سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

* استمداد از بخشداری نیاسر

 

با توجه به اینکه دوستان شورایی شهر برزک زحمت کشیده اند و حریم شهر را تا پیچ سعدآباد کاهش داده اند،

و از طرفی چون پیچ نابر در حریم شهرداری برزک نمی باشد به تبع شهردار برزک، اصلاح خرابی جوی آب و رها شدن آب در عرض جاده و خطرساز بودن این مسئله و حل آن را وظیفه خود نمی داند،

بنابراین

از بخشدار محترم نیاسر خواهش دارم به این مشکل در منطقه بی مسئول برزک رسیدگی فرمایید.

 

* لکه سیاه در کارنامه شورا شهر برزک

 

جای تاسف است در حالی که شورائیان کم سواد قبلی در تلاش بودند تا حریم شهر برزک را تا بعد از کارخانه سیمان جهت دریافت عوارض منطقه افزایش دهند؛

شورائیان با سواد فعلی حریم را از انتهای نابر به پیچ سعدآباد کاهش دادند تا فرصتی ایجاد نمایند برای دوستان جهادگر انقلابی و زمزمه هایی از ساخت باغ های ویلایی برای کارمندان سخت کوش جهاد کشاورزی تابعد از کار و تلاش روزانه دمی در آن بیاسایند.

 کاهش حریم شهر برزک توسط شورائیان عزیز به طور حتم لکه سیاه و فراموش نشدنی در کارنامه نه چندان شفاف آنان می باشد که امیدوارم تلاشی در جهت زدودن آن بنمایند. 

 

* پیام های مهربانی دوستان عمده مالک

 

خبرهایی از دوستان عمده مالک می رسد که نشانه هایی از رنجش و ناراحتی ایشان دارد،

لازم است در اینجا توضیحی ارائه نمایم تا رفع سوءتفاهم عزیزان گردد:

حقیر هم مانند دوستان انقلابی جهاد کشاورزی از پابوسان عمده مالک هستم با این تفاوت که بدون تغییر روی کرد؛ از مصادره اموال سرمایه داران رانت ندیده در ابتدا شروع به کار به دست بوسی امروزه سرمایه محور رانت زده

و اعتقاد دارم چرخ صنعت و تولید و اشتغال به واسطه این عزیزان به چرخش می افتد.

اما در کنار قدردانی از تلاش گران عرصه تولید وظیفه و رسالت خود می دانم به توانمند کردن قشر کم اطلاع و ضعیف نیز همت  گمارم

و نهایتاً

هر کدام بر  جای خود محترمند

بنابراین

نگرانی شما از چیست؟

عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار

 

این شعر را از وبلاگ دوست بسیار عزیز «ناله گل» برداشتم و به وبلاگ آوردم:

 

عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک


عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک


عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار


عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار


عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور


پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور


عشق گاهی می رود آهسته تا عمق نگاه


همنشین خلوت غمگین آه


عشق گاهی شور رستن در گیاه


عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه


عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی


رمز هوشیاریست در مستی می


عشق گاهی آبی نیلوفریست


قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست

استقبال شورا شهر برزک از انتقاد

 

در حالی که دوقوز آباد سفلا هم در حال حاضر سایت آپ دیت دارد و از طریق اینترنت اطلاع رسانی می کند، بگذریم از اینکه سایت برزک  یک سال است که به روز نشده است، نظرات شوراییان شهر برزک نیز شنیدنی است.

آقایان با توجه به اینکه اطلاع دارند در این وبلاگ راجع به مسائل برزک نوشته می شود بدون اینکه به خود زحمت بدهند حتی یک بار به سراغ آن بیایند که هیچ

مطلب  یکی از پست ها را که با چرخش بسیار به گوششان رسیده است مد نظر قرار داده و فریاد سرداده اند که ای آقا

کی رئیس شورا از دفتر شورا استفاده شخصی می کند بلکه برعکس است از دفتر شخصی استفاده شورایی می نماید.

شما خودتان پست مربوطه را بخوانید و قضاوت نمایید

اما

شوراییان هروقت یکی غیر از خود را می بینند با یک لبخند ملیح اعلام استقبال از نظرات دیگران را می نمایند، آیا به نظر شما این صحبت تعارفی بیش نیست؟

بیل و کلنگ و ابزار

 

لازم دانستم خدمت عزیزانی که خود را به در و دیوار، آب و آتش می زنند تا در این وبلاگ مطلبی از آنان درج شود، نکته ای را معروض دارم:

این وبلاگ انتقادی است و انتقاد در برابر جایگاه، شخصیت و اندیشه موضوعیت پیدا می کند.

بیل و کلنگ و ابزار، آلات عملیاتی هستند و هر کس که بهره ای کم از عقل برده باشد نسبت به آن انتقادی را بیان نمی دارد.

بنابراین

جوجه کبابتان را میل فرمایید و بخندید و به خودتان سخت نگیرید.

مردی که همبستر گاوها می شد

 

مسئول محترم باغبانی اداره کشاورزی کاشان فراموش کرده اند که در چه جلسه ای قسم حضرت عباس که در پست «بیوگرافی» آمده است، را به کار برده اند.

اگر کمی فکر نمایند و جلسه تعیین هیئت امنا را بیاد بیاورند، آن موقع که کشاورزان در حال ترک جلسه و زیر سوال بردن طرح بودند، در حالی که ایشان سر مبارکشان عرق کرده بود، پی در پی می گفتند:

«به خدا طرح خوب است» «به حضرت عباس طرح خوب است»

اما امیدوارم نظرشان را راجع به تعاونی فراموش نکرده باشند که فرمودند:

«تعاونی نمی تواند موفق باشد. یک گاوداری خصوصی را در نظر بگیرید؛ مالک آن ترجیح می دهد شب ها به جای اینکه پهلوی خانمش بخوابد کنار گاوهایش باشد ولی در تعاونی هرکسی مسئولیت را به گردن دیگری می اندازد»

سوال من اینجاست:

این تعاونی که سال قبل اه بود چگونه حالا به شده است؟

آیا جز این است که ما برای رسیدن به اهدافی که در ذهن خود طراحی می کنیم هر لحظه و هر زمان متناسب با آن از اصول تعریف شده و جایگاههای متفاوت استفاده ابزاری می نماییم.

امیدوارم در شروع قرن جدید

به جای اشکال گرفتن از اصول و جایگاهها و استفاده ابزاری از آن کمی خود و فکر خود را اصلاح نماییم.