سوشید

نام کوهی در برزک

سوشید

نام کوهی در برزک

۲۷۰- عجائب هفتگانه قدیم


معبد آرتمیس در افوسوس (ترکیه )
معبد آرتمیس در افوسوس (ترکیه ) یکی از زیباترین بناهای ایام گذشته بود . این بنا با داشتن 100 ستون مرمری زیبا که ارتفاع هر کدام از آنها به 15 متر می رسد یکی از عجایب هفتگانه به حساب می آید . این معبد فضایی را در بر می گرفت که تقریبا چندین برابر وسعت آکروپلیس در آتن بود . میتوان گفت که معبد آرتمیس صعود و سقوطهای بسیاری را در طی قرنها پشت سر گذاشت . این بنا در 600 سال قبل از میلاد ساخته و در550  سال پس از میلاد در آتش سوخت . بعد از آن مجددا به صورت بسیار زیباتر و عظیمتری باز سازی شد . این بنا برای دومین بار دچار حریق شد البته این بار بطور عمدی توسط فردی بنام هروستراتوس که برای به یاد ماندن نامش به این کار دست زد ،ولی این معبد دوباره به اندازه بزرگتر و بسیار بهتر از قبل ساخته شد . این معبد بسیار زیبا درونش با مجسمه های بی نظیر تزیین شده بود . این معبد پا بر جا بود تا زمانیکه بر اثر هجوم بربرها در 262 پس از میلاد برای همیشه از صفحه تاریخ محو شد و هرگز دوباره ساخته نشد . آنچه که از این معبد باقی ماند هم توسط زلزله ها کاملا از بین رفت .


مجسمه زئوس
تقریباً سه هزار سال پیش، «المپیا»، مرکز مذهبی در جنوب غربی یونان بود. یونانیان باستان زئوس پادشاه خدایان را می پرستیدند و در زمانهای مشخص به افتخار او جشن هایی بر پا می کردند. در این جشن ها مسابقات ورزشی هم انجام می شد. از نظر ساکنان دنیای قدیم این بازیها خیلی مهم بودند، چندان که در زمان برگزاری مسابقات، جشن ها متوقف می شد تا شرکت کنندگان و تماشاگران به آسانی خود را به محل مسابقات برسانند.
مجسمه زئوس خدای یونان در المپیا یکی از عظیم ترین مجسمه های جهان است . این اثر در 450 سال قبل از میلاد توسط مجسمه ساز معروفی بنام فیدیاس ساخته شد این هنرمند همان کسی بود که مجسمه خدای آتنا را هم برای معبد پارتنون در آتن ساخت . ارتفاع مجسمه زئوس در حدود 12 متر بود . بدن این مجسمه را از عاج فیل و ردا و موها و ریشش را از طلا ساخته بودند . این اثر ارتفاعش چنان بود که با سقف معبد زئوس بر خورد می کرد . فیدیاس با این کار می خواست اقتدار و نیرومندی زئوس را نشان دهد . مجسمه زئوس در معبد زئوس که طول آن به 64 متر می رسید قرار داشت . 72 ستون خارجی این معبد که به سبک معماری قدیم یونان بودند این معبد را دارای معماری خیره کننده ای کرده بودند . سنگفرش آن نیز با مجسمه های بی نظیری تزیین گشته بود . مجسمه زئوس در حدود 850 سال در این معبد قرار داشت تا هنگامیکه بعضی از یونانیها آنرا به استانبول منتقل کردند . البته این زیاد طول نکشید چرا که محل جدید نیز در آتش سوخت و این مجسمه برای همیشه از بین رفت .


مقبره هالیکارناسوس در ترکیه
مقبره هالیکارناسوس در 4 قرن قبل از میلاد نه تنها بسیار پر ابهت و پر عظمت بود بلکه به صورت زیبایی با ستونها و مجسمه ها تزیین شده بود . سقف این مقبره با مجسمه هایی از اسبها تزیین شده بود اسبهایی که ارابه شاه ماسالوس و همسرش ملکه آرتمیسیا را می کشیدند . ارتفاع این مقبره مرمری به اندازه یک ساختمان 14 طبقه بود . از نقطه نظر استراتژیکی دامنه کوه درست مشرف به هالیکارناسوس و خلیج آن بود . ملکه آرتمیسیا فرمان ساخت این مقبره را در هالیکارناسوس برای همسرش در 353 سال قبل از میلاد صادر کرد . ملکه این بنا را برای قدر دانی از همسرش ساخت و به این منظور بهترین هنرمندان و مجسمه سازان آن زمان را گرد آورد . شاه ماسالوس تنها حکمران ایالتی معمولی در بین امپراطوری های عظیم ایرانی در 2300 سال پیش بود . ملکه آرتمیسیا دو سال پس از همسرش ، شاه ماسالوس که برادرش هم بود در گذشت . او در کنار شاه در مقبره هالیکارناسوس دفن شد . این بنا در حدود 17 قرن پا برجا بود و در 1400 سال بعد از میلاد بر اثر زلزله فرو ریخت .


فانوس الکساندریا
فانوس الکساندریا یکی از بزرگترین شاهکارهای روزگار باستان می باشد . ارتفاع این بنا حداقل به اندازه یک ساختمان 40 طبقه امروزی بود و برای 16 قرن پا بر جا بود . بر خلاف 6 عجایب دیگر ،فانوس الکساندریا استفاده های عملی بسیاری داشت . این بنا به کشتیهای دریا نوردی کمک می کرد که اسکله ها را براحتی پیدا کنند و با ایمنی کامل داخل آن شوند . چرا که تنگه های خطر ناک دقیقا در خارج از بندر ها قرار داشتند . ارتش نیز از این فانوس برای پیدا کردن کشتیهای دشمنان استفاده می کرد . این بنا ظاهرا ساختار جامدی داشته است و برای 1600 سال باقی بوده است اما  با وجود این بر اثر طوفانهای دریایی زمستان و زلزله های بسیار از بین رفته است . فانوس الکساندریا دو نوع برج دیده بانی داشت که در نوک آن قرار داشتند . این فانوس سه عنصر ساختمانی داشت ، پایه مستطیل شکل ، قطعه میانی هشت وجهی ، و قسمت بالای آن که استوانه ای شکل است و برجهای دیده بانی در آنجا قرار دارند.تقریبا ارتفاع این سه قسمت به 110 تا 180 متر می رسید . بجز اهرام مصر فانوس الکساندریا بلندترین ساختمان جهان بود البته این تا زمانیکه برج ایفل در 1889 ساخته شد.

مجسمه عظیم الجسه رودس در یونان
ارتفاع مجسمه عظیم الجسه رودس با پایه اش به اندازه یک ساختمان 15 طبقه امروزی است. این مجسمه یک شاهکار برجسته معماری می باشد که بر روی جزیره رودس در حدود 280 قبل از میلاد ساخته شده است. هیچ کس به درستی نمی داند که این مجسمه شبیه چه بوده و یا در کجا قرار داشته است. نظریه بسیار مورد توجه آن است که مجسمه رودس در روی ورودی لنگرگاهی بنا شده بوده و پهای مجسمه در دو طرف قرار داشته است بطوریکه کشتیها از بین پاهای آن عبور می کرده اند. البته این فرضیه بسیار محتمل به نظر میرسد. این بنا مشکلات غیر قابل حل در 3 قرن پیش از میلاد را مطرح می کند. همچنین تجارت در این بندر در زمان احداث این مجسمه دارای رکود شده و این بندر از رونق اقتصادی افتاده است. این مجسمه یکی از عجایب هفتگانه به شمار می رود که برای مدت کوتاهی تقریبا 53 سال پا بر جا بوده است.


باغهای معلق بابل در عراق
در عراق باغهای معلق بابل یکی از بحث انگیزترین عجایب هفتگانه می باشد چرا که هنوز برخی از باستانشناسان در وجود داشتن آنها شک دارند. بعد از بدست آمدن اسناد اصلی و خرابه های بر جا مانده از آن زمان وجود داشتن آنها ثابت شد البته در مقیاسی کمتر از آنچه تصور می شود . در این میان سئوالی مطرح است که این باغهای معلق چرا ساخته شده اند؟ در پاسخ این سئوال می توان گفت که موثق ترین سند حاکی از آن است که شاه نبوچاد نزار دوم که دارای شهرت مذهبی می باشد این بنای عجیب را برای خوشحال کردن همسرش در 6 قرن قبل از میلاد ساخت چرا که همسرش از دیدن چشم انداز صحرا مانند بابیلون دچار دلتنگی برای محل زندگی اش شده بودجایی که دارای کوهها و جنگلهای سرسبزی بود به همین خاطر به دستور شاه تپه مصنوعی سبز وخرمی ساخته شد که دارای درختان و گلها و گیاهان زیبایی بود . بعضی ها می گویند که یک ملکه آشوری قدرتمند باغهای معلق را برای تفریح و سرگرمی خودش ساخته است و افراد دیگری عقیده دارند که این باغها به دستور یک شاه آشوری ساخته شده است .


اهرام مصر (هرم خوفو )
هرم خوفو بزرگترین هرم در بین اهرام مصر است ، این بنا که قدیمی ترین و بزرگترین بنا در بین عجایب هفتگانه می باشد تنها بنایی است که در حال حاضر وجود دارد . هرم خوفو در 2600 سال قبل از میلاد ساخته شده است . این هرم بلند ترین بنای ساخته شده دست بشر از 4400 سال پیش تا سال 1889 بود ،زمانیکه برج ایفل با ارتفاع 300 متر ساخته شد . محدوده هرم خوفو به اندازه 6 قطعه زمین شهری عظیم می باشد . بیشتر سنگ های بکاررفته در این بنا به بزرگی سنگهای عظیمی هستند که بوسیله کامیون حمل مشوند . سطح خارجی زمختی که ما امروزه از این هرم می بینیم مقبره فرعونی بنام خوفو بوده که در آن زمان پوشیده شده از سنگهای آهک صیقلی و زیبایی بوده است. فرمانروایان بعدی این سنگهای با ارزش را متعاقبا برای ساختن بنای خودشان می دزدیدند . این عمل باعث شد که از ارتفاع هرم 5 درصد کم شود و به ارتفاع فعلی اش که 138 متر است برسد . هرم خوفو دارای سه اتاق دفن اجساد است . اتاق اول محل دفن شاه ، اتاق دوم محل دفن ملکه و اتاق سوم که برای رد گم کردن دزدان هرم بوده است .

www.prfco.com


 

۲۶۹- عجایب هفتگانه جدید


با شرکت‌ حدود صد میلیون‌ نفر از طریق‌ رای‌ گیری‌ اینترنتی‌ و تلفنی‌ عجائب‌ هفتگانه‌ جدید دنیا از بین‌ بیست‌ و یک‌ مکان‌ نامزد انتخاب‌ شدند.

‌هرچند این‌ اقدام‌ با حمایت‌ سازمان‌ علمی‌ آموزشی‌ فرهنگی‌ ملل‌ متحد یونسکو صورت‌ گرفت‌ ولی‌ ابتکار یک‌ سوئیسی‌ بود که‌ از ژانویه‌ گذشته‌ آغاز شده‌ بود.

‌به ‌گزارش‌ واحد مرکزی خبر از خبرگزاری‌ فرانسه‌ از لیسبون‌ ‌ عجائب‌ هفتگانه‌ جدید عبارتند از:

‌‌‌1‌/ دیوار بزرگ‌ چین‌‌

2‌/ شهر باستانی‌ پترا در اردن

‌‌3‌/ تمثال‌ مسیح‌ در ریودوژانیرو

‌4‌/ آثار ماشو پیشو در پرو‌

‌5/ شهر شیشن‌ ایتزا مکزیک

‌‌6‌/ کولیزیه‌ در رم

‌‌7‌/ معبد تاج‌ محل‌ در هند

گفتنی‌ است‌ عجائب‌ هفتگانه‌ قدیمی‌ بجز اهرام‌ ثلاثه‌ مصر از بین‌ رفته‌ اند و در این‌ مسابقه‌ این‌ اهرام‌ بخاطر شان‌ و عظمت ‌برتر آن‌ در مسابقه‌ قرار نگرفت‌.‌ فیلون‌ مورخ‌ بیزانسی‌ در قرن‌ سوم‌ قبل‌ ازمیلاد بر اساس‌ تمدن‌ بین‌ النهرین‌ عجایب‌ هفتگانه‌ را مشخص‌ کرده‌ بود.‌

مصر با غیر علمی‌ خواندن‌ این‌ مسابقه‌ به‌ برگزاری‌ آن‌ اعتراض‌ کرده‌ بود و معتقد بود کارشناسان‌ / باستان‌ شناسان‌ و دانشمندان‌ باید بر اساس‌ علوم‌ مربوطه‌ اقدام‌ به‌ این‌ کار بکنند

۲۶۸- مثلث برمودا


مقدمه

در دنیا نقاط ناشناخته ی بسیاری وجود دارد که تا کنون انسان نتوانسته است به راز آنها پی ببرد.یکی از این مناطق مثلث برمودا است که منطقه ی بحث انگیزی از اقیانوس اطلس می باشد.شاید زمانی فرا برسد که اسرار ناپدید شدن صدها کشتی , هواپیما و هزاران از قربانیانی که در این مثلث ناپدید شده اند کشف شود ولی خدا می داند تا آن زمان چه وقایع دیگری رخ بدهد.

در مورد این موضوع سؤال هایی برای بشر پیش می آید که عبارتند از:

-1 در آسمان حفره ای وجود دارد که هواپیماها و کشتی ها از آنجا به دنیای دیگری منتقل می شوند؟
2 - ساکنان کرات دیگر در مثلث برمودا دست به آدم ربایی فضایی می زنند؟
3- هیولاهایی در اعماق اقیانوس زندگی می کنند که بر اثر انفجار بمب های هسته ای آزمایشی از سوی ابرقدرت ها, تبدیل به جانوران خطرناکی شده اند و گاهی حوادثی پیش می آید؟
4 -یک منبع بزرگ انرژی در زیر اقیانوس اطلس باعث این ماجراست,زیرا این منبع,اشعه ای قوی تر از لیزر از خود ساطع می سازد و کشتی ها و هواپیما ها را ذوب می کند؟
-5 و یا هیچکدام از این ها؟...

راز‌های زندگی: آیا مثلث برمودا واقعا خطرناک است؟ (اولین ادعا)
این منطقه را مثلث شیطان، برزخ گمشدگان،منطقه برزخ و از همه مشهورتر مثلث برمودا نامیده‌اند.
این ناحیه نیمه‌مثلثی در میان برمودا، پورتوریکو و فلوریدا به خاطر ناپدیدشدن ظاهرا بی‌دلیل هواپیماها و کشتی‌ها در آن شهرت دارد.

این افسانه از 2:10 بعدازظهر 5 دسامبر 1945 آغاز شد که بنا به روایت مشهور گروهی از خلبانان باتجربه در یک ماموریت آزمایشی معمول در هوایی بسیار خوب پرواز در این منطقه را آغاز کردند. اما این خلبان‌‌های "پرواز 19 "جهت خود را گم کردند و پی از فرستادن پیام رادیویی برای کمک ناپدید شدند.

توضیحات غریبی برای این ناپدیدشدن و موارد مشابهی که بعدها رخ داد ارائه شده است:
بیگانگان فضایی که زیر دریا پنهان شده‌اند، وجود مدخلی در این منطقه به بعدی دیگر و وجود حباب‌های غول‌آسای در اندازه کشتی‌ها.

اما پاسخی منطقی برای این ناپدیدشدن وجود دارد. مثلث برمودا منطقه‌ای است که مسافرت‌های هوایی و دریایی بسیاری در آن صورت می‌گیرد، و به نسبت این تراقیک شدید حوادث بیشتری نسبت به مناطق دیگر در آن رخ نمی‌دهد.

در این منطقه طوفان‌های پیش‌بینی‌نشده بسیاری رخ می‌دهد. و همچنین بنا به گزارش نیروی دریایی امریکا گلف استریم – جریان اب گرمی که از این منطقه اقیانوس منشا می‌گیرد - : "بسیار سریع و مواج است و می‌تواند به سرعت باقیمانده‌های هر سانحه‌ای را بزداید."

نهایتا اینکه دریا در این منطقه تا 10000 متر عمق دارد.

در مورد پرواز شماره 19 هم بر خلاف داستان مشهور در واقع خلبانان نه باتجربه بلکه در حال تعلیم بوده‌اند، و هوا هم اصلا صاف نبود.
درباره نیروهای ماورائ الطبیعه ای که باعث ناپدید شدن کشتی ها و هواپیما ها در مثلث برمودامی شود نظریات مختلفی وجود دارد

یک دانشمند کانادایی به نام (ادینگتون) می گوید:آتشفشان هایی زیر زمین در این منطقه پیوسته فعالیت دارند که با آتشفشان هایی که در اقیانوس آرام است متفاوت است .در اعماق اقیانوس آرام ممکن است شکاف هایی پدید آید فشار گازهای هسته زمین مواد مغناطیسی رادیواکتیو را که بشر با آنها آشنا نیست به بیرون براند و این مواد به سرعت به حرکت آمده و مانند یک موشک سطح آب را شکاشفته و مانند یک اشعه کیهانی قوی عمل کند.تاثیر این تشعشعات بر هواپیماهایی که وارد آن میدان مغناطیسی شود محسوس است.اول کلیه وسایل برقی را از کار انداخته و کنترل هواپیما از دست خلبان خارج شده و به طرف زمین می رود پس امکان تماس نیست و جرقه ای که از هواپیما برمی خیزد در برخورد با میدان مغناطیسی منفجر می شود.

در مورد کشتی ها ذرات رادیواکتیو با سرعت یک بمب هیدروژنی به اطراف پراکنده شده و مانند یک اژدر به بدنه فلزی کشتی برخورد می کند و همه چیز ویران می کند کشتی منفجر شده و اثری از مسافران و کشتی نمی ماند اما در مورد کشتی های بدون سرنشین که در مثلث برمودا دیده می شود گاهی اوقات منظره وحشتناک بمب های آتش زا از دریا بیرون می آید و بر سر کشتی می ریزد سرنشینان را ترسانده و خود را به دریا می اندازند و در آب خفه می شوند.

یک بار خبری شنیدم که شاید مطلب بالا بتواند من و دیگر شنونده های این خبر را قانع کند:
در این آب ها یک بار یک کشتی ناپدید شده و بعد از مدتی در جایی دور تر کاملا سالم و بدون خدمه یافت شده
این بار خدمه به شکلی عجیب ناپدید شدند!
نیمی از سرنشینان دچار جنون شدند و عده ای تحت مراقبت علمی هستند. یکی دیگر از نظریات درباره ی قاره ی آتلانتیس است.دانشمندان وجود این قاره و مثلث برمودا را با هم مرتبط میدانند.شواهدی درست است که نمی توان از کنار آنها گذشت مانند ابرهای شگفت انگیزی که هواپیماها ناگهان داخل آن شده و دیگر خارج نشدند.حرکت نقاط نورانی در فضا و یا آبهای مثلث برمودا که گاهی از دریا به آسمان رفته و گاهی از فضا وارد آب شده و مشاهده ی اشیایی روی صفحه رادار ناگهان محو می شود.

آزمایش فیلادلفیا

در اواسط اکتبر سال 1934 نیروی دریایی امریکا در فیلادلفیا دست به آزمایش حیرت انگیزی زد که به آزمایش فیلادلفیا مشهور شد.آنها می خواستند به راز مثلث برمودا پی ببرند.آنها با استفاده از مولدهای مغناطیسی یک میدان مغناطیسی را ایجاد کردند تا یک ناو دریایی و نفراتش را ناپدید کنند.این کار از نظر علمی بسیار اهمیت داشت.آنها توانستند کشتی را به طور موقت به بعد دیگری بفرستند ولی این کار یک جنایت بود.در ابتدا یک نور سبز رنگ ماتی مانند مثلث برمودا سراسر کشتی را فرا گرفت و کشتی ناپدید شد و چند دقیقه بعد آنطرف تر د در میدان مغناطیسی ماندند آن را جهنم مجسم کردند.هیچ یک از افرادی که در کشتی بودند حاضر نشدند دوباره نامرِِِِِِِِِیی شوند.

موقعیت مثلث برمودا
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند.

در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد.
این محل فتنه‌انگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن 6 هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر 1945 کسب کرد. 5 فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز می‌کردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوق‌العاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روئیت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسه‌ها دیده نشد. هیچ حادثه‌ای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرت‌آورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه ‌قایقها و کشتیهایی مفقود شده‌اند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشته‌اند.


منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز می‌کنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید ، به این منطقه مسافرت می‌کنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا ، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و می‌شوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانه‌ای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدنهای بی دلیل ، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.

مشاهدات و گزارشات
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شده‌اند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کرده‌اند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کرده‌اند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربه‌های قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بوده‌اند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.

این پیامها رفته رفته ضعیف‌تر و غیرقابل تشخیص‌تر شده و یا سریعا قطع شده‌اند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شده‌اند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.

در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شده‌اند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایق‌های ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کرده‌اند.

در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. "خطری همانند یک خنجر هم اکنون ... به سرعت می‌آید ... ما نمی‌توانیم فرار کنیم ..." در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.

علل واقعه
علل فرضی طبیعی
توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارائه شده است که معمول‌ترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از:
جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها می‌شود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب می‌شود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.
علل فرضی غیر طبیعی
دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرنده‌هایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمده‌اند، می‌تواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.
یکی از عجیب‌ترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارائه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده می‌کردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها می‌گردد.
ام. ک. جساپ که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام { در مورد بشقاب پرنده‌ها } ابراز می‌دارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط می‌دهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد می‌کنند که دارای طرحی یونیزه شده است و می‌تواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار می‌کرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و می‌تواند باعث نامرئی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتین او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی می‌دانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرنده‌ها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند.
داستانی عجیب
حادثه‌ای در اثر اختلال زمانی در فرودگاه میامی رخ داد که هرگز توضیحی قابل قبول برای آن وجود نداشته است. این واقعه مربوط به یک هواپیمای مسافربری بود که برای فرود در باند آماده بود و با رادار مرکز کنترل هوایی ردیابی می‌گردید که ناگهان ده دقیقه از صفحه رادار ناپدید شد و سپس دوباره ظاهر گشت. هواپیما بدون هیچ واقعه‌ای فرود آمد و خلبان و خدمه از آنچه افراد پایگاه می‌گفتند ابراز تعجب کردند، زیرا تا آنجا که به خدمه مربوط می‌شد، هیچ اتفاق غیر عادی نیفتاده بود. جالب این که ساعتهای همه آنها حدود ده دقیقه از زمان واقعی عقب‌تر بود. در حالی که هواپیما درست 20 دقیقه قبل از این واقعه وقت اصلی را کنترل کرده بود و در آن هنگام هیچ اختلاف زمانی وجود داشت.

· آیا مثلث برمودا و نقاط مشخص دیگر به صورت ماشینی عظیم عمل می کنند تا اختلالاتی بوجود آورند؟
· آیا آنها می‌ توانند گردابهایی را چه در داخل و چه در خارج از جو بوجود آورند که اجسام و اشیا به داخل آنها بیفتد و به بعد زمان و مکانی دیگر منتقل شوند؟
· آیا این مثلث دوباره قربانیان دیگری می‌گیرد؟
· آیا بشر موفق به کشف راز آن خواهد شد؟
و بسیاری آیاها و پرسشهای بی جواب دیگر که مسلما در ذهن شما هم وجود دارد.

گذشته و آینده برمودا
به نظر می‌رسد که این منطقه طی زمانهای متمادی گذشته نیز در افسانه‌ها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبره‌ها » ، »مثلث شیطان» ، «مثلث مرگ» ، «دریای بدبختی» ، «گورستان آتلانتیک» نامیده می‌شده است.

شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است.

اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمی‌شود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمی‌یابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه می‌دارد.

هواپیماهای مهم مفقود شده
1. 5 دسامبر 1945 : 5 هواپیمای جنگنده TBM متعلق به نیروی دریایی که در یک پرواز آموزشی از پایگاه دریایی هوایی فورت لادردیل در فلوریدا به هوا برخاستند و همگی ناپدید شدند. مجموع خلبان و سرنشینان آن 14 نفر بودند.

2. 5 دسامبر 1945 : هواپیمای بمب افکنهای PBM مارتین مارینر با 13 خدمه که جهت نجات هواپیماهای TBM اعزام شده بود، چند دقیقه بعد از پرواز ارتباط رادیویی‌اش قطع شده و ناپدید گشت.

3. 1947 : هواپیمای سوپر فورت C-54 متعلق به ارتش آمریکا در 100 مایلی برمودا ناپدید شد.

4. 29 ژانویه 1948 : هواپیمای چهار موتوره استارتایگر از نوع تئودور 4 در حالیکه ارتباط رادیویی‌اش با مرکز قطع گردیده بود، در 380 مایلی شمال شرقی برمودا با 13 سرنشین و خدمه گم شد.

5. 28 دسامبر 1948 : هواپیمای Dc-3 در مسیر سن خوان به میامی با 32 سرنشین به اضافه خدمه ناپدید شد.

6. 17 ژانویه 1949 : استارآریل همتای هواپیمای استارتایگر ، در مسیر لندن به سانیتاگوی شیلی از طریق برمودا و جامائیکا ، در 380 مایلی جنوب و جنوب غربی برمودا سمت کینگستون پس از قطع ارتباط رادیویی‌اش ، ناپدید شد.

7. مارس 1950 : هواپیمای آمریکای گلوب ماستر در شمالی‌ترین قسمت مثلث در حالیکه رهسپار ایرلند بود، گم شد.

8. 2 فوریه 1952 : هواپیمای باربری انگلیسی یورک در شمال مثلث که رهسپار جامائیکا بود، با 33 سرنشین ، ناپدید شد.

9. 30 اکتبر 1954 : هواپیمای نیروی دریایی سوپر کانستلیشن با 40 سرنشین در شمال مثلث ناپدید گشت.

10. 9 نوامبر 1956 : هواپیمای گشتی P5M متعلق به نیروی دریایی با 10 خدمه نزدیک برمودا ناپدید شد.

11. 8 ژانویه 1962 : هواپیمای نیروی هوایی در مسیر لنگلی فیلد ، در ویرجینیا به آزورز ، گم شد.

12. 28 آگوست 1963 : دو هواپیمای جدید متعلق به نیروی هوایی ، چهار موتوره از نوع KC- 135 استراتوتانکرز از پایگاه هوایی همستید ، در فلوریدا به قصد پیوستن به گروه اختصاص یافته جهت سوخت گیری ، در 300 مایلی جنوب غربی برمودا ناپدید شد.

13. 5 ژوئن 1965 : هواپیمای C- 119 باکسکار با 10 خدمه در جنوب شرقی باهاما ناپدید گردید.

14. 11 ژانویه 1967 : هواپیمای YC- 122 شکاری که به هواپیمای باری تبدیل شده بود، با 4 سرنشین در ناحیه گلف استریم بین پالم‌بیج و گراند باهاما گم شد.

15. 22 سپتامبر 1963 : هواپیمای بازی C-132 که رهسپار آزوزر بود، ناپدید گشت.


کشتیهای مهم مفقود شده

لیست زیر کشتیهای مهمی که در مثلث برمودا ناپدید شده‌اند یا بدون هیچ سرنشینی به حالت غرق شده در آبها پیدا شده‌اند، را نشان می‌دهد.
1. 1840 : کشتی بزرگ فرانسوی رزالی که از اروپا عازم هاوانا بود، در مثلث برمودا با تمام وسایل دریانوردی و مجموعه‌های دست نخورده پیدا شد، در حالی که تمام سرنشینان آن ناپدید شده بودند.

2. ژانویه 1880 : کشتی جنگی بادبان‌دار انگلیسی آتلانتا ، برمودا را به مقصد انگلستان با 290 سرنشین ترک کرد که احتمالا در محلی نه چندان دور از برمودا باید ناپدید شده باشد.

3. اکتبر 1902 : کشتی آلمانی سه دکله فریا ، مدت زمانی کوتاه بعد از ترک مانزانیوی کوبا در حالیکه خیلی ناجور کج شده و قسمتی از دکل آن از بین رفته و لنگر آن آویزان بود، پیدا شد. تقویم اتاق کاپیتان 14 اکتبر یعنی روز بعد از حرکت را نشان می‌داد.

4. مارس 1918 : کشتی نیروی دریایی آمریکا به نام یواس. اس سیکلوپز ، 19000 تنی با طول 500 پا در چهارم مارس از باربادوس با 309 سرنشین و خدمه به طرف نورفولک حرکت کرد. نه هوا بد بود، نه پیامی رادیویی دریافت شد و نه قطعه شکسته‌ای هرگز از آن بدست آمد.

5. 1925 : اس. اس. کاتوپاکسی که از چارلستون عازم هاوانا بود، ناپدید گردید.

6. آوریل 1932 : دو کشتی دکل‌دار جان و مری ، ثبت شده در نیویورک ، شناور اما خالی از سرنشین در 50 مایلی جنوب برمودا در حالیکه بادبانهایشان جمع شده بود و بدنه آنها به تازگی نقاشی گردیده بود، پیدا شدند.

7. فوریه 1940 : کشتی گلوریا کلیت از سینت وینسنت ، متعلق به کمپانی هند غربی ، بدون سرنشین از 200 مایلی جنوب موبایل در آلاباما پیدا شد، در حالیکه همه وسایل آن دست نخورده و منظم بود.

8. 22 اکتبر 1944 : کشتی باری کوبایی به نام رابیکن در حالی که همه سرنشینان آن به به جز یک سگ ، به نظر می رسید که کشتی را ترک کرده‌اند، بوسیله گارد ساحلی در گلف استریم از سواحل فلوریدا پیدا شد.

9. ژوئن 1950 : کشتی باری اس. اس. سندرا به طول 350 پا از ساوانای جورجیا به مقصد پورتو کابلو ، در ونزوئلا با 300 تن محموله حشره‌کش از سینت آگوستین در فلوریدا ، عبور کرد و سپس بدون باقی گذاشتن هیچ اثری از خود ناپدید گردید.

10. سپتامبر 1955 : کشتی کانمارا 4 به طرزی مرموز در 400 مایلی جنوب غربی برمودا غرق شده بود.

11. 2 فوریه 1963 : کشتی باری مارین سولفور کوئین به طول 425 پا که از بیومونت در تگزاس رهسپار نورفولک در ویرجنیا بود، بدون ارسال هیچ پیامی اثری یا باقی گذاشتن شکسته پاره‌ای از خود با تمام خدمه و سرنشینان ناپدید شد.

12. اژوئیه 1963 : کشتی کوچک ماهیگیری اسنو بوی با 63 پا طول و 40 سرنشین ، در جامائیکا به مقصد شمال شرقی کی ، در 80 مایلی جنوب برمودا ناپدید گشت.

13. 1924 : کشتی باری ژاپنی ری فوکو مارو در فاصله‌ای بین باهاما و کوبا تقاضای کمک کرد و سپس ناپدید شد.

14. 1931 : کشتی باری استیونجر با 43 خدمه ناپدید گردید.

15. مارس 1938 : کشتی باری استرالیایی آنجلو استرالین با 39 خدمه ، خبری را بدین مضمون "همه چیز خوب است" برای آخرین بار از آزورز مخابره کرد.

16. دسامبر 1967 : قایق مسابقه‌ای رواناک با 46 پا طول در حالیکه از خشکی اطراف قابل روئیت بود، ناپدید گردید.

17. 24 دسامبر 1967 : کشتی ویچ کرافت به حالت شناور در بندری در یک مایلی میامی پیداش شد، در حالیکه کابین هدایت کشتی سرنشینان و مالک آن همگی ناپدید شده بودند.

18. آوریل 1970 : کشتی باری میلتون یاتریدز که از نیو اورلئان عازم کیپ تاون بود، ناپدید شد.

19. مارس 1973 : کشتی باری هزار تنی آنتیا که با 32 خدمه در مسیر نیوپورت نیوز به آلمان در حال دریانوردی بود، ناپدید گردید.

مثلث برمودا و دریای شیاطین

محققانی که در مورد مثلث برمودا تحقیق و مطالعه کرده‌اند، از مدتها قبل متوجه منطقه اسرار آمیز دیگری در اقیانوسهای جهان شدند، جایی ما بین ژاپن و جزایر بونین که به دریای شیطان معروف بود. در این منطقه هم کشتیها و هواپیماهای زیادی مشابه مثلث برمودا ناپدید شده‌اند، بدون هیچ اثر و نشانه‌ای.

نگاه اجمالی

طی سالیان دراز ، ماهیگیران از دریای شیطان بیم داشته‌اند و معتقد بودند که ساکنین این دریا شیاطین ، دیوها و هیولاهایی هستند که کشتیها را بدون اخطار و اطلاع قبلی می‌ربایند. هواپیماها و قایقهای زیادی طی سالیان دراز در این منطقه مفقود گردیده‌اند، اما پس از جنگ ، هنگام صلح ، یعنی در فاصله بین سالهای 1950-1954، 9 فروند کشتی مدرن با سرنشینانی جمعا صدها نفر ، در شرایطی مشابه آنچه در مثلث برمودا اتفاق افتاده است، ناپدید گشته‌اند و با وجود جستجوهای وسیع هوایی _ دریایی ، هیچ قطعه شکسته یا لکه روغنی پیدا نشده است.

مفقود شدنهای بی دلیل کشتیها و هواپیماهای ژاپنی که دقیقا مشابه مثلث برمودا بود، باعث جستجویی به وسیله هیئتی تحت نظر دولت ژاپن در سال 1955 گردید. این هیئت با همراهی چند تن از دانشمندان با یک کشتی به نام کایوماروی شماره 5 گردش خود را در دریای شیطان آغاز کردند، ولی کشتی تحقیقاتی ناگهان با تمام خدمه و مسافران دانشمندش ناپدید شد. از آن به بعد ، از طرف مقامات رسمی ژاپن این ناحیه منطقه خطر اعلام شد.

دریای شیطان کجاست؟

دریای شیطان در قسمت جنوب شرقی ژاپن ، دقیقا بین دو جزیره ایوجیما و مارکوس قرار دارد. این ناحیه شهرتی شوم‌تر از مثلث برمودا داشته و افسانه‌های زیادی در مورد ناپدید شدنها بوجود آورده است.

وجه اشتراک مثلث برمودا و دریای شیطان

مثلث برمودا و دریای شیطان وجه مشترک مشابهی دارند. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌شوند و عقربه قطب نما هیچ انحرافی را نشان نمی‌دهد. این خط 80 درجه غربی مسیرش را هنگامی که به قطبین می‌رسد، به 150 درجه شرقی تغییر می‌دهد و از قسمت جنوبی قطب شمال ادامه می‌یابد و از شرق ژاپن ، از میان دریای شیطان ، می‌گذرد.

در مرکز دریای شیطان عقربه قطب نما به طرف شمال حقیقی نشانه می‌رود و در همین هنگام عقربه مغناطیسی نیز به همان سمت رو می‌کند. درست همانگونه که در مرزهای غربی مثلث برمودا در آن سوی دنیا اتفاق می‌افتد.
چندی پیش یک دانشمند ژئوفیزیک ساکن شهر وارونژ روسیه مدعی کشف یک علت طبیعی برای حوادث ناگوار مثلث برمودا شد. ولادیسلاو بوکریف، در این زمینه گفت: ویژگی عجیب مثلث برمودا توسط طبیعت برنامه ریزی شده است. یکی از شعبات جریانات گرم گلف استریم، با گردش در جهت عقربه‌های ‌ساعت در منطقه دریای سارگاسوف، روی می‏دهد. این حرکت به یادآورنده پرتاب کننده دیسک است که در آغاز خود می‏چرخد و تنها در لحظه ای که بالاترین سرعت زاویه ای را به دست آورد، دیسک را به جلو پرتاب می‏کند. به نظر وی وجود میکرو و ماکرو گودال‌هایی ‌در این منطقه، مولد آشفتگی‌های ‌جاذبه ای و مغناطیسی می‏باشد که در نتیجه آن دستگاه‌ها ‌از کار افتاده و ارگانیزم انسان سنگینی را تحمل می‏کند که گاهی مرگبار است.
وی می‏گوید: چون در این منطقه، گردش آب در جهت عقربه‌های ‌ساعت است، برمودا همانند گرداب، اشیا را به سمت خود می‏کشد، یعنی بردار جاذبه به سمت عمق دریا و مرکز زمین است. برمودا برای وسایل نقلیه هوایی و دریایی تنها در زمان وقوع جزر در دریا خطرناک است. در این فاز، ابتدا گودال‌های ‌آبی و پس از آن گودال‌های ‌هوایی پدیدار می‏شوند. این وضعیت همانند فنجانی است که به طور ناگهانی انتهای آن را باز کنند. آب به سمت شکاف حرکت می‏کند و حرکتی گردشی به خود می‏گیرد و در امتداد خود، جریان هوا را می‏راند. این دانشمند ژئوفیزیک روسیه می‏افزاید: با دانستن فاز جریان مد و ویژگی تشکیل جریانات، می‏توان روشی را ایجاد کرد که وقوع حادثه را در این مثلث ناآرام، همچنین در سایر نقاط خطرناک جهان هشدار دهد
کتاب Meteorology todayاز مثلث بر مودا چنین می گوید ( این کتاب مسائلی که تا کنون گفته شد را نقض می کند ) :
مجمع الجزابر برمودا یه سری جزیره هستند که روی نقشه تشکیل یه مثلث را میدهند. و به این دلیل به این نام خوانده میشوند.
اما در مورد پدیده هایی که در این منطقه اتفاق می افتد: کلیه این پدیده های دلیل علمی دارد.و از طریق علم هواشناسی کاملا توجیه میشه. یه توده هوای پرفشار بسیار قوی به نام پرفشار برمودا بر این منطقه حاکم است. اگه با علم هواشنای آشنا باشد میدونید که بسته های هوای پرفشار حرکت نزولی دارند و هوا در یک پرفشار به پایین نزول میکند.
حالا به توجه به شدت و قدرت زیاد این پرفشار از هواپیما گرفته تا کشتی و کبوتر و ... ممکنه در این آشفتگی و طلاتم جوی سقوط کنه و غرق بشه.
پدیده مشابهی نیز بر روی دریاچه بختگان در استان فارس هم رخ میدهید و تا حالا یه هواپیما و 2 تا هلیکوپتر توی این دریاچه سقوط کرده.
بنا به اظهارات این کتاب کلیه صحبت های دیگری که در مورد برمودا می شود از قبیل مثلث شیطان و محل اختفای امام زمان و ... و هزار جور صحبت دیگر کاملا بی اساس و کذب میباشد.

اظهارات دینی : ( ضمن تشکر از دبیر پرورشیم )

ما در قرن 21 به سر می بریم و با آن که در علوم مختلف و ساخت سلاح و فرستادن انواع ماهوراه ها به دور زمین، هنوز به آن قدرت نرسیده ایم که اسراری را در زمینی که همانند ریگی از بیابانی در جهان واقع شده را کشف کنیم و تا ابدیت باید به دنبال مجهولات زمین باشیم .

یکی از این مجهولات مثلث برمودا بوده که به نظر عده ای خاص جایگاهی برای زندگی امام زمان و یارانش است.
اینان می گویند امام زمان آن قدرت را دارد که در کمتر از یک ثانیه به دورترین نقاط سفر کند (طی العرض)
ولی مانند هر انسان دیگری نیاز به خانه ای دارد این مکان خانه ی وی است.
اما به نظر من امام زمان هیچ وقت با بنده های خدا این کرارو نمی کنه و این نظریه فقط یه شایعه است.
جمله آخر در مورد برمودا و از جانب آقای سحر خیز که مشوق من در این تحقیق بودند و کتابی رو به من مورفی کردند که انشا الله سر فرست اونم می خونم راسی اسم کتاب و پایین گذاشتم .اگه خواستید قبل از من برید سراغش.
مثلث برمودا مانند نقاط دیگر از آب است و طبیعتا آبی رنگ ولی رنگ آن کمی با آب های اطراف تفاوت دارد.
کتابی که در مورد همه چیز از برمودا و حتی مسائل دینیش توضیح داده جزیرة الخزرا یا مثلث برودا است.

منبع: وبلاگ از کجا چه خبر

۲۶۷- دهه فجر و برزک

همزمان با ایام الله دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی ، رونمایی از ضریح مطهرزیارت امامزاده سراج الدین ابن موسی ابن جعفر (ع) در برزک کاشان انجام شد .
حاجی فرماندارکاشان درآیین رونمایی ازضریح این امامزاده ضمن گرامیداشت ایام الله دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی  با اشاره به نقش ارزنده امام خمینی (ره)  در پیروزی انقلاب و ادامه این پیروزیها در 8 سال دفاع مقدس گفت : با رهبری های خردمندانه آن امام همام انقلاب اسلامی  تبدیل به قدرتی بزرگ در جهان شده است .
حسینعلی حاجی فرماندار کاشان  در مراسم رونمایی از ضریح این امامزاده که با حضور امام جمعه ،  شهردار ،  اعضای شورای شهر، بخشدار و جمعی از مردم برزک برگزار شد انقلاب اسلامی را ثمره رشادت ها ، ایثارگریها و خون هزاران شهید دانست و گفت انقلاب  اسلامی به ما رسیده است و ما باید پاسداری از ارزشها و خون شهیدان گرانقدرمان از انقلاب اسلامی پاسداری کنیم تا به دست صاحب اصلی اش امام زمان عجج  برسد .
حاجی بهترین شیوه مبارزه با دشمنان اسلام و مملکت را خدمت رسانی  مسئولین به مردم دانست و از مسئولین خواست در خدمت رسانی به مردم از هیچگونه کوششی دریغ نکنند .
همچنین در ابتدای این مراسم حجت السلام  مطهریان  امام جمعه  برزک  از مساجد و زیارتگاهها بعنوان پایگاههای اصلی انقلاب اسلامی  یاد کرد و گفت : انقلاب اسلامی ایران از مساجد و زیارتگاهها هدایت شد و با خون هزاران شهید والامقام به پیروزی رسید .
ضریح مطهر و مقدس امامزاده سراج الدین ابن موسی ابن جعفر  توسط هیات امنا و با کمک و همیاری مردم منطقه با 430 میلیون ریال هزینه از محل  کمکهای و نذورات مردمی ساخته و نصب شده است . قدمت بقعه امامزاده سراج الدین به یکهزار سال پیش می رسد . فضای کلی بقعه 67 متر مربع است  که در طرح توسعه این فضا تا 1500 متر مربع افزایش یافته است  .
ضریح  قبلی این امامزاده از جنس چوب است که قرار است بعنوان یکی از آثار ارزشمند ،  در موزه  این امامزاده نگهداری شود . 

منبع : اخبار کاشان


 

۲۶۶- حتی من، حتی تو، حتی همه


در میان ثبت نام کنندگان مجلس هشتم اسامی آشنایی به چشم میخورد.
آیا نمایندگی کار آنها هست یا نه؟!؟!؟!
بگذارید سرتان سوت بکشد اصلا لازم نیست نگران چشم های از حدقه بیرون دویده و دهان های باز تان باشید.کم کم عادت می کنید.


داریوش ارجمند کاندیدایی است که این روزها آنتن سیما را شش دانگ به نام خود کرده گفتن ندارد که سریال های "ساعت شنی""ستاره سهیل"و "پریدخت" بهتر از هر تراکت و پوستری جواب مب دهد.

حالا قیافه مظلومی را در "از کرخه تا راین" به خاطر بیاورید تا نام آشنای دیگری در فهرست های انتخاباتی برایتان رقم بخورد علی دهکردی این روزها از دنیای هیجان انگیز بازیگری به دنیای هیجان انگیز سیاست حرکت می کند.

داریوش کاردان هم از قافله عقب نمانده و کاندیداتوری خود را برای مجلس هشتم اعلام کرده است.
اگر خندهای کش دار آقای صندلی داغ هنوز یادتان باشد میتوانید نام احمد نجفی را در بین کاندیدها ببینید.

بیژن نوباوه یکی از خبرنگاران مطرح صدا و سیما که حضور در نیویورک به عنوان خبرنگار اصلی ترین بخش کارنامه کاری اش است.

علیرضا دهقان گوینده خبر ورزشی ساعت 19:45

ماجرا وقتی جالب تر میشه که بدونید هنرمندان دیگر حوزه ها در تلاشند تا سری در عالم سیاست بزنند فارغ از اینکه آیا نمایندگی کار آنها هست یا نه.

حسام الدین سراج و عبدالحسین مختاباد خوانندهایی هستند که قبراق و سر حال قدم در راه نماینده شدن گذاشتند.

محمد رضا سرشار شاعر و قصه گوی قدیمی

مجتبی مشیری و مرجان شیخ الاسلام و مجتبی رحماندوست را هم میتوانید در لیست کاندیدها ببینید.

پای ورزشکاران و اهالی ورزش کشور خیلی وقت است به دنیای سیاست باز شده هنوز چیزی از حضور محمد غفوری فرد , برادران خادم , علیرضا دبیر, هادی ساعی در میدانهای غیر ورزشی نگذشته که در این دوره انتخاباتی :

علی فتح الله زاده خویی مدیر عامل باشگاه استقلال تهران.

محمد مایلی کهن مربی سابق تیم ملی (مایلی کهن هدفش از ثبت نام را خیلی پوست کنده گفته است که میخواهم دیگر در ورزش سیاسی کاری نشود و تلاش خواهم کرد تا امکان استیضاح رئیس سازمان تربیت بدنی را در مجلس ایجاد کنم)

غلامرضا محمدی کشتی گیر

مهدی محمد نبی دبیر کل فدراسیون فوتبال

و عبدالرحمن شاه حسینی رئیس کمیته انظباطی هم آستین هایشان را بالا زده اند .

افراد سرشناس و چهرهای مختلف دیگری هم در این دوره از انتخابات مجلس ثبت نام کرده اند.

علی اشراقی نوه دختری امام خمینی (ره)

علی مطهری فرزند شهید مرتضی مطهری

حسن یونسی فرزند علی یونسی وزیر اطلاعات دوران سید محمد خاتمی ...

نماینده مردم عنوان مناسبی است برای توضیح و توجیه کاندیدا شدن.دلیل بسیاری از چهره ها برای پیوستن به صف ثبت نام کنندگان مجلس همین عنوان است.

شما چی میگید ؟؟؟

http://www.hamshahrijavan.blogsky.com/

۲۶۵- از سلاح های شیمیائی چه می دانید؟


این سلاحها برای کشتن افراد و وارد کردن صدمات بسیار جدی و یا ایجاد انواع معلولیت ها در مردم استفاده می شود. این سلاحها بر اساس اثرات مختلفی که بر بدن افراد می گذارد ، به 3دسته تقسیم بندی می شوند. دسته اول سلاحهای هستند که روی سیستم عصبی بدن تاثیر می گذارند. در این دسته GA ، GB ، GD ، GF و VX (متیل فسفوبوتیوئیک اسید , گاز سارین ) قرار دارند. دسته دوم ، اثرات خود را روی پوست به جا می گذارند و شامل HD (گازخردل گوگرد) ، HN (خردل نیتروژن)، L و CX هستند. دسته سوم نیز باعث اختلال سیستم تنفسی بدن می شوند. در این گروه گازهای بی رنگ CG و DP ، کلرین (Cl) و فسفوکلرین (Ps) وجود دارند. از سلاحهای شیمیایی که روی اعصاب اثر می گذارند، قبل و در طول جنگ دوم جهانی استفاده های بی شماری شده است.

دسته ی اول: این مواد از نظر شیمیایی وابسته به حشره کش های آلی فسفره هستند. این دسته از سلاحهای شیمیایی مانع از عمل آنزیم استیل کولین استر از می شوند. وقتی مواد شیمیایی این دسته وارد بدن شوند، غلظت استیل کولین را در بدن به بیش از حد لازم می رسانند. ریه ها و چشمها بسرعت این مواد را جذب کرده در کمتر از یک دقیقه بر سیستم عصبی بدن تاثیرات قابل توجهی می گذارند. علایم آن به صورت آبریزش بینی ، ترشح زیاد بزاق ، تنگی قفسه سینه ، کوتاهی تنفس ، تنگی مردمک چشم ، انقباض عضلانی و یا حالت تهوع و انقباض شکم ظهور می کند.

دسته دوم سلاحهای شیمیایی که بر روی پوست تاول و سوختگی ایجاد می کنند ، ماندگاری فراوانی در محیط دارند. این مواد روی چشمها ، پوشش مخاطی ، ریه ها ، پوست و اجزای خون اثر گذاشته و اگر از طریق تنفس وارد ریه ها شوند ، بر شدت تنفس اثرات منفی می گذارند و اگر توسط غذا بلعیده شوند ، سبب اسهال و استفراغ می شوند. خردل ها که جزو این دسته هستند به خاطر خواص فیزیکی خود مقاومت و ماندگاری بسیار زیادی در سرما و دماهای معتدل دارند.اگر دو دقیقه از تماس یک قطره خردل با پوست بگذرد، صدمات جبران ناپذیری به این عضو وارد می شود. CX نیز که جزو این گروه است ، پودری کریستالی شکل است که در دماهای 39 تا 40 درجه سانتی گراد ذوب شده و در دمای 129 درجه سانتی گراد به جوش می آید. این ماده را با افزودن موادی خاص در دمای اتاق به حالت مایع درمی آورند. CX دارای بوی بسیار نامطبوعی است.

در غلظتهای کم آن سوزش شدید چشم بروز می کند، اما در غلظتهای بالا به پوست حمله کرده و چند میلی گرم آن سبب دردهای زیاد و سوزشهای فراوان شده و زخمهای بدی بر جای می گذارد. برای پیشگیری از اثر این مواد سربازان باید به لباسها و ماسکهای حفاظتی مجهز باشند. دسته سوم از سلاحهای شیمیایی آنهایی هستند که بر دستگاه تنفسی اثر می گذارند. این مواد بشدت به بافت ریه آسیب می رسانند. فسفوژن که خطرناک ترین عضو این گروه است ، برای اولین بار در سال 1915 استفاده شد. این ماده گازی بی رنگ است که در دمای 2/8 درجه سانتی گراد به جوش می آید، بنابراین بسیار فرار و ناماندگار است ، ولی چون غلظت بخار آن 4/3 برابر هوا است ، به مدت طولانی در گودال ها و دیگر مناطق پست زمین باقی خواهد ماند. غلظت زیاد آن پس از چند ساعت سبب مرگ می شود، اما در غلظتهای کم سبب سرفه ، اختناق ، احساس تنگی قفسه سینه ، حالت تهوع و سردرد و غیره می شود. (انواع اول و سوم این سلاح یعنی گازهای سارین و خردل همان هایی هستند که حکومت عراق در جریان جنگ تحمیلی از آنها در برابر رزمندگان ما و حتی مناطق کردنشین خود استفاده کرد.)

در این میان ، محققان طرفدار صلح نیز بیکار ننشسته اند و همواره برای یافتن راه حل مبارزه با این سلاحها، مطالعه و تحقیق می کنند. مثلا آنها فهمیده اند اگر موشها مقدار کمی از آنزیمی با نام NTE داشته باشند، نسبت به فسفرهای آلی حساسترند. این موشها کم تحرک تر هستند و شانس مردنشان نسبت به جانورانی که مقدار این آنزیم در بدنشان در حد طبیعی است ، 2برابر بیشتر است ، پس وجود این آنزیم در بدن موشها از اثر فسفرهای آلی جلوگیری می کند. به همین ترتیب ، انسانها نیز ژن این آنزیم را دارند ، پس می توان امیدوار بود که از داورهایی که سطح NTE را افزایش بدهند، برای مبارزه با این مواد شیمیایی استفاده کرد، البته این داروها را باید پیش از حمله گازهای شیمیایی به کار برد. به عبارت دیگر، «هیچ درمانی برای ضایعات مواد شیمیایی وجود ندارد، مگر پیشگیری از تماس انسان ها با این مواد.» اما باید پرسید آینده این سلاحها چیست و ماهیت سلاحهای جدید چه خواهد بود؟ آیا ممکن است آینده ای رویایی در پیش رو داشته باشیم که در آن کاربرد هرگونه سلاح شیمیایی از نظر وجدان تمامی افراد کاری غیرقانونی باشد؟ آیا ممکن است آیندگان روزهای سیاه گذشته را به دست فراموشی بسپارند؟

منبع: روزنامه جام جم

۲۶۴- شاگرد ایرانی اینشتین


محمود حسابی(Mahmood Hesabi) و (Mahmoud Hessaby) در سال 1281 (هـ. ش) از پدر و مادری تفرشی در تهران متولد شدند. چهار سال از دوران کودکی رادر تهران سپری نموده بودند که به همراه خانواده (پدر، مادر، برادر) عازم شامات شدند. در 7 سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت، با تنگدستی و مرارت‏های دور از وطن، درمدرسه کشیش‏های فرانسوی آغاز کردند و همزمان، توسط مادر فداکار، متدین و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابی) تحت آموزش تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی قرار گرفتند. استاد، قرآن کریم را حفظ و به آن اعتقادی ژرف داشتند. دیوان حافظ را نیز از بر داشتته و به بوستان و گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، منشآت قائم مقام اشراف داشتند.

پس از ورود به دوره متوسطه، جنگ جهانی اول آغاز شد، و به علت تعطیل شدن مدارس فرانسوی، پس از دو سال، برای ادامه تتحصیل، به کالج آمریکایی بیروت رفتنند و سپس در سن7 1 سالگی، موفق به اخذ لیسانس ادبیات گردیدند. در 19 سالگی لیسانس بیولوژی گرفته، سپس موفق به اخذ مدرک مهندسی راه و ساختمان شده و با نقشه‏کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می‏کردند. ضمناً استاد در رشته‏های پزشکی، ریاضیات و ستاره‏شناسی، تتحصیلات آکادمیک داشتند. به خاطر قدردانی از زحمات وی، ششرکت راهسازی فرانسوی که در آن مشغول به کار بودند، ایشان را برای ادامه تحصیل، به کشور فرانسه اعزام کرد و در سال 1924 م به دانشکده برق اکول سوپریورد و الکتریسیته پاریس وارد و در سال 1925 م فارغ التحصیل شدند. هم زمان با تحصیل در رشته معدن، در راه آهن برقی فرانسه کار می‏کردند، تا مهندسی معدن را گرفتند، و در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت سار مشغول خدمت شدند. سپس به خاطر روحیه علمی که داشتند، تحقیقات خود را در دانشگاه سوربن، در رشته فیزیک دنبال کردند و در سال 1927 م در سن 25 سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با رساله حساسسیت سلولهای فتوالکتریک با درجه عالی دریافت کردند. استاد با موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی به خوبی آشنا، و در نواختن پیانو و ویولن تبحر داشتند. در چند رشته ورزشی کسب موفقیت نمودند، در شنا دارای دیپلم نجات غریق شدند.

دکتر محمود حسابی در طول عمر پربار خود، مصدر مشاغل و خدمات علمی و فرهنگی متعددی بودند که چند نمونه از آن به این شرح است:

- تأسیس مدرسه مهندسی وزارت راه و تدریس در آنجا (1306 هـ. ش)
- نقشه برداری و رسم اولین نقشه مدرن راه ساحلی سراسری میان بنادر خلیج فارس، تأسیس دارالمعلمین عالی و تدریس در آنجا (1307 هـ. ش)
- ساخت اولین رادیو در کشور (1307 هـ . ش)
- تأسیس دانشسرای عالی و تدریس در آنجا (1308 هـ. ش)
- ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی در ایران (1310 هـ. ش)
- نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران (1310 هـ. ش)
- تعیین ساعت ایران (1311 هـ. ش)
- تأسیس بیمارستان خصوصی (گوهرشاد) به نام مادرشان (1312 هـ.ش)
- تدوین قانون و پیشنهاد تأسیس دانشگاه تهران و تأسیس دانشکده فنی (1313 هـ.ش)
و ریاست آن دانشکده و تدریس در آنجا (1315 هـ. ش)
- تأسیس دانشکده علوم و ریاست آن دانشکده از (1321 تا 1327 و از 1330تا 1336هجری شمسی) و تدریس درگروه فیزیک آن دانشکده تا آخرین روزهای حیات،
- تأسیس مرکز عدسی سازی- دیدگانی- اپتیک کاربردی دردانشکده علوم دانشگاه تهران، - مأموریت خلع ید ازشرکت نفت انگلیس در دولت دکتر مصدق و اولین رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران،
- وزیر فرهنگ دردولت دکترمصدق(1330هجری شمسی)
- پایه گذاری مدارس عشایری و تأسیس اولین مدرسه عشایری ایران (1330هجری شمسی)
- مخالفت با طرح قرارداد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون درمجلس،
- مخالفت با قرارداد دولت ایران درعضویت سنتو«باکت بغداد» درمجلس،
- تأسیس اولین رصدخانه نوین درایران، تأسیس اولین مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها درشیراز (1335هجری شمسی)
- پایه گذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان (1338هجری شمسی)
- تدوین قانون استاندارد و تأسیس مؤسسه استاندارد ایران (1333هجری شمسی) ژئوفیزیک دانشگاه تهران (1330هجری شمسی)،
- استاد ممتازدانشگاه تهران (ازسال1350هجری شمسی)،
- پایه گذاری مرکز تحقیقات و راکتور اتمی دانشگاه تهران و تأسیس سازمان انرژی اتمی و عضو هیئت دائمی کمیته بین المللی هسته ای(1330 - 1349هجری شمسی)
- تشکیل و ریاست کمیته پژوهشی فضای ایران و عضو دائمی کمیته بین المللی فضا (1360هجری شمسی)
- تاسیس انجمن موسیقی ایران، مؤسس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان ایران(1349هجری شمسی) تا آخرین روزهای فعالیت.
- فعالیت دردونسل کاری و آموزش 7 نسل استاد و دانشجو ازخدمات ارزنده پرفسور حسابی بشمار می رود.
استاد به چهارزبان زنده دنیا: فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی تسلط داشته و همچنین به زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی و ایتالیایی اشراف داشتند.
درزمینه تحقیق علمی: 25مقاله، رساله و کتاب ازاستاد چاپ شده است. تئوری« بی نهایت بودن ذرات» ایشان درمیان دانشمندان و فیزیکدانان جهان شناخته شده است. نشان «کوماندور دولالژیون دونور» بزرگترین نشان علمی کشورفرانسه به ایشان اهداگردیده است. استاد تنها شاگرد ایرانی پرفسور اینشتین بوده و درطول زندگی با دانشمندان طرازاول جهان نظیر« پرفسور انیشتین، شرودینگر، بورن، فرمی، دیراک، بوهر... و ادبایی چون آندره ژید، برتراندراسل مرد اول علمی جهان» برگزیده شدند(1990م) و درکنگره 60سال فیزیک ایران(1366هجری شمسی) به عنوان پدرفیزیک ایران ملقب گردیدند. پرفسور دکترسید محمود حسابی در12شهریور1371هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفتند. مقبره استاد بنا به خواسته خودشان درزادگاه خانوادگی ایشان در شهر دانشگاهی تفرش قراردارد.

www.mashaheer.net

۲۶۳- ما و پرچم ایران

 
دکتر عبد الرضا مدرس زاده:

امروز صبح برنامه مردم ایران سلام با خانمی از فولادشهر اصفهان گفتگوی تلفنی داشت که بحثشان به جایگاه فیزیکی پرچم  ایران در مکان های عمومی کشور کشیده شد.

یادم آمد چند سال پیش میهمان محترمی که به تازگی از فرنگ برگشته بود در دانشگاه میهمانم بود . جضور او در دانشگاه همزمان با یکی از جشن های مذهبی بود و مسئولان دانشگاه به همه تیرهای چراغ برق و درختان و داربست ها پرچم ایران را آویخته بودند! میهمان ما از این همه نصب پرچم به شکل افراطی گله داشت که چرا پرچم مقدس کشور را که  در هر مکان رسمی یک یا دو مورد آن باید بر پایه مخصوص نصب باشد این گونه به همه درختان آویخته اند .  پاسخ این است که ما هنوز ابزارهای ابراز شادی را فراهم نکرده ایم و از کاغذ ها و پارچه های رنگی آن گونه که شاید و باید استفاده نکرده ایم و رنگ های ما جز رنگ سیاه به رنگ سبز و سرخ محدود می شود . سبز برای شادی و سرخ برای محرم.

باری ماجرا ی دانشگاه گذشت تا به خیابان آمدیم و دیدیم که بخشی از خیابان را آسفالت می کنند و کارگری برای کاستن از سرعت خودروها و هشدار ایمنی دادن به آنها پرچم ایران را به عنوان علامت هشدار د خطر در دست گرفته است !

واقعیت این است که در سالهای پس از انقلاب جمله ای از حضرت امام بر زبان ها افتاد که ما هر چه سیلی خورده ایم از ملی گرایی  خورده ایم . این جمله  به  نظر می رسد به جریانات دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان بر می گشت و اینجا ما قصد داوری آن را نداریم اما به هر حال این قبیل تعبیرات موجب شد که در برابر خلیج عربی و خلیج فارس در همان ایام خلیج اسلامی ! مطرح شود.

نصب پرچم و کاربردهای فرهنگی و اجتماعی آن هم از این مقوله است شما همچنان پس از سی سال گذشت انقلاب در مساجد و حوزه های علمیه و هیات های  مذهبی و مکان هایی مانند آن پرچم ایران را نمی بینید همچنان که سید حسن نصر الله را هیج کجا بی پرچم لبنان نمی بینید.

امید است روزی به این درجه از باور در باب ایران دوستی و مذهبی زیستن برسیم که پرچم ایران و سرود ای ایران فقط برای دهه فجر یا انتخابات از آرشیو ها و بایگانی ها بیرون نیاید. درست است که ما پرچم های یا حسین و یا صاحب الزمان را هم در دست می گیریم اما دنیا این کشور صاحب الزمانی را با آن پرچم رسمی و شناخته شده سه رنگ باید به رسمیت بشناسد. در غیر این صورت مانند کسی هستیم که در خانه او را به یک نام صدا می زنند و در اداره به یک نام و همسرش او را به یک نام!

پس یک رنگ و یک پارچه و یک شیوه و یک پرچم باشیم.

منبع : سبز اندیش کاشان

 

۲۶۲- معاهده­ی منع تکثیر سلاح­های هسته­ای ( NPT )


پنج کشور باشگاه هسته­ای ( ایالات متحده، شوروی سابق ـ روسیه، انگلیس، فرانسه، چین ) در حقوق بین­الملل، معاهده­ی منع تکثیر هسته­ای ( NPT ) را تدوین کرده­اند که سازمان ملل متحد در 12 ژوئن آن را تصویب کرد؛ در 1 ژوئیه برای امضاء گشوده شد و در 5 مارس 1970 ضمانت اجرایی گرفت. این معاهده اعلام می­کند که فقط پنج کشور فوق، قانوناً دارای سلاح­های هسته­ای هستند، ولی کشورهای دیگر را از دستیابی به فن­آوری صلح­آمیز هسته­ای منع نمی­کند. این معاهده همچنین تصریح می­کند که پنج قدرت هسته­ای بایستی برای کاهش و حذف زرادخانه­هایشان با سرعت ممکن تلاش و پیگیری کنند. این پیمان در سال 1970 به مدت 25 سال اجرایی شد و تمدید آن منوط به نظر اعضا شد. در سال 1995 این معاهده به صورت نامحدود تمدید گردید. از پنج کشور عضو باشگاه هسته­ای فقط ایالات متحده، بریتانیا و شوروی سابق معاهده را در سال 1968 به همراه 40 کشور دیگر امضاء کردند. ایرلند اولین کشوری است که معاهده را امضاء کرده است. فرانسه و چین معاهده را در سال 1992 امضاء کردند. این معاهده 187 عضو دارد ( 185 عضو از 189 عضو سازمان ملل به اضافه­ی سوئیس و واتیکان که عضو سازمان ملل نیستند ). هند، پاکستان و اسرائیل معاهده را امضاء نکرده­اند. کره­ی شمالی از 12 دسامبر 1985 تا 10 آپریل 2003 عضو پیمان بود. تایوان عضو پیمان بود، ولی به خاطر اخراج از سازمان ملل در سال 1971 از عضویت این پیمان هم خارج گردید ( استقلال تایوان به رسمیت شناخته نشده است ).

http://nuclearinformations.blogfa.com/

۲۶۱- متن معاهده­ی منع گسترش سلاح­های هسته­ای (N.P.T )


متن کامل پیمان منع گسترش سلاح­های هسته­ای که ایران نیز آن را امضا کرده است به شرح زیر است:

دولت­هایی که وارد این پیمان شده­اند، در متن پیمان به عنوان "همپیمانان" نامیده خواهند شد.

با در نظر گرفتن انهدام و ویرانی که در صورت بروز جنگ هسته­ای دامنگیر نوع بشرخواهد شد و به تبع آن، لزوم به کارگیری حداکثر تلاش برای جلوگیری از خطر وقوع چنین جنگ­هایی و برای اتخاذ تمهیدات لازم برای تامین امنیت مردم، با اعتقاد به این که گسترش تسلیحات هسته­ای، خطر جنگ هسته­ای را به طور جدی افزایش خواهد داد، در مطابقت با مفاد قطعنامه­های مجمع عمومی سازمان ملل متحد که خواستار حصول توافقی برای جلوگیری از اشاعه­ی بیشتر سلاح­های هسته­ای شده است، در ابراز تعهد خود برای همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی جهت اعمال تدابیر حفاظتی این آژانس در خصوص فعالیت­های هسته­ای صلح آمیز، در اعلام حمایت خود از انجام تحقیقات، توسعه بخشیدن و تلاش­های دیگر در جهت اجرای مؤثر اصل تدابیر حفاظتی با استفاده از تجهیزات و سایر راهکارها در خصوص انتقال مواد اصلی و مواد مخصوص شکافت پذیر در چارچوب تدابیر حفاظتی مقرر شده توسط آژانس بین­المللی انرژی اتمی، در تایید این اصل که منافع استفاده صلح آمیز از تکنولوژی هسته­ای، از جمله فرآورده­های جانبی که ممکن است توسط دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای از طریق توسعه­ی ابزارهای انفجار هسته­ای به دست آید، باید به منظور بهره برداری در مقاصد صلح آمیز در اختیار تمام همپیمانان ­ـ اعم از دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای یا فاقد تسلیحات هسته­ای ـ قرار گیرد، با ایمان به این که در عملی کردن این اصل، تمام همپیمانان حق دارند به منظور حصول پیشرفت در استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی، در تبادل اطلاعات به حداکثر نحو ممکن مشارکت داشته باشند و به تنهایی یا با همکاری سایر دولت­ها در این زمینه تلاش کنند، در ابراز نیات خود جهت توقف مسابقه­ی تسلیحات هسته­ای در نزدیک­ترین زمان ممکن و برای اتخاذ تمهیدات موثر جهت خلع سلاح هسته­ای، در تشویق کلیه­ی کشورها به همکاری جهت دستیابی به این هدف، در تاکید مجدد بر عزم دولت­های امضاکننده­ی پیمان 1963 در مقدمه­ی آن پیمان، مبنی بر ممنوع ساختن آزمایش تسلیحات هسته­ای در جو، در خارج از جو زمین و زیر آب­ها و برای ادامه­ی توقف هرگونه انفجارهای آزمایشی تسلیحات هسته­ای در تمام زمان­ها و ادامه­ی مذاکرات لازم برای رسیدن به این هدف، به منظور ادامه­ی فروکاستن از تنش­های بین­المللی و تقویت اعتماد متقابل بین دولت­ها جهت تسهیل در توقف ساخت تسلیحات هسته­ای، نابودی کلیه ذخیره­های موجود، حذف تسلیحات هسته­ای و ابزارهای استفاده از آن از زرادخانه­های ملی و به منظور مدون ساختن این مقاصد در قالب یک پیمان جهت خلع سلاح کامل و عام تحت نظارت مؤثر و دقیق بین­المللی، با یادآوری اینکه، براساس منشور ملل متحد، دولت­ها باید در روابط بین­المللی خود از تهدید یا استفاده از زور، یا اعمال هر روش دیگری که با اهداف ملل متحد در تعارض باشد، علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی دیگر دولت­ها احتراز ورزند، و اینکه تثبیت و تداوم صلح و امنیت بین­المللی، با به حداقل رسیدن سوق منابع انسانی و اقتصادی جهان به سوی مسلح شدن میسر می­شود، توافق می­کنند که:

ماده 1

هر دولت دارای تسلیحات هسته­ای، در این پیمان متعهد می­شود از انتقال هرگونه سلاح­های هسته­ای یا دیگر ابزارهای انفجار هسته­ای یا دادن کنترل مستقیم یا غیر مستقیم سلاح­ها یا ابزارهای انفجار هسته­ای به دیگران خودداری کند و به هیچ نحوی از انحاء، هیچ یک از کشورهای فاقد سلاح­های هسته­ای را یاری، تشویق و ترغیب به ساخت یا دستیابی به سلاح­های هسته­ای یا دیگر ابزارهای انفجار هسته­ای یا کنترل چنین سلاح­ها یا ابزارهای انفجاری نکند.

ماده 2  

هر دولت فاقد تسلیحات هسته­ای در این پیمان متعهد می­شود هیچگونه سلاح هسته­ای یا ابزارهای انفجار هسته­ای و اعمال کنترل مستقیم یا غیر مستقیم بر چنین سلاح­ها یا ابزارهایی را از هر منبع انتقال دهنده یا به هر نحو دیگری، دریافت نکند؛ به ساخت یا تلاش برای دستیابی به سلاح­ها یا ابزارهای انفجار هسته­ای مبادرت نورزد و در پی کمک برای ساخت سلاح­های هسته­ای یا ابزارهای انفجار هسته­ای نباشد یا چنین کمک­هایی را دریافت نکند.

ماده 3

1. هر دولت فاقد سلاح­های هسته­ای در این پیمان متعهد می­شود تدابیر حفاظتی را که پس از مذاکرات انجام گرفته با آژانس بین­المللی انرژی اتمی توافق خواهد شد بپذیرد. این تدابیر در چارچوب ضوابط آژانس بین­المللی انرژی اتمی و نظام تدابیر حفاظتی این آژانس خواهد بود و صرفاً به منظور تایید پایبندی آن کشور به تعهدات خود در قبال این پیمان با هدف جلوگیری از تبدیل مصارف صلح آمیز انرژی هسته­ای به استفاده در سلاح­های هسته­ای یا ابزارهای انفجاری هسته­ای صورت می­گیرد. روند تدابیر حفاظتی مذکور در این ماده باید در خصوص تمام مواد اصلی یا مواد مخصوص شکافت پذیر، اعم از تولید، فرآوری یا استفاده از آن در هرگونه تأسیسات هسته­ای یا خارج از چنین تأسیساتی اجرا شود. تدابیر حفاظتی مقرر در این ماده، می­باید روی تمام مواد اصلی یا مواد مخصوص شکافت پذیر که در فعالیت­های صلح آمیز هسته­ای در قلمرو چنین دولتی، در حوزه قضایی آن، یا تحت کاربری آن در هر نقطه دیگر انجام می­پذیرد اعمال شود.

2. هر دولت وارد شده در این پیمان متعهد می­شود (الف) ماده­ی اصلی یا ماده­ی مخصوص شکافت پذیر، یا (ب) تجهیزات یا موادی که مشخصاً برای فرآوری، استفاده یا تولید مواد مخصوص شکافت پذیر طراحی یا آماده شده است، را در اختیار هیچ دولت فاقد سلاح­های هسته­ای (حتی) به منظور استفاده در مقاصد صلح آمیز قرار ندهد، مگر این که ماده­ی اصلی یا ماده­ی مخصوص شکافت پذیر به طور قطع مشمول تدابیر حفاظتی مقرر شده در این ماده قرار گیرد.

3. تدابیر حفاظتی مقرر در این ماده باید به گونه­ای به مرحله­ی اجرا گذاشته شود که با ماده­ی 4 این پیمان در تطابق کامل باشد و از ایجاد مانع بر سر راه توسعه­ی تکنولوژیکی یا اقتصادی همپیمانان در استفاده­ی صلح آمیز از انرژی هسته­ای احتراز ورزد. این امر، شامل تبادل بین­المللی مواد هسته­ای و تجهیزات برای فرآوری، استفاده یا تولید مواد هسته­ای برای مقاصد صلح آمیز، در مطابقت با شرایط این ماده و اصل تدابیر حفاظتی که در مقدمه­ی­ این پیمان مشخص شده، خواهد بود.

4. دولت­های فاقد سلاح­های هسته­ای در این پیمان باید به منظور انجام تعهدات خود در قبال این ماده به طور انفرادی یا همراه با سایر دولت­ها در چارچوب ضوابط آژانس بین­المللی انرژی اتمی با آژانس بین­المللی انرژی اتمی موافقتنامه­هایی منعقد کنند. مذاکره به منظور حصول چنین موافقتنامه­هایی باید ظرف مدت 180 روز از وارد اجرایی شدن این پیمان، آغاز شود. در خصوص دولت­هایی که اسناد پیوستن و یا تصویب الحاق خود به پیمان را بعد از دوره­ی 180 روزه تسلیم کنند، مذاکره برای حصول چنین توافقی نمی­تواند دیرتر از تاریخ تسلیم اسناد آغاز شود و اجرای مفاد این توافقات نمی­تواند دیرتر از 18 ماه از تاریخ آغاز مذاکرات باشد.

ماده 4

1. هیچ نکته­ای در این پیمان نباید به گونه­ای تفسیر شود که حق مسلم همپیمانان در انجام تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هسته­ای برای مقاصد صلح آمیز را تحت تأثیر قرار دهد. این امر باید بدون اعمال تبعیض و در مطابقت با مواد 1 و 2 این پیمان باشد.

2. در تبادل تجهیزات، مواد و اطلاعات تکنولوژیکی برای مقاصد صلح آمیز، استفاده از انرژی هسته­ای در حداکثر شکل، تمام همپیمانان حق مشارکت داشته و متعهد به تسهیل در انجام آن می­شوند. همپیمانانی که توان چنین اقدامی را دارند همچنین باید به شکل انفرادی یا همراه با دیگر دولت­ها یا سازمان­های بین­المللی برای توسعه­ی بیشتر استفاده از اشکال صلح آمیز انرژی هسته­ای، خصوصاً در قلمرو دولت­های فاقد سلاح­های هسته­ای که وارد این پیمان شده­اند، مشارکت ورزند. این مشارکت با عطف توجه به نیازهای مناطق در حال توسعه جهان، انجام می­پذیرد.

ماده 5  

تمام همپیمانان متعهد می­شوند تمهیدات لازم را اتخاذ کنند تا در مطابقت با این پیمان، تحت نظارت مناسب بین­المللی و در چارچوب روال­های بین­المللی مقتضی، از دسترسی تمام دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان به مزایای بالقوه­ی حاصله از انجام هرگونه انفجارهای صلح آمیز هسته­ای، حصول اطمینان کنند. این امر باید بدون اعمال تبعیض انجام گیرد و هزینه­ی مالی آن برای چنین دولت­هایی، در پایین­ترین حد ممکن خواهد بود و شامل هزینه­ی تحقیقات و توسعه نمی­شود. دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان باید بتوانند در چارچوب یک توافق یا توافقات خاص
بین­المللی و از مجرای یک نهاد مناسب بین­المللی که دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای نمایندگان کافی در آن داشته باشند، به این مزایا دست یابند. مذاکرات در این زمینه باید پس از اجرایی شدن این پیمان، در نزدیک­ترین زمان ممکن آغاز شود. دولت­های فاقد تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان که چنین تمایلی داشته باشند، همچنین می­توانند از طریق توافقات دوجانبه به این مزایا دست یابند.

ماده 6

تمام همپیمانان متعهد می­شوند، مذاکرات به منظور توقف مسابقه­ی سلاح­های هسته­ای و خلع سلاح هسته­ای و انعقاد پیمانی جهت خلع سلاح کامل و عام با مقررات دقیق و مؤثر را با حسن نیت و در اسرع وقت آغاز کنند.

ماده 7

هیچ نکته­ای در این پیمان، ناقض حق هر گروه از دولت­هایی که به منظور حصول اطمینان از عدم وجود سلاح­های هسته­ای در قلمرو خود وارد پیمان­های منطقه­ای شوند، نخواهد بود.

ماده 8

1. هر یک از همپیمانان می­توانند اصلاحیه­ای را به منظور اعمال در این پیمان، پیشنهاد کنند. متن هرگونه اصلاحیه­ای باید به دولت­های امانتدار تحویل داده شود و این متن توسط آنان بین تمام همپیمانان، توزیع خواهد شد. در صورت درخواست یک سوم همپیمانان یا بیشتر، دولت­های امانتدار باید کنفرانسی را تشکیل داده و از تمام همپیمانان برای شرکت در آن و بررسی اصلاحیه، دعوت به عمل آورند.

2. هرگونه اصلاحیه در این پیمان باید به تأیید اکثریت همپیمانان، از جمله تمام دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان و تمام همپیمانانی که در زمان توزیع متن اصلاحیه عضو هیئت رئیسه­ی آژانس بین­المللی انرژی اتمی بوده­اند، برسد. زمان اجرایی شدن اصلاحیه برای هر دولتی که اسناد تصویب آن را تسلیم کرده، از هنگامی خواهد بود که اکثریت همپیمانان، از جمله تمام دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای وارده در این پیمان و تمام همپیمانانی که در زمان توزیع متن اصلاحیه عضو هیئت رئیسه­ی آژانس بین­المللی انرژی اتمی بوده­اند، اسناد تصویب آن را تسلیم کرده باشند. پس از آن، زمان اجرایی شدن اصلاحیه برای هر همپیمان دیگر از زمان تسلیم اسناد تصویب آن خواهد بود.

3. پنج سال پس از اجرایی شدن این پیمان، کنفرانسی از همپیمانان باید در شهر ژنو واقع در سوئیس به منظور مرور عملکرد آن و با هدف حصول اطمینان از اینکه اهداف مذکور در مقدمه و مقررات پیمان، مورد اجرا قرار گرفته­اند، برگزار شود. پس از آن، هر پنج سال یک بار اکثریت همپیمانان می­توانند با تسلیم درخواست خود به دولت­های امانتدار، خواستار برگزاری کنفرانس دیگری به منظور بررسی عملکرد پیمان شوند.

ماده 9

1. این پیمان باید برای امضای تمام دولت­ها، آماده باشد. هر دولتی که پیش از اجرایی شدن آن طبق پاراگراف سوم این ماده، آن را امضا نکرده باشد، می­تواند در هر زمان دیگری به آن ملحق شود.

2. نفوذ این پیمان مشروط به تصویب آن توسط دولت­های امضاکننده خواهد بود. اسناد تصویب آن و اسناد الحاق به آن باید نزد دولت­های بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و ایالات متحده آمریکا که بدینوسیله به عنوان دولت­های امانتدار تعیین می­شوند، به ودیعه گذاشته شود.

3. این پیمان، پس از تصویب آن توسط دولت­هایی که به عنوان امانتدار تعیین شده­اند و تصویب آن توسط چهل دولت دیگر امضاکننده­ی این پیمان و تسلیم اسناد تصویب آنها، وارد اجرا خواهد شد. در این پیمان، دولت­های دارای تسلیحات هسته­ای به دولت­هایی گفته می­شود که پیش از اول ژانویه­ی 1967، مبادرت به تولید و انفجار سلاح هسته­ای یا هرگونه ابراز انفجار هسته­ای دیگر کرده­اند.

4. در خصوص دولت­هایی که اسناد تصویب و الحاق آنها به پیمان، پس از اجرایی شدن این پیمان، تسلیم می­شود، تاریخ اجرای آن از تاریخ تسلیم اسناد تصویب و الحاق خواهد بود.

5. دولت­های امانتدار باید تمام دولت­های امضاء کننده و ملحق شده به پیمان را از تاریخ هر امضاء، تاریخ تسلیم اسناد تصویب یا الحاق، تاریخ اجرایی شدن این پیمان و تاریخ دریافت درخواست برای تشکیل کنفرانس یا هر مورد دیگر، بلافاصله مطلع سازند.

6. این پیمان باید توسط دولت­های امانتدار و در تطابق با ماده 102 منشور ملل متحد، به ثبت برسد.

ماده 10

1. هر دولتی باید حق داشته باشد در اجرای حاکمیت ملی خود در صورتی که احساس کند موارد فوق­العاده­ای در رابطه با موضوعات این پیمان، منافع حیاتی کشورش را به مخاطره انداخته است، از پیمان خارج شود. در این صورت باید سه ماه پیش از خروج، به تمام همپیمانان و شورای امنیت سازمان ملل متحد اطلاع دهد. در چنین اطلاعیه­ای باید موارد فوق­العاده­ای که از نظر آن کشور منافع حیاتی­اش را به مخاطره انداخته نیز ذکر شود.

2. بیست و پنج سال پس از اجرایی شدن این پیمان، باید کنفرانسی تشکیل شود تا در خصوص اجرای نامحدود آن، یا تمدید آن برای دوره یا دوره­های دیگر، تصمیم گیری شود. تصمیم اتخاذ شده در این مورد با رای اکثریت همپیمانان، نافذ خواهد بود.

ماده 11

این پیمان، متن انگلیسی، روسی، فرانسه، اسپانیولی و چینی آن که همگی از اعتبار یکسانی برخوردارند، در آرشیو دولت­های امانتدار محفوظ خواهند بود. نسخه­های تایید شده­ی­ این پیمان، باید توسط دولت­های امانتدار به دولت­های امضاکننده و ملحق شده به آن ارسال شود.

http://nuclearinformations.blogfa.com

۲۶۰- معاهداتی که جنگ­افزارهای هسته­ای را محدود می­کند ( 2 )



معاهده­ی نیروهای هسته­ای میانبرد ( معاهده­ی INF )
Intermediate Range Nuclear Forces (INF) Treaty
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی.
تاریخ: 8 دسامبر 1987.
موشک­های هسته­ای با برد کوتاه و متوسط حذف می­شود. همه­ی این سلاح­ها منهدم شدند.


استارت 1 ( مذاکرات کاهش تسلیحات استراتژیک 1 )
START I ( Strategic Arms Reduction Talks I )
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوری.
تاریخ: 1991 ( در 5 دسامبر 1994 برای اجراء رسیدگی شد ).
زرادخانه­ها تا حدود 30% کاهش می­یابد.
امضا کننده­ی اولی اتحاد جماهیر شوروی چون که منحل شده است؛ دولت­های روسیه، بلاروس، قزاقستان و به تازگی اکراین با امضای پیش نویس معاهده بر معاهده صحه گذاشته­اند. در نتیجه­ی پیوستن اکراین به NPT ، معاهده برای اجراء در دسامبر 1994 رسیدگی گردید.


استارت 2 ( مذاکرات کاهش تسلیحات استراتژیک2 )
START II ( Strategic Arms Reduction Talks II )
امضا کنندگان: ایالات متحده، روسیه.
تاریخ: 1993؛ تصویب مجلس سنای ایالات متحده 1996، تصویب دومای روسیه 2000. کاهش بکارگیری زرادخانه­های ( فعال ) ایالات متحده و روسیه تا 3000- 3500   کلاهک تا سال 2003 و ممنوعیت MIRVed ICBMs ( ولی نه SLBMs ). در واقع هیچ کلاهکی مستلزم نابودی نبود. این معاهده در تاریخ 26 ژانویه 1996 با 87 – 4 رای، با پیوست یک الحاقیه که قبول شرایط معاهده را ممنوع می­کرد مگر اینکه قانونی شود، به تصویب سنای ایالات متحده رسید.


معاهده­ی منع آزمایش جامع  (CTBT ) (Comprehensive Test Ban Treaty )
امضا کنندگان: 157 ( از تاریخ 13 اکتبر 1999 ).
تاریخ: 10 سپتامبر 1996.
این معاهده مختص منع همه­ی آزمایشات هسته­ای ( تعریف آزمایش هسته­ای بر پایه­ی مذاکره می­باشد ) توسط دولت­های دارنده­ی سلاح هسته­ای ( رسمی و غیررسمی ) بود. آزمایشات پیش از این برای دولت­های بدون سلاح هسته­ای به وسیله­ی NNPT منع شده بود. پس از چند سال تلاش، مذاکرات معاهده تحت حمایت 61 کشور کنفرانس خلع سلاح در ژنو اوایل این سال با موفقیت و با پشتیبانی 5 قدرت هسته­ای انجام شد. پیش نویس نهایی، پیشنهاد شده توسط Ramaker مذاکره کننده هلندی در ژوئن، ، برای اینکه معاهده قانونی شود؛ مستلزم امضای دولت­های غیررسمی دارنده­ی سلاح ( هند، پاکستان و اسرائیل ) بود.

http://nuclearinformations.blogfa.com/

۲۵۹- معاهداتی که جنگ­افزارهای هسته­ای را محدود می­کند ( 1 )



معاهده­ی قطب جنوب ( Antarctic Treaty  )
امضا کنندگان: 40 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 4 آگوست 1963.
استفاده­ی نظامی از قطب جنوب شامل استقرار یا آزمایش سلاح­های هسته­ای را ممنوع می­کند.


معاهده­ی منع آزمایش هسته­ای ( Nuclear Test Ban Treaty  )
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا.
تاریخ: 4 آگوست 1963.
آزمایشات هسته­ای در بالای زمین، زیر آب یا در فضا را ممنوع می­کند.


معاهده­ی فضا (Outer Space Treaty )
امضا کنندگان: 93 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 27 ژانویه­ی 1967.
ورود سلاح­های هسته­ای به فضا را ممنوع می­کند.


معاهده­ی تلاتلوکو (Treaty of Tlatelolco )
امضا کنندگان: ایالات متحده و همه­ی کشورهای آمریکای جنوبی ( 26 کشور ).
تاریخ: 1967.
ممنوعیت سلاح­های هسته­ای در آمریکای جنوبی.


معاهده­ی منع آزمایش محدود (Limited Test Ban Treaty )
امضا کنندگان: 120 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 1968.
آزمایشات هسته­ای را در بالای زمین، زیر آب یا در فضا ممنوع می­کند.


معاهده­ی منع تکثیر هسته­ای (Nuclear Non-Proliferation Treaty (NPT) )
امضا کنندگان: 187 کشور ( 20 دسامبر 2000 ).
تاریخ: 1 ژوئیه 1968 تصویب شد، 5 مارس 1970 اجرایی شد، در 11 می 1995 برای مدت نامحدودی تمدید شد.
توسعه یا انتقال سلاح­های هسته­ای و یا فناوری­های وابسته، به دولت­هایی که دارای سلاح­های هسته­ای نیستند را ممنوع می­کند. از تاریخ 20 دسامبر 2000 تنها اسرائیل، هند، پاکستان و کوبا آن را امضاء نکرده­اند.


معاهده­ی بستر دریا (Seabed Treaty )
امضا کنندگان: 88 کشور ( 1994 ).
تاریخ: 1971.
بکارگیری سلاح­های کشتار جمعی در کف دریا در آنسوی 12 مایلی حد حاکمیت ساحلی را ممنوع می­کند.


سالت 1 ( مذاکرات محدودیت تسلیحات استراتژیک 1 )
SALT I (Strategic Arms Limitation Talks I)
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی.
تاریخ: 26 می 1972.
محدودیت گذاشتن بر زرادخانه­های دو کشور، مستلزم انهدام زرادخانه­های موجود نمی­باشد. مدت زمان برای این محدودیت تا 3 اکتبر 1977 بود؛ ولی دو کشور به ادامه­ی آن موافقت کردند.


معاهده­ی منع آزمایش آستانه (Threshold Test Ban Treaty )
امضا کنندگان: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی.
تاریخ: 1974.
آزمایشات زیرزمینی تا 150 کیلوتن را محدود می­کند.


http://nuclearinformations.blogfa.com/

۲۵۸- چرخه سوخت هسته ای چیست؟

اورانیومی که از زمین استخراج می‌شود، بلافاصله قابل استفاده در نیروگاههای تولید انرژی نیست. برای آنکه بتوان بیشترین بازده را از اورانیوم به دست آورد، فرآیندهای مختلفی روی سنگ معدن اورانیوم صورت می‌گیرد تا غلظت ایزوتوپ u-235 که قابل شکافت است، افزایش یابد.
چرخه سوخت اورانیوم نسبت به سوخت های رایج دیگر، از جمله ذغال سنگ، نفت و گاز طبیعی، به مراتب پیچیده تر و متمایزتر است. چرخه سوخت اورانیوم را چرخه سوخت هسته ای نیز می‌گویند. چرخه سوخت هسته ای از دو بخش انتهای جلویی و انتهای عقبی ( front end , Back end ) تشکیل شده است. انتهای جلویی چرخه، مراحلی است که منجر به آماده سازی اورانیوم به عنوان سوخت رآکتور هسته ای می‌شود و شامل استخراج از معدن، آسیاب کردن، تبدیل، غنی سازی و تولید سوخت است.
هنگامی که اورانیوم به عنوان سوخت مصرف شد و انرژی از آن به دست می‌آمد، انتهای عقبی چرخه آغاز می‌شود تا ضایعات هسته ای به انسان و محیط زیست آسیبی نرسانند. این بخش عقبی شامل انبار داری موقتی، بازفرآوری کردن انبار نهایی است.
اکتشاف و استخراج
ذخایر طبیعی اورانیوم، سنگ معدن اورانیوم است که براساس مقدار قابل استحصال از معدن محاسبه می‌شود. با تکنیک‌ها و روش های زمین شناسی، معدن اورانیوم شناسایی می‌شود و نمونه هایی از سنگ معدن به آزمایشگاه فرستاده می‌شود. در آنجا، محلولی از سنگ معدن تهیه می‌کنند و اورانیوم ته نشین شده را مورد بررسی قرار می‌دهند تا بفهمند چه مقدار اورانیوم را می‌توان از آن معدن استخراج کرد و چقدر هزینه می‌برد.
اورانیوم موجود در طبیعت معمولاً از دو ایزوتوپ u-235 و u-238 تشکیل می‌شود که فراوانی آنها به ترتیب 71/0 درصد و 28/99 درصد است.
هنگامی که معدن شناسایی شد، به سه روش می‌توان اورانیوم را استخراج کرد: استخراج از سطح زمین، استخراج ازمعادن زیرزمینی و تصفیه در معدن. دو روش نخست همانند دیگر روش های استخراج فلزات هستند، ولی در روش سوم که در ایالات متحده استفاده می‌شود، سنگ معدن در خود معدن تصفیه می‌شود و اورانیوم بدست می‌آید. سنگ معدن اورانیوم معمولا از اکسید اورانیوم (u3o8) تشکیل شده است و غلظت آن در سنگ معدن بین 05/0 تا 3/0 درصد تغییر می‌کند.
البته این تنها منبع اورانیوم نیست. اورانیوم در برخی معادن فسفات با منشأ دریایی نیز وجود دارد که البته فراوانی بسیار کمی دارد، به طوری که حداکثر به 200 ذره در میلیون ذره می‌رسد. از آنجایی که این معادن فسفات مقادیر انبوهی تولید دارند، می‌توان اورانیوم را با قیمت معولی استحصال کرد.
آسیاب کردن
پس از استخراج سنگ معدن، تکه سنگ‌ها به آسیاب فرستاده می‌شود تا خوب خرد شده، خرده سنگ هایی که با ابعاد یکسان تولید شود. اورانیوم توسط اسید سولفوریک از دیگر اتم‌ها جدا می‌شود، محلول غنی شده از اورانیوم تصفیه می‌شود و خشک می‌شود. محصول به دست آمده، کنستانتره جامد اورانیوم است که کیک زرد نامیده می‌شود.
تبدیل
کیک زرد جامد است، ولی مرحله بعد ( غنی سازی ) از تکنولوژی بخصوصی بهره می‌برد که نیازمند حالت گازی است. بنابراین کنستانتره اکسید اورانیوم جامد طی فرآیندی شیمیایی به هگزافلورایداورانیوم ( UF6 ) تبدیل می‌شود. UF6 در دمای اتاق جامد است، ولی در دمایی نه چندان بالا به گاز تبدیل می‌شود.
غنی سازی
برای ادامه یک واکنش زنجیره هسته ای در قلب یک رآکتور آب سبک، غلظت طبیعی اورانیوم 235 بسیار اندک است. برای آنکه UF6 به دست آمده در مرحله تبدیل، به عنوان سوخت هسته ای مورد استفاده قرار گیرد، باید ایزوتوپ قابل شکافت آن را غنی کرد. البته سطح غنی سازی بسته به کاربرد سوخت هسته ای متفاوت است. برای یک رآکتور آب سبک، سوختی با 5 درصد اورانیوم 235 مورد نیاز است؛ در حالی که در یک بمب اتمی، سوخت هسته ای باید حداقل 90 درصد غنی شده باشد.
غنی سازی با استفاده از یک یا چند روش جداسازی ایزوتوپ های سنگین و سبک صورت می‌گیرد. در حال حاضر، دو روش رایج برای غنی سازی اورانیوم وجود دارد که عبارتند از انتشار گاز و سنتریفوژ گاز.
در روش انتشار گازی ( دیفیوژن )، گاز طبیعی UF6 با فشار بالا از یک سری سدهای انتشاری عبور می‌کند. این سدها که غشاهای نیمه تراوا هستند، اتمهای سبک تر را با سرعت بیشتری عبور می‌دهند، در نتیجه UF6235 سریع تر از UF6238 عبور می‌کند. با تکرار این فرآیند در مراحل مختلف گازی نهایی به دست می‌آید که غلظت u235 بیشتری دارد. مهم ترین عیب این روش این است که جداسازی ایزوتوپ های سبک در هر مرحله نرخ نسبتاً پایینی دارد، لذا برای رسیدن به سطح غنی سازی مطلوب باید این فرآیند را به دفعات زیادی تکرار کرد که این، خود نیازمند امکانات زیاد و مصرف بالای انرژی الکتریکی است و به دنبال آن هزینه عملیات نیز بسیار افزایش خواهد یافت.
در روش سانتریفور گاز، گاز UF6 طبیعی را به مخزن هایی استوایی تزریق می‌کنند و گاز را با سرعت بسیار زیادی می‌چرخانند. نیروی گریز از مرکز موجب می‌شود UF6235 که اندکی از UF6238 سبک تر است، از مولکول سنگین تر جدا شود.
این فرآیند در مجموعه ای از مخزن‌ها صورت می‌گیرد و در نهایت، اورانیوم با سطح غنی شده مطلوب به دست می‌آید. هر چند روش سنتریفوژ گازی نیازمند تجهیزات گرانقیمتی است، هزینه انرژی آن نسبت به روش قبلی کمتر است.
امروز فناوری های غنی سازی جدیدی نیز توسعه یافته است، که همگی بر پایه استفاده از لیزر پیشرفت کرده اند. این روش‌ها که روش جداسازی ایزوتوپ با لیزر بخار اتمی (AVLIS) و جداسازی ایزوتوپ با لیزر مولکولی (MLIS) نام دارند، می‌توانند مواد خام بیشتری رادر هر مرحله غنی کنند و سطح غنی سازی آنها نیز بالاتر است.
ساخت میله های سوخت
تولید میله سوخت، آخرین مرحله انتهای جلویی در چرخه سوخت هسته ای است. اورانیوم غنی شده که هنوز به شکل UF6 است، باید به پودر دی اکسید اورانیوم (UO2) تبدیل شود تا به عنوان سوخت هسته ای قابل استفاده باشد، پودر UO2 سپس فشرده می‌شود و به شکل قرص در می‌آید. قرص های در معرض حرارت با دمای بالا قرار می‌گیرند تا به قرص های سرامیکی تبدیل شوند. پس از طی چند فرآیند فیزیکی، قرص هایی سرامیکی با ابعاد یکسان حاصل می‌شود. حال، متناسب با طراحی رآکتور و نوع سوخت مورد نیاز، این قرص های کوچک را در دسته دسته کرده و در لوله ای بخصوص قرار می‌دهند. این لوله از آلیاژ بخصوصی ساخته شده است که در برابر خوردگی بسیار مقاوم است و در عین حال از رسانایی حرارتی بسیار بالایی برخوردار است. حال میله سوخت آماده شده است و برای استفاده در رآکتور به نیروگاه فرستاده می‌شود.
انتهای عقبی چرخه سوخت هسته ای: مدیریت زباله های هسته ای
در نیروگاه هسته ای هم مثل دیگر فعالیت های بشری، ضایعاتی تولید می‌شود که به دلیل حساسیت مضاعف زباله های رادیواکتیو، مدیریت زمان ضایعات باید تحت قوانین و محدودیت های خاصی صورت بگیرد.
در هر هشت مگاوات ساعت انرژی الکتریکی تولید شده در نیروگاه هسته ای، 30 گرم زباله رادیواکتیو به وجود می‌آید. برای تولید همین مقدار برق با استفاده از زغال سنگ پر کیفیت، هشت هزار کیلوگرم دی اکسید کربن تولید می‌شود که در دما و فشار جو، 3 استخر المپیک را پر می‌کند. می‌بینید حجم زباله های رادیواکتیو بسیار کمتر است، ولی خطر آنها به مراتب بیشتر است و مراقبت از آنها به مراتب بیشتر است و مراقبت از آنها ضرورتی تر و دشوارتر. زباله های رادیواکتیو براساس مقدار و نوع ماده رادیواکتیو به 3 گروه تقسیم می‌شوند:
الف- سطح پایین: لباس حفاظتی، لوازم، تجهیزات و فیلترهایی که حاوی مواد رادیواکتیو با عمر کوتاه هستند. این‌ها نیازی به پوشش حفاظتی ندارند و معمولاً فشرده شده یا آتش زده می‌شوند و در چاله های کم عمق دفن شده و انبار می‌شوند.
ب- سطح متوسط: رزین ها، پس مانده های شیمیایی، پوشش میله سوخت و مواد نیروگاههای برق هسته ای جزو زباله های سطح متوسط طبقه بندی می‌شوند. اینها عموما عمر کوتاهی دارند، ولی نیاز به پوشش محافظ دارند. این زباله‌ها را می‌توان درون بتون قرار داد و در مخزن زباله‌ها گذاشت.
ج- سطح بالا: همان سوخت مصرف شده راکتورها است و نیاز به پوشش حفاظتی و سردسازی دارند. مراحل مدیریت این ضایعات عبارتند از:
انبارداری موقتی
سوخت مصرف شده که از رآکتور خارج می‌شود، بسیار داغ و رادیواکتیو است و تشعشع و یونهای فراوانی را می‌تاباند. از این رو باید هم آن را سرد کرد و هم از تابیدن پرتوهای رادیواکتیو آن به محیط جلوگیری کرد. در کتار هر رآکتور، استخرهایی برای انبار کردن سوخت مصف شده وجود دارد. این استخرها، مخزن هایی بتونی مسلح به لایه های فولاد زنگ نزن هستند که 8 متر عمق دارند و پر از آب هستند. آب هم میله های سوخت مصرف شده را خنک می‌کند و هم به عنوان پوششی حفاظتی در برابر تابش رادیواکتیو عمل می‌کند. به مرور زمان، شدت گرما و تابش رادیواکتیو کاهش می‌یابد، به طوری که پس از چهل سال، به یک هزارم مقدار اولیه ( زمانی که از رآکتور خارج شده بود ) می‌رسد.
بازفرآوری انبارنهایی
3 درصد سوخت مصرف شده در یک رآکتور آب سبک را ضایعات بسیار خطرناک رادیواکتیو است. این مواد را می‌توان با روش های شیمیایی از یکدیگر جدا کرد و اگر شرایط اقتصادی و قوانین حقوقی اجازه دهد، می‌توان سوخت مصرف شده را برای تهیه سوخت هسته ای جدید بازیافت کرد.
کارخانه هایی در فرانسه و انگلستان وجود دارند که مرحله بازفرآوری سوخت نیروگاههای کشورهای اروپای و ژاپن را انجام می‌دهند. البته این کار در ایالات متحده ممنوع است.
رایج ترین شیوه بازفرآوری، purex نام دارد که مخفف عبارت جداسازی اورانیوم و پلوتونیوم است. ابتدا میله های سوختی را از یکدیگر جدا می‌کنند و در اسید نیتریک حل می‌کنند؛ سپس با استفاده از مخلوطی از فسفات تری بوتیل و یک حلال هیدرو کربن، اورانیوم و پلوتونیوم مصرف نشده را جدا می‌کنند و به عنوان سوخت جدید به مراحل تهیه سوخت می‌فرستند. ضایعات هسته ای سطح بالا را پس از جدا سازی، حرارت می‌دهند تا به پودر تبدیل شود. پس از فرآیند که آهی کردن خوانده می‌شود، پودر را به شیشه مخلوط می‌کنند تا ضایعات را در محفظه ای محبوس کنند. این فرآیند شیشه سازی نام دارد. شیشه مایع برای ذخیره سازی درون محفظه هایی از جنس فولاد ضد زنگ قرار می‌گیرند و این محفظه‌ها را در منطقه ای پایدار ( از نظر جغرافیایی ) انبار می‌کنند. پس از یک هزار سال، شدت تابش های رادیواکتیو ضایعات هسته ای به مقدار طبیعی کاهش پیدا می‌کند. این نقطه تا به امروز، انتهای چرخه سوخت هسته ای است.
http://edu.tebyan.net/Physics/nuclear-energy/11.htm

۲۵۷- آلبرت اینشتین و آیت‌الله العظمی بروجردی

چگونه یک حدیث، اینشتین را شگفت‌زده کرد؟

 «آلبرت اینشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌ علمی خود با عنوان «دی ارکلارونگ Die Erklarung» (به معنای بیانیه) که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است

این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند

یکی از این حدیث‌ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است».

 

اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه «نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این رساله «معاد جسمانی» را از راه فیزیکی اثبات می‌کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف «نسبیت ماده و انرژی» می‌داند: E = M.C22 >> M = E /C

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا به تبدیل به ماده و زنده شود

اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ «بروجردی بزرگ» یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ «حسابی عزیز» یاد کرده است.

اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود

این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل‌سازی بنز و به بهای 3 میلیون دلار از یک عتیقه‌فروش یهودی خریداری کرد

دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌ شناسی رایانه‌ای چک شده و تأیید گشته است.

 

۲۵۶- سایت حرفه ای برای برزک

 

«مرتضی لاجوردی

با سلام خدمت شما.
دوست عزیز اینجانب در فکر راه اندازی یه سایت حرفه ای برای شهر برزک خودمون هستم.یه سایت با امکانات کامل. : تالار گفتمان و گالری عکس و ...
اما خودم وقت مدیریت کردن اون رو ندارم.
من می تونم کار طراحی و ثبت هاست و دامنش رو انجام بدم و فقط به چند نفر عضو فعال احتیاج داره که توش کارکنن و مدیریتش کنن.
من همه این کارارو می کنم و شما هم در صورت تمایل و علاقه می تونی مدیریتش کنی.
اگه تمایل داشتی می تونی منو خبرم کنی.

آدرس ایمیل من :

info@smlhost.com
morya_l@yahoo.com

خودتون رو معرفی کنین ممنون می شم.

آی دی :
morya_l

خبرم کن منتظرم.»

مطالب این وبلاگ توسط  افراد زیر ارائه می گردد:

۱- سید محسن

۲- امیرحسین

۳- مجید رفیعی

۴- جواد جهانی

۵- معصومه کوهساحلی

۶- معصومه شائمی

و...

هماهنگی این وبلاگ به عهده اینجانب مجید رفیعی می باشد.

ضمن تشکر از نظر شما.

و

اعلام آمادگی

برای راه اندازی این سایت خوب

 

۲۵۵- فاجعه غزه و سکوت جامعه بین الملل


خبرگزاری فارس: جامعه بین الملل به رهبری ایالات متحده و اتحادیه اروپا به رهبری مدعیان آزادی، حقوق بشر و دموکراسی با وجود آگاهی از وضعیت نوار غزه، سکوتی مرگبار را در برابر تجاوزات رژیم اشغالگر قدس به فلسطین و لبنان اتخاذ کرده اند و بر اساس قاعده "شتر دیدی ندیدی" عمل می کنند.
 

امروز جامعه جهانی با چشم خود شاهد اقدامات وحشیانه و ددمنشانه ای است که رژیم اشغالگر قدس بدان مبادرت می ورزد. این رژیم بعد از سلب حقوق سیاسی، تاریخی و قانونی مردم فلسطین، این بار ساده ترین حقوق انسانی آنها را زیر پا می گذارد.
جامعه بین الملل، کمیته چهارجانبه بین المللی و نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد بیش از هر طرف دیگری از جمله جهان عرب و حتی تشکیلات خودگردان از مقدار مواد غذایی، داروی و سوخت موجود در نوار غزه آگاه است و می داند که "اسرائیل" کنترل تمامی چیزهایی که وارد نوار غزه شده یا از آن خارج می شود، را در دست دارد و این کنترل حتی کالاهایی را که از طریق تونل های مخفی وارد نوار غزه می شود و تامین کننده نیازهای بازار محلی است، را نیز در بر می گیرد.

جامعه بین الملل به رهبری ایالات متحده و اتحادیه اروپا به رهبری مدعیان آزادی، حقوق بشر و دموکراسی با وجود آگاهی از وضعیت نوار غزه، سکوتی مرگبار را در برابر تجاوزات رژیم اشغالگر قدس به فلسطین و لبنان اتخاذ کرده اند و بر اساس قاعده "شتر دیدی ندیدی" عمل می کنند.

اربابان جامعه بین الملل در توجیه جنایت های نظامیان رژیم اشغالگر قدس علیه ملت فلسطین، تداوم حملات موشکی فلسطینیان را بهانه می کنند، موشک هایی که از آغاز شلیک شان به سمت شهرک های همجوار نوار غزه تا کنون تنها چند کشته بر جای گذاشته است.
اظهارات توجیهی اربابان جامعه بین الملل در مورد جنایت های اشغالگران قدس نشان می دهد که رژیم صهیونیستی به حکم اینکه یک رژیم نژادپرست به شمار می رود، به روند اقدامات تروریستی خود علیه شهروندان فلسطینی ادامه می دهد و قوانین و منشورهای بین المللی را زیر پا می گذارد.

اربابان جامعه بین الملل و "اسرائیل" به خوبی می دانند که شلیک موشک به سمت شهرک های صهیونیست نشین همجوار نوار غزه بهانه ای است که دولت عبری در هر زمان بخواهد از آن استفاده می کند ؛ زیرا در شرایط کنونی، حماس تمایلش را برای برقراری آتش بس و توقف حملات موشکی اعلام کرده است، ولی باز هم تجاوزات رژیم صهیونیستی متوقف نشده است. مطمئنا هدف اشغالگران این نیست که روند شلیک موشک هایی را متوقف کنند که تنها تاثیری سیاسی دارند و در جهت روحیه بخشی به مبارزان هستند ؛ بلکه هدف متوقف ساختن مقاومت ملت فلسطین است.

رژیم اشغالگر قدس از سال 1993 یعنی از زمان امضای توافق نامه صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین در شهر اسلو تا سال 2007 یعنی زمان برگزاری کنفرانس آناپولیس ثابت کرده است که هرگز به توافقات خود با گروه های مقاومت فلسطین پایبند نیست ؛ بلکه با تشدید موج تجاوزات خود به دنبال آن است تا گروه های فلسطینی را به واکنش وا دارد و از این واکنش به عنوان بهانه ای برای تحقق اهداف تاکتیکی و استراتژیک خود استفاده و واقعیت هایی جدیدی را در جغرافیای سیاسی فلسطین خلق کند و امتیازات سیاسی هر چه بیشتری از فلسطینیان، به ویژه از گروه هایی بگیرد که حاضر نیستند "اسرائیل" را به رسمیت بشناسند.

شایان توجه است که تداوم روند محاصره و موج تجاوزات وحشیانه نظامیان اشغالگر قدس به نوار غزه تمامی بهانه هایی که دولت ایهود اولمرت از آن برای توجیه اقداماتش استفاده می کند، فاقد اعتبار می سازد ؛ زیرا آنچه این دولت بدان مبادرت می ورزد، شدیدترین شکل مجازات جمعی و آشکارترین نوع نقض حقوق بشر است، حقوقی که بر اساس آن یک ملت حق موجودیت دارد، می تواند در سرزمین خود زندگی کند، سرنوشتش را به دست خود رقم بزند و استقلال داشته باشد.

تجاوزات اخیر صهیونیست ها به نوار غزه با هدف تشدید چالش داخلی موجود در فلسطین صورت گرفت ؛ زیرا "اسرائیل" از یک طرف فلسطینی خاص در مقابله با طرف دیگر حمایت می کند.

سیاست راهبردی رژیم صهیونیستی از همان زمان تشکیل، به ویژه بعد از امضای توافق نامه اسلو در سال 1993 در راستای تخریب وحدت ملی فلسطینیان و ایجاد تفرقه میان گروه های فلسطینی بوده است تا اینکه گروه های مذکور موفق به اجرای پروژه ملی فلسطین که ناظر بر کسب آزادی و استقلال برای فلسطینیان است، نشوند.

توجه به این نکته ضروری می نماید که ائتلاف کابینه رژیم صهیونیستی به خاطر شدت اختلافات سیاسی در داخل کابینه، احتمال عقب نشینی جنبش شاس از آن و تهدید فراکسیون بازنشستگان با شش کرسی برای خروج از دولت دچار تزلزل شده است ؛ زیرا تشکیل دولت در رژیم صهیونیستی منوط به ایجاد یک ائتلاف سیاسی است و سیاستمداران صهیونیستی به خوبی از ماهیت ائتلافی دولت استفاده می کنند تا به نوعی خود را از پایبندی به تصمیمات بین المللی یا توافقات صلح برهانند.

این سوال مهم مطرح می شود که اهداف اصلی اشغالگران از حمله به نوار غزه چیست؟ در جواب باید گفت:

1 ـ دولت اولمرت که از هیچ سیاست و موضعی شفاف در قبال آنچه به نام فرصت های پیشبرد روند صلح شناخته می شود، بهره مند نیست با تمسک به این بهانه که در صدد مقابله با تروریسم فلسطینی (مقاومت) است، می خواهد تمامی بسترهای صلح را از بین ببرد.

2 ـ تجاوزات مستمر به نوار غزه، به رژیم صهیونیستی این امکان را می دهد تا به روند ساخت شهرک های صهیونیست نشین تداوم بخشد ؛ زیرا ادامه تجاوزات باعث می شود تا فکر رهبران و گروه های فلسطینی تماما معطوف به متوقف ساختن روند تجاوزات صهیونیستی و مقابله با پیامدهای سیاسی و انسانی آن شود.

از سوی دیگر، تداوم تجاوزات رژیم اشغالگر قدس باعث می شود تا گروه مذاکره کننده تشکیلات خودگردان برای ادامه مذاکره در تنگنا قرار گیرد و در همین حین، صهیونیست ها نیز از فرصت پیش آمده برای تداوم روند ساخت شهرک های صهیونیست نشین، وارد آوردن تلفات جانی به فلسطینیان و مجازات شهروندان استفاده می کنند.

3 ـ رژیم صهیونیستی با به شکست کشاندن طرح های امنیتی و اقتصادی دولت مشروع فلسطین، در جهت گسترش نابسامانی های امنیتی می کوشد.

4 ـ دولت اولمرت در صدد است تا با افزایش اقدامات تروریستی و خشونت آمیز خود علیه فلسطینیان که ضعیف ترین طرف در معادله مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی هستند، در اقدامات افراطی گرایانه خود گوی سبقت از تندروهای صهیونیست در داخل و خارج مناطق اشغالی برباید و بر شکستی که در جنگ لبنان متحمل شده، سرپوش بنهد.

5 ـ رژیم صهیونیستی در صدد است تا جنبش حماس را تضعیف نماید و از سوی دیگر، نمی خواهد دستاوردهای مهم و استراتژیکی که از راهگذار شکاف میان فتح و حماس کسب کرده است، از دست بدهد.

امروز دیگر بر همگان روشن است که سیاست آمریکا و رژیم صهیونیستی در قبال مسئله فلسطین دو روی یک سکه است و هدف استراتژیک واشنگتن و تل آویو تحمیل صلح به منطقه می باشد ؛ البته این صلح بر اساس دیدگاه صهیونیست ها است که اساس آن نیز صلح در مقابل صلح و همچنین عقب نشینی از بخش کوچکی از اراضی اشغالی 67 جهت تشکیل کشور فلسطینی فاقد استقلال است. ضمنا در این صلح جایی برای بازگشت آوارگان فلسطین به میهن شان وجود ندارد و فلسطینیان باید با قدس شرقی نیز خداحافظی کنند.

دیگر وقت آن رسیده است تا کشورهای عربی و تشکیلات خودگردان اعتراف کنند که رژیم اشغالگر قدس به دنبال صلح نیست و واشنگتن نیز به خاطر برقراری صلح، هرگز حاضر نیست که همپیمان بزرگش را تحت فشار قرار دهد. انتظاری که امروز از عرب ها وجود دارد، آن است که در حساب ها و مواضع سیاسی خود در قبال مسئله صلح با رژیم صهیونیستی تجدید نظر کنند ؛ زیرا تمایل به برقراری صلح باید با اقدامات عملی به ویژه از سوی طرف قوی تر همراه باشد، طرفی که تا امروز هیچ گونه رغبتی برای اجرای خواست جامعه بین الملل و مفاد توافق نامه های امضا شده نشان نداده است.
امروز تمامی گروه های فلسطینی، به ویژه فتح و حماس وظیفه دارند تا به منظور اجرای برنامه ملی فلسطین با هم متحد شوند ؛ چرا که تداوم شکاف کنونی میان دو گروه بزرگ و مهم فلسطینی به معنای تسلیم شدن در برابر پروژه صهیونیسم در فلسطین است.
.................................................................................
منبع:مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین

۲۵۴- پیدایش اسرائیل از نگاهی دیگر



در اواخر قرن نوزدهم آئین ناسیونالیستی (1) سراسر اروپا را فرا گرفته بود. بعضی از یهودیان نیز تحت تاثیر این آئین به این نتیجه رسیده بودند که روابط به اصطلاح نژادی که میان یهودیان موجود است یک "ملیت" یهود می سازد و در نتیجه این به اصطلاح "ملت یهود" حقوق ملی عادی اعطا می کند. از جمله این حقوق ملی, حق زندگی جداگانه و حق تاسیس یک دولت یهودی را نام می بردند. استدلال این گونه یهودیان بدینگونه بود که اگر ملت های دیگر اروپایی موفق شده اند بال قدرت خود را در آسیا و آفریقا بگسترند و بر امپراطوری های خود قسمت های وسیعی از این قاره ها را بیافزایند, قوم یهود هم دارای همین حق است. در نتیجه فکر تشکیل یک حکومت خود مختار در فلسطین که یهودی ها آن را به دلیل زندگی موسی و سلیمان سرزمین آبا و اجدادی خود می دانستند برای اولین بار در سال 1882 پا گرفت.
با آنکه اروپا از کمک به این ماجرا دریغ نمی ورزید ,اقدامات اولیه استعمار یهود در فلسطین سرانجام موفقیت آمیزی نیافت و علی رغم کوشش هایی که در سالهای 1882-1897 انجام گرفت, یهودیان کمتر جذب فلسطین شدند و قسمت اعظم آن ها به آرژانتین و ایالات متحده مهاجرت کردند. برنامه یهودیان عملا به شکست انجامید.

برای ریشه یابی علل شکست طرح اولیه , نخستین کنگره صهیونی (2) در اوت 1897 در بازل سوئیس تشکیل شد. ریاست این کنگره را تئودور هرتزل بعهده داشت. هدف اصلی و اساسی صهیونی که در کنگره بازل اعلام شد این بود:"هدف ما ایجاد کانون برای خلق یهود در فلسطین است. این کانون باید به وسیله حقوق عمومی تضمین و حمایت گردد."

باید دانست که از زمانی که برنامه بازل در سال 1897 تدوین گردید تا هنگام تنظیم برنامه بالتیمور که در سال 1942 انجام یافت؛ صهیونیست ها همیشه تعبیر غیر صریح "کانون" را بر لفظ صریح "دولت" ترجیح داده اند. دلیل این ترجیح آن است که لفظ "دولت" بدون شک موجب می شد مخالفتهایی در محافل مختلف برانگیخته شود. در پایان کنگره؛ هرتزل در دفتر خاطراتش اینطور می نویسد: "اگر بخواهم کنگره بازل را در یک جمله خلاصه کنم (والبته این کاری است که علنا نخواهم کرد) باید بگویم که در بازل من دولت یهود را بنیان نهادم. لکن اگر این مطلب را امروز اعلام کنم همه مردم مرا دست خواهند انداخت. در ظرف 50 سال آینده محققا دیگر بر کسی پوشیده نخواهد ماند.
برای استعمار فلسطینیان, یهودیان سرمایه دار بسیج شدند و با سرعت هرچه تمام تر وسائل برای یک استعمار و یک یورش تمام عیار مطابق نظم و قاعده تشکیل گشت."تراست کوهرنیال یهود (1897) ,کمیسیون استعمار, کولونیزاسیون (1898), صندوق ملی یهود (1908), دفتر فلسطین (1908) و کمپانی برای رشد و توسعه زراعی در فلسطین (1908) از نخستین ابزار هایی بودند که سازمان های صهیونیستی بنیان نهادند.
فعالیت های دیگری نیز در حال انجام بود. لابی صهیونیستی مدام در حال رایزنی با انگلستان بود تا اجازه دهد یک مستعمره نشین صهیونیست خود مختار در شبه جزیره سینا مستقر گردد اما این فعالیت ها بی نتیجه ماند. چرا که دولت انگلیس می ترسید با حضور صهیون ها در آن جا اغتشاش پیش آید که به ضرر دولت بریتانیای کبیر تمام می شد.

مقارن با شروع جنگ جهانی اول , استعمار صهیونی فلسطین پس از 30 سال کوشش و فعالیت پیشرفت بسیار کمی داشت و صهیونیست های مقیم فلسطین اقلیت بسیار کوچکی را تشکیل می دادند و تنها شامل یک درصد جمعیت یهود در سراسر جهان بودند. فعالیت صهیونیست ها هم ترس و هم مخالفت یهودیان دیگر را برانگیخت. این دسته از یهودیان راه حل مسئله یهود را خود مختاری در سرزمین فلسطین نمی دیدند و خواهان در هم آمیختن یهودیان با مردم اروپا و ایالات متحده بودند.

یهودیان فلسطین حتی 8 درصد کل جمعیت فلسطین را هم تشکیل نمی دادند و به زحمت 2.5 درصد از زمین های فلسطین را در تصرف داشتند. با شروع جنگ جهانی دور نمای تازه ای برای صهیونیست ها ترسیم شد. جنگ جهانی اول عامل اتحادی شد که در سال 1917 میان امپریالیسم بریتانیا و استعمار صهیونی برقرار گردید. این اتحاد در طی 30 سال بعد از 1917 دروازه های فلسطین را بر روی مستعمره نشینان صهیونی باز کرد و زمینه را برای خرید و غصب املاک خلق عرب فلسطین و اخراج آنها مهیا ساخت و دست آخر مقدمات ایجاد دولت استعماری صهیونی را در سال 1948 مهیا ساخت. بخش عمده ای از فلسطین تحت سلطه امپراطوری عثمانی بود. گرچه این امپراطوری نیز غیر مستقیم اهداف و منافع انگلستان را تامین می کرد.

در بهار 1916 با فعل و انفعالات کشور ها و کم و زیاد شدن قدرت ها, موافقت نامه های سری بر سر تقسیم سرزمین های عثمانی میان انگلیس, فرانسه و روسیه تزاری تنظیم گردید. این عهد نامه مقرر می ساخت که بخش اعظم فلسطین باید بین المللی شود. انگلیس که ضعیف شده بود با این توافق سخت مخالفت می کرد و با حمایت از صهیونیست ها می خواست از نفوذی که آنها در ایالات متحده و فرانسه داشتند استفاده کند و مسئله قیومیت بین المللی فلسطین را منتفی سازد. دائما به گوش صهیونیست ها می خواند که باید به بسط برنامه استعمار در فلسطین پرداخت. در آغاز صهیونیست ها بصورت گروه های کوچکی به فلسطین وارد می شدند و اهداف سیاسی, استعماری خود را در زیر پرده ی انگیزه های مذهبی یا انسانی مخفی کرده بودند.

در این هنگام اعراب فلسطینی می پنداشتند که این مهاجران زائرانی هستند که تمایلات مذهبی آنها را به "ارض مقدس" کشانده و یا پناهندگانی هستند که پس از تحمل زجر و شکنجه از اروپای شرقی رانده شده اند و در جستجوی پناهگاهی در فلسطین هستند. نتیجه این شد که اعراب فلسطین از این گروه ها صمیمانه و برادرانه استقبال کنند.
شیوه رفتار مهمان نوازانه اعراب کم کم جای خود را به سو ظن و ناراحتی داد. اخراج مرتب زارعان و کارگران همچنین تحریم محصولات اعراب تنفر عمومی را برانگیخت, اما هنوز اعراب متوجه جنبه ناسیونالیستی و سیاسی برنامه بسیار وسیع صهیونیست ها نشده بودند.

انگلیس پس از آن که از کارهای ابتدایی فارغ گردید در تاریخ 2 نوامبر 1917 با صدور "اعلامیه بالفور" خط مشی سیاسی خود را بطور رسمی روشن ساخت. در این اعلامیه انگلیس متعهد می شد که از استقرار یک کانون ملی یهود در فلسطین حمایت کند. صهیونیست ها هم بیکار نبودند. از کنفرانس صلح تقاضا کردند تا قیومیت فلسطین را به بریتانیا بدهد. همچنین انگلیس یک یهودی را به عنوان کمیساریای فلسطین انتخاب کرد. سازمان جهانی صهیونی را به عنوان" آژانس یهود" به رسمیت شناخت و دروازه های فلسطین را بر روی مهاجرت وسیع صهیونیست ها گشود و به اعتراضات اعراب توجه نکرد. همچنین انگلستان در فلسطین امتیاز بهره برداری از اراضی خالصه را به مستعمره نشین های یهودی واگذار کرد و از موسسات کاملا تازه ی" کانون ملی" حمایت کرد و به جماعت یهود اجازه داد مدارس مخصوص خود را تاسیس کنند و سازمانی به نام" هاگاتا" ترتیب دهند.

در 9 دسامبر 1917 بیت المقدس (اورشلیم) توسط انگلیس اشغال شد و چشم و گوش عرب ها را کمی باز کرد. از این دوره به بعد است که فلسطین صحنه مقاومت مداوم بر ضد صهیونیست ها می گردد. فاصله سال های 1917-1948 را می توان بعنوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد.
در سال 1936 فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که 174 روز طول کشید ( و به قولی طولانی ترین اعتصاب عمومی طول تاریخ است) شامل تمام سازمان ها و وسائل ارتباطی اداره شده توسط اعراب می شد که سرانجام با دخالت رهبران عرب پایان یافت؛ به امید مذاکره با انگلیس که البته هیچ وقت تحقق نیافت.

در طی 30 سال قیومیت انگلیس جماعت مستعمره نشین های صهیونیست 12 برابر جمعیتی شدند که در 1917 در فلسطین بودند. این جماعت با حمایت و عنایت بریتانیا موسسات مخصوص خود را بسط داده سازمان نظامی کاملی فراهم آورد. صهیونیست های پولدار زمین های فلسطینیان را به چند برابر قیمت از آنها می خریدند و در این راه از دلال های ایرانی و عربی استفاده می کردند. (برای مثال سید ضیا عامل کودتای 1299 پس از متواری شدن از ایران به فلسطین رفت و به کار خرید زمین برای صهیون ها مشغول شد)

البته انگلیس پیش خود حساب می کرد که این همکاری منافعش را نیز در بر دارد. از این جهت هر بار که صهیونیسم سعی می کرد جنبش ایجاد یک دولت را تسریع کند دست به حمله متقابل می زد و چوب لای چرخ این کار می گذاشت. جنگ دوم جهانی رو در رو شدن دو طرف را تسریع کرد و موجب شد اتحاد انگلیس-صهیونیست به هم بخورد. در سال 1945 استعمار صهیونیستی فلسطین که 30 سال از طرف امپریالیسم بریتانیا حمایت شده بود در جستجوی حامی قدرتمند تری برآمد . برای اینکار ایالات متحده امریکا گزینه مناسبی بود چرا که جمیع شرایط را دارا بود. سر انجام در 29 نوامبر سال 1947 سازمان ملل متحد رای به حمایت از دولت استعماری صهیونی در فلسطین را داد. اعراب فلسطین در اثر 30 سال قیومیت انگلیس آنقدر ضعیف شده بودند که آمادگی مقابله و مقاومت در برابر حمله جماعت صهیونیست را نداشتند. این جماعت علاوه بر اینکه سازمان یافته و مسلح شده بودند ,از پشتیبانی جامعه بین المللی آمریکایی-اروپایی نیز برخوردار بودند. آلمان نیز کمک های اقتصادی وسیعی به دولت صهیونیستی به عنوان غرامت کرد. (حال شاید بفهمیم که صهیونیستها با بزرگ کردن کشتار یهودیان توسط هیتلر چه هدفی را دنبال می کرده اند).

مطابق برنامه ای که هرتزل در سال 1897 تنظیم کرده بود باید "خلقی را که بر اثر نداشتن کار از همه چیز محروم است به ماورا مرز سوق داد". در سال 1919 هم وایزمن ایجاد کشور یهودی نشین را توصیه کرد و گفت باید در فلسطین همان قدر یهوی باشد که در انگلستان انگلیسی است. هدف صهیونیسم غیر عربی کردن فلسطین بود تا بتواند آنرا صهیونی کند. بعد از سال 1948 و علنی شدن تشکیلات صهیونیسم و دولت آن ,فلسطین به دو بخش امنیتی و غیر امنیتی تقسیم گردید که 90درصد اعراب در مناطق امنیتی به سر می برند. از سال 1948-۱۹۵۳ سلسله قوانینی تصویب شد که مرحله ی جدیدی از استعمار نوین را نوید می داد. محروم شدن مالکان از زمین های خود توسط محاکم و دادن زمین های آنان به یهودیان بدون حق تجدید نظر برای فلسطینیان از این نوع قوانین بود.

پس از اینکه قیومیت انگلیس بطور رسمی پایان پذیرفت, صهیونیست ها پادگان ها و مقامات کشوری انگلیس در فلسطین را مورد حمله قرار دادند. قتل نخستین بازرس سازمان ملل متحد به همراه دستیارش روشن ساخت که هیچ کس نمی تواند با برنامه های صهیونیستی مخالفت نماید و به سرعت گرفتار خشم و تنبیه مقامات صهیونی می گردد.
کشتار دسته جمعی دیر یاسین و عین الزیتون و صلاح الدین در آوریل 1948 کشتار های آگاهانه ای بود به منظور اخراج فلسطینیان از راه ترور و وحشت. به مثال های قبل باید قتل عام های شهر ها و دهکده های:" ایکریت(1953),عفر قاسم(اکتبر 1962) ,عکا(ژوئن 1956),غزه و خان یونس را نیز اضافه کرد. انگلستان (که باز از در دوستی با صهیون ها درآمده بود) به همراه فرانسه و صهیونیست ها در سال 1956 به مصر حمله کرد. که در شش تصمیم جداگانه از سوی سازمان ملل محکوم شد. صهیونیست ها بیکار نبودند و هر از چند گاهی به فلسطینیان حمله می کردند. حما(آوریل 1961),غلپیه و غزه در دسامبر 1955 و مارس 1962 از این حملات بودند.شورای امنیت هم این حملات را محکوم می کرد!!

فاصله سال های 1917-1948 را می توان بعنوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد. در سال 1936 فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که 174 روز طول کشید ( و به قولی طولانی ترین اعتصاب عمومی طول تاریخ است) شامل تمام سازمان ها و وسائل ارتباطی اداره شده توسط اعراب می شد که سرانجام با دخالت رهبران عرب پایان یافت؛ به امید مذاکره با انگلیس که البته هیچ وقت تحقق نیافت.در پایان اکتبر و اوایل نوامبر سال 1956 دولت صهیونی از فرصت استفاده کرد و در هنگامی که فرانسه و انگلیس به مصر حمله کرده بودند قسمتی از صحرای سینا و حاشیه نوار غزه را اشغال کرد و در مقابل درخواست های مکرر سازمان ملل مبنی بر پس دادن زمین های فلسطین و مصر می گفت این نواحی جزو قسمت تاریخی و میراث ملی صهیونیست هاست و تازه ادعا می کرد این سرزمین های اشغال شده فقط قسمت کوچکی از سرزمین اسرائیل است.
در سال 1964 با ایجاد سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) , فلسطین وارد دور تازه ای از حیات خود شد.
گوشه ای از تاریخچه تشکیل اسرائیل را گفتیم.ماجرای جنگ های اعراب و اسرائیل,تشکیل حماس, قراردهای های صلح اسلو و کمپ دیوید,تشکیل مجلس و دولت فلسطینی باشد برای وقتی دیگر...


پاورقی ها:

1-ملی گرایی
2-صهیون نام کوهی است در فلسطین که در غرب آن را صیون میخوانند و چون صهیونیسم اثیره غرب است در نتیجه این تلفظ بیشتر رواج دارد.

منبع: نشریه الکترونیک شرقیان

۲۵۳- اسرائیل چگونه بوجود آمد



در اوائل این قرن، (بریتانیا) بزرگترین دولت استعمارگر را تشکیل مى‏داد، براى جلوگیرى از نفوذ روزافزون (آلمان) که با سرعتى چون برق سراسر دنیا را فرا مى‏گرفت سعى کرد تا سدّى از انسانها در برابر آلمان بسازد، در این زمینه ارتباط هائى با هریک از کشورهاى جهان مانند: هلند، بلژیک، اسپانیا، پرتقال و ایتالیا به عمل آورد و در سال1907 کنفرانسى از بزرگترین سیاستمداران این کشورها تشکیل داد.
در پایان این کنفرانس که بیش از یک هفته طول کشید چنین اعلام شد: بزرگترین خطرى که ممکن است متوجه غرب شود بیرون رفتن سواحل دریاى مدیترانه از دست بریتانیا مى‏باشد.
چون این دریا که حلقه اتصال بین شرق و غرب را تشکیل مى‏دهد در دست مسلمانان است و مسلمانان یک ملّت واحدى هستند و داراى زمینهاى وسیع و منابع سرشارى مى‏باشند و احتمال مى‏رود که این ملّت بزرگ یک باره بپا خواسته و از قید اسارت، خویش را آزاد کرده، لذا به کشورهاى بزرگ توصیه مى‏شود که این ملّت واحد را متلاشى کرده و از اتّحاد و بیدارى آنها جلوگیرى کنند و در مرحله اوّل بایـد آفریـقا را از آسیا جـدا و منفصل کرد و هرگونـه اتحادى را بین این دو قاره از بین برد(1).
این نخستین عاملى بود که دولتهاى استعمارى را به فکر ایجاد یک دولت کاملاً اختلافى، آن هم در کنار دریاى مدیترانه انداخت، ولى تنها این را نمى‏توان دلیل وجود اسرائیل دانست، زیرا یک عامل دیگرى هم در این امر سهیم بود و آن عامل دین بود.
ریشه‏هاى این عامل را در سه هزار سال پیش باید جستجو کرد، یهود سالى که از فلسطین خارج شدند یعنى درست، سه هزار سال پیش بر فراق فلسطین گریه و زارى کردند، (حائط مبکى) یا دیوارف نفدبه و گریه شاهد زنده براین گفتار است، این دیوار که در شهر بیت‏المقدّس است، ناظر گریه و زارى‏هاى زیادى بوده، که آخرین آنها، گریه‏هاى شوقى بود که از نخست وزیر، علما و سران یهود پس از شکست مسلمانان، پاى آن شنیده شد(2).
البته به قول بزرگترین تاریخ دادن عربى آقاى (فلیب حتى) در تاریخ نامى از دولت اسرائیل برده نشده است(3).
ولى (بن گوریون)(4) مى‏گوید: لازم نیست که نام اسرائیل در تاریخ درج شده باشد، همین قدر کافى است که ما این دولت را از هزارها سال پیش در قلبهاى خود بنا کرده‏ایم ما نام اسرائیل را از عصر یسوعا براین شهر نهادیم و در تاریخ هم اسم آن موجود است و آن بلاد (یهوذا) است.
هنگامى که ما ازاین شهر بسیار کوچک خارج شدیم، آن را در اعماق قلبهایمان حمل کردیم و تا به حال نام هریک از کوه‏ها، درّه‏ها و شهرهاى آن را در ذهن داریم(5).
در سال 117 (بارکوخیا) بنى اسرائیل را جمع کرد و آنها را براى تأسیس دولتى در فلسطین دعوت کرده ولى شکست خورد و این آرزو را به گور برد.
پس از این، حرکات مسلحانه براى تأسیس دولتى در این منطقه بسیار واقع شده ولى هیچ یک پیروز نگشته، تا آن که در سال1897 در شهر بال واقع در سوئیس کنفرانسى به ریاست (تیو دور هرتسل) تشکیل شده تا اولین گامها را براى ایجاد آن دولت بردارند.
هرتسل در سال1895 کتابى به نام (دولت یهود) به رشتهٴ تحریر در آورد و در آن از یهود خواسته بود که دولتى در فلسطین یا آرژانتین تأسیس کنند(6).
این کتاب که سر و صداى زیادى در جهان آن روز بپا کرد، به هرتسل فهماند که این پیشنهاد موافقان زیادى دارد و لذا فورا به ترکیه مسافرت کرده و از سلطان عبدالحمید درخواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادى، به یهود اجازه بدهد تا وارد فلسطین شوند(7). ولى چون سلطان عبدالحمید، این پیشنهاد را رد نمود، هرتسل به بریتانیا متوسل شد و بالاخره بریتانیا را راضى کرد که صحراى سینا را بدهد، چند مهندس یهودى با همکارى مهندسین انگلیسى براى کاوش به صحراى سینا رهسپار مصر شدند ولى چون زمینهاى صحراى سینا شن زار بود از آن صرف نظر کرده و براى استعمار فلسطین، نقشه‏هاى جدیدى ریختند.
درست در همین روزها بود که جنگ جهانى اوّل شروع شد (1914م) و نگرانى عجیبى، جهان و به خصوص یهود را فرا گرفته بود.
این جنگ که نسبت به بریتانیا بسیار وحشتناک به نظر مى‏رسید، یک نوید بسیار درخشنده‏اى براى یهود بود و در همان وقت که رهبران انگلیسى از ترس، خواب نمى‏رفتند، یهود، در کمال آرامش و خوشحالى بسر مى‏بردند، زیرا بریتانیا سعى مى‏کرد آمریکا را داخل جنگ کند و از این راه جبهه خود را تقویت نماید ولى چون سیاست آمریکا بدست یهود بود، احتیاج شدیدى به آنها پیدا کرد.
یهود که براى یک چنین روزى دقیقه شمارى مىکردند، فرصت را غنیمت شمرده و متعهد شدند که در مقابل آن که بریتانیا دولتى براى یهود در فلسطین تشکیل دهد، آمریکا را به هر طورى که شده داخل جنگ کنند.
(جیرالدکى اسمیت) مى‏گوید: بدون شک یگانه کسى که توانست آمریکا را وارد جنگ کند، صهیونیست بود، نقشه این دسیسه بزرگ را در یک خانه بسیار کوچک واقع در حومه شهر لندن بدست آقاى (جیمس مالکولم) کشیده شد و سرانجام به پیروزى رسید(8).
و با این عمل بزرگترین پیروزى را در درجه اوّل نصیب یهود و در درجه دوّم نصیب بریتانا کرد.
(جیمس مالکولم) در خاطرات خود مى‏نویسد: در موضوع وارد شدن آمریکا در جنگ اوّل، من نقش مهمّى را دارا بودم و با سفرهاى متعدد خود به آمریکا، فرانسه و بقیه شهرهاى اروپائى و نشر مقالات مفصلى در مجله تایمز لندن و روزنامه‏هاى آمریکا توانستم نظر رهبران این کشورها را به یهود جلب کنم.
و از طرف دیگر مذاکرات بسیار وسیعى با رؤساى یهود در آمریکا و رهبران سیاسى آن کشور به عمل آورده و سرانجام در بهار سال1917م آمریکا را وارد جنگ کردم(9)در این وقت آقاى (حاییم وایزمن) رهبر صهیونیستها با آقایان (روتشیلدبر، لوید جورج، وینستون چرچیل و بلفور) فشار آوردند که فورا تصویب نامه‏اى براى حکومت یهود در فلسطین، صادر کنند. بریتانیا هم که قبلا یک چنین وعده‏اى به آنها داده بود، وزارت جنگ را موظف کرد که صورت این عهدنامه را طورى بنویسد که یهود را راضى کرده و عواطف و احساسات عرب را تحریک نکند
باز مالکولم مى‏نویسد: قبل از آن که پیش نویسى نوشته و عهدنامه‏اى مطرح شود من با مارشال (حداد پاشا) نماینده (شریف حسین) امیر حجاز ملاقات کرده و موضوع را چنین شرح دادم: مى‏دانید که اگر آمریکا وارد جنگ نشود براى شما و ما بسیار زیان‏آور تمام خواهد شد و چون رؤساى یهود و صهیونیستها حاضر شده‏اند در مقابل آنکه بریتانیا تصویب‏نامه‏اى مبنى بر آن که یهود بر جزئى از فلسطین حکومت داشته باشند، آمریکا را به حومه جنگ بکشند....
بنا بر این از شما خواهش مى‏شود که در این باره از هرگونه تحریک عواطف و احساسات مردم جلوگیرى کنید.
البته من چندین بار هم با (لورنس) ملاقات کردم، او نیز موافقت خود را با این نقشه اعلام نمود. در این وقت بریتانیا از دکتر (وایزمن) که سمت رهبرى صهیونیستها را داشت خواهش کرد که تصویب نامه‏اى را او بنویسد.
(وایزمن) تصویب نامه را از زبان بلفور وزیر امور خارجه خطاب به روچیلد یهودى چنین نوشت:
عزیزم آقاى روچیلد:
حکومت بریتانیا به نظر عطف به ایجاد میهن براى یهود در فلسطین مى‏نگرد و براى تسهیل آن منتهاى کوشش خود را مبذول خواهدداشت ولى نباید حقوق مدنى، سیاسى و دینى طوائف غیر یهودى مهدور شود، چنانچه حقوق سیاسى و پستهاى برجسته‏اى که یهود در بقیه بلاد در دست دارند نباید از دست آنها گرفته شود.
سپس آن را به قاضى (براندیس) در واشنگتن تلگراف کرده تا موافقت (ویلسن) را بگیرد. و پس از آن که ویلسن بر آن موافقت کرد (آرثر جیمس بلفور) که وزیر خارجه بریتانیا بود، آن را به امضاء رسانده و بدست روچیلد یهودى ثروتمندترین مرد آن روز جهان داد.
این عهدنامه در روز2 نوامبر1917 م، یعنى درست یکسال پیش از سقوط خلافت اسلامى و احتلال فلسطین از طرف انگلیس، به امضاء رسید. ولى مسلمانان پس از احتلال در سال1918م از آن با خبر شدند(10).
در سال1920 دولت بریتانیا اعلام کرد از این به بعد حکومت نظامى فلسطین به حکومت مدنى مبدّل خواهد شد.
یهود که منتظر یک چنین روزى بودند، فورا تصویب نامه‏اى را به امضاء سران کنفرانس حلفاء (متفقین) که در (سان ریمو) به تاریخ25 نوامبر1920 م، منعقد شده بود در آورده که در آن چنین آمده بود: باید فلسطین را در یک موقعیّت ادارى و سیاسى قرار داد که یهود براى تأسیس میهن ناسیونالیسم خود تمام آزادى را داشته باشد و حکومت انتداب، هجرت به فلسطین را تقویت بنماید و براى این موضوع توصیه مى‏شود که کابینه‏اى براى رسیدگى به امور یهود مهاجر تأسیس شود تا هم ناظر عملیات هجرت باشد و هم مهاجرین را مسکن و کار بدهد و امتیازات شرکتها را اولاً به یهود بدهند تا براى تأسیس چنین میهنى بتوانند به نحو احسن کوشش کنند.
این تصویب نامه را سازمان ملل متحد که خود دست نشانده یهود بود(11)، در سال1922 تصویبب کرد و فورا بریتانیا آقاى (هربرت صموئیل) یهودى را بعنوان نماینده سامى بریتانیا به فلسطین اعزام داشت.
صموئیل که مدّت پنجاه سال در فلسطین بود تعداد ششصد هزار یهودى مهاجر را در این منطقه سکونت داد و پستهاى مهم را به آنها واگذار کرد و هرچه زمین بود، با سرنیزه از عربها خریدارى کرده بدست یهود داد و امتیاز تجارت خارجى را منحصرا به یهود داد حمل سلاح را بر عربها ممنوع کرد، در صورتى که تسهیلات فراوانى براى خـریدارى اسلـحه نسبت به یـهود مبذول داشت(12).
فورد مى‏گوید: اگر جهان مى‏دانست، یا به او اجازه مى‏دادند که مردم دنیا بدانند چگونه یهودیان زمینهاى فلسطین را از دست عربها بیرون آوردند، چنان نفرت و بى‏زارى نسبت به یهود در دل آنها ایجاد مى‏شد که هرگز از یاد نمى‏رفت و بدون شبهه تمام کارها با معرفى (صموئیل) نماینده بریتانیا انجام مى‏گرفت، ولى مگر ممکن بود کسى از این واقعه‏ها و دزدیها و آدم‏کشیها صحبتى به زبان آورد؟
حتّى یکى ازکارمندان دولت بریتانیا وقتى خواست به دولت خود گزارشى راجع به زمین دزدى یهود بدهد، فورا از وظیفه خود برکنار شد(13).
از شروع جنگ جهانى اوّل همه فهمیدند که چه کاسه‏اى زیر نیم‏کاسه مخفى است و لذا (شریف حسین) امیر مکّه نامه‏اى در14/ژوئیه/1915 به رهبران بریتانیا نوشته و از آنها درخواست کرد که مرزهاى کشورهاى عربى را تعیین کنند، در این زمینه نامه‏هائى رد و بدل شده و سرانجام بریتانیا به شریف حسین اطمینان داد که فلسطین جزو کشورهاى عربى و مرزهاى آن محفوظ خواهد بود(14).
ولى آیا بریتانیا به وعده خود وفا کرد؟
آقاى عبدالله التل مى‏نویسد: قوانین بریتانیا در زمان انتداب، تمام درها را به روى مهاجرت یهود به فلسطین گشوده بود، بطورى که آقایان یهودى پیش از آن که از شهرهاى خود در آلمان و پولندا و آمریکا خارج شوند به آنها گذرنامه فلسطینى داده مى‏شد! در صورتى که عربهائى که از شرق اردن و سوریه به فلسطین آمده بودند و سالهاى درازى در آنجا سکونت داشتند اجنبى محسوب مى‏شدند!
و از طرف دیگر تمام قواى بریتانیا براى حمایت از یهود در تحت اختیار آنها بود! و براى سرکوب و جلوگیرى از هرگونه شورشى از طرف عربها پایگاه نظامى و قدرتى در شرق اردن به وجود آورد تا آن که دولت اسرائیل بدون هیچ دغدغه و دردسرى تشکیل شود(15)!
تا اینجا بریتانیا نقش خود را خوب بازى کرد و از این به بعد مى‏بایستى آمریکا وارد کار بشود و سرانجام اسرائیل بدست او تأسیس گردید و این افتخار بزرگ نصیب او گشت.
نویسنده معروف انگلیسى (دوجلاس رید) مى‏نویسد: در اواخر جنگ جهانى دوّم (ترومان) رئیس جمهورى اسبق آمریکا در خواست کرد که تعداد100000 یهودى به فلسطین مهاجرت نمایند، فلسطین را بین یهود و مسلمانان تقسیم کنند، با آن که همین آقاى ترومان در سال1947 در پارلمان آمریکا اعلام کرده بود که آمریکا هرگز راضى نیست که سرنوشت ملّتى بدون رضایت آن تعیین گردد. به هر جهت هر آنچه آقاى مارشال وکیل وزارت امور خارجه خواست خطرهاى تقسیم شده را به آقاى ترومان گوشزد کند و او را از این کار منصرف سازد فایده نبخشید و پیش از آن که قواى نظامى بریتانیا از فلسطین خارج شوند یعنى در14/ مى/1948 دولت آمریکا به اسرائیل اعتراف کرد.
این اعتراف حتّى نسبت به نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد غیر منتظره و ناگهانى بود.
در اثر این اعتراف ناگهانى جنگ خونینى میان عربها واسرائیل شروع شده و مارشال استعفا داد.
در همین زمان سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داد و براى رفع اختلافات اعراب و اسرائیل و پایان دادن به جنگ در آن منطقه قطع نامهٴ تقسیم را صادر کرد. به موجب این قطع‏نامه، مقرّر شد، صحراى (نقب) در اختیار یهود و (جلیل) دست عربها باشد. سازمان ملل براى اجراى این قطع‏نامه، آقاى (کونت برنادوت) را به فلسطین اعزام کرد و چون عربها حاضر نشدند صحراى نقب را به یهود واگذار کنند برنادوت پیشنهاد کرد، که اگر عربها راضى نیستند، نقب را به یهود بدهند، بر یهود لازم است که (جلیل) را گرفته و از نقب صرف نظر کنند، در اثر این پیشنهاد یهود آقاى برنادوت را بدون هیچ‏گونه مقدمه‏اى کشتند و با آن که برنادوت نماینده سازمان ملل بود قاتل او آزاد شد و در عوض نیویورک از رئیس عصابهٴ (اشترن) (قاتل برنادوت) استقبال شایانى بعمل آورد. و عجیب آن که هرکس از شخصیّتهاى آمریکا با قرارداد تقسیم مخالفت مى‏کرد، فورا کشته مى‏شد و یا از منصبش برکنار مى‏شد، مثلاً (جیمس فرستال) که یکى از مخالفان قرارداد تقسیم بود وکیل وزارت جنگ بود اوّل او را از منصبش برکنار نمود، در اثر فشارهاى گوناگون یهود خودکشى کرد(16).

این را هم به تاریخ باید اضافه کرد که سران لشکرهاى عربى در آن جنگ خیانت کردند و در عوض آن که زمینهاى فلسطین را از یهود بگیرند، زمینهاى زیادى را هم به آنها دادند و در نتیجه، جنگ به نفع یهود تمام شد. مثلاً اگر جنگ نمى‏شد یهود فقط بر3/5 میلیون دونم سیطره داشتند و حال آن که پس از جنگ، زمینهاى اسرائیل به (27.027.023) دونم رسید(17).
و آوارگان این جنگ1000000 انسان بودند!
و تمام اموال و دارائى که از مسلمانان گرفتند بیش از 95.000.000.000 ریال در سال منافع او بوده است(18)!
اسرائیل پس از جنگ تعداد202 قریه را تغییر داد و بیش از200 مسجد را خراب کرد و اکثر مقابر را نبش نمود و حتّى سنگهاى روى آنها را دزدیده و به یهود فروخت(19).
ناگفته نماند که پس از قیام اسرائیل نخستین کشورهائى که آن را به رسمیّت شناختند، آمریکا و انگلیس، سپس شوروى سابق و رفقاى آن بودند!
و به گفته علوبه: شوروى سابق و آمریکا در هیچ موضوعى اتفاق نکردند جز در به رسمیّت شناختن اسرائیل(20)!
بنا بر این اگر سؤال شود: (اسرائیل چگونه به وجود آمد)؟
در جواب باید گفت: (با نیرنگ آمریکا و بریتانیا و غفلت مسلمانان و تلاش یهود)!


پی نوشت:
1 ـ (قضایانا فى‏الامم المتّحدة)، تألیف خیرى حماد، صفحه126.
2 ـ (الأیام الحاسمة قبل معرکة المصیر)، تألیف محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.
3 ـ (تذکرة عودة)، تألیف ناصرالدین نشاشیبى، صفحه15.
4 ـ نخست وزیر اسبق اسرائیل.
5 ـ همان مدرک، صفحه16.
6 ـ (تاریخ الحرکة الصهیونیة)، تألیف دکتر آلن تایلر.
7 ـ همان مدرک.
8 ـ (قضایانا فى‏الامم المتحدة)، صفحه128.
9 ـ (دراستان فى‏الفضیلة)، صادره لندن1953.
10 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه239.
11 ـ براى توضیح بیشتر به کتاب (When Prophets Speak)، تألیف لیتمان روزنتال یهودى مراجعه شود.
12 ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه242.
13 ـ (الیهودى العالمى)، تألیف هنرى فورد، صفحه154.
14 ـ تفاصیل این نامه‏ها در کتاب (فلسطین والضمیر الانسانى) صفحه101 درج شده است.
15 ـ (خطرالیهودیة العالمیة على‏الاسلام والمسیحیة)، صفحه243.
16 ـ به کتاب (فى جهة ما جنوب السویس)، تألیف دوجلاس رید مراجعه شود.
17 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه307.
18 ـ تذکرة عودة، صفحه29.
19 ـ اضطهاد العرب، جامعة الدول العربیة، چاپ قاهره1955 م.
20 ـ (فلسطین والضمیر الانسانى) تألیف علوبه.

بر گرفته از کتاب دنیا بازیچه یهود

منبع: www.mouood.org

۲۵۲- بیت المقدس از ظهوراسلام تا قرن بیستم

     

پس از بعثت حضرت محمد (ص)، در سیزده سال اول بعثت که پیامبر در مکه زندگی میکرد، مسجدالاقصی در بیتالمقدس قبله اول مسلمین بود و پس از مهاجرت به مدینه در سال دوم در مسجد بنی سلمه در شهر مدینه، به فرمان خداوند، قبله مسلمین از مسجدالاقصی به مسجدالحرام (خانه کعبه در مکه) تغییر یافت که شاید خلع سلاح کردن یهود بخاطر اینکه مسلمانان را به دلیل نماز گزاردن به قبله آنان تحقیر میکردند از مهمترین دلایل آن بوده است. پس از رحلت پیامبر، در زمان خلیفه اول، او سپاهی را روانه سوریه و فلسطین کرد که با درگذشت او، در زمان خلیفه دوم سوریه و بیتالمقدس به دست مسلمین افتاد و رومیان در آنجا شکست خوردند. اهالی شهر مقاومت زیادی کردند اما طولانی شدن محاصره و مشکل غذا و شیوع بیماری و... آنان را مجبور به تسلیم شدن کرد. خلیفه دوم با مرکب و لباسی بسیار ساده وارد شهر شد که تعجب اهالی را برانگیخت و قرارداد صلح منعقد شد. خلیفه نسبت به اهالی رفتار بسیار ملایمی داشت و از آن سال (یعنی سال 15 هجری) فلسطین در دست مسلمانان بود. در معاهده صلح، مسیحیان در اعمال مذهبی خود آزاد بودند. ساکنان این شهر را عمدتاً مسلمانان عرب تشکیل میدادند و برای مسلمانان نیز قدس بخاطر اینکه قبله اول بود بسیار معزز و مقدس شمرده میشد.

از سال 1095 م (488 هـ ق) با تهاجم اروپائیان علیه مسلمانان جنگهای صلیبی آغاز شد که تا حدود نزدیک به دو قرن ادامه یافت. اگر چه این جنگ علتهای گوناگونی داشت مانند انتقام جوئی دنیای مسیحیت از پیشرفتهای مسلمین در غرب و نیز طمع ثروت شرق از سوی اروپائیان و اعتقاد به رفتن به بهشت از طریق وصال تربت عیسی و... اما یکی از علتهای جنگهای صلیبی را، مورخین، مسئله فلسطین و شهر بیتالمقدس و خراجگزار بودن مسیحیان این شهر برای مسلمانان و احتمالاً رفتار نامساعد با آنان میدانند. در قرون وسطی که از سال 395م، یعنی زمان تجزیه امپراطوری روم باستان به روم غربی و روم شرقی آغاز میشود و به سال 1435 م، با فتح قسطنطنیه بدست سلطان محمد فاتح خاتمه مییابد اروپا مرکز فرمانروائی مستبدانه کلیسا بود. پاپ برای آغاز جنگ دست به حیله زد و کشیشان شایع کردند که علائم ظهور عیسی در فلسطین آشکار شده است. به همین دلیل عده زیادی از مسیحیان برای تماشای ظهور عیسی روانه بیت المقدس شدند و کشیشان هر سال وعدهی ظهور را به سال دیگر موکول میکردند و بدین ترتیب بر عده زائرین افزوده میشد. در همان اوایل کار، یکی از پاپها که با هفتصد زائر عازم بیتالمقدس شده بود از جزیزه قبرس به اروپا بازگشت و شایع کرد که مسلمین مانع ورود او به این شهر شده اند. با چنین تمهیداتی نایره جنگی افروخته شد که حدود دو قرن قربانی گرفت و بدنبال آن هفتصد هزار نفر از فقرا و توده های مردم به همراه عدهای از شوالیه های به سوی قدس به حرکت درآمدند و در بین راه بر جمعیت آنان افزوده میشد که به روایتی به میلیونها نفر رسیدند اما پس از سه سال جنگ و غارت و پیشروی تدریجی فقط چهل هزار نفر به بیت المقدس رسیدند و بقیه یا در جنگ با مسلمانان کشته شدند و یا از بیماری جان باختند.

پس از محاصره طولانی بیتالمقدس و نبردی سخت، عاقبت صلیبیون وارد شهر شده و دست به قتل عام زدند و همه چیز را بعنوان غنیمت بردند. گودافر، فرماندهی آنان که بعد شاه فلسطین شد در گزارش به پاپ مینویسد: "اگر میخواهید بدانید با دشمنانی که در بیتالمقدس به دست ما افتادند چه معاملهای شد همینقدر بدانید که افراد ما در معبد سلیمان در لجهای از خون مسلمانان میتاختند و خون تا زانوی اسب میرسید". مسیحیان بدین سان تا 90 سال بر فلسطین حکومت کردند. در مراحل پایانی جنگ دوم صلیبی (1149-1147 م) مطابق با 544-542 هـ صلاحالدین ایوبی صلیبیون را تار و مار کرد و بیتالمقدس را باز پس گرفت و آنها را از سوریه و مصر و سایر بلاد اخراج کرد. نیروهای کمکی همچون سیل از اروپا به صلیبیون میپیوستند و جنگ را ادامه میدادند تا اینکه جنگ سوم صلیبی آغاز شد (1192-1189 م/ 588-585 هـ ق). پاپ که سقوط بیتالمقدس را سبب تحقیر شدن مسیحیان میدانست فتوای جهاد صادر کرد. امپراطوران و پاپها بخاطر این شکست اختلافات خویش را کنار گذاشتند و پادشاهان فرانسه و انگلیس رأساً وارد جنگ شدند و فتوحاتی به دست آورده و قتل عام دیگری از مسلمانان به راه انداختند که شرح وحشیگریهای آنان در تواریخ اروپائیان از جمله تاریخ آلبرماله و تاریخ گوستاولوبون و... آمده است.

پس از مرگ صلاحالدین ایوبی، سلسله ایوبی پا برجا ماند و در اروپا نیز پس از کشمکشهای فراوان پاپها با سلاطین، سرانجام پاپ "انیوسان" سوم، سلاطین را تکفیر و حکم جهاد با مسلمین را صادر کرد و پس از بالغ بر سه سال که از صلح میگذشت، آتش جنگ دوباره برافروخته شد. صلیبیها قسطنطنیه را فتح کرده و پادشاهی برای آن برگزیدند و جنگ چهارم نیز خاتمه یافت. آتش جنگ پنجم (1217-1221 م= 614-618 هـ ق) به تحریک پاپ "انیوسان" و جانشین او مجدداً برافروخته شد. پاپها از پادشاهان اروپائی خواستند که بیتالمقدس را نجات دهند اما آنها نپذیرفتند و پاپ حکم جهاد علیه مسلمین را صادر کرد. در جنگ پنجم، صلیبیها شکست خورده و به سرزمین خویش بازگشتند. جنگ ششم نیز به تحریک پاپ "انوریوس" سوم، به وقوع پیوست. فردریک پادشاه آلمان، ابتدا دعوت پاپ را پذیرفت اما بعد پشیمان شد و مورد تکفیر پاپ قرار گرفت. فردریک پاپ را توقیف نمود و خودش عازم بیتالمقدس شد. بدلیل اختلافات شدیدی که میان سلاطین ایوبی وجود داشت مسلمانها قرارداد صلح با صلیبیها بستند که بیتالمقدس را به آنان بسپارند ولی مسجدالاقصی دست مسلمین باشد.

هفتمین جنگ صلیبی (248-1254 م = 646-652 هـ ق) با تهاجم سن لوئی در 1248 م به مصر آغاز گردید. چون صلیبیون در غزه شکست خورده بودند، لوئی نهم در صدد جبران آن بود اما شکست خورد و دستگیر و زندانی شد و پس از پرداخت غرامت هنگفت به مسلمانان آزاد گردید. پس از هفتمین جنگ صلیبی و مرگ آخرین پادشاه ایوبی، ممالیک (غلامان) حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بیتالمقدس را نیز در اختیار گرفتند و با سپاه مغول که یورش به سرزمینهای اسلامی را آغاز کرده بود و عازم تسخیر بیتالمقدس بود جنگیدند و آنها را شکست دادند و بازماندگان صلیبیها را در عکا نیز نابود ساختند. از سوی دیگر سلسله عثمانی با جنگهای طولانی و فتوحات زیاد عثمان غازی در نبرد با مغولها و یونانیان، پایهگذاری شد. عثمان در 727 هـ ق مطابق با 1326 م درگذشت و جانشینان او به حکومت رسیدند تا نوبت به سلطان محمد فاتح رسید. سلطان محمد فاتح در سال 1453 م مطابق با 857 هـ شهر قسطنطنیه را که مهمترین مرکز اقتدار صلیبیون و پایتخت روم شرقی بود فتح کرد و صلیبیون را تا پشت دروازههای اروپا تعقیب نمود و فتوحات خویش را در اروپا، آسیا و افریقا ادامه داد. فتح قسطنطنیه نقطه عطفی در تاریخ اروپا بود و همانطور که با جنگهای صلیبی دانش و تمدن مسلمین به اروپا راه یافت، این حادثه نیز نقطه پایانی بر قرون وسطی بود و منشأ تحولات عظیم رنسانس و پس از آن گردید و قسطنطنیه به مدت پانصد سال تبدیل به پایتخت امپراطوری عثمانی ترک شد.

پس از آن پیشرفتهای مهمی در صنعت و ادب و معماری؛ کشورداری و عمران و آبادانی در سرزمین عثمانی انجام شد و دول اروپائی نیز در هراس دائم از آن بسر میبردند. با پیدایش سلسله صفویه در ایران که مذهب تشیع را مذهب رسمی ساخت و با دسیسههای آشکار و پنهان دولتهای اروپائی بویژه انگلیس جنگهای خونینی میان ایران و عثمانی به وقوع پیوست که آنهم متجاوز از دو قرن بطول انجامید و درست در هنگامی که اروپا نهضت عملی و فرهنگی خود (رنسانس) را پس از صلح با عثمانی آغاز کرده بود دنیای اسلام گرفتار شکاف عظیمی شد و قدرت مسلمین در این نبردهای طولانی فرسوده گردید و آنان بجای دفاع از تمدن اسلام به جنگ داخلی و کینه های مذهبی میاندیشیدند.

منبع: http://www.mouood.org/

۲۵۱- اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیزم جهانی

(اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیزم جهانی)

صهیونیزمZionism) 1)، جنبش قوم یهود، برای ایجاد جامعه و کشور خودمختار یهودی در فلسطین می باشد. نام این جنبش از کوه «صهیون» (آرامگاه داود نبی) گرفته شده که در بیت المقدس قرار دارد و نام آن رفته رفته، در روزگار باستان، نماد سرزمین فلسطین شده است. با این که یهودیان پس از ویرانی اورشلیم در سال 70 میلادی به دست رومیان، در سراسر جهان پراکنده شدند، اما، وحدت دینی و فرهنگی خود را حفظ کردند و در ملت های دیگر حل نشدند. و بدین جهت در طول تاریخ، به عنوان یک اقلیت دینی و گاه نژادی بویژه در کشورهای مسیحی شکنجه و آزار دیدند و به همین دلیل، در طول قرن های دراز، همواره آرزو و وعده ی بازیافت «ارض موعود» را، چنان که موسی علیه السلام آنان را بدان رهبری کرده بود، در خیالشان می پروراندند.

صهیونیزم جدید، صورت دنیوی و ملت پرستانه ای از یهودیت اصلی است. که پس از پیدایش موج تازه ی یهودی ستیزی (آنتی سمیتیسم-Anti-Semitism) در روسیه تزاری، و لهستان و دیگر کشورهای اروپایی، و زیر نفوذ موج جنبش های ناسیونالیست اروپایی در اواخر قرن نوزدهم پدید آمد و هدف تشکیل کشوری یهودی در سرزمین فلسطین بود. انقلاب فرانسه وضع یهودیان را در اروپای غربی بهبود بخشیده، اما در اروپای شرقی تغییری حاصل نشده و بیشتر یهودیان در روسیه و یا در لهستان وضع دشواری داشتند.
در سال 1897 با تشکیل «نخستین کنگره جهانی صهیونیست» در شهر وبال (بازل) سوییس، صهیونیزم به صورت نهضت سیاسی سرتاسری در اروپا درآمد و تئودور هرتسل (1860-1904) سردبیر یکی از روزنامه های معتبر وین، رهبری نهضت را در دست گرفت. هرتسل در جزوه ای که در سال 1896 تحت عنوان «دِر یودن اشتات» (کشور یهودیان) منتشر ساخته بود، خواستار تشکیل کشوری یهودی در فلسطین شده بود.

در آغاز توطئه، در فلسطین که کشوری عرب نشین و تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی (ترکیه) بود، مهاجران صهیونیست، در زمین های خریداری شده تأسیسات کشاورزی ایجاد کردند. از همان ابتدا برای رهبران نهضت صهیونیزم واضح بود که تصرف زمین برای تحقق رؤیاهایشان امری ضروری است. دیری نگذشت که اعراب پی بردند هدف واقعیِ مهاجران یهودی تشکیل کشوری یهودی است؛ لذا شروع به مقابله کردند.
در سال 1901 سازمان جهانی صهیونیست، شرکتی به نام «کرن کایمت» (صندوق ملی یهود) تشکیل داد، تا برای مهاجران یهودی زمین بخرد. بر اساس منشور این سازمان، صندوق می بایست در فلسطین، سوریه و دیگر مناطق عثمانی (ترکیه) واقع در آسیا و شبه جزیره سینا، زمین خریداری کند و آن را به عنوان دارایی انتقال ناپذیر مردم یهود حفظ کند.
عقیده ی هرتسل این بود که تصرف زمین و اخراج اعراب جنبه های تکمیلی نهضت صهیونیزم هستند و عقیده داشت که اخراج اعراب از فلسطین لازم و ضروری است.
کشور بریتانیا علاقه مندی خود را به این امر نشان داد؛ بدین سان در سال 1839 یک کنسولگری در بیت المقدس (اورشلیم) باز کرد و به اعضای کنسولگری دستور داد از یهودیان حمایت کنند.
وقتی که در سال 1840 موج خشونت های ضد یهودی در دمشق بالا گرفت، انگلستان حمایت از یهودیان را در فلسطین تشدید کرد. پس از مرگ هرتسل در سال 1904«خائیم وایزمن»(2) (1874-1952) رهبری این حرکت را به عهده گرفت. وایزمن که شیمی دان بود در طول جنگ جهانی اول برای دولت انگلستان تحقیقات نظامی می کرد و "لرد بالفور" وزیر خارجه وقت آن کشور، وی را در نیروی دریایی سلطنتی انگلستان به استخدام در آورده بود.
وایزمن نیز مانند هرتسل عقیده داشت که حمایت از صهیونیزم به نفع بریتانیا تمام می شود. زمانی که انگلستان در جریان جنگ جهانی اول بخشی از سرزمین های متعلق به امپراتوری عثمانی را به چنگ آورد، وایزمن نیز به تلاش هایش افزود و در سال 1917 لرد بالفور را متقاعد ساخت که لایحه ای اصولی برای دفاع از صهیونیزم به کابینه ارائه دهد. به درخواست بالفور، وایزمن و «لرد روچیلد» که سرپرستی فدراسیون صهیونیست را در انگلستان به عهده داشت، پیش نویس لایحه را طی نامه ای برای روچیلد فرستاد. در این نامه آمده بود که: «انگلستان نسبت به استقرار وطن ملی برای یهودیان در فلسطین نظر مساعد دارد».
افزون بر این مسایل، جنگ جهانی اهمیت نفت را نشان داده بود و انگلیس قصد داشت که یک لوله ی نفتی از حوزه های نفتی عربی واقع در غرب حیفا بکشد.

«سرمارک سایکس»، کارشناس انگلیسی امور فلسطین، صهیونیزم را ابراز توسعه ی نفوذ انگلستان در خاورمیانه می دانست. در سال 1916 سایکس موفق شد، قرارداد سری سایکس – پیکو(3) را در مورد تقسیم امپراتوری عثمانی پس از پایان جنگ، منعقد کند. این قرارداد به انگلستان حق می داد که بندری در حیفا بسازد و خواستار تسلط مشترک انگلستان و فرانسه به فلسطین بود. دولت انگلیس از رقابت فرانسه واهمه داشت و تصور می کرد که حضور یهودیان تحت الحمایه انگلستان در فلسطین به لندن کمک خواهد کرد تا تسلط بیشتری بر آن سرزمین داشته باشد. و می اندیشید که اسکان یهودیان در فلسطین، پایگاه محکمی برای انگلستان خواهد بود که بتواند توازن را در برابر تسلط فرانسه بر سوریه و لبنان حفظ کند.
در 22 ژوییه 1922 جامعه ی ملل، بنا به درخواست انگلستان به آن کشور در اداره ی فلسطین حکم قیمومیت داد.
حکم یاد شده که حاوی بیانات اعلامیه ی بالفور بود، دقیقاً به همان ترتیب در سال 1917 توسط هیأت وزیران انگلستان تصویب شده بود.
در انگلستان اعتراضاتی علیه صدور این حکم به وقوع پیوست، مبنی بر این که شناسایی اعلامیه بالفور، حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین را از بین خواهد برد.
با اتکا به اعلامیه ی بالفور بود که، صندوق ملی یهود میزان خرید املاک را افزایش داد. در سال 1920، سازمان جهانی صهیونیست، صندوق بنیاد فلسطین را تأسیس کرد تا بودجه ی اسکان یهودیان در سرزمین های خریداری شده را تأمین کند.
سکناگزینان صهیونیست، نیرویی به نام «هاگانا» (نیروی دفاع از خود) سازمان دادند، تا مأمور حفاظت از زمین هایشان باشد.

اعراب فلسطین خود را اتباع امپراتوری انگلستان می دانستند و اعلامیه بالفور را یک تخلف فاحش در اصل تعیین سرنوشت ملت ها که تسلط متفقین اعلام شده بود تلقی کردند.
در اوایل دهه ی 1930 زمانی که احساسات ضد یهود در آلمان رشد می کرد، دولت انگلستان سطح مهاجرت یهودیان را افزایش داد و در نتیجه تعداد یهودیان در فلسطین بین سال های 1931 تا 1935 دو برابر شد. این اقدام باعث شد که جمعیت یهودیان در فلسطین بین 30 تا 40درصد افزایش یابد. با توجه به افزایش جمعیت، انگلستان اجازه داد که املاک جدید و زیادتری خریداری شود.
آژانس یهود در فلسطینِ تحت قیمومیت انگلیس، به کشوری در درون کشور دیگر تبدیل شد و افزون بر مالکیت اراضی متعدد در مقیاس وسیع، بودجه ی کشاروزی را نیز تأمین کرد و دارای تأسیسات تجاری و صنعتی شد.
در سال 1936 واهمه ی اعراب نسبت به این احتمال که آژانس یهود در پی ایجاد دولتی است، منجر به شورش علیه انگلستان شد.
اعراب امیدوار بودند تا از طریق نهضتی که بیشتر به روستاییان متکی بود، بر انگلستان فشار وارد آورند تا مسأله ی مهاجرت یهودیان و خریداری اراضی را متوقف کند. از طرف دیگر در شهرهای عرب، کمیته هایی برای سازمان دهی اعتصابات صنفی تشکیل شد و اعتراض هایی به اعمال انگلیس و اجازه خرید املاک جدید صورت گرفت و اقداماتی نیز برای عدم پرداخت مالیات ها به عمل آمد. سرانجام گروه های عرب به مناطق مسکونی صهیونیست ها حمله بردند که در نتیجه ی آن تعدادی از غیر نظامیان کشته شدند. «هاگانا» که در آن زمان وابسته به آژانس یهود بود، در تلافی به روستاهای عرب حمله کرد که منجر به مرگ تعدادی از غیر نظامیان و تخریب خانه های اعراب شد.
در سال 1937، صهیونیست ها گروه نظامی جدیدی به نام سازمان نظامی ملی تشکیل دادند که هدف آن استفاده از نیروی علنی بیشتر علیه اعراب بود. از جمله اقدامات این سازمان بمب گذاری در بازارهای عرب بود.
انگلستان از سازمان ملل خواستار ارائه ی راه حلی در مورد وضعیت فلسطین شد، پنج کشور عرب از مجمع عمومی سازمان ملل خواستند تا مسأله ی فلسطین را در چارچوب خاتمه ی قیمومیت بر فلسطین و اعلام استقلال آن در نظر گیرد. آنها نگران بودند که درخواست نامحدود انگلستان برای ارائه ی راه حل در مورد حاکمیت آینده ی فلسطین، مجمع عمومی را ترغیب کند که مسأله ی پناهندگان یهودی در اروپا را به وضعیت فلسطین ارتباط دهد.

در 14 مه 1948 انگلستان از اقتدار خود در فلسطین چشم پوشیده و هم زمان با خروج کمیسر عالی انگلیس از فلسطین، یهودیان این کشور به فرماندهی «دیوید بن گورین» رسماً موجودیت حکومت خود را به نام «اسراییل» اعلام کردند.
چند ساعت پس از این اقدام، امریکا و شوروی این رژیم را به رسمیت شناختند، و آژانس یهود صدور اعلامیه ی تأسیس کشور اسراییل را از قطعنامه ی 181 سازمان ملل به عنوان سند شناسایی حق مردم یهود در استقرار کشور مستقل، از سوی سازمان ملل نام برد.
این اعلامیه مرز مشخصی را برای  اسراییل در نظر نگرفته بود، اما آژانس یهود در پیامی به ترومن رییس جمهور وقت امریکا در ترغیب وی به شناسایی رسمی اسراییل اظهار داشت که اعلامیه ایجاد کشور اسراییل در چارچوب مرزهایی قرار دارد که از سوی مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ی 29 نوامبر 1947 تأیید شده است.
افزون بر قطعنامه ی 181، آژانس یهود در ادعای خود نسبت به فلسطین به حق تعیین سرنوشت و مالکیت باستانی این سرزمین اشاره می کرد و یهودیان مهاجر از ملیت های گوناگون را جانشین عبریان باستانی قلمداد می کرد.
غروب همان روز، چهار کشور: مصر، سوریه، اردن و لبنان به دولت نوظهور اسراییل اعلان جنگ دادند و این اولین جنگ خونین اعراب و اسراییل بود. در اعلامیه ی تشکیل اسراییل، فلسطینی ها که مالک 97درصد از اراضی این کشور بودند با قید عبارت «جوامع موجود غیر یهود» نادیده گرفته شدند. این اعلامیه باعث سرازیر شدن غیر قانونی یهودیان سراسر جهان به فلسطین شد و مورد حمایت «ویلسون» رییس جمهور وقت امریکا نیز قرار گرفت. از سوی دیگر نفرت شدید افکار عمومی جهان از مسایل خونین فلسطین، رژیم تازه متولد شده صهیونیست ها را در انزوا قرار داد.

صهیونیست های مقیم امریکا، نیز فعالیت های خود را تشدید و بر ضرورت تشکیل دولت یهود تأکید کردند. با افزایش آزار و اذیت فلسطینیان، خشم مردم جهان علیه صهیونیست ها بیشتر شد و اعتراض های خود را به سازمان ملل منعکس کردند. پیش از این یعنی در 29 نوامبر 1974، امریکا و شوروی طی یکی از نادرترین توافقات خود طرح تجزیه ی خاک فلسطین را به دو بخش یهودی و عربی پیاده کرده و از سازمان ملل خواستند که این طرح را به تصویب برساند؛ بدین معنی که قیمومیت انگلیس در مورد فلسطین در همان تاریخ خشم و نفرت جهان اسلام را بیش از پیش برانگیخت و تظاهرات خونینی علیه امریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق به ویژه علیه صهیونیست ها در بیت المقدس، یافا، حیفا و چند شهر دیگر فلسطین و کشورهای اسلامی برپا شد.
در 8 دسامبر 1947 جامعه ی عرب طی نشستی ضمن اعتراض به اقدام خائنانه سازمان ملل، تصمیماتی برای رویارویی با صهیونیست ها اتخاذ کرد. در سال 1948 جنگنده های مصری ابتدا تل آویو پایتخت اسراییل را بمباران کردند و نیروهای زرهی لبنان از شمال، سوریه و اردن از شرق و مصر از غرب به سوی فلسطین به راه افتادند .

در روزهای نخست نیروهای اردن موفق به اشغال بخش عمده ای از بیت المقدس شدند. شورای امنیت که ادامه ی جنگ را به ضرر صهیونیست ها می دید، در 2 ژوئن سال 1948، در حالی که 19 روز از جنگ می گذشت خواستار آتش بس شد. صهیونیست ها از این آتش بس استفاده نموده با حمایت امریکا و چکسلواکی شروع به تجهیز قوای نظامی خود کردند، و در سپتامبر همان سال یعنی سه ماه بعد، آتش بس را نقض کردند و در داخل فلسطین، هاگانا «نیروی تهاجمی و تدافعی یهود» منطقه «عکا»، جایی که هزاران عرب از حیفا و نقاط دیگر به آنجا پناهنده شده بودند را به گلوله بست و به دنبال آن تیپ هفتم هاگانا شهر «ناصره» را با درگیری به تصرف خود درآورد و حمایت خود را در خارج به سوی مواضع مصر آغاز کرد.
اعراب در جنگ دوم به علت فقدان فرماندهی واحد و عدم هماهنگی های لازم نتوانستند به طور مطلوب پایداری کنند و در نتیجه، جنگ در شرایطی که 6 هزار کیلومتر مربع از اراضی، به اشغال صهیونیست ها درآمده بود با میانجیگری سازمان ملل به پایان رسید.
در بهار سال 1949، اسراییل موافقتنامه های جداگانه ی متارکه جنگ، با مصر، لبنان، ماوراء اردن و سوریه منعقد کرد. اما این موافقتنامه ها پایدار نماند و حمله های اسراییل هر چند وقت یکبار به قسمتی از این کشورها صورت می گرفت. در همان سال، دولت اشغالگر حدود 400 شهر و روستای عرب نشین فلسطین را تخریب و به جای آنها جنگل مصنوعی ایجاد کرد.

به این ترتیب در این جنگ نزدیک به یک میلیون، فلسطینی آواره و به کشورهای عربی منطقه پناهنده شدند و هزاران نفر از سربازان طرفین کشته و زخمی شدند و صهیونیت ها توانستند بر 78درصد کل خاک فلسطین مسلط شوند. از سوی دیگر مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی افزایش یافت و در سال 1951 به اوج خود رسید.
بر اثر جنگ و هم چنین ترور و کشتار فلسطینی ها و فرار آنان از سرزمین آبا و اجدادی مسأله ی آوارگان فلسطین به وجود آمد و این مسأله همچنان زمینه ی جنگ های بعدی یعنی 1956، 1967 و 1973 اعراب و اسراییل را فراهم آورد.
آوارگان فلسطینی با به وجود آوردن «سازمان آزادی بخش فلسطین (PLO)Palestine Liberation Organization» و چندین سازمان چریکی و دسته های مخفی و شبه نظامی از 1967 جنگی سخت و بی امان را با رژیم اشغالگر، چه در داخل خاک آن، چه در سرزمین های اشغالی و در سراسر جهان آغاز کردند و علیه صهیونیزم در جبهه های سیاسی و نظامی به نبرد پرداختند.
صهیونیزم که در میان هواداران غربی یهودیان، جنبشی برای یافتن میهنی برای یهود شمرده می شود، از نظر اعراب و ملت های مسلمان و بخش عمده ی جهان (سایر ملل)، مترادف با تجاوزگری و امپریالیسم و غصب سرزمینی متعلق به ملتی دیگر است و اسراییل (رژیم اشغالگر قدس شریف) متحد نیرومندی برای غرب و امپریالیسم آن در منطقه ی خاورمیانه به شمار می آید.

گروه های تندرو و متعصب یهودیان صهیونیست، خواهان به وجود آوردن یک کشور یهودی از راه قهر و سلطه ی نظامی هستند که باصطلاح «از نیل تا فرات» ادامه داشته باشد. از سوی دیگر در سال های اخیر در جریان مذاکرات باصطلاح صلح در عین حال که فلسطینیان به ظاهر موفقیت هایی در زمینه ی خود مختاری دست یافته اند، از سوی دیگر تلاش غرب به ویژه امریکا به گونه ای است که ملت فلسطین را به سوی سازشی ذلت بار و هم زیستی با دشمن سوق داده و می دهد.
پی نوشت:
1- دانشنامه ی سیاسی، داریوش آشوری، ص 266
2- وایزمن پس از تشکیل دولت غاصب اسراییل اولین رییس جمهور آن کشور شد.
3- سرمارک سایکس از طرف انگلیس و ژرژپیکو از طرف دولت فرانسه قراردادی را که به نام قرارداد سایکس - پیکو معروف شد منعقد کردند.

منبع: http://www.tebyan.net/