معاهدهی نیروهای هستهای میانبرد ( معاهدهی INF )
Intermediate Range Nuclear Forces (INF) Treaty
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی.
تاریخ: 8 دسامبر 1987.
موشکهای هستهای با برد کوتاه و متوسط حذف میشود. همهی این سلاحها منهدم شدند.
استارت 1 ( مذاکرات کاهش تسلیحات استراتژیک 1 )
START I ( Strategic Arms Reduction Talks I )
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوری.
تاریخ: 1991 ( در 5 دسامبر 1994 برای اجراء رسیدگی شد ).
زرادخانهها تا حدود 30% کاهش مییابد.
امضا کنندهی اولی اتحاد جماهیر شوروی چون که منحل شده است؛ دولتهای روسیه، بلاروس، قزاقستان و به تازگی اکراین با امضای پیش نویس معاهده بر معاهده صحه گذاشتهاند. در نتیجهی پیوستن اکراین به NPT ، معاهده برای اجراء در دسامبر 1994 رسیدگی گردید.
استارت 2 ( مذاکرات کاهش تسلیحات استراتژیک2 )
START II ( Strategic Arms Reduction Talks II )
امضا کنندگان: ایالات متحده، روسیه.
تاریخ: 1993؛ تصویب مجلس سنای ایالات متحده 1996، تصویب دومای روسیه 2000. کاهش بکارگیری زرادخانههای ( فعال ) ایالات متحده و روسیه تا 3000- 3500 کلاهک تا سال 2003 و ممنوعیت MIRVed ICBMs ( ولی نه SLBMs ). در واقع هیچ کلاهکی مستلزم نابودی نبود. این معاهده در تاریخ 26 ژانویه 1996 با 87 – 4 رای، با پیوست یک الحاقیه که قبول شرایط معاهده را ممنوع میکرد مگر اینکه قانونی شود، به تصویب سنای ایالات متحده رسید.
معاهدهی منع آزمایش جامع (CTBT ) (Comprehensive Test Ban Treaty )
امضا کنندگان: 157 ( از تاریخ 13 اکتبر 1999 ).
تاریخ: 10 سپتامبر 1996.
این معاهده مختص منع همهی آزمایشات هستهای ( تعریف آزمایش هستهای بر پایهی مذاکره میباشد ) توسط دولتهای دارندهی سلاح هستهای ( رسمی و غیررسمی ) بود. آزمایشات پیش از این برای دولتهای بدون سلاح هستهای به وسیلهی NNPT منع شده بود. پس از چند سال تلاش، مذاکرات معاهده تحت حمایت 61 کشور کنفرانس خلع سلاح در ژنو اوایل این سال با موفقیت و با پشتیبانی 5 قدرت هستهای انجام شد. پیش نویس نهایی، پیشنهاد شده توسط Ramaker مذاکره کننده هلندی در ژوئن، ، برای اینکه معاهده قانونی شود؛ مستلزم امضای دولتهای غیررسمی دارندهی سلاح ( هند، پاکستان و اسرائیل ) بود.
http://nuclearinformations.blogfa.com/
معاهدهی قطب جنوب ( Antarctic Treaty )
امضا کنندگان: 40 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 4 آگوست 1963.
استفادهی نظامی از قطب جنوب شامل استقرار یا آزمایش سلاحهای هستهای را ممنوع میکند.
معاهدهی منع آزمایش هستهای ( Nuclear Test Ban Treaty )
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا.
تاریخ: 4 آگوست 1963.
آزمایشات هستهای در بالای زمین، زیر آب یا در فضا را ممنوع میکند.
معاهدهی فضا (Outer Space Treaty )
امضا کنندگان: 93 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 27 ژانویهی 1967.
ورود سلاحهای هستهای به فضا را ممنوع میکند.
معاهدهی تلاتلوکو (Treaty of Tlatelolco )
امضا کنندگان: ایالات متحده و همهی کشورهای آمریکای جنوبی ( 26 کشور ).
تاریخ: 1967.
ممنوعیت سلاحهای هستهای در آمریکای جنوبی.
معاهدهی منع آزمایش محدود (Limited Test Ban Treaty )
امضا کنندگان: 120 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 1968.
آزمایشات هستهای را در بالای زمین، زیر آب یا در فضا ممنوع میکند.
معاهدهی منع تکثیر هستهای (Nuclear Non-Proliferation Treaty (NPT) )
امضا کنندگان: 187 کشور ( 20 دسامبر 2000 ).
تاریخ: 1 ژوئیه 1968 تصویب شد، 5 مارس 1970 اجرایی شد، در 11 می 1995 برای مدت نامحدودی تمدید شد.
توسعه یا انتقال سلاحهای هستهای و یا فناوریهای وابسته، به دولتهایی که دارای سلاحهای هستهای نیستند را ممنوع میکند. از تاریخ 20 دسامبر 2000 تنها اسرائیل، هند، پاکستان و کوبا آن را امضاء نکردهاند.
معاهدهی بستر دریا (Seabed Treaty )
امضا کنندگان: 88 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 1971.
بکارگیری سلاحهای کشتار جمعی در کف دریا در آنسوی 12 مایلی حد حاکمیت ساحلی را ممنوع میکند.
سالت 1 ( مذاکرات محدودیت تسلیحات استراتژیک 1 )
SALT I (Strategic Arms Limitation Talks I)
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی.
تاریخ: 26 می 1972.
محدودیت گذاشتن بر زرادخانههای دو کشور، مستلزم انهدام زرادخانههای موجود نمیباشد. مدت زمان برای این محدودیت تا 3 اکتبر 1977 بود؛ ولی دو کشور به ادامهی آن موافقت کردند.
معاهدهی منع آزمایش آستانه (Threshold Test Ban Treaty )
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی.
تاریخ: 1974.
آزمایشات زیرزمینی تا 150 کیلوتن را محدود میکند.
http://nuclearinformations.blogfa.com/
اورانیومی که از زمین استخراج میشود، بلافاصله قابل استفاده در نیروگاههای تولید انرژی نیست. برای آنکه بتوان بیشترین بازده را از اورانیوم به دست آورد، فرآیندهای مختلفی روی سنگ معدن اورانیوم صورت میگیرد تا غلظت ایزوتوپ u-235 که قابل شکافت است، افزایش یابد.
چرخه سوخت اورانیوم نسبت به سوخت های رایج دیگر، از جمله ذغال سنگ، نفت و گاز طبیعی، به مراتب پیچیده تر و متمایزتر است. چرخه سوخت اورانیوم را چرخه سوخت هسته ای نیز میگویند. چرخه سوخت هسته ای از دو بخش انتهای جلویی و انتهای عقبی ( front end , Back end ) تشکیل شده است. انتهای جلویی چرخه، مراحلی است که منجر به آماده سازی اورانیوم به عنوان سوخت رآکتور هسته ای میشود و شامل استخراج از معدن، آسیاب کردن، تبدیل، غنی سازی و تولید سوخت است.
هنگامی که اورانیوم به عنوان سوخت مصرف شد و انرژی از آن به دست میآمد، انتهای عقبی چرخه آغاز میشود تا ضایعات هسته ای به انسان و محیط زیست آسیبی نرسانند. این بخش عقبی شامل انبار داری موقتی، بازفرآوری کردن انبار نهایی است.
اکتشاف و استخراج
ذخایر طبیعی اورانیوم، سنگ معدن اورانیوم است که براساس مقدار قابل استحصال از معدن محاسبه میشود. با تکنیکها و روش های زمین شناسی، معدن اورانیوم شناسایی میشود و نمونه هایی از سنگ معدن به آزمایشگاه فرستاده میشود. در آنجا، محلولی از سنگ معدن تهیه میکنند و اورانیوم ته نشین شده را مورد بررسی قرار میدهند تا بفهمند چه مقدار اورانیوم را میتوان از آن معدن استخراج کرد و چقدر هزینه میبرد.
اورانیوم موجود در طبیعت معمولاً از دو ایزوتوپ u-235 و u-238 تشکیل میشود که فراوانی آنها به ترتیب 71/0 درصد و 28/99 درصد است.
هنگامی که معدن شناسایی شد، به سه روش میتوان اورانیوم را استخراج کرد: استخراج از سطح زمین، استخراج ازمعادن زیرزمینی و تصفیه در معدن. دو روش نخست همانند دیگر روش های استخراج فلزات هستند، ولی در روش سوم که در ایالات متحده استفاده میشود، سنگ معدن در خود معدن تصفیه میشود و اورانیوم بدست میآید. سنگ معدن اورانیوم معمولا از اکسید اورانیوم (u3o8) تشکیل شده است و غلظت آن در سنگ معدن بین 05/0 تا 3/0 درصد تغییر میکند.
البته این تنها منبع اورانیوم نیست. اورانیوم در برخی معادن فسفات با منشأ دریایی نیز وجود دارد که البته فراوانی بسیار کمی دارد، به طوری که حداکثر به 200 ذره در میلیون ذره میرسد. از آنجایی که این معادن فسفات مقادیر انبوهی تولید دارند، میتوان اورانیوم را با قیمت معولی استحصال کرد.
آسیاب کردن
پس از استخراج سنگ معدن، تکه سنگها به آسیاب فرستاده میشود تا خوب خرد شده، خرده سنگ هایی که با ابعاد یکسان تولید شود. اورانیوم توسط اسید سولفوریک از دیگر اتمها جدا میشود، محلول غنی شده از اورانیوم تصفیه میشود و خشک میشود. محصول به دست آمده، کنستانتره جامد اورانیوم است که کیک زرد نامیده میشود.
تبدیل
کیک زرد جامد است، ولی مرحله بعد ( غنی سازی ) از تکنولوژی بخصوصی بهره میبرد که نیازمند حالت گازی است. بنابراین کنستانتره اکسید اورانیوم جامد طی فرآیندی شیمیایی به هگزافلورایداورانیوم ( UF6 ) تبدیل میشود. UF6 در دمای اتاق جامد است، ولی در دمایی نه چندان بالا به گاز تبدیل میشود.
غنی سازی
برای ادامه یک واکنش زنجیره هسته ای در قلب یک رآکتور آب سبک، غلظت طبیعی اورانیوم 235 بسیار اندک است. برای آنکه UF6 به دست آمده در مرحله تبدیل، به عنوان سوخت هسته ای مورد استفاده قرار گیرد، باید ایزوتوپ قابل شکافت آن را غنی کرد. البته سطح غنی سازی بسته به کاربرد سوخت هسته ای متفاوت است. برای یک رآکتور آب سبک، سوختی با 5 درصد اورانیوم 235 مورد نیاز است؛ در حالی که در یک بمب اتمی، سوخت هسته ای باید حداقل 90 درصد غنی شده باشد.
غنی سازی با استفاده از یک یا چند روش جداسازی ایزوتوپ های سنگین و سبک صورت میگیرد. در حال حاضر، دو روش رایج برای غنی سازی اورانیوم وجود دارد که عبارتند از انتشار گاز و سنتریفوژ گاز.
در روش انتشار گازی ( دیفیوژن )، گاز طبیعی UF6 با فشار بالا از یک سری سدهای انتشاری عبور میکند. این سدها که غشاهای نیمه تراوا هستند، اتمهای سبک تر را با سرعت بیشتری عبور میدهند، در نتیجه UF6235 سریع تر از UF6238 عبور میکند. با تکرار این فرآیند در مراحل مختلف گازی نهایی به دست میآید که غلظت u235 بیشتری دارد. مهم ترین عیب این روش این است که جداسازی ایزوتوپ های سبک در هر مرحله نرخ نسبتاً پایینی دارد، لذا برای رسیدن به سطح غنی سازی مطلوب باید این فرآیند را به دفعات زیادی تکرار کرد که این، خود نیازمند امکانات زیاد و مصرف بالای انرژی الکتریکی است و به دنبال آن هزینه عملیات نیز بسیار افزایش خواهد یافت.
در روش سانتریفور گاز، گاز UF6 طبیعی را به مخزن هایی استوایی تزریق میکنند و گاز را با سرعت بسیار زیادی میچرخانند. نیروی گریز از مرکز موجب میشود UF6235 که اندکی از UF6238 سبک تر است، از مولکول سنگین تر جدا شود.
این فرآیند در مجموعه ای از مخزنها صورت میگیرد و در نهایت، اورانیوم با سطح غنی شده مطلوب به دست میآید. هر چند روش سنتریفوژ گازی نیازمند تجهیزات گرانقیمتی است، هزینه انرژی آن نسبت به روش قبلی کمتر است.
امروز فناوری های غنی سازی جدیدی نیز توسعه یافته است، که همگی بر پایه استفاده از لیزر پیشرفت کرده اند. این روشها که روش جداسازی ایزوتوپ با لیزر بخار اتمی (AVLIS) و جداسازی ایزوتوپ با لیزر مولکولی (MLIS) نام دارند، میتوانند مواد خام بیشتری رادر هر مرحله غنی کنند و سطح غنی سازی آنها نیز بالاتر است.
ساخت میله های سوخت
تولید میله سوخت، آخرین مرحله انتهای جلویی در چرخه سوخت هسته ای است. اورانیوم غنی شده که هنوز به شکل UF6 است، باید به پودر دی اکسید اورانیوم (UO2) تبدیل شود تا به عنوان سوخت هسته ای قابل استفاده باشد، پودر UO2 سپس فشرده میشود و به شکل قرص در میآید. قرص های در معرض حرارت با دمای بالا قرار میگیرند تا به قرص های سرامیکی تبدیل شوند. پس از طی چند فرآیند فیزیکی، قرص هایی سرامیکی با ابعاد یکسان حاصل میشود. حال، متناسب با طراحی رآکتور و نوع سوخت مورد نیاز، این قرص های کوچک را در دسته دسته کرده و در لوله ای بخصوص قرار میدهند. این لوله از آلیاژ بخصوصی ساخته شده است که در برابر خوردگی بسیار مقاوم است و در عین حال از رسانایی حرارتی بسیار بالایی برخوردار است. حال میله سوخت آماده شده است و برای استفاده در رآکتور به نیروگاه فرستاده میشود.
انتهای عقبی چرخه سوخت هسته ای: مدیریت زباله های هسته ای
در نیروگاه هسته ای هم مثل دیگر فعالیت های بشری، ضایعاتی تولید میشود که به دلیل حساسیت مضاعف زباله های رادیواکتیو، مدیریت زمان ضایعات باید تحت قوانین و محدودیت های خاصی صورت بگیرد.
در هر هشت مگاوات ساعت انرژی الکتریکی تولید شده در نیروگاه هسته ای، 30 گرم زباله رادیواکتیو به وجود میآید. برای تولید همین مقدار برق با استفاده از زغال سنگ پر کیفیت، هشت هزار کیلوگرم دی اکسید کربن تولید میشود که در دما و فشار جو، 3 استخر المپیک را پر میکند. میبینید حجم زباله های رادیواکتیو بسیار کمتر است، ولی خطر آنها به مراتب بیشتر است و مراقبت از آنها به مراتب بیشتر است و مراقبت از آنها ضرورتی تر و دشوارتر. زباله های رادیواکتیو براساس مقدار و نوع ماده رادیواکتیو به 3 گروه تقسیم میشوند:
الف- سطح پایین: لباس حفاظتی، لوازم، تجهیزات و فیلترهایی که حاوی مواد رادیواکتیو با عمر کوتاه هستند. اینها نیازی به پوشش حفاظتی ندارند و معمولاً فشرده شده یا آتش زده میشوند و در چاله های کم عمق دفن شده و انبار میشوند.
ب- سطح متوسط: رزین ها، پس مانده های شیمیایی، پوشش میله سوخت و مواد نیروگاههای برق هسته ای جزو زباله های سطح متوسط طبقه بندی میشوند. اینها عموما عمر کوتاهی دارند، ولی نیاز به پوشش محافظ دارند. این زبالهها را میتوان درون بتون قرار داد و در مخزن زبالهها گذاشت.
ج- سطح بالا: همان سوخت مصرف شده راکتورها است و نیاز به پوشش حفاظتی و سردسازی دارند. مراحل مدیریت این ضایعات عبارتند از:
انبارداری موقتی
سوخت مصرف شده که از رآکتور خارج میشود، بسیار داغ و رادیواکتیو است و تشعشع و یونهای فراوانی را میتاباند. از این رو باید هم آن را سرد کرد و هم از تابیدن پرتوهای رادیواکتیو آن به محیط جلوگیری کرد. در کتار هر رآکتور، استخرهایی برای انبار کردن سوخت مصف شده وجود دارد. این استخرها، مخزن هایی بتونی مسلح به لایه های فولاد زنگ نزن هستند که 8 متر عمق دارند و پر از آب هستند. آب هم میله های سوخت مصرف شده را خنک میکند و هم به عنوان پوششی حفاظتی در برابر تابش رادیواکتیو عمل میکند. به مرور زمان، شدت گرما و تابش رادیواکتیو کاهش مییابد، به طوری که پس از چهل سال، به یک هزارم مقدار اولیه ( زمانی که از رآکتور خارج شده بود ) میرسد.
بازفرآوری انبارنهایی
3 درصد سوخت مصرف شده در یک رآکتور آب سبک را ضایعات بسیار خطرناک رادیواکتیو است. این مواد را میتوان با روش های شیمیایی از یکدیگر جدا کرد و اگر شرایط اقتصادی و قوانین حقوقی اجازه دهد، میتوان سوخت مصرف شده را برای تهیه سوخت هسته ای جدید بازیافت کرد.
کارخانه هایی در فرانسه و انگلستان وجود دارند که مرحله بازفرآوری سوخت نیروگاههای کشورهای اروپای و ژاپن را انجام میدهند. البته این کار در ایالات متحده ممنوع است.
رایج ترین شیوه بازفرآوری، purex نام دارد که مخفف عبارت جداسازی اورانیوم و پلوتونیوم است. ابتدا میله های سوختی را از یکدیگر جدا میکنند و در اسید نیتریک حل میکنند؛ سپس با استفاده از مخلوطی از فسفات تری بوتیل و یک حلال هیدرو کربن، اورانیوم و پلوتونیوم مصرف نشده را جدا میکنند و به عنوان سوخت جدید به مراحل تهیه سوخت میفرستند. ضایعات هسته ای سطح بالا را پس از جدا سازی، حرارت میدهند تا به پودر تبدیل شود. پس از فرآیند که آهی کردن خوانده میشود، پودر را به شیشه مخلوط میکنند تا ضایعات را در محفظه ای محبوس کنند. این فرآیند شیشه سازی نام دارد. شیشه مایع برای ذخیره سازی درون محفظه هایی از جنس فولاد ضد زنگ قرار میگیرند و این محفظهها را در منطقه ای پایدار ( از نظر جغرافیایی ) انبار میکنند. پس از یک هزار سال، شدت تابش های رادیواکتیو ضایعات هسته ای به مقدار طبیعی کاهش پیدا میکند. این نقطه تا به امروز، انتهای چرخه سوخت هسته ای است.
http://edu.tebyan.net/Physics/nuclear-energy/11.htm
من همسن و سال پسر تو هستم،
تو همسن و سال پدر من هستی.
پسر تو درس می خواند و کار نمی کند،
من کار می کنم و درس نمی خوانم.
پدر من نه کار دارد، نه خانه،
تو هم کاری داری هم خانه، هم کارخانه ؛
من در کارخانه ی تو کار می کنم.
و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:
سود آن برای تو، دود آن برای من.
من کار می کنم، تو احتکار می کنی.
من بار می کنم، تو انبار می کنی.
من رنج می برم، تو گنج میبری.
من در کارخانه ی تو کار میکنم.
و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:
وقتی که من کار می کنم، تو خسته می شوی،
وقتی که من خسته می شوم، تو برای استراحت به شمال می روی،
وقتی که من بیمار می شوم، تو برای معالجه به خارج می روی.
من در کارخانه ی تو کار می کنم.
و در اینجا همه کارها به نوبت است:
یک روز من کار می کنم، تو کار نمی کنی،
روز دیگر تو کار نمی کنی، من کار می کنم.
من در کارخانه ی تو کار می کنم
کارخانه ی تو بزرگ است.
اما کارخانه ی تو هر قدر هم بزرگ باشد،
از کارخانه ی خدا که بزرگتر نیست.
کارخانه ی خدا از کارخانه ی تو و از همه ی کارخانه ها بزرگتر است.
و در کارخانه ی خدا همه ی کارها به نوبت است،
در کارخانه ی خدا همه چیز عادلانه تقسیم می شود.
در کارخانه ی خدا، همه کار می کنند.
در کارخانه ی خدا ، حتی خدا هم کار می کند.
"تقسیم عادلانه"
نوشته ای از: شادروان قیصر امین پور
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید و نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک.
مسیحای جوانمرد من، ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
آی ... دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گفت در بگشای
منم من، میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا، میزبانا، میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست مرگی نیست
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد
فریبت می دهد، در آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا گوش سرما برده است این
یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا، رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآگین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
شعر: "زمستان"
سراینده: مهدی اخوان ثالث (م. امید) - دی ماه ۱۳۳۴
بر خود واجب میدانم که درباره محرم، برای حسین(ع) و مظلومیتش بنویسم:
محرمی که یادآور خاطرات من و شما در هیئتهای مذهبی محله خودمان میباشد. عزاداریهای که در قدیم سادهتر، با صفاتر و برای خود امام حسین (ع) بود. اما عزاداریهای الان بیشتر رقابتی، و به اصطلاح برای "روکم کنی" میباشد. مشاهده میشود که فلان محله آقائی را از قم و … با فلان مبلغ میآورند. (مگر در برزک خودمان روحانی نداریم. امثال آقایان هیئتی، عنایتی، موسوی، حسینی، علیزاده، راستی، فرقانی و دیگران زیاد هست). آن هئیت به فکر خرید علم بزرگتر، طبل و دهل با صداتر و سنج وآلات موسیقی و اکو میباشد. آن محله گروه ارکستر میآورد. فلان محله سر اینکه امسال علم در هیئت باشد یا نباشد بحث است. امام جمعه به طور غیر مستقیم تذکر میدهد اما گوش شنوایی وجود ندارد. سر این دعوا دارند که کدام مداح درب زیارت و امام زاده بخواند، کدام بیشتر بخواند، کدام کمتر بخواند. بعضی از جوانان با بعضی از مداحان همکاری نمیکنند ولی برای بعضی دیگر خودشان را خفه میکنند. بعضی از جوانان در محلههای پایین آرام سینه میزنند ولی در محلات بالاتر برای روکمکنی (شما بخوانید برای آبروداری در عزاداری حسین(ع)) خودشان را میکشند. یک سال طبل هیئت را پاره میکنند. سالی بعضی آنقدر پایین و بالا میپرند تا لامپهای فلان محله را از روی غرض و مرض بشکنند. سالی سر اینکه دسته عزاداری شب به محلات بالاتر رود و یا روز، با هم دعوا دارند. سالی هیئت را به دو نیم تقسم میکنند نیمی برای این مسجد و نیمی برای مسجد دیگر (خوب محلهشان بزرگ است دیگه). سالی برق فلان مسجد برای خرابکاری قطع میشود، پاسگاه دخالت میکند. سالی عدهای میگویند نعوذ بالله اگر خود امام حسین بیایید و نگذارد ما علامت را بردارییم، ما کار خودمان را میکنیم. و چه زشت هست، چه زشت. سالی که (بخوانید هر سال) آنقدر این علم بیستمتری را میچرخانند تا شاید پرهی آن بر سر کودکی فرود آید و یا خود شخص حامل سرش گیج برود و بخواهد زمین بخورد. سالی که پرههای علم دو محله پایین و بالا بر هم تعظیم نماید و چه زیباست!!!!! بعضیها آنقدر ادا و اطفار سر نخل در میآورند تا نخل بر عابری بخورد و خیالشان راحت شود. برخی از "میانداران هیئت"، (عدهای که شاید بعضی از آنهاسالی هم یک دفعه سر و کلهشان را نمیتوان تو مسجد پیدا کرد) بر سر اینکه صفی را منظم کنند و جوانی برومند را به وسط بیاورند، بچهای را هُل میدهند و من بارها شاهد این حرکت بسیار زشت بودهام. به خدا اینها گناه است، گناه. و شاید انجام ندادن این عزاداریها از انجام دادنش بهتر باشد چرا که امام حسین(ع) اصلاً به این نوع عزاداریها احتیاج ندارد. نمونههای از این دست زیاد و گفتنش اشائه زشتی. البته ذکر این نکته بسیار ضروری هست که موارد فوقالذکر محدود به عدهای بسیار خاص و بعضی از جوانهای خام و ناپخته و تازه به دوران رسیده میباشد و احترام به بقیه هیئتی ها و بزرگان جزء وظیفه همه ما میباشد. و خدا اجرشان دهد دلسوزان واقعی هیئت را، روحانیها، مداحان اهل بیت(ع)، خادمان مساجد، آشپزها و تمام آنهایی که به عشق حسین(ع) به مراسم عزاداری مولایشان میآیند.همچنین متاسفانه در بعضی از هیئتهای کاشان و حومه دودستگیها و یا بهتر بگویم چنددستگیها، زشتیها و بدعتهایی نظیر موارد ذیل مشاهده میشود:
بر خود قلاده میبندد، میکروفون تو سر خود میزنند، لخت میشوند، خیابان را میبندد، قمه میزنند و...(خوشبختانه موارد اخیر به برزک مربوط نمیشود).
بیاییم عقدههای ذهنی خود را دور بریزیم تا عقیدههای مذهبیمان آسیب نبیند.
این ما هستیم که در این روزها باید توشهای برگیریم. بر روی پارچه نوشتهای در مسجد امام خمینی (ره) نوشتهای با این مضمون بود: "هرکس برای امام حسین (ع) اشکی بریزد، گریان وارد محشر نمیشود." بیاییم نظم را از هیئت امام حسین (ع) محلهی کارگاه، خلوص را از هیئت مصلی و سادگی را از هئیت باغستان یاد بگیریم. و چه تاثیرگذار بچههای هیئت درب مسجد و محله شهید رجائی مراسم شام غریبان را برگزار میکنند. بیائیم اندکی از جوانان خیابان ولی عصر یاد بگیریم که چگونه در ایام نیمه شعبان برای امام زمانشان جشن میگیرند. جوانانی پاک و دلباخته ائمه. جوانانی که با هزینه خودشان و همسایهها شیرینی و شربت آماده میکنند، خیابان را چراغانی میکنند، آش نذری آماده میکنند، دعای ندبه برگذار میکنند و ... (حیف که امسال نتوانستم در جمعشان باشم).
به امید آنکه دیگر در ایام محرم شاهد چنین مناظر زشتی نباشیم و از امام حسین (ع) بخواهیم ما را در هر چه بهتر برگزار کردن این مراسم یاری بنماید.
انشا الله عزاداریهای ما توشهای باشد برای آن روز که هیچکس فریادرس ما نیست جز نظر لطف ائمه اطهار.
فدای خاک پای عزاداران حسینی.
چهره زشت شاید به نظر بسیاری از افراد، خصوصاْ دخترای امروزی معضل باشد ولی چهره زشت و زیبا فقط حکمت خداست. شاید که صورت زیبا فقط پوستینی باشد بر سیرت زشت.
(دختر زشت)
خدا یا بشکن این آئینه ها را
که من از دیدن تو آئینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن نا گزیرم
از آن روزیکه دانستم سخن چیست ـــ
همه گفتند: این دختر چه زشت است
کدامین مرد، او را می پسندد؟
دریغا دختری بی سرنوشت است.
***
چو در آئینه بینم روی خود را
در آید از درم، غم با سپاهی
مرا روز سیاهی دادی، اما
نبخشیدی به من چشم سیاهی
***
به هر جا پا نهم، از شومی بخت ـــ
نگاه دلنوازی سوی من نیست
از این دلها که بخشیدی به مردم ـــ
یکی در حلقه گیسوی من نیست
***
مرا دل هست، اما دلبری نیست
تنم دادی ولی جانم ندادی
بمن حال پریشان دادی، اما ـــ
سر زلف پریشانم ندادی
***
به هر جا ماه رویان رخ نمودند ـــ
نبردم توشه ای جز شرمساری
خزیدم گوشه ای سر در گریبان
به درگاه تو نالیدم بزاری
***
چو رخ پوشم ز بزم خوب رویان ـــ
همه گویند: که او مردم گریز است
نمی دانند، زین درد گرانبار ـــ
فضای سینه من ناله خیز است
***
به هر جا همگنانم حلقه بستند ـــ
نگینش دختر ی ناز آفرین بود
ز شرم روی نا زیبا در آن جمع ـــ
سر من لحظه ها بر آستین بود
***
چو مادر بیندم در خلوت غم ـــ
ز راه مهربانی می نوازد
ولی چشم غم آلوده اش گواهست
که در اندوه دختر می گدازد
***
ببام آفرینش جغد کورم
که در ویرانه هم، نا آشنایم
نه آهنگی مرا ، تا نغمه خوانم ـــ
نه روشن دیده ای، تا پرگشایم
***
خدایا! بشکن این آئینه ها را
که من از دیدن آئینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم
***
خداوندا! خطا گفتم، ببخشای
تو بر من سینه ای بی کینه دادی
مرا همراه روئی نا خوشایند ـــ
دلی روشنتر از آئینه دادی
***
مرا صورت پرستان خوار دارند ـــ
ولی سیرت پرستان می ستایند
به بزم پاکجانان چون نهم پای
در دل را به رویم می گشایند
***
میان سیرت و صورت، خدایا ! ـــ
دل زیبا به از رخسار زیباست
بپاس سیرت زیبا، کریما! ـــ
دلم بر زشتی صورت شکیباست.
*****
شادروان مهدی سهیلی (مجموعه شعر اشک مهتاب)
در کتابی خواندم: (اکثر افراد پس از برخورد با "سنگ حقیقت" و اُفتادن، به راه خود ادامه میدهند بدون آنکه به پشت سر خود نگاه کنند.)
یکی از مصادیق سنگ حقیقت، داستان جوانی میباشد.
به دنبال مطلبی در این باره میگشتم که به یاد سرودهای زیبا از مهدی سهیلی اُفتادم که اولینبار 5 سال پیش آنرا در کتابی به نام "اشک مهتاب" خواندم، شعری که گوشههای از آن داستان جوانی من و شاید بعضی از خوانندگان این وبلاگ میباشد:
جوانی، داستانی بود
پریشان داستان بی سرانجامی
غم آگین غصه تلخی که از یادش هراسانم
به غفلت رفت از دستم، وزین غفلت پشیمانم
***
جوانی چون کبوتر بود و من بودم یکی طفل کبوتر باز
سرودی داشت آن مرغک ـــ
که از بانگ سرودش مست بودم، شادمان بودم
به شوق نغمه مستانه او نغمه خوان بودم
نوائی داشت
حالی داشت
گه و بی گاه با طفل دلم قال و مقالی داشت
***
جوانی چون کبوتر بود و من بودم یکی طفل کبوتر باز
که او را هر زمان با شوق، آب و دانه میدادم
پرو بال لطیفش را بلبها شانه میکردم
و او را روی چشم و سینه خود لانه میدادم
***
ولی افسوس
هزار افسوس
یکی روز آن کبوتر از کفم پر زد
ز پیشم همچنان تیر شهابی، تند بالا رفت
***
به سوی آسمانها رفت
فغان کردم ـــ
نگاهم را چنان صیاد دنبالش روان کردم
ولی او کمکمک چون نقطه شد و ز دیده پنهان شد
به خود گفتم که: آن مرغک به سوی لانه میآید؟
امید رفته روزی عاقبت در خانه میآید؟
ولی افسوس
هزار افسوس!
به عمری در رهش آویختم فانوس چشمم را
نیامد در برم مرغ سپید من
نشد گرم از سرودش خانه عشق و امید من
کنون دور از کبوتر، لانه خالی، آسمان خالیست
بسوی آسمان چون بنگرم تا کهکشان خالیست
***
منم آن طفل دیروزین ـــ
که اینک در غم هم نغمه ای با چشم تر مانده
درون آشیان ز آن همنوای گرمخو یک مشت پر مانده
پر او چیست دانی؟ هالهی موی سپید من
فضای آشیان خالیست
چه هست آن آشیان؟ ـــ
ویران دلم، ویرانهی عشق و امید من
***
هزار افسوس!
هزار اندوه!
جوانی رفت، شادی رفت، روح زندگانی رفت
غم آمد، ماتم آمد، دشمن عشق و امید آمد
پدر بگذشت، مادر رفت، شور عشق از سر رفت
سپاه پیری آمد، هالهی موی سپید آمد
***
کنون من ماندهام تنها
ز شهر دل گریزان، رهنورد هر بیابانم
سراپا حیرتم، درماندهام، همرنگ اندوهم
چنان گمکرده فرزندی
به صحرای غریبی، بی کسی، هم صحبت کوهم
***
صدا سر میدهم در کوه:
کجائید ای جوانی، شادمانی، کامرانیها؟!!
جواب آید به صد اندوه:
کجائید ای جوانی، شادمانی، کامرانیها...؟
کجائید ای جوانی، شادمانی، کامرانیها...؟
......................
......................
شادروان مهدی سهیلی (مجموعه شعر اشک مهتاب، آبانماه 1346)
دو مطلب در باره عشق یکی در نقد آن و دیگری در مدح آن.
(دوست داشتن از عشق برتر است.)
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینائی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن همگام با آن اوج مییابد.
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست ؟ یک (خودجوشی ذاتی) است و از همین رو همیشه اشتباه میکند و
در انتخاب یه سختی میلغزد و یا همواره یکجانبه میماند و گاه میان دو بیگانه ناهمانند عشقی جرقه میزند و چون در تاریکی
است و یکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن, چهره یکدیگر را می توان دید و در اینجا است
که گاه پس از جرقه زدن عشق, عاشق و معشوق که در چهره هم مینگرند, احساس میکنند که هم را نمیشناسند و بیگانگی و
و ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه میبندد و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند و از این رو است که همواره پس از آشنایی
پدید میآید, در حقیقت, در آغاز, دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند ....
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی (فهمیدن ) و (اندیشیدن ) نیست. اما دوست داشتن, در اوج معراجش, از سر
حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین میکند و با خودش به قله بلند اشراق میبرد.
عشق زیبائیهای دلخواه را در معشوق میآفریند و دوست داشتن زیبائیهای دلخواه را در (دوست ) می بیند و می یابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی, بی انتها و مطلق.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را میگیرد و دوست داشتن بینایی میدهد .
عشق خشن است و شدید در عین حال ناپایدار و نا مطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار از اطمینان.
عشق همواره با اشک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است وشک ناپذیر.
از عشق هرچه بیشتر مینوشیم, سیرابتر میشویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر, تشنهتر.
عشق هر چه دیرتر میپاید کهنهتر میشود و دوست داشتن نوتر..
عشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد و به روزمرگی - که طبیعت سخت آنرا دوست میدارد- سرگرم شود, و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی در این بیگانه بازار زشت و بیهوده.
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.
عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است و دوست داشتن همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن است.
(دکتر شهید علی شریعتی)
(عشق)
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق
عجب رسواگر و رسوایی ای عشق
اگر چنگ تو با جانی ستیزد
چنان افتد که هرگز برنخیزد
ترا یک فن نباشد، ذو فنونی
بلای عقل و مبنای جنونی
تو لیلی را ز خوبی طاق کردی
گل گلخانه را آفاق کردی
اگر بر او نمک دادی تو دادی
بدو خوبی ملک دادی تو دادی
لبش گلرنگ اگر کردی تو کردی
دلش را سنگ اگر کردی تو کردی
به از لیلی فراوان بود در شهر
به نیروی تو شد جانانهی دهر
تو مجنون را به شهر افسانه کردی
ز هجران زنی دیوانه کردی
تو او را ناله و اندوه دادی
ز محنت سر به دشت و کوه دادی
***
خوشا آن کس که جانش از تو سوزد
چو شمعی پای تا سر فروزد
خوشا عشق و خوشا ناکامی عشق
خوشا رسوایی و بدنامی عشق
خوشا در سوز عشق سوختنها
درون شعله افروختنها
اگر میداد لیلی کام مجنون
کجا افسانه میشد نام مجنون
***
در این آتش هر آن کس بیشتر سوخت
چراغش در جهان روشنتر افروخت
نوای عاشقان در بینواییست
دوام عاشقی ها در جداییست
نوای عاشقان در بینواییست
دوام عاشقی ها در جداییست
سرودهای از مهدی سهیلی (مجموعه شعر اشک مهتاب)
این مطلب توسط دوست خوب در قسمت نظرات پست ۲۰۱ آمده است:
بد بین از حق بینی محروم است .
واقعبینی یا واقعنگری به معنای مشاهده وقایع است آنگونه که اتفاق افتاده اند، بدون
آنکه خود را در ورطهی خوشبینی ساده لوحانه یا بدبینی نا بهجا بیندازیم. مکمل واقع بینی، حس نیکبینی است . نیکبینی به معنی توجه کردن و دیدن جنبهی مثبت هر چیز و هر
رویدادی است. این حس یکی از عواملی است که مانع بروز تلخکامی در زندگی میشود.
واقع نگری (واقع بینی)
برای واقعبین شدن یا یافتن دید درست، هرکس، نخست باید خود را بهتر بشناسد. برای این کار باید نگاه را متوجه درون کنیم و آن را به دقت مورد ارزیابی قرار دهیم تا خصوصیات اخلاقی خویش، یعنی نقاط ضعف و قوت شخصیت روحی _ روانیمان را بهتر بشناسیم. همین ((خصوصیاتند)) که خود ما و نگرش ما را میسازد. به طور مثال اگر نشانههایی از بد بینی در خود یافتیم ، کوشش کنیم آنها را رفع کنیم . بدبین جنبههای مثبت را نمیبیند و همین سبب میشود که از دریچهی عینیت و واقعبینی نگاه نکند و قضاوتهای نادرستش فریبش دهد. خوشبینی ساده لوحانه روی دیگر همین سکه است . خوشبین ساده لوح در ابرها زندگی میکند و اغلب از کنار واقعیتها میگذرد. گذشته از اینها ، برخی عوامل دیگر که مانع واقعبینی است عبارتند از: پیشداوری و پیشفرضهای جزمی، چه علمی، چه مذهبی و غیره که قضاوت شخص و دیدگاهش را تحت تاثیر قرار میدهند و مانع از واقعبینی او میشوند.
نیک بینی
نیکبینی آن است که انسان در هر چیز و رویدادی، حتی آنهایی که به نظرش ناخوشایند و یا بد میآید، همواره جنبه خوب و یا نکتهی مثبت آن را هم بیابد. (رسول خدا و یارانشان در حال گذر از شهری به شهر دیگر بودند. در راه به لاشه سگی بر میخورند، همه یاران دهان و بینی خود را گرفتند و از بوی بد حیوان نالیدند. در همان حال پیامبر خدا از دندانهای سفید سگ تعریف کردند. این نوع برخورد پیامبر تعجب یاران را برانگیخت. اما دوست من بی شک این نوع رفتار پیامبر نیکبین بودن را به ما درس میدهد. در بعضی کُتب این داستان به حضرت مسیح (ع) بیان شده. نویسنده )
دوست عزیزی در قسمت نظرات راجع به پی گیریISP گفته اند:
<سلام.
ضمن خسته نباشید.
بهتر نیست به جای پیگیری ISP در برزک که به درد عدهای محدود میخوره و یا طرح اتلاف سگهای ولگرد توسط شهرداری، وضعیت سرویس دهی اتوبوسهای برزک را دنبال کنید. به دلیل اینکه عموم مردم علی الخصوص افراد سالخورده و زن و بچه مردم از روی ناچاری از این سرویسها استفاده میکنند.
وضعیت این سرویسها بسیار افتضاح است و آدم را بیاد قایقهای قاچاق انسان میاندازه که قاچاقچیان سعی میکنن بیشترین افراد رو را در فضای محدود بچپونن.
با تشکر>
اینجانب ضمن مهم شمردن مورد فوق الذکر، اعتقاد دارم یک از علل مشکلات؛ وضعیت اسف بار آگاهی عمومی و اطلاع رسانی می باشد و از طرف دیگر دوست دیگری که به دنبال مجوز یک نشریه محلی می باشد حدود سه سال است که در نوبت دریافت مجوز معطل است.
از این رو به نظر من فضای مجازی بهترین فرصت برای بالا بردن آگاهی عمومی و از طرف دیگر اطلاع رسانی می باشد. برای این منظور زیرساخت های موجود برای این امر متناسب نیست که یکی سوئیچ مخابرات و دیگر نبود مرکز توزیع باند می باشد.
با توجه به تحقیقی که کارگروه آموزش شرکت تعاونی عماد صورت داده است در بخش برزک حداقل ۱۵۰۰ کاربر بالقوه شناسایی گشته است. از این رو در کنار موارد مهم دیگر تلاش برای تحقق یک مرکز خدمات دهی اینترنت جز برنامه های شرکت تعاونی عماد می باشد.
خواهی که عمر تو به جهان صد شود تمام
خواهی اگر به غرفه راحت کنی مقام
خواهی اگر امور جهانت شود به کام
خواهی میسرت بشود عیش صبح و شام
خواهی که پایدار بمانی علی الدوام
با مردم زمانه سلامی والسلام
تا چند کشی نعره که قانون خدا کو؟
گوش شنوا کو؟
آنکس که دهد گوش به عرض فقرا کو؟
گوش شنوا کو؟
انصاف و وفا و صفت شرم و حیا کو؟
گوش شنوا کو؟
در علم ترقی همه آفاق عوض شد
اخلاق عوض شد
ما را به سوی علم و یقین راهنما کو؟
گوش شنوا کو؟
شعری از:
سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال)