سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

۳۶۱- و نگاه دردمندش

طلب لبنیاتی سرکوچه، خرید یک کیلو گوشت، دفتر و مداد دختر کوچکش
از دور نگاهی به انبار انداخت، درب آن باز بود. به راه افتاد.
... نگاه به داخل انبار کرد.
با خود گفت:
«چگونه شد که انبار خالی شد و کسی صدایش نکرد»
لحظه ای نگاه،
درد دست که خواب و خوراکش را گرفته بود.
و انبار دار می دانست.
هیچ نگفت و آهسته رفت و نگاه دردمندش را برای همیشه به یادگار گذاشت.

۲۳۹- در کوران مرگ و زندگی

 

- در کوران مرگ و زندگی

- و گهگاه گرم می کنم وجود خود را از تنش یک احساس تازه و گذرا

- برای بودن ثانیه ای دیگر

- و کشیدن خفت و خواری و نابرابری و ظلم وستم بیشتر و بیشتر

 و اصرار خانواده:

- آخه مرد حسابی ۷۰ میلیون بیمه شده در کشور داریم؛ چرا ما جزء ۱۰ میلیون بیمه نشده باشیم.

- یادت رفته وقتی سال ۸۴ بیمه روستایی داشتیم، چه مکافاتی می کشیدیم؛ اول پزشک تایید کنه که ما مریضیم و بعد تشخیص بده مریضیمون چیه و بعد تشخیص بده کدام دکتر برایمون مناسبه (با بیمه روستایی قرارداد داره) و بعد داروخانه بگه ما قرارداد نداریم.

- باشه کاچی بهتر از هیچیه

... و یه روز سرد زمستانی ۸۴ زمانی که دکتر متخصص گفت با بیمه روستایی قرارداد نداریم، با عصبانیت این صدقه سری (بخونید دفترچه درمان) رو پاره کردم و تو سطل آشغال ریختم.

۱- آخه آدم حسابی کسی اسب پیش کش رو دندوناش می شماره

۲- نکنه دروغ میگی و تو روستا - شهر برزک ساکن نیستی

۳- عزیز دل من اگر راست نمی گی، نه وقت ما رو بگیر و نه وقت خودتو

۴- تو هیچم از بیمه ها سر در نمی آری

۵- کی گفته خدمات درمانی وظیفه حاکمیتیه

۶- ... شما، تو رو می گم شوهر دخترت چکاره است (یه دست به بغل دستی ببینه دخترش شوهر کرده و می خواهد از بیمه پدر و مادر استفاده کنه یا نه)

۷- حالا فهمیدم با شورا مشکل داری

۸- یا می خواستی شورا بشی نشدی و نمی خواستی فرم را ببری امضا کنند که راست می گی و تو روستا - شهر برزک ساکن هستی یا نه .

۹- اگر سالی ۱۷۰ هزار تومان می دادی تا بیمه درمان بشوی دفترچه درمان خانمتو پاره نمی کردی

۱۰- من اصلاْ استدلال های تو را قبول ندارم

۱۱- یعنی چه که سیستم ارجاع و پزشک خانواده اشکال داره، این سیستم یک سیستم جهانی است.

۱۲- من نمی گم شما روستایی ها عقلتون نمی رسه که به کدام پزشک مراجعه کنید، من می گم پزشکی که سی سال درس خونده عقلش بیشتر از شما می رسه که تشخیص بده کدام پزشک به درد شما می خورد.

۱۳- دیگه قانون سال قبل عوض شده و نیاز نیست شورا تایید کنه که راست می گی یا نه، فقط خانه بهداشت تایید کنه کافیه

...

بیشتر از ۱۳ ، پیش داوری و قضاوت و نتیجه گیری و تجزیه و تحلیل یک کارمند ساده متصدی بیمه خدمات درمانی شهر کاشان برای یک مراجعه کننده در چند دقیقه کوتاه

... بعضی ها به فرماندار و استاندار و وکیل و وزیر و رئیس جمهور اشکال می گیرند!

 

۲۱۷- صد رحمت به اداره آب برزک

 

چند روزی است که حالم خوب نیست. حساسیت تنفسی ام به علت پرزهای دار قالی موجود در خانه به شدت عود کرده است.

و این یادگاری دوران کارگری در یکی از کارخانه های لنت سازی است که از مواد <آزبست> با چشم پوشی از تعهدات خود در استفاده نکردن از آن و دور از چشم بازرسین و یا ساخت و پاخت های معمول، استفاده می کرد؛

یادم می آید یک روز در آن کارخانه مخوف که همواره گرد براق خاک شیشه و آزبست در هوا موج می زد به یکی از دوستان که فارغ التحصیل دانشگاهی از شهر بادگیرها بود و باهم در کنار کوره دستی پخت لنت ماشین های سنگین کار می کردیم، هنگامی که درب کوره را باز کردم و بخار سمی وارد شش هایمان شد گفتم:‌  دوست عزیز،‌ فرق ما با زنان فاحشه چیست؛ هرکدام به نوعی عضوی از بدن خود را می فروشیم و جهت رزق لایموت پول می گیریم، او عضوی و ما هم شش هایمان و مجاری تنفسی؟

در جواب گفت با این تفاوت که او حالی می کند و ما زجری.

شاید هم این حساسیت یادگاری از دوران آن زیرزمین تاریک و نمور باشد که هم کارگاهی بود برای کارکردنمان و هم محلی برای زندگی و هم جایی برای مطالعه دروس دانشگاهی

زیر زمینی که بوی پلاستیک های مصرفی کارگاه و موش مرده و زنده متحرک در جای جای آن و سوسک های معروف شهر کاشان روز به روز فضا را برای نفس کشیدن خفه تر و جا را برای ما تنگ تر می کرد و از همه بدتر، مالک آنجا بود که هنوز ماه تمام نشده پا بیخ گلویمان می گذاشت که یا اجاره یا تخلیه؛

مالک، مرد کشاورزی بود که فقط و فقط به خاطر نامعلوم بودن و ناکارشناسی بودن سیاست های شهرسازی از گذر روزگار یک خیابان از کنار زمین های کشاورزی اش گذشته بود و یک شبه ره صد ساله را پیموده بود.

و جالب تر وقتی از آن فضا با یک لباس و ساک عاریتی بیرون می آمدیم و به دانشگاه می رفتیم، استاد دانشگاه که به تازگی استاد تمامی خود را گرفته بود و به جهت نبوغ و بلوغ و مقاله های جور واجورش در نشریه های معتبر  و غیر معتبر اولین استاد تمام دانشگاه بود می گفت:

 <دانشجویان عزیز؛ تجربه ترم قبل و قبل از آن قبل در روش تدریس جبر ۱ و افتادن فله ای دانشجویان نشان از ناموفق بودن روش های قبلی است و این ترم روش جدیدی در تدریس ارائه می شود.>

و یا استاد دیگری که هم مدرس بود و هم معاون و هم مدیر گروه و هم .... با لهجه غلیظ کاشانی اش می گفت:< من اگه به جای سازمان سنجش بودم یه مرز نمره ای برا پذیرش دانشجو قائل بودم نه اینکه نگام به ظرفیت دانشگاه باشه، این دانشجوای کم هوش هرچی زودتر اخراج بشند و برند دنبال کارشون یوخوده بهتره> و با همین تفکر و سلاح تیز نمره ترم به ترم انبوهی از نمره های تک رقمی را به جامعه ی علمی اهدا می کرد.

و یا استاد مبانی اقتصاد که همیشه افه می اومد که یکی دو سالی قبل از انقلاب در آمریکا تحصیل کرده در حالی که نتوانست حتی تعاونی مصرف کارمندان دانشگاه را که از همه طریق به آن پول تزریق می شد مدیریت کند و تقصیر را به گردن مافیای پیدا و پنهان می گذاشت.

بگذریم؛

بالاخره این حساسیت یادگاری از یه جایی همراه من شده است. گاهی سرفه های پی در پی امانم را می برد و وقتی پدرم گفت: در این هوای سرد مواظب نبودی و سرما خورده ای، گفتم: نه، حساسیت به نخ های قالی است.

با ناراحتی گفت:

- چی می گی فرزند، ما بزرگ شده ی قالی بافی هستیم و طوریمون نشده است.

نمی دانم، پدر پیرم که بافت صدها قالی بطور مستقیم و غیر مستقیم در کارنامه زندگی خود دارد و الان هم الحمدالله سلامتی اش برقرار است و هیچگونه حمایت تامین اجتماعی نیز ازش نمی شود؛ از من سرحال تر است. یا نخ های آن زمان که از پشم گوسفند بود و حتی رنگ شدن آن به صورت طبیعی صورت می گرفت سالم بود و بدون مواد شیمیایی و یا اینکه شاید؛

شاید هزینه این کار ناسالم را با مرگ زجر آور مادرم که در سنین ۵۰ سالگی که سرطان حنجره یک سال در گوشه بستر انداختش در حالی که با گره ابروها در تلاش بود تا پیوند خود را را با گلچینی از فرزندان ریز و درشت خود حفظ نماید، پرداخته ایم و چه سخت پرداختنی.

زمانی که اندام نحیف پوست و استخوان زجر کشیده از دوران طولانی و سخت بیماری و بستر در دستانم قرار داشت و مانند کبوتر گلو بریده بال بال می زد، با تمام وجود او را در ذهن و مغزم مومیایی کردم تا حفظش کنم، سمبل فقر، بی عدالتی، فاصله طبقاتی، زجر، درد و نبود استانداردهای مسلم و حداقل زندگی را  تا نشانش دهم به تمامی انسانهایی که در جریان پرشتاب زندگی لحظه ای و شاید هم چند ثانیه ای می ایستند و نگاهی به دور و اطراف خود می اندازند و کمی فکر می کنند:

به کجا چنین شتابان؟

در این حال و هوا صدای زنگ تلفن به صدا در می آید.

... این چندمین بار است که اداره آب برزک  تماس می گیرد و کارمند برزکی اش پشت تلفن می گوید:

- آقای مجید رفیعی برزکی قبض آب را می پردازی یا بیاییم آب منزلتان را قطع کنیم؟

و من هم جواب می دهم چشم می پردازم.

باز صد رحمت به اداره آب برزک

اداره مخابرات که با یک قبض ۲۴۰۰۰ ریالی تلفن را قطع کرد و تا پرداخت نکردم و جریمه ۵۰۰۰ ریالی را پرداخت نکردم وصل نکرد. و اداره برق هم برای یک قبض ۱۰۰۰۰۰ ریالی مربوط به دو دوره دو ماهه، مامور خود را از ۵۵ کیلومتری فرستاد تا برق را قطع کند و تا پول قبض را نگرفت از درب خانه نرفت. باز هم اداره آب چند دوره است که احترام می گیرد و تماس می گیرد.

خانمم با ناراحتی می گوید:

<آخه مرد حسابی تو که هزار تا خرج مرتبط و غیر مرتبط می کنی، این قبض چهارده هزار تومانی را هم برو بپرداز تا تو این ایام محرم مامورای حاکمیتی نیایند آب منزل را قطع کنند.

سرمای سخت و نبود نفت و گاز و راه را می شه تحمل کرد اما نبود آب دیگه سخته>

جواب می دهم:

- منتظرم سه تا صفر را بانک مرکزی بردارد، شاید بتونم قبض را بپردازم.

البته مصرف آب ما اینقدر کم است که طبق قوانین اداره آب می باید رایگان باشد اما چون به عنوان مثال برای یک دوره ی دو ماه به علت اینکه در هنگام آمدن مامور آب در منزل نبوده ایم، مبلغ قبض علی الحساب خورده و مصرف دو دوره در یک دوره رفته و مشمول هزینه شده است و این قبض هزینه مصرف دو سال و اندی می باشد.

هنوز بعد از ۳۴ سال سن از قوانین و شرع و رابطه و ضابطه سر در نیاوردیم.

... صدای طبل و دهل از بیرون منزل می آید و کم کم آماده می شویم تا به مراسم برویم. خدا را شکر از همه چیز که دست بکشیم از نمادها دست نمی کشیم.

 

۱۹۸- کمک یکصد میلیارد تومانی روستائیان به دولت نهم

 

این پست را در شرایطی می نویسم که از شدت درد به سختی خود را کنترل می نمایم و بر اعصاب خود مسلط می شوم، درد شعارزدگی، درد تبعیض، درد حق کشی مردم زحمت کش روستا و روستا شهرها، درد ضایع شدن حقوق کشاورزانی که راه گرفتن حق خود را  بلد نیستند و آنقدر در حلال ورزی زندگی خود تاکید دارند که خرد شدن زیر بار بی عدالتی را نوعی تقدیر الهی می پندارند و دم بر نمی آورند، روستائیان که در زمستان و تابستان در سخت ترین شرایط گذران زندگی می نمایند و خم به ابرو نمی آورند، و زنان روستایی که مردانه در کنار مردان و بیش از مردان بار زندگی را به دوش می کشند و دلخوشند به فرزندان دانشجوی خود که به دانشگاه فرستاده اند تا برای خودشان کسی شوند و پسران دانشجویی که زنانه خود را آرایش می کنند و درس حقوق را ناپلونی پاس می نمایند و در میتینگ های تلاش برای آزادی برای سیاستمدارانی که به قشنگی صحبت می کنند کف مرتب می زنند.

بیمه تامین اجتماعی در اصل ۲۹ قانون اساسی و همچنین چشم انداز ۲۰ ساله کشور، برای تمام اقشار مردم آمده است اما به جای توجه خوب و درست به آن به مجموعه های حمایتی که درهم شکننده غرور مردم بوده است مانند کمیته امداد و موسسه های خیریه پرداخته شده است.

«در نظام حمایتی افراد باید به درجه فقر برسند در حالی که در نظام بیمه ای دریافت مستمری بدون توجه به توانایی یا ناتوانی است و نبود متولی خاص در گذشته موجب شده با وجود چندین بار تلاش برای بیمه کردن روستاییان در بعد از انقلاب این مسئله راکد بماند»(۱)

راکد ماندن امور بیمه ای در این دوران که موجب ضایع شدن حقوق زحمت کش ترین قشر هموطن شده است به عهده کیست و این در حالی است که چنانچه شخصی در شهر می بود و آبدارچی فلان شرکت به علت پرداخت چند سال کوتاه حق بیمه و رسیدن به سن بازنشستگی، الان از حقوق بازنشستگی استفاده می کرد ولی روستایی که سیاستمداران برای او مکانیزمی تعریف نکرده اند در سن از کارافتادگی باید نگاهش به دست موسسه های خیریه باشد. آیا این است معنای عدالت گستری ؟

و آیا آن زمان که شهید رجایی(با تمام احترامی که برایشان قائل هستم) طرح صدقه دادن به روستائیان را تدوین می کرد و حال نیز معروف به طرح شهید رجایی است به فکرش نرسید که سیستم بیمه را فعال کند؟

اما صندوق محترم بیمه روستاییان و عشایر  که در بوق و کرنا می کند «برای اولین بار بعد از ۴۰ سال (البته نمی دانم چرا بعد از ۴۰ سال و نمی گوییم بعد از ۲۸-۲۷ سال) بیمه روستاییان و عشایر» فعال شده است چرا از آن استقبال صورت نمی گیرد؟

«۴۲۰ هزار خانوار از مجموع ۳ میلیون خانوار روستایی و عشایری کشور که مشمول هیچ بیمه ای نبودند از سال ۸۴ تاکنون بیمه شده ... و از مجموع ۲ هزار ۸۷۰ کارگزاری بیمه روستایی و عشایری تعداد زیادی فعالیت ندارند که در سال سوم این طرح، ارزیابی کارگزاران قبلی و جایگزینی کارگزاران فعال مد نظر است»(۲)

«طبق آمار سال ۲۰۰۵ ضریب نفوذ بیمه در دنیا ۵۲/۷ درصد بوده که این رقم در ایران ۳/۱ درصد بوده است. در حوزه تامین اجتماعی نیز حدود ۹ میلیون نفر از جمعیت کشور تحت پوشش هیچ نوع بیمه ای قرار ندارند. همچنین ضریب نفوذ بیمه در ارتباط با فعالیت های بازرگانی در کشور ما ۱۴/۱ درصد بوده که از این لحاظ مقام هفتاد و هفتم جهان را داریم و این در حالی است که ریسک برخی فعالیت ها در ایران نسبت به دنیا بالاتر هم هست از جمله در فعالیت های کشاورزی

... دریافت حق بیمه های بالا در کشور ما یکی از دلایل پائین بودن استقبال مردم از خرید بیمه نامه هاست و این ناشی از عدم حاکمیت فضای رقابتی در صنعت بیمه است چرا که بیش از ۵۰ درصد این صنعت در اختیار دولت است.

همچنان که گفته شد ایران از نظر ضریب نفوذ بیمه رتبه هفتاد هفتم دارد، اما از نظر حجم حق بیمه تولید شده با درآمد حدود ۵/۲ میلیارد دلار رتبه ۴۶ را داراست.»(۳)

روستایی خرده مالک که به ناچار در روستا مانده است و هزینه هاکشاورزیش به مراتب بالاتر از درآمدهایش می باشد از یک طرف برای بیمه شدن حق بیمه بپردازد و بعد از آن تاکی بپردازد و از طرف دیگر بحث بازنشستگی و درمان از هم جدا باشد و از طرف دیگر با حداقل های امکانات در روستا یا روستا شهر به زندگی بخور و نمیر و رای بده ادامه بدهد؛

«رئیس صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر کشور گفت: ... تا کنون  ۴۲۰ هزار خانوار از روستاییان و عشایر بیمه نشده با پرداخت ۵۴ تا ۹۰ هزار تومان برای یک خانواده به طور سالانه بیمه شده اند.

... رئیس صندوق بیمه روستاییان و عشایر اعلام کرد: داشتن ۱۵ سال سابقه پرداخت حق بیمه و حداقل ۶۵ سال سن شرط برقراری مستمری پیری است بنابراین توصیه می شود افراد فرصت را از دست نداده و در جوانی بیمه شوند»(۴)

بنابراین فعلاْ تا ۱۵ سال دیگه قرار است که پول از روستاییان و عشایر گرفته شود نه اینکه خدماتی داده شود همانطور که این مدیر محترم در جایی دیگر می گوید:

«سال گذشته یکصد میلیارد تومان حق بیمه از روستاییان دریافت و ۵ میلیارد تومان از این میزان برای عمران روستاها برگشت داد شد»(۵)

من اینگونه می فهمم که خود روستائیان تشخیص نمی دهند که پول خودشان را کجا هزینه کنند که به نفع خودشان باشد و طی یک روند بوروکراسی گسترده میلیاردها تومان از روستائیان گرفته می شود و آنگاه درصدی از آن به روستا برگشت داده می شود و من که در روستا شهر زندگی می کنم معمولا به راحتی می بینم که این پول ها چگونه در اثر مدیریت های ضعیف صرف اموری می شود که کمترین بازده را برای مردم ندارد.

و نکته ای که من سر در نمی آورم آن است که:

«رئیس صندوق بیمه روستاییان و عشایر گفت: میزان اعتبار اختصاص یافته برای صندوق از سوی دولت امسال به ۱۵۲ میلیارد تومان رسید که این مبلغ پارسال ۱۲۰ میلیارد تومان بوده است»(۶)

اما این همه ی صحبت نبود؛ و تازه به بحث روستا - شهرها می رسیم. جاهایی که به قول معروف از روستا رانده و از شهر مانده هستند. در تقسیمات کشوری شهر شده اند ولی  عملاْ روستا و در چارچوب تسهیلات روستایی قرار نمی گیرند مانند «برزک»

«۷۲۰ شهر در کشورمان جمعیتی کمتر از ۲۰ هزار نفر دارند و مجلس شورای اسلامی در حال بررسی طرحی است که به موجب آن ساکنان این شهرها می توانند زیر پوشش صندوق بیمه روستاییان و عشایر قرار گیرند.

... تا پیش از این سخت گیری زیادی از سوی مسئولین انجام می شد تا مبادا کسانی که روستایی و روستا نشین نیستند عضو صندوق شوند»(۷)

خیلی جالب است. نه؟ برای اینکه خود روستاییان عضو این صندوق شوند چقدر کاگزارها باید در مجلس عروسی و عزا تبلیغ کنند و این در حالی است که نمایندگان محترم که روی صندلی های راحت مجلس جلوس می فرمایند به فکر اینکه کسی قاچاقی نیاد و سالانه مبلغی به این صندوق محترم که حداقل ۱۵ سال است پول پرداخت نکند نگرانند. درود بر شما نمایندگان نگران

«بر اساس آمار منتشر شده از سوی صندوق بیمه عشایر و روستاییان کشور تعداد شهرهایی که مشمول این قانون خواهند شد ۷۲۰ شهر است که این شهرها بالغ بر ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار جمعیت دارند.

... در بند «ل» تبصره ۱۴ قانون بودجه امسال آمده است: وزارت رفاه و تامین اجتماعی مکلف است بر اساس ماده (۹۱) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کلیه روستاییان و اهالی شهرهای با جمعیت کمتر از ۲۰ هزار نفر را که تحت پوشش هیچ نوع بیمه خدمات درمانی نمی باشند به طور رایگان و از محل اعتبارات ردیف ۱۲۹۱۰۹ قسمت چهارم این قانون تحت پوشش خدمات درمانی قرار داده و حداکثر ظرف نیمه اول سال ۱۳۸۶ دفترچه بیمه درمان آنان را صادر و تحویل نماید.»(۸)

و اینجا هم نکته ای مهم در جهت عدالت گستری و مهرورزی حائز اهمیت است:

اولاْ آنکه دریافت دفترچه رایگاه نمی باشد و مستلزم پرداخت مبلغی است که من نوعی  به عنوان یک خانواده ساکن روستا بعد از تامین رزق لایموت توان پرداخت هزینه دیگری را ندارم.

دوماْ برای دریافت آن می باید شورای شهر تایید کند من ساکن روستا - شهر هستم و این هم زمانی که دولت برای صحت حرف من به عنوان یک شهروند نیاز به تایید شورا داشته باشد هیچ گاه حاضر به انجام چنین کاری نیستم و حاضرم از مریضی بمیرم ولی برای خود حداقل ارزش ها را قائل باشم.

و سوم و مهمتر از همه در سیستم تعریف شده درمانی آقایان فرض را براین گذشته اند که روستاییان و عشایر و شهرهای کمتر از ۲۰ هزار نفر خود قادر به تشخیص اینکه در مسائل تخصصی به چه پزشکی  مراجعه کنند نیستند بنابراین برای رفع مشکل بیکاری پزشکان و نبود تشخیص قدرت روستاییان سیستم نظام ارجاع و پزشک خانواده را طرح ریزی نموده اند. که این هم برای من که شهروند روستا - شهر می باشم قابل قبول نمی باشد. و دفترچه آن کمترین ارزش را در سیستم درمانی کشور دارا می باشد.

امیدوارم روزی فرا رسد که کمترین سخنرانی و بیشترین عمل را در سیستم دولتی خود شاهد باشیم.

 

 

(۱) مدیر عامل صندوق بیمه روستاییان و عشایر روزنامه ایران - سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۶ ضمیمه استان اصفهان

(۲) رئیس صندوق بیمه روستاییان و عشایر روزنامه ایران - پنج شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۶

(۳) به دنبال بیمه فراگیر - هادی اکبری - روزنامه ایران چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۶

(۴) رئیس صندوق بیمه روستاییان و عشایر روزنامه ایران - پنج شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۶

(۵)مدیر عامل صندوق بیمه روستاییان و عشایر روزنامه ایران - سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۶ ضمیمه استان اصفهان

(۶) رئیس صندوق بیمه روستاییان و عشایر روزنامه ایران - پنج شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۶

(۷) روزنامه همشهری ۶ آذر ۱۳۸۶

(۸) روزنامه همشهری ۶ آذر ۱۳۸۶

 

۱۹۴- همانند تفاله مرا دور بیندازند

 

استاد سوزن دوزی ایران با ۷۴ سال سن نامه ای را در سال ۸۴ در سفر استانی هیات دولت به استان سیستان و بلوچستان به رئیس جمهوری داد که عمده مشکل وی در این نامه عدم برقراری بیمه عنوان شد و این نامه هنوز بدون پاسخ مانده است.

مهتاب نوروی متولد سال ۱۳۱۲ از دهستان قاسم آباد در استان سیستان و بلوچستان است و امروز به عنوان استاد سوزن دوزی ایران محسوب می شود.

... در بخشی از این نامه آورده است:«از ابتدای دوران رشد و نوجوانی به امر دوزندگی، سوزن دوزی و سکه دوزی بلوچی مبادرت و اشتغال داشته ام و این امر تا حال حاضر که سنی از حقیر گذشته ادامه دارد و این در حالی است که به عنوان استاد نمونه در صنایع دستی در رشته سوزن دوزی شناخته شده ام و به قدری در این هنر غرق گشتم که از نعمت همسر و فرزند محروم شدم».

نوروزی ادامه داده است:« آقای رئیس جمهور، هم اکنون که روشنایی چشمانم را در راه آموزش هنر سوزن دوزی و خدمت به اداره صنایع دستی از دست داده ام سازمان صنایع دستی زیر بار نمی رود و از بازنشستگی این حقیر و پرداخت حق الزحمه سال ها خدمت که نیروی جوانی ام را در این راه صرف کرده ام خودداری می کند و با توجه به شکایات فراوان و مراجعات مکرر به اداره کل صنایع دستی و حتی استانداری متاسفانه کماکان موفق به استیفای حقوق قانونی ام نشدم» این استاد هنر سوزن دوزی در بخش دیگری از نامه اشاره کرده است که در «در حال حاضر در روستای بدون امکانات و در دو باب اتاق خشتی و گلی قدیمی به ارث رسیده از پدربزرگم و بدون کمترین امکاناتی زندگی می کنم. آیا این از انصاف به دور نیست که اداره صنایع دستی در زمان جوانی از نیرو و هنر بنده استفاده کرده و حالا که مشکل بینایی دارم همانند تفاله مرا دور بیندازد و در رفت و آمد ادارات حیران و سرگردان کند».(۱)

 

این هم میهن عزیز چون از قوانین اطلاع ندارد که با توجه به قانون قشرهای زحمت کشی که در کارهایی مانند صنایع دستی (سوزن دوزی، قالی بافی و ....) یا کشاورزی بیش از ۵۰ سال جان کنده اند و به مملکت ما خدمت رسانده اند نمی توانند از حقوق بازنشستگی بهره مند شوند و طبق قانون می توانند به کمیته امداد مراجعه فرمایند و افراد کارمند دولت با میانگین کار مفید کمتر ۳۰ دقیقه بعد از ۲۵ سال طبق قانون از حقوق بازنشستگی استفاده می نمایند.

بنابراین از مسئولین نخواهید خارج از چارچوب قانون زیر بار بروند و سفارش به هم میهنان عزیز که زگهواره تا گور قانون بخوان

 

(۱) روزنامه تهران امروز سه شنبه ۴ دی ۱۳۸۶

تامین اجتماعی کاشان و سردرگمی بین صلاحدید و قانون

 

با ورود رئیس جدید تامین اجتماعی کاشان به این اداره ی با اهمیت و قرار گرفتن مسئول جدید بازرسی عملکردی جدید و متفاوت با گذشته برای کارفرمایان و کارگران رقم خورد.

رئیس جدید با شعار «نمی گذارم کسی سر دولت را کلاه بگذارد» با ابزار بازرسی کارگاهها فشار را بر کارگران و کارفرمایان بیش از گذشته نمود.

اما با توجه به خلا های قانونی اینجا بود که صلاحدید شخصی و تحقیقات محلی بابی نه چندان جدید وارد سیاست های حاکم بر مسائل اقتصادی کاشان گشت. عبارات «قانون شهر ما اینگونه است» و «ملاک ما تحقیقات محلی است» جملاتی نا آشنا برای این رئیس اصول گرا نمی باشد.

هر چند دفاعی بر تخلفات کارفرمایان و کارگران تحت سند های صوری وارد نیست،‌ اما سطحی نگاه کردن به آن و برخوردهای سلیقه ای و خارج از چارچوب قانونی نیز از طرف ادارات مجری قانون قابل دفاع نمی باشد.

از طرف دیگر عدم انسجام گروه های کارگری و کارفرمایی بر محور صنوف خود و در چارچوب قانون و عدم آشنایی مردم و حقوق خود خلائی است که ما را روز به روز برای رسیدن به مدینه فاضله آرمانی خود دور می نماید. از طرف دیگر علتی است برای پذیرش رفتارهای سلیقه ای و غیر قانونی بعضی از ادارات مرتبط.

هر چند مشکلی که کارگاه مورد بحث در پست های قبلی با موضوع بندی (پی گیری یک مشکل با تامین اجتماعی) در حال حل می باشد. اما سوال اینجاست عامه ارباب رجوع که با حداقل حقوق خود آشنایی ندارند چه کسی یا کسانی وظیفه دارند در یاری رساندن به آنان کمک نمایند.

 

کارفرما در کارگاههای کوچک کارگری بیش نیست

در روزنامه سرمایه شماره ۵۲۵ چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۶ در صفحه اقتصاد خانواده مطلبی تحت عنوان «اقتصاد خانواده و بیمه های درمانی - تا طلاع ثانوی بیمار نشوید» چاپ شده بود که قسمتهایی از آن را می آورم و در انتها مطالبی اضافه می کنم.

«... مثلاْ کسی که در حال حاضر شغلی ندارد چگونه می تواند بیمه شود؟، «در این شرایط هم بیمه خویش فرما داریم که شخص می تواند خود را بیمه کند که باید سهم کارفرما و سهم کارگر را خود بپردازد»

البته برای این سوال که کسی که کار ندارد چگونه می تواند هم سهم کارفرما و هم کارگر را خود بپردازد کسی پاسخی نداشت.

سوار تاکسی می شوم، هوا گرم است و پنجره های سمند پائین، از راننده می پرسم: «شما بیمه هستید؟»، «نه خانوم، دلتون خوشه ها»، «چرا؟ مگر سازمان تاکسیرانی شما را بیمه نکرده؟» «به ما گفته اند سه ماه یک بار باید ۱۵۳ هزارتومان به آن ها بدهیم تا بیمه باشیم

... در مورد بیمه های خویش فرما می پرسم می گوید:«دولت برای کسانی که شغل آزاد دارند یا بیکار هستند بیمه خویش فرما را تعیین کرده، شاید من با درصد پرداخت این افراد به بیمه تامین اجتماعی موافق نباشم ولی طرح را زیر سوال نمی برم، طرح در مجموع دست و منطقی است و در همه جای دنیا هم این گونه است ولی این که کسی که کار نمی کند چقدر باید بپردازد و چگونه بپردازد چیزی است که بیش تر باید در موردش کار کارشناسی انجام شود.»

در کارگاههای کوچک (در تقسیم تامین اجتماعی بعضی از مغازه ها هم کارگاه کوچک نامیده می شود) در صنوف متفاوت که معمولاْ یک نفر یا دو نفر در آن مشغول به کار می باشند که 17 درصد تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص می دهد و یک خانواده ۷ میلیونی در کشور می باشد.( روزنامه شرق شماره ۹۲۴  مورخ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۶ مصاحبه  با معاون وزیر بازرگانی).

این افراد که خود با سختی فراوانی برای خود شغل ایجاد نموده اند تحت چه حمایتی قرار دارند؟

یکی از حمایت های که می شوند بیمه خویش فرما است: با توجه به اینکه کارفرما در چنین کارگاه و مغازه هایی خود کارگری بیش نیست که مسئولیت بیشتر نسبت به کارگر احتمالی تحت امر خود دارد چگونه با او رفتار می شود؟

۱- دفترچه خدمات درمانی خویش فرما و بیمه اختیاری، از سازمان تامین اجتماعی تا زمان پرداخت مبلغ ماهانه، تاریخ تامین اعتبار دریافت می دارد در صورتی که دفترچه خدمات درمانی کارگری، حداقل ۵ماه یا بیشتر جلوتر از لیست پرداختی ارسالی کارگاه،‌ تاریخ اعتبار دریافت می نماید.

حال اگر کارفرمایی  (یا بیمه شده اختیاری) با چندین سال سابقه پرداختی حق بیمه با توجه به شرایط اقتصادی از آخرین مهلت قانونی پرداخت حق بیمه (که تا ۲-۳ ماه قبل از تاریخ روز می باشد) استفاده کند از خدمات درمانی سازمان تامین اجتماعی محروم می گردد.

آیا این با شعار عدالت ورزی سازگاری دارد کسی که بیمه می باشد و با توجه به تنگنا اقتصادی از آخرین مهلت پرداخت بیمه استفاده می کند از خدمات درمان تامین اجتماعی محروم می گردد.

۲- سازمان تامین اجتماعی به بیمه شده های کارگری خود وام ازداوج، کمک هزینه ازدواج، بیمه بیکاری و خدمات درمانی مناسب تر و ... نسبت به بیمه شده خویش فرما و اختیاری ارائه می کند.

۳- اداره کار نسبت به کارگر تا کارفرما های کارگاههای کوچک که خود کارگران کارآفرین می باشند حقوق بیشتری قائل است.

۴- رئیس جمهور محترم در زمینه درآمد ناشی از صرفه جویی بنزین یکی از حمایت هایی که عنوان نمودند افرادی را شامل می شد که به نوعی بیکار گشته اند و یا سرپرست خانوار هستند. سوال این جاست آیا بهتر نیست به جای افزودن به بوروکراسی موجود قوانین تبعیض آمیز موجود را مانند بیمه های خویش فرما و اختیاری به نوعی واقع بینانه تر نمایند؟

در آخر بد نیست خاطره ای از کارفرما بودن تعریف کنم:

کارفرمایی که در اثر بالا بودن هزینه ها و پایین بودن درآمد اقدام به بستن مغازه خود نمود. کارگر مغازه به اداره کار شکایت کرد که عیدی عید نرسیده خود را می خواهد. در جلسه ای در اداره کار  تشکیل شد. هرچه کارفرما می گفت که جز بدهی بالا چیزی ندارم که به کارگر بدهم افراد حاضر در جلسه اصرار داشتند کارفرما به گونه ای کارگر را راضی نماید. یکی از افراد جلسه جمله ای گفت که خلاصه کلام است:

کافرما بودن در این شهر جرم است!

 

۱۷ درصد تولید ناخالص ملی توسط اصناف

در روزنامه شرق شماره ۹۲۴  مورخ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۶ مصاحبه جالبی با معاون وزیر بازرگانی انجام شده بود که قسمتهای از صحبت معاون وزیر را می آورم:

«...در برنامه چهارم در مورد تمام اقشار حرف زده شده بود به غیر از اصناف. شما تمام برنامه چهارم را مرور کنید اصلاْ واژه اصناف در آن وجود ندارد. اما دولت نهم به هیچ عنوان دیدگاه سیاسی در مورد اصناف ندارد و نگاه جدیدی به اصناف دارد.

... مگر می شود گروه ۷ میلیونی نفری عضو گروه خاصی باشند.... بنابراین دولت این دیدگاه را دارد که اصناف قشر مومن و قابل اعتمادی به شمار می آیند.... اصناف متدین و مومن و قابل اعتماد هستند. یعنی آنها افرادی خداترس به شمار می آیند پس دولت هم می تواند به اصناف اطمینان داشته باشد. نکته دوم اینکه ۱۷ درصد تولید ناخالص مالی توسط همین اصناف تامین می شود. مگر می شود این وزن را نادیده گرفت. ... حال شما توجه داشته باشید همین اصناف صد درصد خصوصی هستند.

...اصناف سومین قشر جمعیتی بعد از نیروهای مصلح ( احتمالاْ مسلح) و کارمندان دولت به شمار می آیند.

...پیش از دولت نهم فضای رقابت میان اصناف و دولت بوده است. یعنی میان دولت و بازار رقابت وجود داشته است.

...فردی که نزد روحانیت می رود و به وجوهات می پردازد، هیچ زمان کار حرام یا خلاف انجام نمی دهد. شما باید توجه داشته باشید که همیشه میان اصناف و دولت رقابت بوده است. ولی دولت نهم قصد دارد این فضا را دگرگون کند.

...اصناف بر اساس توانایی های که دارند باید در تصمیم گیری ها شرکت داشته باشند. وقتی میزان اثرگذاری آنها زیاد شود، توجه به اتحادیه ها هم بیشتر خواهد شد. اصلاْ دولت می خواهد که نهادهای صنفی و مردمی مانند اتحادیه های صنفی قدرت بگیرند.

...حال این اقتصاد مردمی در صنعت و تولید به بورس و در  بازرگانی به اصناف تعبیر می شود. ما مکلف هستیم واردات را از دوش دولت برداریم، باید آن را به اصناف بدهیم مثلاْ اگر قرار است برنج وارد کنیم بهتر است مثلاْ حاج حسن آقا وارد کند یا فلان تشکل مردمی؟ به طور حتم تشکل مردمی  اولویت دارد.

...کارتل در اقتصاد خصوصی به مراتب از اقتصاد دولتی بدتر است. از انحصار خصوصی فساد متولد می شود. اقتصاد انحصاری خصوصی مولد نامشروع فساد است و چون در آن فساد ایجاد شده به طور حتم فساد را گسترش می دهد.

... کارتل این است که فردی در قسمتی از بازرگانی کشور نقشی بیش از ۵۰ درصد داشته باشد.»

حال صحبت اینجاست:

آقای معاونی که اصناف را قشر مومنی می داند اطلاع دارد که در شهرستان کاشان مسئول تامین اجتماعی به راحتی با صلاحدید شخصی و کاری تحت عنوان تحقیقات محلی به این قشر مومن، تهمت دروغگویی می زند. و اعتقاد دارد طبق قانون شهر ما، کارفرما باید در محل کارش حضور تمام وقت داشته باشد؟

و آیا معاون اطلاع دارد اصناف و اتحادیه به جز نمایشی بودن هیچ قدرتی در ساختار خدمات رسانی به مجموعه تشکیلاتی خود ندارد؟

سوابق فوق را می توان در مطالب قبلی به راحتی بصورت مستند ملاحظه نمود.

 

نامه به مسئول صنف

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی دوز و پرده دوز کاشان

سلام علیکم

اینجانب ... دارای مجوز از مجامع امور صنفی کاشان به شماره کارگاه ۱۹۲۲۴۹۰۰۱۰ با اداره محترم تامین اجتماعی شهرستان کاشان به مشکلی برخورد نموده ام که نامه و مکاتبات به پیوست تقدیم می گردد.

با توجه به اینکه در جهت حل مشکل مذکور دچار خسارات و زیان فراوانی از لحاظ مادی و معنوی گشته ام از آن مسئول محترم انتظار رسیدگی قانونی دارم و امیدوارم در انجام وظایف صنفی یک طرف فقط ملزم به اجرای قانون نباشد.

کارفرما کارگاه ۱۴/۵/۸۶

ایجاد اشتغال و موانع روبرو

همانطور که در مطالب قبلی اینجانب می بینید و مسائل و مشکلاتی که در آینده تصمیم دارم ارائه دهم ایجاد اشتغال در کارگاههای کوچک با مشکلات بسیاری دست به گریبان است. که آنچنان از طرفی ریز و کوچک است که به چشم نمی آید و از طرف دیگر مجموع آنها مشکل ساز و بازدارنده می باشد.

به نظر من؛ تا زمانی که این اشکالات ریز و درشت در فرهنگ ایجاد کار حل نشود بطور قطع سیاست های کلی آنچنان تاثیر را نمی تواند داشته باشد.

من قانون گریز نیستم ولی گزینشی اجرا کردن قانون نیز کار خطرناکی می باشد. جایی که صحبت حق و حقوق باشد قانون را مسکوت بگذاریم ولی جایی که بعد نظارتی و .... است قانون را بطور جد سخت اعمال کنیم.

همانطور که در مطالب نداشتن مجوز دیدید قانون به سختی (حتی پلمپ مغازه)اعمال می شود و در جایی دیگر (تامین اجتماعی) تحقیقات محلی و صلاحدید شخصی جایگزین قانون می شود.

نامه صنف به شبکه بهداری کاشان

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

شبکه بهداری کاشان

موضوع :گواهی عدم اعتیاد

برادر .... فرزند ... دارای شماره شناسنامه .... صادره از .... نظر به اینکه از اتحادیه مذکور تقاضای صدور پروانه کسبی واقع در شهرستان کاشان را نموده خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به گواهی صلاحیت نامبرده اقدام فرمائید.

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

نامه صنف به آگاهی

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

اداره محترم آگاهی و تشخیص هویت کاشان

موضوع : عدم سوء پیشینه

برادر .... فرزند ... دارای شماره شناسنامه .... صادره از .... نظر به اینکه از اتحادیه مذکور تقاضای صدور پروانه کسبی واقع در شهرستان کاشان را نموده خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به گواهی صلاحیت نامبرده اقدام فرمائید.

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

نامه صنف به دارائی

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

اداره محترم امور اقتصادی و دارائی کاشان

موضوع :‌مفاصا حساب

برادر .... فرزند ... دارای شماره شناسنامه .... صادره از .... نظر به اینکه از اتحادیه مذکور تقاضای صدور پروانه کسبی واقع در شهرستان کاشان را نموده خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به گواهی صلاحیت نامبرده اقدام فرمائید.

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

نامه صنف به شهرداری

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

شهرداری محترم کاشان

موضوع :‌مفاصا حساب

برادر .... فرزند ... دارای شماره شناسنامه .... صادره از .... نظر به اینکه از اتحادیه مذکور تقاضای صدور پروانه کسبی واقع در شهرستان کاشان را نموده خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به گواهی صلاحیت نامبرده اقدام فرمائید.

اتحادیه صنف گلدوزان - پشتی و پرده دوز کاشان

نامه مجامع به اماکن

مدیریت محترم اماکن عمومی شهرستان کاشان

با سلام و دعای خیر

احتراماً عطف به نامه شماره ۲۰۴  مورخ ۱/۵/۸۶ به استحضار می رساند با توجه به تعهد کتبی از آقای .... مسئول واحد صنفی تودوزی اتومبیل در شهرستان کاشان ظرف مدت ۳۰ روز جهت صدور پروانه کسب خواهشمند است واحد صنفی نامبرده را فک پلمپ نمائید.

رئیس مجامع امور صنفی شهرستان کاشان

نامه صنف به مجامع امور صنفی کاشان

مجامع امور صنفی شهرستان کاشان

با سلام

احتراماً بدینوسیله به استحضار می رساند آقای ... به این اتحادیه مراجعه و پرونده صنفی نامبرده در دست اقدام می باشد لذا خواهشمند است فعلاً واحد صنفی نامبرده را فک پملپ نمائید تا اقدامات بعدی صورت گیرد.

رئیس اتحادیه

صنف و در خواست کمک در جهت فک پلمپ

امروز به صنف دوزندگان مراجعه کردم و کمک خواستم.

- مسئول صنف گفت اگر می خواهی فک پلمپ شود می باید مجوز بگیری.

- گفتم مجوز دارم.

- گفت برای هر مغازه می باید مجوز جداگانه بگیری.

- اول هفتاد هزار تومان به حساب صنف واریز کن.

- اینکار را کردم.

- نامه ای به عنوان مجامع امور صنفی شهرستان کاشان به اضافه چهار نامه دیگر جهت گرفتن جواب به ادارات زیر داد:

دارایی

شهرداری

آگاهی

بهداشت

 

اماکن و پلمپ مغازه

چند روزی است که اماکن مغازه را پلمپ کرده است.

طبق نامه ای که به مجامع صنفی زده اند فک پلمپ را مشروط به گرفتن مجوز کرده اند.

همانطور که از متن های قبلی اطلاع دارید مغازه اصلی دارای مجور از مجامع امور صنفی می باشد و ما چون کار خود را توسعه داده ایم یک مغازه در نقطه ای دیگر اجاره کرده و کار خود را گسترش داد ه ایم.

البته سودی ندارد ولی دل خوش داریم که از یک طرف یکی از فامیلها را مشغول کار نموده ایم و ازطرفی دیگر تحرکی به کار خود داد ه ایم.

مشکلاتی که با تامین اجتماعی داشتیم که در متن های قبلی آمد. در رابطه با این مغازه هم به سختی با تامین اجتماعی به مشکل برخورده ایم و رئیس محترم تامین اجتماعی اعتقاد دارد که قانون شهر ما ( البته قانون تامین اجتماعی چنین حرفی نمی زند) می گوید کارفرما باید در مغازه خود حضور داشته باشد.

حال که ما یک کارفرما داریم و بیش از یک مغازه چند راه باقی می ماند:

۱- کارفرما به چند قسمت تقسیم شود و هر قسمت در یک مغازه حضور پیدا کند.

۲- قانون شهر ما! تغییر کند.

۳- فکر رئیس قانونی شود.

۵- قانون به طور کامل در  اجرا شود

...

حال با اماکن چکار کنیم!؟

بازدید علی اصغر گرانمایه از تامین اجتماعی کاشان

کماکان مشکل ما با تامین اجتماعی ادامه دارد

از اتفاق، زمانی که کارفرما و کارگر کارگاه مورد بحث در تامین اجتماعی مشغول صحبت با رئیس و واحد درآمد بودند آقای گرانمایه نماینده محترم کاشان در مجلس شورای اسلامی در آن ساختمان مشغول بازدید بودند:

همانطور که اطلاع دارید مشکل ما با تامین اجتماعی در دو جمله خلاصه می شود:

۱- ما خواهان اجرای دقیق قانون در رابطه با وضعیت بیمه ای در کارگاه می باشیم.

۲- تامین اجتماعی بر خلاف رویه قانونی با توجه به تحقیقات محلی ادعا می کند کسی که در لیست بیمه به عنوان کارگر معرفی شده است، کارفرمای مغازه می باشد.

صحبت ما این است:

اگر قانون اشکال دارد که راه حل آن عبور از کانالهای قانونی از جمله مجلس می باشد و نه صلاحدید شخصی.

و اگر قرار است صلاحدیدهای شخصی اعمال شود که واضح و روشن آن را اعلام نمایند.

هر چند در صحبتی که با حضور رئیس تامین اجتماعی و نماینده محترم مجلس در شورای اسلامی از شهرستان کاشان و کارگر و کارفرمای کارگاه مورد بحث انجام شد. آقای نماینده خواستار حل مشکل شدند ولی:

همچنان رئیس محترم تامین اجتماعی بر مواضع خود تاکید دارد.

و

پی گیری ما هم نیز

 

نامه دوم فرمانداری به تامین اجتماعی

رئیس محترم سازمان تامین اجتماعی شعبه کاشان

سلام علیکم

بازگشت به نامه شماره ۲۹۸۵۹ مورخ ۲۴/۳/۸۶ در خصوص کارگاه ... به موجب مدارک ارائه شده، پروانه کسب شماره ۳ مورخ ۲۸/ ۱۲/ ۸۲ به نام ی... صادر گردیده است و نامبرده بیمه خویش فرما می باشد. لذا با عنایت به مراتب فوق به نظر می رسد مشارالیه کارفرما واحد بوده، و آقای ع... کارگر واحد مذکور می باشد. لذا مقتضی است دستور فرمایید بررسی و چنانچه مدرک مستندی دال بر کارفرما بودن آقای ع... موجود می باشد از نتیجه فرمانداری را مطلع نمایند.

فرمانداری کاشان

۵/ ۴/ ۱۳۸۶ به شماره ۴۳۸۹/ ۳