تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود  با دلیل هدایت شود .))



من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم  .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!



گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم  .مادرم  وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س )  چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم  . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم  و چون نگاه کردیم ، دیدیم  که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام  بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم  خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد  ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها  اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))



در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام  آنان را مرخص فرمود .



زعفر آمد با   سپاه  بی شمار                      در حضور آن ولی کردگار

ؼ/td>

۲۷۲- شیمیدان های نامی اسلام


جابر بن حیان نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد. جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاح نامید. جابر اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزه‌ای از زاج سبز ، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد.
شیمیدان های نامی اسلام
آغاز کیمیاگری اسلامی با اسامی مردانی همراه است که احتمالا خود کیمیاگر نبوده‌اند، اما با گذشت زمان و فرارسیدن قرن دهم میلادی ، کیمیاگران شهیری از میان آنان برخاستند که علاوه بر تفکراتشان ، نوشتارهای کاملا جدید و نوینی خلق کردند.

امام جعفر صادق علیه السلام (148 ـ 82 هـ . ق. / 770 ـ 705 م.)
محضر پر فیض حضرت امام صادق (ع) ، مجمع جویندگان علوم بود. با دانش پژوهی که به محفل آن حضرت راه مییافت از خرمن لایزال دانش او بهره مند میشد. در علم کیمیا ایشان نخستین کسی بودند که عقیده به عناصر چهارگانه (عناصر اربعه) آب ، آتش ، خاک و باد را متزلزل کردند. از فرموده‌های ایشان است که : «من تعجب میکنم مردی چون ارسطو چگونه متوجه نشده بود که خاک یک عنصر نیست. بلکه عنصرهای متعددی در آن وجود دارد.» ایشان هزار سال پیش از پرسینلی ، لاووازیه و ... دریافته بود که در آب چیزی هست که میسوزد (که امروزه آن را هیدروژن مینامند).
از امام صادق (ع) ، رساله‌ای در علم کیمیا تحت عنوان «رسالة فی علم الصناعة و الحجر المکرم» باقیمانده که دکتر «روسکا» آن را به زبان آلمانی ترجمه و در سال 1924 آن را تحت عنوان «جعفر صادق امام شیعیان ، کیمیاگر عربی» در «هایدبرگ» به چاپ رسانده است. به عنوان مثال و برای آشنایی با نظرات حضرت صادق (ع) در شیمی ، خلاصه‌ای از بررسی دکتر «محمد یحیی هاشمی» را در ذیل درج میکنیم:

شرحی که امام صادق (ع) برای اکسید میدهد، چنین معلوم میشود که اکسید جسمی بوده که از آن برای رفع ناخالصی در فلزات استفاده شده است. ایشان تهیه اکسید اصغر (اکسید زرد) را از خود و آهن و خاکستر به کمک حرارت و با وسایل آزمایشگاهی آن دوره ، مفصلا شرح داده و نتیجه عمل را که جسمی زرد رنگ است، اکسید زرد نام نهاده‌اند. این شرح کاملا با فروسیانید پتاسیم که جسمی است زرد رنگ به فرمول Fe(CN)6] K4] منطبق است و ... . نتیجه عمل بعد از طی مراحلی ایجاد و تهیه طلای خالص است. امروزه نیز از همین خاصیت سیانور مضاعف طلا و پتاس برای آبکاری با طلا استفاده میشود.

جابر بن حیان (200 ـ 107 هـ . ق / 815 ـ 725 میلادی)
جابربین حیان معروف به صوفی یا کوفی ، کیمیاگر ایرانی بوده و در قرن نهم میلادی میزیسته و بنا به نظریه اکثریت قریب به اتفاق کیمیاگران اسلامی ، وی سرآمد کیمیاگران اسلامی قلمداد میشود. شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» میشناسند.ابن خلدون درباره جابر گفته است:

جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است.
جابربن حیان ، کتابی مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله ، تالیف کرده است. «برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و میگوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق .» جورج سارتون میگوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.» اریک جان هولیمارد ، خاورشناس انگلیسی که تخصص وافری در پژوهشهای تاریخی درباره جابر دارد، چنین مینویسد:

جابر شاگرد و دوست امام صادق (ع) بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوری که نمیتوانست از او جدا ولی بی نیاز بماند. جابر میکوشید تا با راهنمایی استادش ، علم شیمی را از بند افسانه‌های کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازه‌ای به هدف خود رسید. برخی از کتابهایی که جابر در زمینه شیمی نوشته عبارتند از : الزیبق ، کتاب نارالحجر ، خواص اکسیرالذهب ، الخواص ، الریاض و ... .

وی به آزمایش بسیار علاقمند بود. از این رو ، می توان گفت نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد. جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاح نامید. جابر اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزه‌ای از زاج سبز ، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد.

رازی ، ابوبکر محمد بن زکریا (313 ـ 251 هـ . ق / 923 ـ 865 م.)

زکریای رازی به عنوان یکی از بزرگترین حکیمان مسلمان شناخته شده و غربیها او را به نام «رازس» میشناسند. رازی در علم کیمیا ، روش علمی محض را انتخاب کرده و بر خلاف روشهای تمثیلی و متافیزیک ، به روشهای علمی ارزش زیادی قائل شده. رازی موسس علم شیمی جدید و نخستین کسی است که «زیست شیمی» را پایه‌گذاری نموده است. دکتر «روسکا» شیمیدان آلمانی گفته است: «رازی برای اولین بار مکتب جدیدی در علم کیمیا بوجود آورده است که آن را مکتب علم شیمی تجربی و علمی می توان نامید.

مطلبی که قابل انکار نیست اینست که زکریای رازی پدر علم شیمی بوده است.» کتابهای او در زمینه کیمیا در واقع اولین کتابهای شیمی است. مهمترین اثر رازی در زمینه کیمیا کتاب «سرالاسرار» است. ظاهرا رازی 24 کتاب یا رساله در علم کیمیا نوشته که متاسفانه فقط معدودی از آنها بدست آمده و در کتابخانه‌های مشهور دنیا نگهداری میشود. وی نخستین بار از تقطیر شراب در قرع و انبیق ماده‌ای بدست آورد که آن را الکحل نامید که بعدها به هر نوع ماده پودری شکل حتی به جوهر هم داده شد، از این رو آن جوهر را جوهر شراب نیز نامیدند. گفته میشود که رازی کربنات آمونیوم را از نشادر و همچنین کربنات سدیم را تهیه کرده است.

ابن سینا ، حسین (428 ـ 370 هـ . ق / 1036 ـ 980 م.)

ابن سینا ملقب به شیخ الرئیس ، بزرگترین فیلسوف و دانشمند اسلامی و چهره‌ای بسیار موثر در میدان علوم و فنون است. غربیها وی را به نام «اوسینیا» میشناسند. ابن سینا ، رنجی برای کیمیاگری و ساختن طلا نکشید؛ زیرا او به استحاله باور نداشت و صریحا تبدیل فلزات به یکدیگر را ناممکن و غیر عملی میدانست.

ابو علی سینا از ادویه منفرد ، 785 قلم دارو را به ترتیب حروف ابجد نام برده و به ذکر ماهیت آنها پرداخته و خواص تاثیر آن داروها را شرح داد. وی ضمن توصیف این مواد ، آگاهیهای جالبی در زمینه «شیمی کانی» به خوانندگان میدهد و میگوید از ترکیب گوگرد و جیوه می توان شنگرف تهیه کرد. وی نخستین کسی است که خواص شیمیایی الکل و اسید سولفوریک را از نظر دارویی شرح داد.

بیرونی ، ابوریحان محمد (442 ـ 362 هـ . ق / 1050 ـ 972 م.)

کانی شناس و دارو شناس جهان اسلام و یکی از بزرگترین دانشمندان اسلام است که با ریاضیات ، نجوم ، فیزیک ، کانی شناسی ، دارو سازی و اغلب زبانهای زنده زمان خود آشنایی داشته است. یکی از آثار مهم بیرونی در شیمی کتاب الجواهر وی است که در بخشی از آن ، نتایج تجربی مربوطه به تعیین جرم حجمی امروزی آنها تفاوت خیلی کم دارد و یکی از کاربردهای مهم وی به شمار میرود که در علوم تجربی ، انقلابی بزرگ به وجود آورد. برای تعیین جرم اجسام ، ترازویی ابداع کرد.

بیرونی همچنین در کتاب الجماهیر (در شناسایی جوهرها) به معرفی مواد کانی به ویژه جواهرات گوناگون پرداخت. بیرونی ، چگالی سنج را برای تعیین جرم حجمی کانیها به ویژه جوهرها و فلزها نوآوری کرد که در آزمایشگاه امروزی کاربرد دارد.


منبع: دانشنامه رشد

۲۷۰- عجائب هفتگانه قدیم


معبد آرتمیس در افوسوس (ترکیه )
معبد آرتمیس در افوسوس (ترکیه ) یکی از زیباترین بناهای ایام گذشته بود . این بنا با داشتن 100 ستون مرمری زیبا که ارتفاع هر کدام از آنها به 15 متر می رسد یکی از عجایب هفتگانه به حساب می آید . این معبد فضایی را در بر می گرفت که تقریبا چندین برابر وسعت آکروپلیس در آتن بود . میتوان گفت که معبد آرتمیس صعود و سقوطهای بسیاری را در طی قرنها پشت سر گذاشت . این بنا در 600 سال قبل از میلاد ساخته و در550  سال پس از میلاد در آتش سوخت . بعد از آن مجددا به صورت بسیار زیباتر و عظیمتری باز سازی شد . این بنا برای دومین بار دچار حریق شد البته این بار بطور عمدی توسط فردی بنام هروستراتوس که برای به یاد ماندن نامش به این کار دست زد ،ولی این معبد دوباره به اندازه بزرگتر و بسیار بهتر از قبل ساخته شد . این معبد بسیار زیبا درونش با مجسمه های بی نظیر تزیین شده بود . این معبد پا بر جا بود تا زمانیکه بر اثر هجوم بربرها در 262 پس از میلاد برای همیشه از صفحه تاریخ محو شد و هرگز دوباره ساخته نشد . آنچه که از این معبد باقی ماند هم توسط زلزله ها کاملا از بین رفت .


مجسمه زئوس
تقریباً سه هزار سال پیش، «المپیا»، مرکز مذهبی در جنوب غربی یونان بود. یونانیان باستان زئوس پادشاه خدایان را می پرستیدند و در زمانهای مشخص به افتخار او جشن هایی بر پا می کردند. در این جشن ها مسابقات ورزشی هم انجام می شد. از نظر ساکنان دنیای قدیم این بازیها خیلی مهم بودند، چندان که در زمان برگزاری مسابقات، جشن ها متوقف می شد تا شرکت کنندگان و تماشاگران به آسانی خود را به محل مسابقات برسانند.
مجسمه زئوس خدای یونان در المپیا یکی از عظیم ترین مجسمه های جهان است . این اثر در 450 سال قبل از میلاد توسط مجسمه ساز معروفی بنام فیدیاس ساخته شد این هنرمند همان کسی بود که مجسمه خدای آتنا را هم برای معبد پارتنون در آتن ساخت . ارتفاع مجسمه زئوس در حدود 12 متر بود . بدن این مجسمه را از عاج فیل و ردا و موها و ریشش را از طلا ساخته بودند . این اثر ارتفاعش چنان بود که با سقف معبد زئوس بر خورد می کرد . فیدیاس با این کار می خواست اقتدار و نیرومندی زئوس را نشان دهد . مجسمه زئوس در معبد زئوس که طول آن به 64 متر می رسید قرار داشت . 72 ستون خارجی این معبد که به سبک معماری قدیم یونان بودند این معبد را دارای معماری خیره کننده ای کرده بودند . سنگفرش آن نیز با مجسمه های بی نظیری تزیین گشته بود . مجسمه زئوس در حدود 850 سال در این معبد قرار داشت تا هنگامیکه بعضی از یونانیها آنرا به استانبول منتقل کردند . البته این زیاد طول نکشید چرا که محل جدید نیز در آتش سوخت و این مجسمه برای همیشه از بین رفت .


مقبره هالیکارناسوس در ترکیه
مقبره هالیکارناسوس در 4 قرن قبل از میلاد نه تنها بسیار پر ابهت و پر عظمت بود بلکه به صورت زیبایی با ستونها و مجسمه ها تزیین شده بود . سقف این مقبره با مجسمه هایی از اسبها تزیین شده بود اسبهایی که ارابه شاه ماسالوس و همسرش ملکه آرتمیسیا را می کشیدند . ارتفاع این مقبره مرمری به اندازه یک ساختمان 14 طبقه بود . از نقطه نظر استراتژیکی دامنه کوه درست مشرف به هالیکارناسوس و خلیج آن بود . ملکه آرتمیسیا فرمان ساخت این مقبره را در هالیکارناسوس برای همسرش در 353 سال قبل از میلاد صادر کرد . ملکه این بنا را برای قدر دانی از همسرش ساخت و به این منظور بهترین هنرمندان و مجسمه سازان آن زمان را گرد آورد . شاه ماسالوس تنها حکمران ایالتی معمولی در بین امپراطوری های عظیم ایرانی در 2300 سال پیش بود . ملکه آرتمیسیا دو سال پس از همسرش ، شاه ماسالوس که برادرش هم بود در گذشت . او در کنار شاه در مقبره هالیکارناسوس دفن شد . این بنا در حدود 17 قرن پا برجا بود و در 1400 سال بعد از میلاد بر اثر زلزله فرو ریخت .


فانوس الکساندریا
فانوس الکساندریا یکی از بزرگترین شاهکارهای روزگار باستان می باشد . ارتفاع این بنا حداقل به اندازه یک ساختمان 40 طبقه امروزی بود و برای 16 قرن پا بر جا بود . بر خلاف 6 عجایب دیگر ،فانوس الکساندریا استفاده های عملی بسیاری داشت . این بنا به کشتیهای دریا نوردی کمک می کرد که اسکله ها را براحتی پیدا کنند و با ایمنی کامل داخل آن شوند . چرا که تنگه های خطر ناک دقیقا در خارج از بندر ها قرار داشتند . ارتش نیز از این فانوس برای پیدا کردن کشتیهای دشمنان استفاده می کرد . این بنا ظاهرا ساختار جامدی داشته است و برای 1600 سال باقی بوده است اما  با وجود این بر اثر طوفانهای دریایی زمستان و زلزله های بسیار از بین رفته است . فانوس الکساندریا دو نوع برج دیده بانی داشت که در نوک آن قرار داشتند . این فانوس سه عنصر ساختمانی داشت ، پایه مستطیل شکل ، قطعه میانی هشت وجهی ، و قسمت بالای آن که استوانه ای شکل است و برجهای دیده بانی در آنجا قرار دارند.تقریبا ارتفاع این سه قسمت به 110 تا 180 متر می رسید . بجز اهرام مصر فانوس الکساندریا بلندترین ساختمان جهان بود البته این تا زمانیکه برج ایفل در 1889 ساخته شد.

مجسمه عظیم الجسه رودس در یونان
ارتفاع مجسمه عظیم الجسه رودس با پایه اش به اندازه یک ساختمان 15 طبقه امروزی است. این مجسمه یک شاهکار برجسته معماری می باشد که بر روی جزیره رودس در حدود 280 قبل از میلاد ساخته شده است. هیچ کس به درستی نمی داند که این مجسمه شبیه چه بوده و یا در کجا قرار داشته است. نظریه بسیار مورد توجه آن است که مجسمه رودس در روی ورودی لنگرگاهی بنا شده بوده و پهای مجسمه در دو طرف قرار داشته است بطوریکه کشتیها از بین پاهای آن عبور می کرده اند. البته این فرضیه بسیار محتمل به نظر میرسد. این بنا مشکلات غیر قابل حل در 3 قرن پیش از میلاد را مطرح می کند. همچنین تجارت در این بندر در زمان احداث این مجسمه دارای رکود شده و این بندر از رونق اقتصادی افتاده است. این مجسمه یکی از عجایب هفتگانه به شمار می رود که برای مدت کوتاهی تقریبا 53 سال پا بر جا بوده است.


باغهای معلق بابل در عراق
در عراق باغهای معلق بابل یکی از بحث انگیزترین عجایب هفتگانه می باشد چرا که هنوز برخی از باستانشناسان در وجود داشتن آنها شک دارند. بعد از بدست آمدن اسناد اصلی و خرابه های بر جا مانده از آن زمان وجود داشتن آنها ثابت شد البته در مقیاسی کمتر از آنچه تصور می شود . در این میان سئوالی مطرح است که این باغهای معلق چرا ساخته شده اند؟ در پاسخ این سئوال می توان گفت که موثق ترین سند حاکی از آن است که شاه نبوچاد نزار دوم که دارای شهرت مذهبی می باشد این بنای عجیب را برای خوشحال کردن همسرش در 6 قرن قبل از میلاد ساخت چرا که همسرش از دیدن چشم انداز صحرا مانند بابیلون دچار دلتنگی برای محل زندگی اش شده بودجایی که دارای کوهها و جنگلهای سرسبزی بود به همین خاطر به دستور شاه تپه مصنوعی سبز وخرمی ساخته شد که دارای درختان و گلها و گیاهان زیبایی بود . بعضی ها می گویند که یک ملکه آشوری قدرتمند باغهای معلق را برای تفریح و سرگرمی خودش ساخته است و افراد دیگری عقیده دارند که این باغها به دستور یک شاه آشوری ساخته شده است .


اهرام مصر (هرم خوفو )
هرم خوفو بزرگترین هرم در بین اهرام مصر است ، این بنا که قدیمی ترین و بزرگترین بنا در بین عجایب هفتگانه می باشد تنها بنایی است که در حال حاضر وجود دارد . هرم خوفو در 2600 سال قبل از میلاد ساخته شده است . این هرم بلند ترین بنای ساخته شده دست بشر از 4400 سال پیش تا سال 1889 بود ،زمانیکه برج ایفل با ارتفاع 300 متر ساخته شد . محدوده هرم خوفو به اندازه 6 قطعه زمین شهری عظیم می باشد . بیشتر سنگ های بکاررفته در این بنا به بزرگی سنگهای عظیمی هستند که بوسیله کامیون حمل مشوند . سطح خارجی زمختی که ما امروزه از این هرم می بینیم مقبره فرعونی بنام خوفو بوده که در آن زمان پوشیده شده از سنگهای آهک صیقلی و زیبایی بوده است. فرمانروایان بعدی این سنگهای با ارزش را متعاقبا برای ساختن بنای خودشان می دزدیدند . این عمل باعث شد که از ارتفاع هرم 5 درصد کم شود و به ارتفاع فعلی اش که 138 متر است برسد . هرم خوفو دارای سه اتاق دفن اجساد است . اتاق اول محل دفن شاه ، اتاق دوم محل دفن ملکه و اتاق سوم که برای رد گم کردن دزدان هرم بوده است .

www.prfco.com


 

۲۶۹- عجایب هفتگانه جدید


با شرکت‌ حدود صد میلیون‌ نفر از طریق‌ رای‌ گیری‌ اینترنتی‌ و تلفنی‌ عجائب‌ هفتگانه‌ جدید دنیا از بین‌ بیست‌ و یک‌ مکان‌ نامزد انتخاب‌ شدند.

‌هرچند این‌ اقدام‌ با حمایت‌ سازمان‌ علمی‌ آموزشی‌ فرهنگی‌ ملل‌ متحد یونسکو صورت‌ گرفت‌ ولی‌ ابتکار یک‌ سوئیسی‌ بود که‌ از ژانویه‌ گذشته‌ آغاز شده‌ بود.

‌به ‌گزارش‌ واحد مرکزی خبر از خبرگزاری‌ فرانسه‌ از لیسبون‌ ‌ عجائب‌ هفتگانه‌ جدید عبارتند از:

‌‌‌1‌/ دیوار بزرگ‌ چین‌‌

2‌/ شهر باستانی‌ پترا در اردن

‌‌3‌/ تمثال‌ مسیح‌ در ریودوژانیرو

‌4‌/ آثار ماشو پیشو در پرو‌

‌5/ شهر شیشن‌ ایتزا مکزیک

‌‌6‌/ کولیزیه‌ در رم

‌‌7‌/ معبد تاج‌ محل‌ در هند

گفتنی‌ است‌ عجائب‌ هفتگانه‌ قدیمی‌ بجز اهرام‌ ثلاثه‌ مصر از بین‌ رفته‌ اند و در این‌ مسابقه‌ این‌ اهرام‌ بخاطر شان‌ و عظمت ‌برتر آن‌ در مسابقه‌ قرار نگرفت‌.‌ فیلون‌ مورخ‌ بیزانسی‌ در قرن‌ سوم‌ قبل‌ ازمیلاد بر اساس‌ تمدن‌ بین‌ النهرین‌ عجایب‌ هفتگانه‌ را مشخص‌ کرده‌ بود.‌

مصر با غیر علمی‌ خواندن‌ این‌ مسابقه‌ به‌ برگزاری‌ آن‌ اعتراض‌ کرده‌ بود و معتقد بود کارشناسان‌ / باستان‌ شناسان‌ و دانشمندان‌ باید بر اساس‌ علوم‌ مربوطه‌ اقدام‌ به‌ این‌ کار بکنند

۲۶۸- مثلث برمودا


مقدمه

در دنیا نقاط ناشناخته ی بسیاری وجود دارد که تا کنون انسان نتوانسته است به راز آنها پی ببرد.یکی از این مناطق مثلث برمودا است که منطقه ی بحث انگیزی از اقیانوس اطلس می باشد.شاید زمانی فرا برسد که اسرار ناپدید شدن صدها کشتی , هواپیما و هزاران از قربانیانی که در این مثلث ناپدید شده اند کشف شود ولی خدا می داند تا آن زمان چه وقایع دیگری رخ بدهد.

در مورد این موضوع سؤال هایی برای بشر پیش می آید که عبارتند از:

-1 در آسمان حفره ای وجود دارد که هواپیماها و کشتی ها از آنجا به دنیای دیگری منتقل می شوند؟
2 - ساکنان کرات دیگر در مثلث برمودا دست به آدم ربایی فضایی می زنند؟
3- هیولاهایی در اعماق اقیانوس زندگی می کنند که بر اثر انفجار بمب های هسته ای آزمایشی از سوی ابرقدرت ها, تبدیل به جانوران خطرناکی شده اند و گاهی حوادثی پیش می آید؟
4 -یک منبع بزرگ انرژی در زیر اقیانوس اطلس باعث این ماجراست,زیرا این منبع,اشعه ای قوی تر از لیزر از خود ساطع می سازد و کشتی ها و هواپیما ها را ذوب می کند؟
-5 و یا هیچکدام از این ها؟...

راز‌های زندگی: آیا مثلث برمودا واقعا خطرناک است؟ (اولین ادعا)
این منطقه را مثلث شیطان، برزخ گمشدگان،منطقه برزخ و از همه مشهورتر مثلث برمودا نامیده‌اند.
این ناحیه نیمه‌مثلثی در میان برمودا، پورتوریکو و فلوریدا به خاطر ناپدیدشدن ظاهرا بی‌دلیل هواپیماها و کشتی‌ها در آن شهرت دارد.

این افسانه از 2:10 بعدازظهر 5 دسامبر 1945 آغاز شد که بنا به روایت مشهور گروهی از خلبانان باتجربه در یک ماموریت آزمایشی معمول در هوایی بسیار خوب پرواز در این منطقه را آغاز کردند. اما این خلبان‌‌های "پرواز 19 "جهت خود را گم کردند و پی از فرستادن پیام رادیویی برای کمک ناپدید شدند.

توضیحات غریبی برای این ناپدیدشدن و موارد مشابهی که بعدها رخ داد ارائه شده است:
بیگانگان فضایی که زیر دریا پنهان شده‌اند، وجود مدخلی در این منطقه به بعدی دیگر و وجود حباب‌های غول‌آسای در اندازه کشتی‌ها.

اما پاسخی منطقی برای این ناپدیدشدن وجود دارد. مثلث برمودا منطقه‌ای است که مسافرت‌های هوایی و دریایی بسیاری در آن صورت می‌گیرد، و به نسبت این تراقیک شدید حوادث بیشتری نسبت به مناطق دیگر در آن رخ نمی‌دهد.

در این منطقه طوفان‌های پیش‌بینی‌نشده بسیاری رخ می‌دهد. و همچنین بنا به گزارش نیروی دریایی امریکا گلف استریم – جریان اب گرمی که از این منطقه اقیانوس منشا می‌گیرد - : "بسیار سریع و مواج است و می‌تواند به سرعت باقیمانده‌های هر سانحه‌ای را بزداید."

نهایتا اینکه دریا در این منطقه تا 10000 متر عمق دارد.

در مورد پرواز شماره 19 هم بر خلاف داستان مشهور در واقع خلبانان نه باتجربه بلکه در حال تعلیم بوده‌اند، و هوا هم اصلا صاف نبود.
درباره نیروهای ماورائ الطبیعه ای که باعث ناپدید شدن کشتی ها و هواپیما ها در مثلث برمودامی شود نظریات مختلفی وجود دارد

یک دانشمند کانادایی به نام (ادینگتون) می گوید:آتشفشان هایی زیر زمین در این منطقه پیوسته فعالیت دارند که با آتشفشان هایی که در اقیانوس آرام است متفاوت است .در اعماق اقیانوس آرام ممکن است شکاف هایی پدید آید فشار گازهای هسته زمین مواد مغناطیسی رادیواکتیو را که بشر با آنها آشنا نیست به بیرون براند و این مواد به سرعت به حرکت آمده و مانند یک موشک سطح آب را شکاشفته و مانند یک اشعه کیهانی قوی عمل کند.تاثیر این تشعشعات بر هواپیماهایی که وارد آن میدان مغناطیسی شود محسوس است.اول کلیه وسایل برقی را از کار انداخته و کنترل هواپیما از دست خلبان خارج شده و به طرف زمین می رود پس امکان تماس نیست و جرقه ای که از هواپیما برمی خیزد در برخورد با میدان مغناطیسی منفجر می شود.

در مورد کشتی ها ذرات رادیواکتیو با سرعت یک بمب هیدروژنی به اطراف پراکنده شده و مانند یک اژدر به بدنه فلزی کشتی برخورد می کند و همه چیز ویران می کند کشتی منفجر شده و اثری از مسافران و کشتی نمی ماند اما در مورد کشتی های بدون سرنشین که در مثلث برمودا دیده می شود گاهی اوقات منظره وحشتناک بمب های آتش زا از دریا بیرون می آید و بر سر کشتی می ریزد سرنشینان را ترسانده و خود را به دریا می اندازند و در آب خفه می شوند.

یک بار خبری شنیدم که شاید مطلب بالا بتواند من و دیگر شنونده های این خبر را قانع کند:
در این آب ها یک بار یک کشتی ناپدید شده و بعد از مدتی در جایی دور تر کاملا سالم و بدون خدمه یافت شده
این بار خدمه به شکلی عجیب ناپدید شدند!
نیمی از سرنشینان دچار جنون شدند و عده ای تحت مراقبت علمی هستند. یکی دیگر از نظریات درباره ی قاره ی آتلانتیس است.دانشمندان وجود این قاره و مثلث برمودا را با هم مرتبط میدانند.شواهدی درست است که نمی توان از کنار آنها گذشت مانند ابرهای شگفت انگیزی که هواپیماها ناگهان داخل آن شده و دیگر خارج نشدند.حرکت نقاط نورانی در فضا و یا آبهای مثلث برمودا که گاهی از دریا به آسمان رفته و گاهی از فضا وارد آب شده و مشاهده ی اشیایی روی صفحه رادار ناگهان محو می شود.

آزمایش فیلادلفیا

در اواسط اکتبر سال 1934 نیروی دریایی امریکا در فیلادلفیا دست به آزمایش حیرت انگیزی زد که به آزمایش فیلادلفیا مشهور شد.آنها می خواستند به راز مثلث برمودا پی ببرند.آنها با استفاده از مولدهای مغناطیسی یک میدان مغناطیسی را ایجاد کردند تا یک ناو دریایی و نفراتش را ناپدید کنند.این کار از نظر علمی بسیار اهمیت داشت.آنها توانستند کشتی را به طور موقت به بعد دیگری بفرستند ولی این کار یک جنایت بود.در ابتدا یک نور سبز رنگ ماتی مانند مثلث برمودا سراسر کشتی را فرا گرفت و کشتی ناپدید شد و چند دقیقه بعد آنطرف تر د در میدان مغناطیسی ماندند آن را جهنم مجسم کردند.هیچ یک از افرادی که در کشتی بودند حاضر نشدند دوباره نامرِِِِِِِِِیی شوند.

موقعیت مثلث برمودا
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند.

در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد.
این محل فتنه‌انگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن 6 هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر 1945 کسب کرد. 5 فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز می‌کردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوق‌العاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روئیت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسه‌ها دیده نشد. هیچ حادثه‌ای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرت‌آورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه ‌قایقها و کشتیهایی مفقود شده‌اند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشته‌اند.


منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز می‌کنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید ، به این منطقه مسافرت می‌کنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا ، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و می‌شوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانه‌ای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدنهای بی دلیل ، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.

مشاهدات و گزارشات
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شده‌اند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کرده‌اند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کرده‌اند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربه‌های قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بوده‌اند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.

این پیامها رفته رفته ضعیف‌تر و غیرقابل تشخیص‌تر شده و یا سریعا قطع شده‌اند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شده‌اند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.

در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شده‌اند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایق‌های ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کرده‌اند.

در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. "خطری همانند یک خنجر هم اکنون ... به سرعت می‌آید ... ما نمی‌توانیم فرار کنیم ..." در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.

علل واقعه
علل فرضی طبیعی
توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارائه شده است که معمول‌ترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از:
جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها می‌شود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب می‌شود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.
علل فرضی غیر طبیعی
دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرنده‌هایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمده‌اند، می‌تواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.
یکی از عجیب‌ترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارائه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده می‌کردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها می‌گردد.
ام. ک. جساپ که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام { در مورد بشقاب پرنده‌ها } ابراز می‌دارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط می‌دهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد می‌کنند که دارای طرحی یونیزه شده است و می‌تواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار می‌کرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و می‌تواند باعث نامرئی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتین او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی می‌دانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرنده‌ها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند.
داستانی عجیب
حادثه‌ای در اثر اختلال زمانی در فرودگاه میامی رخ داد که هرگز توضیحی قابل قبول برای آن وجود نداشته است. این واقعه مربوط به یک هواپیمای مسافربری بود که برای فرود در باند آماده بود و با رادار مرکز کنترل هوایی ردیابی می‌گردید که ناگهان ده دقیقه از صفحه رادار ناپدید شد و سپس دوباره ظاهر گشت. هواپیما بدون هیچ واقعه‌ای فرود آمد و خلبان و خدمه از آنچه افراد پایگاه می‌گفتند ابراز تعجب کردند، زیرا تا آنجا که به خدمه مربوط می‌شد، هیچ اتفاق غیر عادی نیفتاده بود. جالب این که ساعتهای همه آنها حدود ده دقیقه از زمان واقعی عقب‌تر بود. در حالی که هواپیما درست 20 دقیقه قبل از این واقعه وقت اصلی را کنترل کرده بود و در آن هنگام هیچ اختلاف زمانی وجود داشت.

· آیا مثلث برمودا و نقاط مشخص دیگر به صورت ماشینی عظیم عمل می کنند تا اختلالاتی بوجود آورند؟
· آیا آنها می‌ توانند گردابهایی را چه در داخل و چه در خارج از جو بوجود آورند که اجسام و اشیا به داخل آنها بیفتد و به بعد زمان و مکانی دیگر منتقل شوند؟
· آیا این مثلث دوباره قربانیان دیگری می‌گیرد؟
· آیا بشر موفق به کشف راز آن خواهد شد؟
و بسیاری آیاها و پرسشهای بی جواب دیگر که مسلما در ذهن شما هم وجود دارد.

گذشته و آینده برمودا
به نظر می‌رسد که این منطقه طی زمانهای متمادی گذشته نیز در افسانه‌ها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبره‌ها » ، »مثلث شیطان» ، «مثلث مرگ» ، «دریای بدبختی» ، «گورستان آتلانتیک» نامیده می‌شده است.

شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است.

اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمی‌شود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمی‌یابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه می‌دارد.

هواپیماهای مهم مفقود شده
1. 5 دسامبر 1945 : 5 هواپیمای جنگنده TBM متعلق به نیروی دریایی که در یک پرواز آموزشی از پایگاه دریایی هوایی فورت لادردیل در فلوریدا به هوا برخاستند و همگی ناپدید شدند. مجموع خلبان و سرنشینان آن 14 نفر بودند.

2. 5 دسامبر 1945 : هواپیمای بمب افکنهای PBM مارتین مارینر با 13 خدمه که جهت نجات هواپیماهای TBM اعزام شده بود، چند دقیقه بعد از پرواز ارتباط رادیویی‌اش قطع شده و ناپدید گشت.

3. 1947 : هواپیمای سوپر فورت C-54 متعلق به ارتش آمریکا در 100 مایلی برمودا ناپدید شد.

4. 29 ژانویه 1948 : هواپیمای چهار موتوره استارتایگر از نوع تئودور 4 در حالیکه ارتباط رادیویی‌اش با مرکز قطع گردیده بود، در 380 مایلی شمال شرقی برمودا با 13 سرنشین و خدمه گم شد.

5. 28 دسامبر 1948 : هواپیمای Dc-3 در مسیر سن خوان به میامی با 32 سرنشین به اضافه خدمه ناپدید شد.

6. 17 ژانویه 1949 : استارآریل همتای هواپیمای استارتایگر ، در مسیر لندن به سانیتاگوی شیلی از طریق برمودا و جامائیکا ، در 380 مایلی جنوب و جنوب غربی برمودا سمت کینگستون پس از قطع ارتباط رادیویی‌اش ، ناپدید شد.

7. مارس 1950 : هواپیمای آمریکای گلوب ماستر در شمالی‌ترین قسمت مثلث در حالیکه رهسپار ایرلند بود، گم شد.

8. 2 فوریه 1952 : هواپیمای باربری انگلیسی یورک در شمال مثلث که رهسپار جامائیکا بود، با 33 سرنشین ، ناپدید شد.

9. 30 اکتبر 1954 : هواپیمای نیروی دریایی سوپر کانستلیشن با 40 سرنشین در شمال مثلث ناپدید گشت.

10. 9 نوامبر 1956 : هواپیمای گشتی P5M متعلق به نیروی دریایی با 10 خدمه نزدیک برمودا ناپدید شد.

11. 8 ژانویه 1962 : هواپیمای نیروی هوایی در مسیر لنگلی فیلد ، در ویرجینیا به آزورز ، گم شد.

12. 28 آگوست 1963 : دو هواپیمای جدید متعلق به نیروی هوایی ، چهار موتوره از نوع KC- 135 استراتوتانکرز از پایگاه هوایی همستید ، در فلوریدا به قصد پیوستن به گروه اختصاص یافته جهت سوخت گیری ، در 300 مایلی جنوب غربی برمودا ناپدید شد.

13. 5 ژوئن 1965 : هواپیمای C- 119 باکسکار با 10 خدمه در جنوب شرقی باهاما ناپدید گردید.

14. 11 ژانویه 1967 : هواپیمای YC- 122 شکاری که به هواپیمای باری تبدیل شده بود، با 4 سرنشین در ناحیه گلف استریم بین پالم‌بیج و گراند باهاما گم شد.

15. 22 سپتامبر 1963 : هواپیمای بازی C-132 که رهسپار آزوزر بود، ناپدید گشت.


کشتیهای مهم مفقود شده

لیست زیر کشتیهای مهمی که در مثلث برمودا ناپدید شده‌اند یا بدون هیچ سرنشینی به حالت غرق شده در آبها پیدا شده‌اند، را نشان می‌دهد.
1. 1840 : کشتی بزرگ فرانسوی رزالی که از اروپا عازم هاوانا بود، در مثلث برمودا با تمام وسایل دریانوردی و مجموعه‌های دست نخورده پیدا شد، در حالی که تمام سرنشینان آن ناپدید شده بودند.

2. ژانویه 1880 : کشتی جنگی بادبان‌دار انگلیسی آتلانتا ، برمودا را به مقصد انگلستان با 290 سرنشین ترک کرد که احتمالا در محلی نه چندان دور از برمودا باید ناپدید شده باشد.

3. اکتبر 1902 : کشتی آلمانی سه دکله فریا ، مدت زمانی کوتاه بعد از ترک مانزانیوی کوبا در حالیکه خیلی ناجور کج شده و قسمتی از دکل آن از بین رفته و لنگر آن آویزان بود، پیدا شد. تقویم اتاق کاپیتان 14 اکتبر یعنی روز بعد از حرکت را نشان می‌داد.

4. مارس 1918 : کشتی نیروی دریایی آمریکا به نام یواس. اس سیکلوپز ، 19000 تنی با طول 500 پا در چهارم مارس از باربادوس با 309 سرنشین و خدمه به طرف نورفولک حرکت کرد. نه هوا بد بود، نه پیامی رادیویی دریافت شد و نه قطعه شکسته‌ای هرگز از آن بدست آمد.

5. 1925 : اس. اس. کاتوپاکسی که از چارلستون عازم هاوانا بود، ناپدید گردید.

6. آوریل 1932 : دو کشتی دکل‌دار جان و مری ، ثبت شده در نیویورک ، شناور اما خالی از سرنشین در 50 مایلی جنوب برمودا در حالیکه بادبانهایشان جمع شده بود و بدنه آنها به تازگی نقاشی گردیده بود، پیدا شدند.

7. فوریه 1940 : کشتی گلوریا کلیت از سینت وینسنت ، متعلق به کمپانی هند غربی ، بدون سرنشین از 200 مایلی جنوب موبایل در آلاباما پیدا شد، در حالیکه همه وسایل آن دست نخورده و منظم بود.

8. 22 اکتبر 1944 : کشتی باری کوبایی به نام رابیکن در حالی که همه سرنشینان آن به به جز یک سگ ، به نظر می رسید که کشتی را ترک کرده‌اند، بوسیله گارد ساحلی در گلف استریم از سواحل فلوریدا پیدا شد.

9. ژوئن 1950 : کشتی باری اس. اس. سندرا به طول 350 پا از ساوانای جورجیا به مقصد پورتو کابلو ، در ونزوئلا با 300 تن محموله حشره‌کش از سینت آگوستین در فلوریدا ، عبور کرد و سپس بدون باقی گذاشتن هیچ اثری از خود ناپدید گردید.

10. سپتامبر 1955 : کشتی کانمارا 4 به طرزی مرموز در 400 مایلی جنوب غربی برمودا غرق شده بود.

11. 2 فوریه 1963 : کشتی باری مارین سولفور کوئین به طول 425 پا که از بیومونت در تگزاس رهسپار نورفولک در ویرجنیا بود، بدون ارسال هیچ پیامی اثری یا باقی گذاشتن شکسته پاره‌ای از خود با تمام خدمه و سرنشینان ناپدید شد.

12. اژوئیه 1963 : کشتی کوچک ماهیگیری اسنو بوی با 63 پا طول و 40 سرنشین ، در جامائیکا به مقصد شمال شرقی کی ، در 80 مایلی جنوب برمودا ناپدید گشت.

13. 1924 : کشتی باری ژاپنی ری فوکو مارو در فاصله‌ای بین باهاما و کوبا تقاضای کمک کرد و سپس ناپدید شد.

14. 1931 : کشتی باری استیونجر با 43 خدمه ناپدید گردید.

15. مارس 1938 : کشتی باری استرالیایی آنجلو استرالین با 39 خدمه ، خبری را بدین مضمون "همه چیز خوب است" برای آخرین بار از آزورز مخابره کرد.

16. دسامبر 1967 : قایق مسابقه‌ای رواناک با 46 پا طول در حالیکه از خشکی اطراف قابل روئیت بود، ناپدید گردید.

17. 24 دسامبر 1967 : کشتی ویچ کرافت به حالت شناور در بندری در یک مایلی میامی پیداش شد، در حالیکه کابین هدایت کشتی سرنشینان و مالک آن همگی ناپدید شده بودند.

18. آوریل 1970 : کشتی باری میلتون یاتریدز که از نیو اورلئان عازم کیپ تاون بود، ناپدید شد.

19. مارس 1973 : کشتی باری هزار تنی آنتیا که با 32 خدمه در مسیر نیوپورت نیوز به آلمان در حال دریانوردی بود، ناپدید گردید.

مثلث برمودا و دریای شیاطین

محققانی که در مورد مثلث برمودا تحقیق و مطالعه کرده‌اند، از مدتها قبل متوجه منطقه اسرار آمیز دیگری در اقیانوسهای جهان شدند، جایی ما بین ژاپن و جزایر بونین که به دریای شیطان معروف بود. در این منطقه هم کشتیها و هواپیماهای زیادی مشابه مثلث برمودا ناپدید شده‌اند، بدون هیچ اثر و نشانه‌ای.

نگاه اجمالی

طی سالیان دراز ، ماهیگیران از دریای شیطان بیم داشته‌اند و معتقد بودند که ساکنین این دریا شیاطین ، دیوها و هیولاهایی هستند که کشتیها را بدون اخطار و اطلاع قبلی می‌ربایند. هواپیماها و قایقهای زیادی طی سالیان دراز در این منطقه مفقود گردیده‌اند، اما پس از جنگ ، هنگام صلح ، یعنی در فاصله بین سالهای 1950-1954، 9 فروند کشتی مدرن با سرنشینانی جمعا صدها نفر ، در شرایطی مشابه آنچه در مثلث برمودا اتفاق افتاده است، ناپدید گشته‌اند و با وجود جستجوهای وسیع هوایی _ دریایی ، هیچ قطعه شکسته یا لکه روغنی پیدا نشده است.

مفقود شدنهای بی دلیل کشتیها و هواپیماهای ژاپنی که دقیقا مشابه مثلث برمودا بود، باعث جستجویی به وسیله هیئتی تحت نظر دولت ژاپن در سال 1955 گردید. این هیئت با همراهی چند تن از دانشمندان با یک کشتی به نام کایوماروی شماره 5 گردش خود را در دریای شیطان آغاز کردند، ولی کشتی تحقیقاتی ناگهان با تمام خدمه و مسافران دانشمندش ناپدید شد. از آن به بعد ، از طرف مقامات رسمی ژاپن این ناحیه منطقه خطر اعلام شد.

دریای شیطان کجاست؟

دریای شیطان در قسمت جنوب شرقی ژاپن ، دقیقا بین دو جزیره ایوجیما و مارکوس قرار دارد. این ناحیه شهرتی شوم‌تر از مثلث برمودا داشته و افسانه‌های زیادی در مورد ناپدید شدنها بوجود آورده است.

وجه اشتراک مثلث برمودا و دریای شیطان

مثلث برمودا و دریای شیطان وجه مشترک مشابهی دارند. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌شوند و عقربه قطب نما هیچ انحرافی را نشان نمی‌دهد. این خط 80 درجه غربی مسیرش را هنگامی که به قطبین می‌رسد، به 150 درجه شرقی تغییر می‌دهد و از قسمت جنوبی قطب شمال ادامه می‌یابد و از شرق ژاپن ، از میان دریای شیطان ، می‌گذرد.

در مرکز دریای شیطان عقربه قطب نما به طرف شمال حقیقی نشانه می‌رود و در همین هنگام عقربه مغناطیسی نیز به همان سمت رو می‌کند. درست همانگونه که در مرزهای غربی مثلث برمودا در آن سوی دنیا اتفاق می‌افتد.
چندی پیش یک دانشمند ژئوفیزیک ساکن شهر وارونژ روسیه مدعی کشف یک علت طبیعی برای حوادث ناگوار مثلث برمودا شد. ولادیسلاو بوکریف، در این زمینه گفت: ویژگی عجیب مثلث برمودا توسط طبیعت برنامه ریزی شده است. یکی از شعبات جریانات گرم گلف استریم، با گردش در جهت عقربه‌های ‌ساعت در منطقه دریای سارگاسوف، روی می‏دهد. این حرکت به یادآورنده پرتاب کننده دیسک است که در آغاز خود می‏چرخد و تنها در لحظه ای که بالاترین سرعت زاویه ای را به دست آورد، دیسک را به جلو پرتاب می‏کند. به نظر وی وجود میکرو و ماکرو گودال‌هایی ‌در این منطقه، مولد آشفتگی‌های ‌جاذبه ای و مغناطیسی می‏باشد که در نتیجه آن دستگاه‌ها ‌از کار افتاده و ارگانیزم انسان سنگینی را تحمل می‏کند که گاهی مرگبار است.
وی می‏گوید: چون در این منطقه، گردش آب در جهت عقربه‌های ‌ساعت است، برمودا همانند گرداب، اشیا را به سمت خود می‏کشد، یعنی بردار جاذبه به سمت عمق دریا و مرکز زمین است. برمودا برای وسایل نقلیه هوایی و دریایی تنها در زمان وقوع جزر در دریا خطرناک است. در این فاز، ابتدا گودال‌های ‌آبی و پس از آن گودال‌های ‌هوایی پدیدار می‏شوند. این وضعیت همانند فنجانی است که به طور ناگهانی انتهای آن را باز کنند. آب به سمت شکاف حرکت می‏کند و حرکتی گردشی به خود می‏گیرد و در امتداد خود، جریان هوا را می‏راند. این دانشمند ژئوفیزیک روسیه می‏افزاید: با دانستن فاز جریان مد و ویژگی تشکیل جریانات، می‏توان روشی را ایجاد کرد که وقوع حادثه را در این مثلث ناآرام، همچنین در سایر نقاط خطرناک جهان هشدار دهد
کتاب Meteorology todayاز مثلث بر مودا چنین می گوید ( این کتاب مسائلی که تا کنون گفته شد را نقض می کند ) :
مجمع الجزابر برمودا یه سری جزیره هستند که روی نقشه تشکیل یه مثلث را میدهند. و به این دلیل به این نام خوانده میشوند.
اما در مورد پدیده هایی که در این منطقه اتفاق می افتد: کلیه این پدیده های دلیل علمی دارد.و از طریق علم هواشناسی کاملا توجیه میشه. یه توده هوای پرفشار بسیار قوی به نام پرفشار برمودا بر این منطقه حاکم است. اگه با علم هواشنای آشنا باشد میدونید که بسته های هوای پرفشار حرکت نزولی دارند و هوا در یک پرفشار به پایین نزول میکند.
حالا به توجه به شدت و قدرت زیاد این پرفشار از هواپیما گرفته تا کشتی و کبوتر و ... ممکنه در این آشفتگی و طلاتم جوی سقوط کنه و غرق بشه.
پدیده مشابهی نیز بر روی دریاچه بختگان در استان فارس هم رخ میدهید و تا حالا یه هواپیما و 2 تا هلیکوپتر توی این دریاچه سقوط کرده.
بنا به اظهارات این کتاب کلیه صحبت های دیگری که در مورد برمودا می شود از قبیل مثلث شیطان و محل اختفای امام زمان و ... و هزار جور صحبت دیگر کاملا بی اساس و کذب میباشد.

اظهارات دینی : ( ضمن تشکر از دبیر پرورشیم )

ما در قرن 21 به سر می بریم و با آن که در علوم مختلف و ساخت سلاح و فرستادن انواع ماهوراه ها به دور زمین، هنوز به آن قدرت نرسیده ایم که اسراری را در زمینی که همانند ریگی از بیابانی در جهان واقع شده را کشف کنیم و تا ابدیت باید به دنبال مجهولات زمین باشیم .

یکی از این مجهولات مثلث برمودا بوده که به نظر عده ای خاص جایگاهی برای زندگی امام زمان و یارانش است.
اینان می گویند امام زمان آن قدرت را دارد که در کمتر از یک ثانیه به دورترین نقاط سفر کند (طی العرض)
ولی مانند هر انسان دیگری نیاز به خانه ای دارد این مکان خانه ی وی است.
اما به نظر من امام زمان هیچ وقت با بنده های خدا این کرارو نمی کنه و این نظریه فقط یه شایعه است.
جمله آخر در مورد برمودا و از جانب آقای سحر خیز که مشوق من در این تحقیق بودند و کتابی رو به من مورفی کردند که انشا الله سر فرست اونم می خونم راسی اسم کتاب و پایین گذاشتم .اگه خواستید قبل از من برید سراغش.
مثلث برمودا مانند نقاط دیگر از آب است و طبیعتا آبی رنگ ولی رنگ آن کمی با آب های اطراف تفاوت دارد.
کتابی که در مورد همه چیز از برمودا و حتی مسائل دینیش توضیح داده جزیرة الخزرا یا مثلث برودا است.

منبع: وبلاگ از کجا چه خبر

۲۶۵- از سلاح های شیمیائی چه می دانید؟


این سلاحها برای کشتن افراد و وارد کردن صدمات بسیار جدی و یا ایجاد انواع معلولیت ها در مردم استفاده می شود. این سلاحها بر اساس اثرات مختلفی که بر بدن افراد می گذارد ، به 3دسته تقسیم بندی می شوند. دسته اول سلاحهای هستند که روی سیستم عصبی بدن تاثیر می گذارند. در این دسته GA ، GB ، GD ، GF و VX (متیل فسفوبوتیوئیک اسید , گاز سارین ) قرار دارند. دسته دوم ، اثرات خود را روی پوست به جا می گذارند و شامل HD (گازخردل گوگرد) ، HN (خردل نیتروژن)، L و CX هستند. دسته سوم نیز باعث اختلال سیستم تنفسی بدن می شوند. در این گروه گازهای بی رنگ CG و DP ، کلرین (Cl) و فسفوکلرین (Ps) وجود دارند. از سلاحهای شیمیایی که روی اعصاب اثر می گذارند، قبل و در طول جنگ دوم جهانی استفاده های بی شماری شده است.

دسته ی اول: این مواد از نظر شیمیایی وابسته به حشره کش های آلی فسفره هستند. این دسته از سلاحهای شیمیایی مانع از عمل آنزیم استیل کولین استر از می شوند. وقتی مواد شیمیایی این دسته وارد بدن شوند، غلظت استیل کولین را در بدن به بیش از حد لازم می رسانند. ریه ها و چشمها بسرعت این مواد را جذب کرده در کمتر از یک دقیقه بر سیستم عصبی بدن تاثیرات قابل توجهی می گذارند. علایم آن به صورت آبریزش بینی ، ترشح زیاد بزاق ، تنگی قفسه سینه ، کوتاهی تنفس ، تنگی مردمک چشم ، انقباض عضلانی و یا حالت تهوع و انقباض شکم ظهور می کند.

دسته دوم سلاحهای شیمیایی که بر روی پوست تاول و سوختگی ایجاد می کنند ، ماندگاری فراوانی در محیط دارند. این مواد روی چشمها ، پوشش مخاطی ، ریه ها ، پوست و اجزای خون اثر گذاشته و اگر از طریق تنفس وارد ریه ها شوند ، بر شدت تنفس اثرات منفی می گذارند و اگر توسط غذا بلعیده شوند ، سبب اسهال و استفراغ می شوند. خردل ها که جزو این دسته هستند به خاطر خواص فیزیکی خود مقاومت و ماندگاری بسیار زیادی در سرما و دماهای معتدل دارند.اگر دو دقیقه از تماس یک قطره خردل با پوست بگذرد، صدمات جبران ناپذیری به این عضو وارد می شود. CX نیز که جزو این گروه است ، پودری کریستالی شکل است که در دماهای 39 تا 40 درجه سانتی گراد ذوب شده و در دمای 129 درجه سانتی گراد به جوش می آید. این ماده را با افزودن موادی خاص در دمای اتاق به حالت مایع درمی آورند. CX دارای بوی بسیار نامطبوعی است.

در غلظتهای کم آن سوزش شدید چشم بروز می کند، اما در غلظتهای بالا به پوست حمله کرده و چند میلی گرم آن سبب دردهای زیاد و سوزشهای فراوان شده و زخمهای بدی بر جای می گذارد. برای پیشگیری از اثر این مواد سربازان باید به لباسها و ماسکهای حفاظتی مجهز باشند. دسته سوم از سلاحهای شیمیایی آنهایی هستند که بر دستگاه تنفسی اثر می گذارند. این مواد بشدت به بافت ریه آسیب می رسانند. فسفوژن که خطرناک ترین عضو این گروه است ، برای اولین بار در سال 1915 استفاده شد. این ماده گازی بی رنگ است که در دمای 2/8 درجه سانتی گراد به جوش می آید، بنابراین بسیار فرار و ناماندگار است ، ولی چون غلظت بخار آن 4/3 برابر هوا است ، به مدت طولانی در گودال ها و دیگر مناطق پست زمین باقی خواهد ماند. غلظت زیاد آن پس از چند ساعت سبب مرگ می شود، اما در غلظتهای کم سبب سرفه ، اختناق ، احساس تنگی قفسه سینه ، حالت تهوع و سردرد و غیره می شود. (انواع اول و سوم این سلاح یعنی گازهای سارین و خردل همان هایی هستند که حکومت عراق در جریان جنگ تحمیلی از آنها در برابر رزمندگان ما و حتی مناطق کردنشین خود استفاده کرد.)

در این میان ، محققان طرفدار صلح نیز بیکار ننشسته اند و همواره برای یافتن راه حل مبارزه با این سلاحها، مطالعه و تحقیق می کنند. مثلا آنها فهمیده اند اگر موشها مقدار کمی از آنزیمی با نام NTE داشته باشند، نسبت به فسفرهای آلی حساسترند. این موشها کم تحرک تر هستند و شانس مردنشان نسبت به جانورانی که مقدار این آنزیم در بدنشان در حد طبیعی است ، 2برابر بیشتر است ، پس وجود این آنزیم در بدن موشها از اثر فسفرهای آلی جلوگیری می کند. به همین ترتیب ، انسانها نیز ژن این آنزیم را دارند ، پس می توان امیدوار بود که از داورهایی که سطح NTE را افزایش بدهند، برای مبارزه با این مواد شیمیایی استفاده کرد، البته این داروها را باید پیش از حمله گازهای شیمیایی به کار برد. به عبارت دیگر، «هیچ درمانی برای ضایعات مواد شیمیایی وجود ندارد، مگر پیشگیری از تماس انسان ها با این مواد.» اما باید پرسید آینده این سلاحها چیست و ماهیت سلاحهای جدید چه خواهد بود؟ آیا ممکن است آینده ای رویایی در پیش رو داشته باشیم که در آن کاربرد هرگونه سلاح شیمیایی از نظر وجدان تمامی افراد کاری غیرقانونی باشد؟ آیا ممکن است آیندگان روزهای سیاه گذشته را به دست فراموشی بسپارند؟

منبع: روزنامه جام جم

۲۶۴- شاگرد ایرانی اینشتین


محمود حسابی(Mahmood Hesabi) و (Mahmoud Hessaby) در سال 1281 (هـ. ش) از پدر و مادری تفرشی در تهران متولد شدند. چهار سال از دوران کودکی رادر تهران سپری نموده بودند که به همراه خانواده (پدر، مادر، برادر) عازم شامات شدند. در 7 سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت، با تنگدستی و مرارت‏های دور از وطن، درمدرسه کشیش‏های فرانسوی آغاز کردند و همزمان، توسط مادر فداکار، متدین و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابی) تحت آموزش تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی قرار گرفتند. استاد، قرآن کریم را حفظ و به آن اعتقادی ژرف داشتند. دیوان حافظ را نیز از بر داشتته و به بوستان و گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، منشآت قائم مقام اشراف داشتند.

پس از ورود به دوره متوسطه، جنگ جهانی اول آغاز شد، و به علت تعطیل شدن مدارس فرانسوی، پس از دو سال، برای ادامه تتحصیل، به کالج آمریکایی بیروت رفتنند و سپس در سن7 1 سالگی، موفق به اخذ لیسانس ادبیات گردیدند. در 19 سالگی لیسانس بیولوژی گرفته، سپس موفق به اخذ مدرک مهندسی راه و ساختمان شده و با نقشه‏کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می‏کردند. ضمناً استاد در رشته‏های پزشکی، ریاضیات و ستاره‏شناسی، تتحصیلات آکادمیک داشتند. به خاطر قدردانی از زحمات وی، ششرکت راهسازی فرانسوی که در آن مشغول به کار بودند، ایشان را برای ادامه تحصیل، به کشور فرانسه اعزام کرد و در سال 1924 م به دانشکده برق اکول سوپریورد و الکتریسیته پاریس وارد و در سال 1925 م فارغ التحصیل شدند. هم زمان با تحصیل در رشته معدن، در راه آهن برقی فرانسه کار می‏کردند، تا مهندسی معدن را گرفتند، و در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت سار مشغول خدمت شدند. سپس به خاطر روحیه علمی که داشتند، تحقیقات خود را در دانشگاه سوربن، در رشته فیزیک دنبال کردند و در سال 1927 م در سن 25 سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با رساله حساسسیت سلولهای فتوالکتریک با درجه عالی دریافت کردند. استاد با موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی به خوبی آشنا، و در نواختن پیانو و ویولن تبحر داشتند. در چند رشته ورزشی کسب موفقیت نمودند، در شنا دارای دیپلم نجات غریق شدند.

دکتر محمود حسابی در طول عمر پربار خود، مصدر مشاغل و خدمات علمی و فرهنگی متعددی بودند که چند نمونه از آن به این شرح است:

- تأسیس مدرسه مهندسی وزارت راه و تدریس در آنجا (1306 هـ. ش)
- نقشه برداری و رسم اولین نقشه مدرن راه ساحلی سراسری میان بنادر خلیج فارس، تأسیس دارالمعلمین عالی و تدریس در آنجا (1307 هـ. ش)
- ساخت اولین رادیو در کشور (1307 هـ . ش)
- تأسیس دانشسرای عالی و تدریس در آنجا (1308 هـ. ش)
- ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی در ایران (1310 هـ. ش)
- نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران (1310 هـ. ش)
- تعیین ساعت ایران (1311 هـ. ش)
- تأسیس بیمارستان خصوصی (گوهرشاد) به نام مادرشان (1312 هـ.ش)
- تدوین قانون و پیشنهاد تأسیس دانشگاه تهران و تأسیس دانشکده فنی (1313 هـ.ش)
و ریاست آن دانشکده و تدریس در آنجا (1315 هـ. ش)
- تأسیس دانشکده علوم و ریاست آن دانشکده از (1321 تا 1327 و از 1330تا 1336هجری شمسی) و تدریس درگروه فیزیک آن دانشکده تا آخرین روزهای حیات،
- تأسیس مرکز عدسی سازی- دیدگانی- اپتیک کاربردی دردانشکده علوم دانشگاه تهران، - مأموریت خلع ید ازشرکت نفت انگلیس در دولت دکتر مصدق و اولین رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران،
- وزیر فرهنگ دردولت دکترمصدق(1330هجری شمسی)
- پایه گذاری مدارس عشایری و تأسیس اولین مدرسه عشایری ایران (1330هجری شمسی)
- مخالفت با طرح قرارداد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون درمجلس،
- مخالفت با قرارداد دولت ایران درعضویت سنتو«باکت بغداد» درمجلس،
- تأسیس اولین رصدخانه نوین درایران، تأسیس اولین مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها درشیراز (1335هجری شمسی)
- پایه گذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان (1338هجری شمسی)
- تدوین قانون استاندارد و تأسیس مؤسسه استاندارد ایران (1333هجری شمسی) ژئوفیزیک دانشگاه تهران (1330هجری شمسی)،
- استاد ممتازدانشگاه تهران (ازسال1350هجری شمسی)،
- پایه گذاری مرکز تحقیقات و راکتور اتمی دانشگاه تهران و تأسیس سازمان انرژی اتمی و عضو هیئت دائمی کمیته بین المللی هسته ای(1330 - 1349هجری شمسی)
- تشکیل و ریاست کمیته پژوهشی فضای ایران و عضو دائمی کمیته بین المللی فضا (1360هجری شمسی)
- تاسیس انجمن موسیقی ایران، مؤسس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان ایران(1349هجری شمسی) تا آخرین روزهای فعالیت.
- فعالیت دردونسل کاری و آموزش 7 نسل استاد و دانشجو ازخدمات ارزنده پرفسور حسابی بشمار می رود.
استاد به چهارزبان زنده دنیا: فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی تسلط داشته و همچنین به زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی و ایتالیایی اشراف داشتند.
درزمینه تحقیق علمی: 25مقاله، رساله و کتاب ازاستاد چاپ شده است. تئوری« بی نهایت بودن ذرات» ایشان درمیان دانشمندان و فیزیکدانان جهان شناخته شده است. نشان «کوماندور دولالژیون دونور» بزرگترین نشان علمی کشورفرانسه به ایشان اهداگردیده است. استاد تنها شاگرد ایرانی پرفسور اینشتین بوده و درطول زندگی با دانشمندان طرازاول جهان نظیر« پرفسور انیشتین، شرودینگر، بورن، فرمی، دیراک، بوهر... و ادبایی چون آندره ژید، برتراندراسل مرد اول علمی جهان» برگزیده شدند(1990م) و درکنگره 60سال فیزیک ایران(1366هجری شمسی) به عنوان پدرفیزیک ایران ملقب گردیدند. پرفسور دکترسید محمود حسابی در12شهریور1371هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفتند. مقبره استاد بنا به خواسته خودشان درزادگاه خانوادگی ایشان در شهر دانشگاهی تفرش قراردارد.

www.mashaheer.net

۲۶۲- معاهده­ی منع تکثیر سلاح­های هسته­ای ( NPT )


پنج کشور باشگاه هسته­ای ( ایالات متحده، شوروی سابق ـ روسیه، انگلیس، فرانسه، چین ) در حقوق بین­الملل، معاهده­ی منع تکثیر هسته­ای ( NPT ) را تدوین کرده­اند که سازمان ملل متحد در 12 ژوئن آن را تصویب کرد؛ در 1 ژوئیه برای امضاء گشوده شد و در 5 مارس 1970 ضمانت اجرایی گرفت. این معاهده اعلام می­کند که فقط پنج کشور فوق، قانوناً دارای سلاح­های هسته­ای هستند، ولی کشورهای دیگر را از دستیابی به فن­آوری صلح­آمیز هسته­ای منع نمی­کند. این معاهده همچنین تصریح می­کند که پنج قدرت هسته­ای بایستی برای کاهش و حذف زرادخانه­هایشان با سرعت ممکن تلاش و پیگیری کنند. این پیمان در سال 1970 به مدت 25 سال اجرایی شد و تمدید آن منوط به نظر اعضا شد. در سال 1995 این معاهده به صورت نامحدود تمدید گردید. از پنج کشور عضو باشگاه هسته­ای فقط ایالات متحده، بریتانیا و شوروی سابق معاهده را در سال 1968 به همراه 40 کشور دیگر امضاء کردند. ایرلند اولین کشوری است که معاهده را امضاء کرده است. فرانسه و چین معاهده را در سال 1992 امضاء کردند. این معاهده 187 عضو دارد ( 185 عضو از 189 عضو سازمان ملل به اضافه­ی سوئیس و واتیکان که عضو سازمان ملل نیستند ). هند، پاکستان و اسرائیل معاهده را امضاء نکرده­اند. کره­ی شمالی از 12 دسامبر 1985 تا 10 آپریل 2003 عضو پیمان بود. تایوان عضو پیمان بود، ولی به خاطر اخراج از سازمان ملل در سال 1971 از عضویت این پیمان هم خارج گردید ( استقلال تایوان به رسمیت شناخته نشده است ).

http://nuclearinformations.blogfa.com/

۲۶۱- متن معاهده­ی منع گسترش سلاح­های هسته­ای (N.P.T )


متن کامل پیمان منع گسترش سلاح­های هسته­ای که ایران نیز آن را امضا کرده است به شرح زیر است:

دولت­هایی که وارد این پیمان شده­اند، در متن پیمان به عنوان "همپیمانان" نامیده خواهند شد.

با در نظر گرفتن انهدام و ویرانی که در صورت بروز جنگ هسته­ای دامنگیر نوع بشرخواهد شد و به تبع آن، لزوم به کارگیری حداکثر تلاش برای جلوگیری از خطر وقوع چنین جنگ­هایی و برای اتخاذ تمهیدات لازم برای تامین امنیت مردم، با اعتقاد به این که گسترش تسلیحات هسته­ای، خطر جنگ هسته­ای را به طور جدی افزایش خواهد داد، در مطابقت با مفاد قطعنامه­های مجمع عمومی سازمان ملل متحد که خواستار حصول توافقی برای جلوگیری از اشاعه­ی بیشتر سلاح­های هسته­ای شده است، در ابراز تعهد خود برای همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی جهت اعمال تدابیر حفاظتی این آژانس در خصوص فعالیت­های هسته­ای صلح آمیز، در اعلام حمایت خود از انجام تحقیقات، توسعه بخشیدن و تلاش­های دیگر در جهت اجرای مؤثر اصل تدابیر حفاظتی با استفاده از تجهیزات و سایر راهکارها در خصوص انتقال مواد اصلی و مواد مخصوص شکافت پذیر در چارچوب تدابیر حفاظتی مقرر شده توسط آژانس بین­المللی انرژی اتمی، در تایید این اصل که منافع استفاده صلح آمیز از تکنولوژی هسته­ای، از جمله فرآورده­های جانبی که ممکن است توسط دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای از طریق توسعه­ی ابزارهای انفجار هسته­ای به دست آید، باید به منظور بهره برداری در مقاصد صلح آمیز در اختیار تمام همپیمانان ­ـ اعم از دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای یا فاقد تسلیحات هسته­ای ـ قرار گیرد، با ایمان به این که در عملی کردن این اصل، تمام همپیمانان حق دارند به منظور حصول پیشرفت در استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی، در تبادل اطلاعات به حداکثر نحو ممکن مشارکت داشته باشند و به تنهایی یا با همکاری سایر دولت­ها در این زمینه تلاش کنند، در ابراز نیات خود جهت توقف مسابقه­ی تسلیحات هسته­ای در نزدیک­ترین زمان ممکن و برای اتخاذ تمهیدات موثر جهت خلع سلاح هسته­ای، در تشویق کلیه­ی کشورها به همکاری جهت دستیابی به این هدف، در تاکید مجدد بر عزم دولت­های امضاکننده­ی پیمان 1963 در مقدمه­ی آن پیمان، مبنی بر ممنوع ساختن آزمایش تسلیحات هسته­ای در جو، در خارج از جو زمین و زیر آب­ها و برای ادامه­ی توقف هرگونه انفجارهای آزمایشی تسلیحات هسته­ای در تمام زمان­ها و ادامه­ی مذاکرات لازم برای رسیدن به این هدف، به منظور ادامه­ی فروکاستن از تنش­های بین­المللی و تقویت اعتماد متقابل بین دولت­ها جهت تسهیل در توقف ساخت تسلیحات هسته­ای، نابودی کلیه ذخیره­های موجود، حذف تسلیحات هسته­ای و ابزارهای استفاده از آن از زرادخانه­های ملی و به منظور مدون ساختن این مقاصد در قالب یک پیمان جهت خلع سلاح کامل و عام تحت نظارت مؤثر و دقیق بین­المللی، با یادآوری اینکه، براساس منشور ملل متحد، دولت­ها باید در روابط بین­المللی خود از تهدید یا استفاده از زور، یا اعمال هر روش دیگری که با اهداف ملل متحد در تعارض باشد، علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی دیگر دولت­ها احتراز ورزند، و اینکه تثبیت و تداوم صلح و امنیت بین­المللی، با به حداقل رسیدن سوق منابع انسانی و اقتصادی جهان به سوی مسلح شدن میسر می­شود، توافق می­کنند که:

ماده 1

هر دولت دارای تسلیحات هسته­ای، در این پیمان متعهد می­شود از انتقال هرگونه سلاح­های هسته­ای یا دیگر ابزارهای انفجار هسته­ای یا دادن کنترل مستقیم یا غیر مستقیم سلاح­ها یا ابزارهای انفجار هسته­ای به دیگران خودداری کند و به هیچ نحوی از انحاء، هیچ یک از کشورهای فاقد سلاح­های هسته­ای را یاری، تشویق و ترغیب به ساخت یا دستیابی به سلاح­های هسته­ای یا دیگر ابزارهای انفجار هسته­ای یا کنترل چنین سلاح­ها یا ابزارهای انفجاری نکند.

ماده 2  

هر دولت فاقد تسلیحات هسته­ای در این پیمان متعهد می­شود هیچگونه سلاح هسته­ای یا ابزارهای انفجار هسته­ای و اعمال کنترل مستقیم یا غیر مستقیم بر چنین سلاح­ها یا ابزارهایی را از هر منبع انتقال دهنده یا به هر نحو دیگری، دریافت نکند؛ به ساخت یا تلاش برای دستیابی به سلاح­ها یا ابزارهای انفجار هسته­ای مبادرت نورزد و در پی کمک برای ساخت سلاح­های هسته­ای یا ابزارهای انفجار هسته­ای نباشد یا چنین کمک­هایی را دریافت نکند.

ماده 3

1. هر دولت فاقد سلاح­های هسته­ای در این پیمان متعهد می­شود تدابیر حفاظتی را که پس از مذاکرات انجام گرفته با آژانس بین­المللی انرژی اتمی توافق خواهد شد بپذیرد. این تدابیر در چارچوب ضوابط آژانس بین­المللی انرژی اتمی و نظام تدابیر حفاظتی این آژانس خواهد بود و صرفاً به منظور تایید پایبندی آن کشور به تعهدات خود در قبال این پیمان با هدف جلوگیری از تبدیل مصارف صلح آمیز انرژی هسته­ای به استفاده در سلاح­های هسته­ای یا ابزارهای انفجاری هسته­ای صورت می­گیرد. روند تدابیر حفاظتی مذکور در این ماده باید در خصوص تمام مواد اصلی یا مواد مخصوص شکافت پذیر، اعم از تولید، فرآوری یا استفاده از آن در هرگونه تأسیسات هسته­ای یا خارج از چنین تأسیساتی اجرا شود. تدابیر حفاظتی مقرر در این ماده، می­باید روی تمام مواد اصلی یا مواد مخصوص شکافت پذیر که در فعالیت­های صلح آمیز هسته­ای در قلمرو چنین دولتی، در حوزه قضایی آن، یا تحت کاربری آن در هر نقطه دیگر انجام می­پذیرد اعمال شود.

2. هر دولت وارد شده در این پیمان متعهد می­شود (الف) ماده­ی اصلی یا ماده­ی مخصوص شکافت پذیر، یا (ب) تجهیزات یا موادی که مشخصاً برای فرآوری، استفاده یا تولید مواد مخصوص شکافت پذیر طراحی یا آماده شده است، را در اختیار هیچ دولت فاقد سلاح­های هسته­ای (حتی) به منظور استفاده در مقاصد صلح آمیز قرار ندهد، مگر این که ماده­ی اصلی یا ماده­ی مخصوص شکافت پذیر به طور قطع مشمول تدابیر حفاظتی مقرر شده در این ماده قرار گیرد.

3. تدابیر حفاظتی مقرر در این ماده باید به گونه­ای به مرحله­ی اجرا گذاشته شود که با ماده­ی 4 این پیمان در تطابق کامل باشد و از ایجاد مانع بر سر راه توسعه­ی تکنولوژیکی یا اقتصادی همپیمانان در استفاده­ی صلح آمیز از انرژی هسته­ای احتراز ورزد. این امر، شامل تبادل بین­المللی مواد هسته­ای و تجهیزات برای فرآوری، استفاده یا تولید مواد هسته­ای برای مقاصد صلح آمیز، در مطابقت با شرایط این ماده و اصل تدابیر حفاظتی که در مقدمه­ی­ این پیمان مشخص شده، خواهد بود.

4. دولت­های فاقد سلاح­های هسته­ای در این پیمان باید به منظور انجام تعهدات خود در قبال این ماده به طور انفرادی یا همراه با سایر دولت­ها در چارچوب ضوابط آژانس بین­المللی انرژی اتمی با آژانس بین­المللی انرژی اتمی موافقتنامه­هایی منعقد کنند. مذاکره به منظور حصول چنین موافقتنامه­هایی باید ظرف مدت 180 روز از وارد اجرایی شدن این پیمان، آغاز شود. در خصوص دولت­هایی که اسناد پیوستن و یا تصویب الحاق خود به پیمان را بعد از دوره­ی 180 روزه تسلیم کنند، مذاکره برای حصول چنین توافقی نمی­تواند دیرتر از تاریخ تسلیم اسناد آغاز شود و اجرای مفاد این توافقات نمی­تواند دیرتر از 18 ماه از تاریخ آغاز مذاکرات باشد.

ماده 4

1. هیچ نکته­ای در این پیمان نباید به گونه­ای تفسیر شود که حق مسلم همپیمانان در انجام تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هسته­ای برای مقاصد صلح آمیز را تحت تأثیر قرار دهد. این امر باید بدون اعمال تبعیض و در مطابقت با مواد 1 و 2 این پیمان باشد.

2. در تبادل تجهیزات، مواد و اطلاعات تکنولوژیکی برای مقاصد صلح آمیز، استفاده از انرژی هسته­ای در حداکثر شکل، تمام همپیمانان حق مشارکت داشته و متعهد به تسهیل در انجام آن می­شوند. همپیمانانی که توان چنین اقدامی را دارند همچنین باید به شکل انفرادی یا همراه با دیگر دولت­ها یا سازمان­های بین­المللی برای توسعه­ی بیشتر استفاده از اشکال صلح آمیز انرژی هسته­ای، خصوصاً در قلمرو دولت­های فاقد سلاح­های هسته­ای که وارد این پیمان شده­اند، مشارکت ورزند. این مشارکت با عطف توجه به نیازهای مناطق در حال توسعه جهان، انجام می­پذیرد.

ماده 5  

تمام همپیمانان متعهد می­شوند تمهیدات لازم را اتخاذ کنند تا در مطابقت با این پیمان، تحت نظارت مناسب بین­المللی و در چارچوب روال­های بین­المللی مقتضی، از دسترسی تمام دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان به مزایای بالقوه­ی حاصله از انجام هرگونه انفجارهای صلح آمیز هسته­ای، حصول اطمینان کنند. این امر باید بدون اعمال تبعیض انجام گیرد و هزینه­ی مالی آن برای چنین دولت­هایی، در پایین­ترین حد ممکن خواهد بود و شامل هزینه­ی تحقیقات و توسعه نمی­شود. دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان باید بتوانند در چارچوب یک توافق یا توافقات خاص
بین­المللی و از مجرای یک نهاد مناسب بین­المللی که دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای نمایندگان کافی در آن داشته باشند، به این مزایا دست یابند. مذاکرات در این زمینه باید پس از اجرایی شدن این پیمان، در نزدیک­ترین زمان ممکن آغاز شود. دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان که چنین تمایلی داشته باشند، همچنین می­توانند از طریق توافقات دوجانبه به این مزایا دست یابند.

ماده 6

تمام همپیمانان متعهد می­شوند، مذاکرات به منظور توقف مسابقه­ی سلاح­های هسته­ای و خلع سلاح هسته­ای و انعقاد پیمانی جهت خلع سلاح کامل و عام با مقررات دقیق و مؤثر را با حسن نیت و در اسرع وقت آغاز کنند.

ماده 7

هیچ نکته­ای در این پیمان، ناقض حق هر گروه از دولت­هایی که به منظور حصول اطمینان از عدم وجود سلاح­های هسته­ای در قلمرو خود وارد پیمان­های منطقه­ای شوند، نخواهد بود.

ماده 8

1. هر یک از همپیمانان می­توانند اصلاحیه­ای را به منظور اعمال در این پیمان، پیشنهاد کنند. متن هرگونه اصلاحیه­ای باید به دولت­های امانتدار تحویل داده شود و این متن توسط آنان بین تمام همپیمانان، توزیع خواهد شد. در صورت درخواست یک سوم همپیمانان یا بیشتر، دولت­های امانتدار باید کنفرانسی را تشکیل داده و از تمام همپیمانان برای شرکت در آن و بررسی اصلاحیه، دعوت به عمل آورند.

2. هرگونه اصلاحیه در این پیمان باید به تأیید اکثریت همپیمانان، از جمله تمام دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان و تمام همپیمانانی که در زمان توزیع متن اصلاحیه عضو هیئت رئیسه­ی آژانس بین­المللی انرژی اتمی بوده­اند، برسد. زمان اجرایی شدن اصلاحیه برای هر دولتی که اسناد تصویب آن را تسلیم کرده، از هنگامی خواهد بود که اکثریت همپیمانان، از جمله تمام دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان و تمام همپیمانانی که در زمان توزیع متن اصلاحیه عضو هیئت رئیسه­ی آژانس بین­المللی انرژی اتمی بوده­اند، اسناد تصویب آن را تسلیم کرده باشند. پس از آن، زمان اجرایی شدن اصلاحیه برای هر همپیمان دیگر از زمان تسلیم اسناد تصویب آن خواهد بود.

3. پنج سال پس از اجرایی شدن این پیمان، کنفرانسی از همپیمانان باید در شهر ژنو واقع در سوئیس به منظور مرور عملکرد آن و با هدف حصول اطمینان از اینکه اهداف مذکور در مقدمه و مقررات پیمان، مورد اجرا قرار گرفته­اند، برگزار شود. پس از آن، هر پنج سال یک بار اکثریت همپیمانان می­توانند با تسلیم درخواست خود به دولت­های امانتدار، خواستار برگزاری کنفرانس دیگری به منظور بررسی عملکرد پیمان شوند.

ماده 9

1. این پیمان باید برای امضای تمام دولت­ها، آماده باشد. هر دولتی که پیش از اجرایی شدن آن طبق پاراگراف سوم این ماده، آن را امضا نکرده باشد، می­تواند در هر زمان دیگری به آن ملحق شود.

2. نفوذ این پیمان مشروط به تصویب آن توسط دولت­های امضاکننده خواهد بود. اسناد تصویب آن و اسناد الحاق به آن باید نزد دولت­های بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و ایالات متحده آمریکا که بدینوسیله به عنوان دولت­های امانتدار تعیین می­شوند، به ودیعه گذاشته شود.

3. این پیمان، پس از تصویب آن توسط دولت­هایی که به عنوان امانتدار تعیین شده­اند و تصویب آن توسط چهل دولت دیگر امضاکننده­ی این پیمان و تسلیم اسناد تصویب آنها، وارد اجرا خواهد شد. در این پیمان، دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای به دولت­هایی گفته می­شود که پیش از اول ژانویه­ی 1967، مبادرت به تولید و انفجار سلاح هسته­ای یا هرگونه ابراز انفجار هسته­ای دیگر کرده­اند.

4. در خصوص دولت­هایی که اسناد تصویب و الحاق آنها به پیمان، پس از اجرایی شدن این پیمان، تسلیم می­شود، تاریخ اجرای آن از تاریخ تسلیم اسناد تصویب و الحاق خواهد بود.

5. دولت­های امانتدار باید تمام دولت­های امضاء کننده و ملحق شده به پیمان را از تاریخ هر امضاء، تاریخ تسلیم اسناد تصویب یا الحاق، تاریخ اجرایی شدن این پیمان و تاریخ دریافت درخواست برای تشکیل کنفرانس یا هر مورد دیگر، بلافاصله مطلع سازند.

6. این پیمان باید توسط دولت­های امانتدار و در تطابق با ماده 102 منشور ملل متحد، به ثبت برسد.

ماده 10

1. هر دولتی باید حق داشته باشد در اجرای حاکمیت ملی خود در صورتی که احساس کند موارد فوق­العاده­ای در رابطه با موضوعات این پیمان، منافع حیاتی کشورش را به مخاطره انداخته است، از پیمان خارج شود. در این صورت باید سه ماه پیش از خروج، به تمام همپیمانان و شورای امنیت سازمان ملل متحد اطلاع دهد. در چنین اطلاعیه­ای باید موارد فوق­العاده­ای که از نظر آن کشور منافع حیاتی­اش را به مخاطره انداخته نیز ذکر شود.

2. بیست و پنج سال پس از اجرایی شدن این پیمان، باید کنفرانسی تشکیل شود تا در خصوص اجرای نامحدود آن، یا تمدید آن برای دوره یا دوره­های دیگر، تصمیم گیری شود. تصمیم اتخاذ شده در این مورد با رای اکثریت همپیمانان، نافذ خواهد بود.

ماده 11

این پیمان، متن انگلیسی، روسی، فرانسه، اسپانیولی و چینی آن که همگی از اعتبار یکسانی برخوردارند، در آرشیو دولت­های امانتدار محفوظ خواهند بود. نسخه­های تایید شده­ی­ این پیمان، باید توسط دولت­های امانتدار به دولت­های امضاکننده و ملحق شده به آن ارسال شود.

http://nuclearinformations.blogfa.com