سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

۵۱۸- قاف مثل قندان

 از وبلاگ و اما بعد مهم ترین نکته ای که در صفحه ی نخست شماره ی ۱۵نشریه ی بهشت پنهان (برزک – کاشان) توجّه بیننده را به خود جلب می کند،تصویر قندانی است که روی میز مسئول مرکز آموزش فنی حرفه ای کاشان به چشم می خورد.قندانی بزرگ با دری که دارای دسته ای است به اندازه ی انگشت نشانه که بدجوری رو به بالا سیخکی ایستاده است.به نحوی که کلّ صفحه ی روزنامه را تحت الشعاع حضور خود قرار داده است. و اگر اصل مصاحبه با مسئول محترم فنی حرفه ای را نادیده بگیرید،به نظرمی رسد که قرار دادن این عکس در صفحه ی نخست،کاربردی طنز آمیزو انگیزه ای مطایبه گونه داشته است.البته در این عکس ،زاویه و فاصله و نور دوربین  عکّاس نشریه  جوری تنظیم شده است که حتی المقدور ،هرچه که روی میز قرار داشته است ،به شکلی اغراق آمیز،بزرگ نشان داده شود.شما در همین کادر ده در هشت،یک سنجاق کوب بزرگ می بینید.یک تقویم رو میزی بزرگ می بینید.یک جاسنجاقی بزرگ می بینید.تیرک پرچم فنی حرفه ای به طرز شگفت آوری با بالاترین قسمت کلّه ی مسئول فنی حرفه ای (که اتفاقا قد بلندی از او نشان داده می شود)؛در یک خط مماس قرار گرفته اند.ذونکن؛قلم خودکار،کاغذ های یادداشت؛پرونده های دردست اجرا،مانیتور،صفحه کلید و حتی سوراخ کاورهایی که روی میز قرار دارد و البته قسمتی از زیر پوش فردی که مورد مصاحبه قرار گرفته است؛همه به روشنی و وضوح قابل ملاحظه است.

صفحه ی اول یک روزنامه مثل اتاق پذیرایی خانه آدم است.و متناسب با ظرفیّت موضوع و اهمّیت مسئله و سمت و سوی مطالب و ایجاد بستر روحی برای خواننده ، باید در آرایش آن دقّت کرد.(اگر چه دیدن این چیزها امروزه،روی میز یک مقام مسئول،حداقّل در موقع یک گفتگوی رسمی نیز،نشانه ی عدم نزاکت است و حدّاقل باید از نمایش عمومی آن- عکس و فیلم- خودداری گردد.)

 همین آشفتگی و کم توجّهی را می توانیم در ادبیّات به کار گرفته شده در سرمقاله ی این شماره ببینیم.«توفیق»معمولا یا دست می دهد یا حاصل می شود یا میسّرمی گردد یا نصیب.ولی سردبیر محترم بهشت پنهان از این همه کلمات مترادف در زبان فارسی صرف نظر کرده و کلمه ی «توفیق»را با اضافه کردن یای نکره به عنوان نهاد جمله و فعل ربطی «شد » را به صورت گزاره ی جمله مورد استفاده قرار داده است.و در سرمقاله ای که باید چشم وچراغ روزنامه باشد،فرموده است :توفیقی شد.و ببینید که چه ضربه ای به فخامت زبان مادری ما  به خاطر این سهل انگاری ها وارد می شود.

 به این جمله در همین سر مقاله نیز دقّت کنید:«...که خبر از برتر شدن غرفه ی نشریه در نمایشگاه و...» اگر کلمه ی «شناخته» بعداز کلمه ی «برتر» می آمد،به راستی توفیر مطلب چقدرمی بود؟

 در باره ی تیتر این یاداداشت نمی خواهم صحبت کنم که آیا اساسا با متن و موضوع سنخیّت دارد یانه.این «گام اول مطبوعاتی» که به عنوان تیتر نشسته است،کی و کجا برداشته شده است ؟و چه ربطی به غرفه ی نمایشگاه اصفهان دارد؟در ضمن فراموش نکنیم که «غرفه»ی بهشت پنهان در چهارمین جشنواره مطبوعات بومی استان اصفهان،حائز رتبه ی بر تر شده است نه خود نشریه. ولی تیتر دست چپ روی نشریه،خیلی شادمانه وشنگول از برترشناخته شدن ماه نامه خبر می دهد.

 من حواس جمع و جوری ندارم .ولی هرچه در صفحه ی دوم این شماره گشتم نتوانستم چیزی در باره ی «بهره برداری بی رویه از منابع آب های زیر زمینی » پیدا کنم.در حالی که در روی جلد به خواننده وعده داده شده است که این گزارش خبری را  می توانند در صفحه ی 2 بخوانند.

(کلمه ی گزارش نیز که فارسی است معادل کلمه ی خبر است که عربی است.حالا باید دید که عبارت گزارش خبری چه صیغه ای می تواند باشد.این عبارت سه بار روی صفحه ی اول نشسته است و دو سه بار در داخل.)

 به این جمله هم ازصفحه ی5– سرقت یک میراث - الطفات داشته باشید:«...پیامکی که صبح جمعه ی یک روز تابستانی (تکرار می کنم:صبح جمعه ی یک روز تابستانی) برصفحه ی نمایش ... به نمایش در آمد...» فقدان یک ادبیات بادوام و شسته ُرفته از ابتدای این گزارش تا پایان آن خواننده را زجر می دهد.

 وامّابعد...

 دیشب دقایقی بعداز افطار،نسیم آشنایی در پارک زیتون بیدگل،در آمد و رفت بود.ماه بالا آمده بود ودرخت هایی که در یخ سال دوسال پیش ، رو به خشکیدن نهاده بودند،دوباره با همّت باغبانان پارک ،شاد می نمودند و کُر کُری می خواندند.پارک،تمیز بود.و چمن ها سر در آغوش هم.هوای صحرا هم کمک می کرد که فضای پارک ،طبیعی تر جلوه کند.دیدن خانواده هایی که با حریم و حیا دور هم نشسته بودند و دمی را فارغ از غم روزگار  می گذراندند،برایم لذّت بخش بود.از خدا خواستم همیشه همین گونه باشد.

 بحث ماهم با آقای حسین بیدگلی که در گوشه ای از پارک، نجواگونه پیش می رفت،دوباره در باب هویّت یابی شهرستان آران وبیدگل بود.و ا ینکه در غیاب مطبوعات محلّی چگونه می توان از طریق وبلاگ و اینترنت به این مقوله پرداخت.من به حسین عرض کردم نگه داری همین پارک ها که در مناطق خشک مثل شهر ما واقعا هزینه براست و آب مصرفی آن به قیمت اشک چشم تمام می شود، باید در وبلاگ ها  با زبان بومی و با تاکیددر قالب یک اراده و همّت جمعی مطرح و مردم عادت داده شوند به جای مصرف آش وگوشت لوبیای نذری که هیچ خلائی را پر نمی کند،یک مقدار به این مسائل بپردازند.

آران وبیدگل در یکی دو دهه ی گذشته تغییراتی کرده است  که نشانه ی رشد ونشانه ی همّت مسئولین آن بوده است.مردم از این نکته هم نباید غافل باشند که زحماتی کشیده شده است و شهر ،توسعه یافته است. دل شهر البته خالی شده است.خانه های خالی از سکنه وکوچه های کم ترّدد،غم سنگینی را روی دل می نشاند.وقتی هم آدم می شنود درهمین کوچه هایی که روزگاری بوی ایمان داشت وغیرت،حالا کیلو کیلو تریاک و سایر مواد مخدّر رد ّو بدل می شود،البته نمی تواند احساس خوش بختی داشته باشد.طلاق و دزدی و هرزه گی ،نتیجه ی همین شرایط است.امید واریم باز سازی بافت های قدیمی بویژه گذرها و بازارچه ها که پروژه های آن در دست اجراست؛نشاط از دست رفته را دوباره به این کوچه ها باز گرداند.و ساخت وسازهای امروزی هم دردل شهر صورت بگیرد.اگر روزی ما بتوانیم یک نشریه در حد وقواره و توانایی همین بهشت پنهان داشته باشیم ،مسلما بهتر خواهیم توانست  به این دغدغه ها فکر کنیم.

 

پایان بخش صحبت های ما، در  زمزمه ی بازیگوش فوّاره ها ی پارک زیتون با نجّار میا نسال بلوار امام خمینی بیدگل،موصوع ارتباطات خانوادگی در بیدگل بویژه باباجناق بود.باجناق، هم بخشی از نگرانی ها ،هم بخشی از دل خوشی های ما می تواند باشد.من در همین بیدگل صدها باجناق می شناسم که از اول زندگی تا آخر زندگی ،همیشه باهم قهر بوده اند. بیخودی.و همواره کام زندگی را برای خودشان وبرای زن و بچه هایشان می سوزانده اند و تلخ می کرده اند،بیخودی.

من فکر می کنم اگر ما در موقع حرف زدن با باجناق،یک مقدار دست پیش رو بگیریم ،یعنی دقّت کنیم که برای او قیافه نگیریم و اگر چنانچه او قیافه گرفت ،ما دید را نادید بگیریم وتسامح به خرج دهیم،وخلاصه ملاحظه ی حُرمت یکدیگر را داشته باشیم،زندگی زیباتری خواهیم داشت.

 حالا که صحبت از پارک وطبیعت وزندگی سالم به میان آمد،اجازه بدهید با نقل مطلبی از بهست پنهان تحت عنوان «طبیعت درمانی» که از صفحه ی «سلامت» این نشریه انتخاب شده است ،پُست امروز را ببندیم.شما هم بروید برای افطار آماده شوید.

 ..............

 « مهمترین نگرش طبیعت درمانی،استفاده از گیاهان وداروهایی است که به بالا رفتن قدرت سیستم ایمنی بدن کمک می کنند.به طوری که طرفداران این درمان معتقدند که بسیاری از بیماری ها مانند سرطان،به علت نقص در سیستم ایمنی بدن ناشی می شوند.

 درمانگر در این روش تلاش می کند که ریشه ی بیماری را بیابد ودر یابد این بیماری در نتیجه ی چه چیزی ایجاد شده است.ارتباط با طبیعت،گوش سپردن به آوای طبیعت؛غرش جویباران ؛رقص بر گ ها،در وزش بادها و...ذهن را از تمام فشارهای روانی تخلیه کند.

 طبیعت درمانی وبه عبارتی باز گشت به طبیعت،احساسی را در ما بیدار می کند که باعث ایجاد آرامش می شود.در دنیای امروز که سرشار از استرس واظطراب است طبیعت می تواند روح وجسم را جوان کند.از سویی ورزش کردن ،سیگار نکشیدن،استفاده از سبزی جات تازه وداشتن رژیم غذایی سالم هم در این روش حائز اهمیت هستند.تمام این راه کارها سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و تعادل انرژی بدن را بهبود می بخشد.»

 

 

۵۱۴- متن استاد گرامی آقای حیدر علی عنایتی بیدگلی

 
می روم دشت به دشت. ( برای زهرای عزیز که همیشه برای من یاد آور آب ودرخت است)
 

من هرگاه که به خانه های روستایی اطراف کاشان وارد می شوم، در مرحله ی اوّل دوست دارم به سقف اتاق خانه ها نگاه کنم.وتیرک های چوبی قرار گرفته درسقف را بشمارم.در صبح روز دوشنبه 29 4 88 نیز وقتی در اوّلین دقیقه به دفتر کار نشریه ی «بهشت پنهان»واقع در محلّه ی باغستان در شهر کوهپایه ای برُزک وارد شدم،اوّل ،تیرک ها را شمردم که ده تا بود.تیرک هایی که در روی آن ساقه های بلند وشکیل نی به گونه ی مرتّبی کنار هم به یکدیگر بافته شده بود تا اندود ضخیمی از کاهگل روی آن قرار بگیرد.وبعد البتّه،پشت بام که در یک تاریخ دراز دامن،همواره  باسرشاخه های درختان گردو وآسمان آبی ده  همدم می گردد.

این روزها در هر کجای برزک پا بگذارید،متوجّه می شوید که رونق وآبادانی(اگر چه با زحمت زیاد) دارد چهره ی دیگری  به این روستای کهنسال می دهد. ودیری نخواهد پایید که با نهادینه ومستقر کردن امکانات شهری در درون خود،یک نقطه ی گردش گری پر آوازه ی دیگردر کنار شهرهایی چون قمصر ونیاسر،در دامنه های شمالی وشرقی وغربی کاشان برای جلب مسافران عطش زده فراهم خواهد شد.در کوچه پس کوچه های طویل ،پر پیچ وخم وشیب دار برزک،درهمه جا صدای پای آب را می شنوید.موسیقی باد که البته جای خود را دارد.واگر خاطره ای از این آب روان  واز کوه های اطراف آن مربوط به دوران جوانی خود در دل داشته باشید،حالا همین خاطره ها به سراغتان خواهد آمدو چه بسا که اشکی هم دوراز دید کسانی که در کنارت هستند،در چشمهایت حلقه بزند.

برزُک دارای  شش هفت محله ی پر وسعت است با ویژگی های منحصر به فرد خُلقی وروحی که دو محلّه ی آن  در پایین وبالای آبادی قرار گرفته است.سطح ارتفای این دو قسمت از برزُک  به حدی است  که با پایان یافتن فصل گل در محلّه ی پایین،تازه گل های محله ی بالا رو به شکوفا شدن می روند. شما اگر امروز در چهره ی مردم برزک به ویژه در چهره ی زنان ودختران نگاه بیا ندازید،خیلی کم پژمردگی ونحافت در آنها می توانید،ببنید.واین شادابی وتر وتازگی آنهاست که یاد آور شاه توت ها،سیب ها و گیلاس ها وبخار مطبوع بر خاسته از دیگ های گلاب گیری تعبیه شده در میان باغ های آنهاست.از درختان پرشاخسار وسر سبز آن شعر و موسیقی می بارد ومحبّت های دوستانی  که امروز تورا برای شرکت در یک جلسه ی فرهنگی به زادگاه خود دعوت کرده اند،این آرزو را در دل بیدار می کند که ای کاش همه ی ایران،امروز این گونه می بود.

بعداز صرف صبحانه  در دفتر بهشت پنهان ،آقای رفیعی مدیر اجرایی نشریه از خود بی تابی نشان می دهد که چشم انداز های  فرح انگیز برزک را از بالای دامنه ها برای ما به تماشا بگذارد.او دیار آباء واجدادی خود را  عاشقانه دوست دارد. از صحبت هایش در کنار مخزن جدید التاسیس آب شُرب شهر،دستگیرم می شود که این جوان مودّب،صبح چشم های خود را مثل خورشید در میان کوه های اطراف باز می کند وشب همراه با ستاره هایش به خواب می رود.می دود ودر کنار دوستانش  عرق می ریزد  تا برزک را هر روز  آباد و آبادتر ببینند.یک قنات عمیق در پایین کوه حفر شده است ،یک چشمه ی جوشان هم  در دور دستها سراغ دارند وقرار است  این دو آب  به سمت  مخزن هدایت شوند. لوله ها در دل خاک تعبیه شده اند .ولی کار هنوز به پایان نرسیده است. گاز هم مدتی است که آمده است.ولی پیشرفت های خدماتی  برزک منحصر به این دو مورد نیست. در این باره می توان چندین صفحه نوشت.امّا وقتی به حرف های آقای رفیعی گوش می دهم،می بینم می خواهد از همه ی قابلیّت های فرهنگی مو جود در برزک  خاصّه نیروهای  مهاجرت کرده  برای ارتقاءسطح  شؤنات اجتماعی،فرهنگی،آموزشی،اقتصادی،رفاهی و....برزک از مکانیزم انتشار وتوزیع نشریه ی بهشت پنهان بهره ببرد.کاری که با امّا واگرهای گاه کمر شکنی روبروست.

بعداز سرازیر شدن از کوه به یکی از باغ های  محلّه ی «دم قاشون» وارد می شویم.صاحب باغ زنی است آفتاب خورده وزحمت کشیده با استخوان بندی ریز. اما فرز و چابک.از او می پرسم چند سال دارد ؛جواب می دهد؛52سال.همسال خودم است.از همان دقیقه ی اول آشنایی آنقدر به هم نزدیک می شویم که انگار 52 سال است خواهر وبرادر هستیم.کِمِکی سواد دارد.باغ دلگشایی هم دارد با چند روزقه ی آب  که هم اکنون پیش پای ما در داخل جو،  موج هایش قهقه  می زنند،روی هم می غلتند وزندگی می آفرینند.(روزقه به مقدار خاصّی از آب رعیّتی اطلاق می شود که وقتی در تقسیم بندی های بعدی،خُرد می شود ،به سرجه تبدیل میشود) زیر درخت ها، کنار آتش خوش خرامی که قراراست چای پذیرایی، توسّط راحله خانم(دختر اکرم خانم صاحب باغ )روی آن دم شود،روی راحتی  مشغول گفت وگو وخاطره گویی هستیم.خیلی دلم می خواست همسرم زهرا خانم در کنارم می بود. به یاد روز هایی می افتم  که در سالهای اول ازدواج،گاه اتّفاق می افتاد که با او در کوچه باغ های روستا های کلّه وارمک و گلستانه ووادقان و کُرجار قدم می زدیم وصدایش  برای من از صدای نسیم لطیف تر بود

خانم اکرم مجد،میزبان ما که با کمی صحبت معلوم می شود شوهر او به لحاظ ریشه های خانوادگی  با اهالی بیدگل همخون است،هفت دختر وپسر دارد که دوسه تای آنهارا از خانه در کرده است. برای آنها آب وزمین وملک هم  فراهم کرده است.دیگ های گلاب گیری کنار باغش را شماره می کنم ،می بینم به تعداد فرزندان اوست . او هیچ گونه زیور آلاتی در پی ندارد. به مکّه وسوریه هم نرفته است. ولی می گوید  غمی از روزگار به دل ندارد.کسان دیگری نیز وارد باغ می شوند وخارج می شوند.لحظه ها،بسیار هوش رباست.حالا دوستانی که با هم هستیم(اکبرآقا ستاری،سیّد محمّد علوی نوش آبادی،سعید جندقیان وحسین بیدگلی)همه دارای یک حسّ مشترک هستیم:لذّت بردن ازیک جمع دوستانه در فضایی متفاوت  با روز مرّه.

صاحبخانه پذیرایی می کند.با سخاوت پذیرایی می کند .در تعارف کردن زبانش گیر ندارد.از او می پرسم  اگر روزی از تو پرسیده شود بهترین خصلت وپر رنگترین خصلت  مردم شهرت،برزک را بیان کن،جه جوابی  خواهی داد؟ می گوید:مهمان نوازی.

امروز روز عید مبعث است. دردلم برای اوآرزوی سلامت وشادابی همیشگی می کنم.یاد رسول بزرگ خدا حضرت محمّد ص برای همه ی ما آرامش بخش است.در این روز خجسته  دلم می خواهد این سبزی وآرامش در همه ی زندگی او ساری وجاری باشد.

دیدار از موزه ی مردم شناسی برزک برنامه ی بعدی ماست.یکی از جلوه های شکوه در سادگی است .سازندگان  موزه  به تناسب المان های اقلیمی،این رمز را درک کرده اند وبنای شکوه را بر سادگی گذاشته اند.صمیمیّت ویکرنگی حاکم بر فضای موزه ی برزک حیرت آور است.عشق به پیشرفت وبالندگی آبادی در کنار علاقه ای که به گذشته ها واصالت های این منطقه وجود دارد،دست به دست هم داده اند ومجموعه ای ماندگار را برای تماشا به یادگار گذاشته اند.باید رفت ودید.زهرا ومعصومه ی جهانی دو خواهر هستند که هم مجمو عه ی موزه را اداره می کنند وهم دستگاه های گلیم بافی وقالی بافی را زنده وسرپا نگه داشته اند. بعداز خروج از موزه وخوردن ناهار در دفتر بهشت پنهان،نوبت خواب است.خوابی که با بیداری وبگو وبخند بچّه ها هر گز به چشم نیامد.

بیدگلی ها در شوخی کردن بی پروا هستند.اگر در خیلی جاها پزیویشن جدّی به خود می گیرند در اوقات خودمانی،خیلی آشکار وعریا ن ظاهر می شوند.کار به درستی یا نادرستی آن ندارم. ولی ظا هرا  نوعی فشار روانی آنها را وادار می کند در شرایط مقتضی،حرفها ونظراتشان را از قید وبند احتیاط رها سازند. من خودم ساعاتی سر کردن در میان چنین جماعتی را دوست دارم . واطرافیانم راتحریک می کنم که این گونه یاشند.بید گلی جماعت با همه ی پرهیزی که برای پنهان کردن لایه های درونی  خود دارد،نا خود آگاه دنبال وقتی وفرصتی می گردد که خود را تخلیّه ی روانی کند.او در این فرصت ها هیچ ابایی ندارد  از اینکه پیچیده ترین فرایندهای زندگی خودرا ، بی پرده باز گو کند. غروب روز دوشنبه 29 4 88 من پس از باز گشت  از برزک  احساس سبک بالی داشتم.

وامّا بعد...

گفت وگو در باره نشریه ی بهشت پنهان یک بار  موقع ظهر  در محل دفتر  با حضور آقای صادقی مدیر مسؤل محترم نشریه  وآقای نعیمی طرّاح ماهناهه صورت گرفت که در این نشست  آقای صادقی از انگیزه های  انتشار وزمینه های ضرورت انتشار  برای ما سخن گفت.در جلسه ی بعداز ظهر که در محلّ دیگری وبا تعداد افراد بیشتری از مسؤلین واعضای تحریریه  تشکیل شد، بعداز سخنان مقدّماتی آقای مجید رفیعی ،مبانی کلّی روز نامه نگاری به ویژه انتشار نشریه در حوزه های بومی، محور اصلی صحبت های حاضرین بود.ماه نامه ی بهشت پنهان ،چهاردهمین شماره ی خود را اخیرا در چهاردهمین ماه  تولّد  خود منتشر ساخته است.
 

۵۱۳- متن دوست عزیز آقای حسین بیدگلی بیدگلی

برزکِ زیبای آباد
برزک را در دوران نوجوانی ام دیده بودم وتقریبا تصویری کنگی از آن در ذهنم داشتم.فرصتی دست داد که در روزعید مبعث حضرت رسول (ص)به اتفاق دوستان آقایان: ستاری، عنایتی ،علوی وجندقیان گردشی یک روزه با بار فرهنگی ادبی در آن شهر داشته باشم. البته این مهم صورت نمی گرفت مگر اینکه دوستان عزیزم در نشریه بهشت پنهان برزک این فرصت را فراهم آوردند.جوانانی که روز وشب زحمت می کشند تا این مهم را به سر انجام برسانند وهر ماه یک شماره از آن را به دست من شما برسانند.خوشحال بودم از اینکه در شهر کوچکی چون برزک جوانانی گردهم جمع میشوند وکار مطبوعات انجام می دهند وناراحت بخاطر اینکه در شهرستان آران وبیدگل حتی یک نشریه چند ورقی معمولی که چنگی به دل بزند وعلاقه مندان را راضی کند نداریم.من برزک را پر شکوه با عزمت، زیبا وتمیز با مردمانی مهربان ودوست داشتنی ومهمان دوست دیدم.

در اینجا ازطرف تمامی دوستانم از مهمانوازی عزیزان در نشریه بهشت پنهان کمال تشکر وقدر دانی را دارم .

۵۱۲- متن دوست بسیار عزیز آقای سید محمد علوی

برزک بیدار است
دیروزیرای من یک روز قشنگ بود.با دوستانی بهتر از  برگ درخت به  برزک که  یکی از بزرگترین مناطق مهم روستائی  کاشان (شامل ٩ روستا ) می باشد، رفتیم.این سفر بنا به دعوت دست اندر کاران نشریه بهشت پنهان بود. این ماهنامه موفق شده است تا کنون 14 شماره رادر سطحی وسیع منتشر کند.  لوگوی ماهنامه آنان  خبر از پوشش دادن  مسایل فرهنگی اجتماعی کل استان رامی دهد.در ذات این بیان لابد همت بلندی هم قرار دارد.این همت و طراوت وسر زندگی بچه های نشریه باعث شده بود که به فکر ایجاد یک پیوند مبارک با بچه های دیگر مناطق باشند.بخصوص زحمات وتلاش های مدیر اجرایی نشریه جناب آقای مجید رفیعی . با این پیوند برزک سرسبز، دیروز سبز تر شد.جلوس ما مهد کودک برزک انتخاب شده بود.خانه ای سرسبز که در کنار جریان تندجوی آبی قرار داشت.
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالادست چه صفایی دارند
چشمه هاشان جوشان ،گاوهاشان شیر افشان باد
من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم
آشنا هستم با  سرنوشت ترآب ، عادت سبز درخت
 بعد از خوردن یک صبحانه مفصل مارا بر فراز برزک بردند.تماشای یک شهر از بالا زیبایی خاصی دارد. چهارکوه ، هفت محله برزک را چون نگین زمردین در برگرفته است .یازده چشمه از این کوه ها می جوشد. این دره  سر سبز و خوش آب و هوا با داشتن این چشمه ها در کنار رودخانه ای که در میان کشتزار ها روان است، چشم اندازی بس زیبا و دلنشین دارد.از آن فراز به دهقانان ،باغداران ،دامداران ، قالی بافان وگلاب گیران اندیشیدم . به این که هفتاد درصد پرورش گل و تولید گلاب کاشان در  برزک است.به شاه توت که بعد از گل محمدی محصول معروف برزک است. به ٧٥ کارگاه سنتی گلاب گیری.
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است.
 پس از آن به یک «خانه باغ» قشنگ  رفتیم.باغی پر از درخت و  اب روان ومهربانی.دختران باغ مشغول آماده کردن چای شدند.چایی  با بوی خوش آتش چوب وطعم آرامش گذشته ها.دانایی وآگاهی ومحبت  مادر باغ(خانم بیدگلی زاده) مرا به یادباغ سهراب انداخت:
باغ ما جای گره خوردن احساس وگیاه
باغ ما نقطه برخورد نگاه وقفس وآینه بود
باغ ما شاید قوسی از دایره سبز سعادت بود
 برزک اگر چه در دره ای در دامنه کوه های کرکس خفته اما زنده دلی وبیداری مردمش ملموس بود.بخصوص  بر وبچه های نشریه.به آنها گفتم اگرمطالب یک نشریه را به سه قسمت خبری و تفننی واثر گذار تقسیم کنیم نشریه شما سعی کرده این سه ویژگی را در خود حفظ کند.ولی اگرسر سودای تحول در فرهنگ را دارید  به سومی بیشتر بها دهید.
جمعیت برزک را که با جمعیت شهر خودم نوش آباد مقایسه می کنم.می بینم ما با آن که نیروهای بیشتری داریم ولی نه نشریه داریم نه مثل آنها موزه مردم شناسی داریم.موزه ای که سال هاست حرفش را می زنیم ولی خبری از آن نیست.ما نشریه خوبی به نام انوشه داشتیم.یک تیراژ سه هزار تایی که بصورت مجانی در بین سه هزار خانوار نوش اباد توزیع می کردیم .ولی علی رغم داشتن نیروهای فرهنگی در  شورای شهر وشهرداری این مهم به دست غفلت وفراموشی سپرده شد.
برزک را سبز دیدم ولی سبز تر از آن همت وتلاش بچه هایی بود که به امر فرهنگ توجه کرده بودند. حسینیه آنها  مجهز به سن بود. وجود میز وصندلی در حسینیه خبر ازبر گزاری جلسات فرهنگی هم می داد.وجود خانم ها در جلسه هیئت تحریریه مجله نشان توجه به مشارکت  وهمدلی بود.از موزه مردم شناسی بسیار لذت بردم.همه چیزش خبر از اعصار قدیم می داد.به امامزاده  سراج الدین موسی بن جعفر (ع) که رسیدیم غرق عشق شدیم. یکی از دوستان  گفت این جا برای مردن خیلی خوب است.فضاها خیلی آرامش بخش وطبیعی وهمراه سرسبزی  بود.
وخدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها،پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب،روی قانون گیاه

۵۰۱- علیرضا توحید و بهشت پنهان

مطلب خوب آقای توحیدی را دیروز در دیگر وبلاگشان در رابطه با بهشت پنهان دیدم و خوشحال شدم.  

و اما مطلب:

بهشت پنهان کلمه­ای است که برای توصیف زیبایی­های طبیعی برخی مناطق از آن استفاده می­کنند.در این ترکیب یک تناقض وجود دارد اگر پنهان است پس چگونه می­توان آن را دید.در ایران این قبیل نامها در جایی ثبت نمی­شود بنابراین ممکن است دهها شهر خود را بهشت پنهان ، نگین کویر یا دارالمومنین بنامند. برزک یکی از مناطق خوش آب و هوای شهرستان کاشان است.این شهر که تا چندی قبل روستا بود توانسته است با تاسیس شهرداری و احداث مراکزی مانند دانشگاه پیام نور از برخی از جلوه­های شهری شدن بهره­مند شود.

ادامه مطلب ...

۴۹۸- بهشت پنهان حرف های من و تو

سلام
«بهشت پنهان» تفکرات و برنامه ها و نظریه های با ارزش دوستانی «نادیده» مانند شماست که با وجود ورود به هزاره سوم آنچنان مظلوم واقع شده است که وقتی از بین چهارصد هزار نفر کاشانی یکی از کوچه های ناآشنا فضای مجازی می گذرد و به آن بر می خورد، بی اختیار اشک در چشمانش حلقه می زند و بغض راه گلویش را می گیرد.
گریه می کند و

ادامه مطلب ...

۴۹۷- نقدی بر ماهنامه بهشت پنهان

استاد گرامی آقای حیدرعلی عنایتی بیدگلی با دقت شماره دوازده ماهنامه بهشت پنهان را مطالعه کرده و نظر خود را در وبلاگشان آورده اند. ضمن تشکر از ایشان متن کامل در ذیل آورده می شود: 

من در یکسال گذشته از انتشارِ ماهنامه‌ی بهشتِ پنهان خبر نداشتم. اخیراً یکی از دوستان، یک نسخه از شماره‌ی دوازده‌ی این ماهنامه را به این بهانه که مطلبی از خودم در آن درج شده است، به من داد برای مطالعه.

ادامه مطلب ...

۴۳۸- پیشنهاد به ارشاد کاشان

فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان
با سلام و احترام
با توجه به صحبت های مطرح شده در جلسه مدیران مسئول نشریات محلی در فرمانداری کاشان با حضور حضرتعالی و تاکیدی که در صورتجلسه به  عنوان ارایه پیشنهاد از سوی مطبوعات مطرح شد، موارد زیر تقدیم می گردد.

ادامه مطلب ...

۴۰۴- جلسه مشترک

امروز  جلسه مشترک نشریات محلی با رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان و فرماندار در فرمانداری کاشان جهت بررسی مشکلات مطبوعات محلی برگزار شد.  

این جلسه که به ابتکار فرماندار محترم شهرستان کاشان برگزار شد نشان از عزم جدی ایشان در رسیدگی به مشکلات مطبوعات داشت. 

 در این جلسه  مدیران  مسئول نشریات آرمان کاشان و بهشت پنهان و نشریات تخصصی دانشگاه کاشان و دانشگاه علوم پزشکی حضور داشتند و جای مدیر مسئول  هدهد کاشان و نشریه طوبی خالی بود. که گویا طوبی انتشار خود را متوقف نموده است. 

در ابتدای جلسه فرماندار با بیان

ادامه مطلب ...

۴۰۰- اینترنت دفتر نشریه

بالاخره بعد از ماهها کوشش موفق شدیم اینترنت دفتر نشریه بهشت پنهان را فعال نماییم و امروز اولین روز این ماجرا است و الان از داخل دفتر برایتان می نویسم . 

دفتر فنی یکتا که در ماه تیر در اثر همکاری شرکت تعاونی عماد و دفتر فنی توانست اینترنت خود را راه اندازی نماید معترض دفتر شد و همکاری خود را با اعضا شرکت تعاونی قطع نمود. 

 نحوه همکاری به این صورت بود که پی گیری های مجوز با شرکت تعاونی و سرمایه گذاری با دفتر فنی یکتا و خدمات به اعضا شرکت با تخفیف و در حال حاضر این تخفیف برداشته شده است.  

استدلال دفتر فنی یکتا آن است که وجود دو دفتر که خدمات اینترنت ارائه نماید توجیه اقتصادی ندارد و باعث ضربه به دو دفتر می شود و استدلال دفتر نشریه آن است که اولاْ هر مجموعه ای در برزک این حق را دارد که دارای خطوط دیتا باشد و دوم بیاییم تلاش کنیم که با راههای مختلف کاربران اینترنت را افزایش دهیم تا آن که از وجود دفتر دیگر ابراز ناراحتی و نگرانی نماییم.

بدون شک با همکاری می توانیم کمک های بهتری به هم و  برای منطقه انجام دهیم.

۳۹۹- توهم خدمت

نشریه ابزاری است برای اطلاع رسانی، آموزش، و جهت دهی درست و صحیح امور با استفاده از فشار افکار عمومی در حالی که متهم می شود به تخریب کردن و تشویش اذهان عمومی، اما همه ی این ها کلی گویی است و سعی داریم در این مجال با ذکر چند مثال قدمی در شفاف سازی وضعیت موجود برداریم.
هرچند زبان نشریه تند و گزنده است اما آنچه مسلم است اخلاص و عدم غرض ورزی به خوبی در جای جای آن به چشم می خورد و حتی اگر فرض کنیم دشمنی در کار است می توان آن را به مثابه واکسنی دانست که با تزریق آن به جامعه خدمت رسانی علی الرغم رنجور شدن موقتی آن باعث تقویت ایمنی گردیده و در نهایت کمکی است در اصلاح و پیشرفت.
اطلاع رسانی باعث می شود حرف های مسئولین کنار عملکردشان قرار گرفته و لحظه ای به اتفاق مردم نظاره گر آن باشند؛ آنجا که سردبیر نشریه طنین

ادامه مطلب ...

۳۹۷- کلاس خبرنگاری

دیروز و امروز در کلاس خبرنگاری که توسط فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان برای اعضا نشریات استان برگزار شد، در مجتمع فرهنگی صائب شرکت کردم. برنامه کلاسی به صورت زیر است: 

گزارش نویسی -  استاد خلیلی - پنج شنبه و جمعه ۳۰ آبان و یکم آذر 

اصول مصاحبه - آقای دکتر صفایی -پنج شنبه و جمعه  هفتم و هشتم آذر 

خبر نویسی - آقای اسماعیلی - پنج شنبه و جمعه چهاردهم و پانزدهم آذر 

شیوه نگارش فارسی در مطبوعات - آقای دکتر پاکدهی - پنج شنبه و جمعه بیست و یکم و بیست و دوم آذر 

اصول روابط عمومی - آقای خجسته نیا - پنج شنبه و جمعه بیست و هشتم و بیست و نهم آذر 

و برگزاری آزمون 

امیدوارم با استفاده از آموزش هایی که در این دوره می بینم بتوانم نقاط اشکال خود را رفع و پیشرفتی مناسبی داشته باشم.

۳۸۹- رنجش دوستان

مرکز  اینترنت دفتر نشریه محله امام در حال راه اندازی است که رنجش اینترنت محله کارگاه را با خود به همراه داشته است. 

استدلال دفتر کارگاه این است که برزک کشش دو مجموعه اینترنت را ندارد و باعث ضرر و زیان دو دفتر می گردد. و استدالال ما این است که با فرهنگ سازی می توان به نوعی ایجاد مشتری نمود و از طرف دیگر تلاش ها در جهت بالا بردن سطح ای تی در برزک است، بنابراین هر کاری که به این امر کمک کند می تواند مفید باشد.  

مسئله دیگر که در مورد دفتر کارگاه محقق نشد ارتباط متقابل بود. به این صورت که شرکت تعاونی عماد و دفتر فنی یکتا با کمک هم اقدام به راه اندازی خط اینرتنت نمودند ولی این همکاری در حد استارت خاتمه یافت و نیازهای طرفین از طرف مقابل برآورده نگشت تا خود باعث پیشرفت کار گردد. یکی از مهم ترین مسائل مورد اختلاف ساعت حضور بود که طبق توافق ۱۲ ساعت تعیین شده بود که موارد بسیاری مراجعه کننده گله مند از تعطیلی گاه و بیگاه دفتر در ساعت های مختلف بودند، گزارش گردید. 

مشکل دوم قرارداد های تامین پهنای باند بود که می شد برای شروع با مراکزی دیگر منعقد گردد که مشکل هزینه ای این گونه مسئله ساز نگردد. 

مشکل سوم تامین وسایل بود که می شد با رایزنی بیشتر با قیمت مناسبی تهیه گردد که این کار نیز محقق نگشت. 

مشکل چهارم معرفی یک سویه پروژه به عامه بود که زحمات و پی گیری های شرکت تعاونی عماد کوچک ترین انعکاس عمومی نیافت و در حد تعدادی محدود از اعضا فراتر نرفت. 

با تمام مشکلات فوق الذکر با توجه به اهمیت کار، شرکت تعاونی عماد از هرگونه همکاری که در توان خود داشت دریغ نکرد و انجام کار را به فال نیک گرفت. 

شرکت تعاونی عماد معتقد است با همکاری و ارزش قائل شدن به همدیگر می توان به راحتی به منافع متقابل، بیش از تصور دست یافت و از نتایج سودمند آن بهره مندگردید.

۳۸۸- هزینه کردن خود برای نشریه

جلسه امروز نشریه ساعت ۱۰ تا ۱۲ در مجموعه فرهنگی شرکت تعاونی عماد برگزار گردید. در ابتدا بارخوردها مورد نقد و بررسی قرار گرفت. 

یکی از بازخوردها مقاله در رابطه با آندلس بود که در قسمتی از آن گفتگوی تمدن ها در زمان دولت قبلی به نوعی مورد هجمه قرار گرفته بود. با توجه به این که قرار است فضا برای همه گونه تفکر باز باشد از ارائه مقاله در نشریه دفاع شد. 

در ادامه مطالب شماره بعدی جمع آوری و قرار گشت در همین یکی دو روز مطالب باقی مانده به مدیر مسئول و سردبیر تحویل گشته تا در زمان و وقت مناسب کار گزینش و صفحه آرایی و ویرایش و ویراستاری و چاب صورت گیرد و دهم آذر توزیع گردد. 

سی دی هدف شماره یک از محمود معظمی به دوستان نشریه تقدیم گشت تا قدمی در جهت آموزش دوستان برداشته شود. 

در این جلسه تاکید شد تا کارگروهها در چارچوب نشریه حرکت کرده و از اقدامات فردی خودداری نمایند. بارها تجربه شده است که با یک اقدام حساب نشده از طرفی تعدادی از افراد مجموعه ای، تبعات آن دامن گیر مجموعه گشته است. به نظر می رسد با تساهل و تسامحی که مدیر مسئول محترم از خود نشان می دهند، دوستان به جای هزینه کردن خود برای نشریه از مجموعه و شرکت تعاونی عماد برای خود هزینه نموده و اقدامات ناسنجیده ای انجام می دهند که چشم انداز نامطلوب آن به راحتی پیداست.

۳۸۳- یار دوست دارد این آشفتگی

با هماهنگی که توسط آقای مجتبی صادقی مدیر مسئول محترم نشریه بهشت پنهان صورت گرفت، مینی بوسی تهیه و به اتفاق دوستان نشریه در همایش شعر نجوای پاییز شرکت کردیم. 

اجرای ضعیف مجری و عدم تنوع و سطحی بودن مطالب و تاخیر و نبود رئوس برنامه در دست مدعوین، ضعف هایی بود که زحمت طاقت فرسای بروبچه های نشریه دانشجویی گفتمان را در مقدمات و کارت های زیبای دعوت و دکور زیبا و پذیرایی مناسب، تحت شعاع قرار داد. 

هر چند رئیس محترم دانشگاه پیام نور با بیت«یار دوست دارد این آشفتگی - سعی بیهوده به از خفتگی» در ابتدای برنامه سعی کرد نقاط ضعف را پیشاپیش پوشش دهد ولی چه بهتر بود با کمی دقت لحظات بیادماندنی تری را در خاطر بیش از 300 نفر حضار به جای گذاشته می شد. امیدوارم این تجربه در برنامه های بعدی استفاده گردد.